۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

ایران-عراق- آرشیوکامل خبری عکس و کلیپ از حمله موشکی به کمپ لیبرتی روزانه بروز میشود


ادامه ممانعت از خاکسپاری پیکرهای مجاهدین شهید حمله موشکی لیبرتی پس از ۶ هفته

 
کمیته سرکوب مجاهدین اشرفی شش هفته است از خاکسپاری پیکر شهیدان حمله جنایتکارانه موشکی ۷ آبان ۹۴ به لیبرتی جلوگیری می کند.
این کمیته تحت امر فالح فیاض، مشاور امنیتی دولت عراق است.
در روز 7 آبان 94 لیبرتی توسط عوامل رژیم ایران در دولت عراق هدف حمله وحشیانه موشکی قرار گرفت که به شهادت 24 مجاهد خلق منجر شد. پنج روز بعد، مادر مجاهد فاطمه عباسی، در اثر شوک ناشی از این حمله موشکی جنایتکارانه درگذشت.
در روز 13 آبان 94 دادگاه منطقه کرخ، طی نامه رسمی خواهان حضور مشاور حقوقی ساکنان در دادگاه برای تکمیل پروسه اداری دفن شهیدان شد؛ اما کمیته سرکوب به رغم مراجعات و نامه نگاریهای مکرر و روزانه مجاهدین لیبرتی به مقامات عراقی و ملل متحد و مقامات آمریکایی، انتقال مشاور حقوقی ساکنان به دادگاه را حدود 20 روز به تأخیر انداخت. در روز اول آذر 94، مشاور قانونی را به دادگاه کرخ بردند و قاضی همان روز طی دو حکم جداگانه دستور تحویل پیکرهای 24 مجاهد شهید و همچنین مادر مجاهد فاطمه عباسی را صادر کرد. از این پس هیچ بهانه یی برای خاکسپاری پیکرهای شهیدان وجود نداشت؛ اما کمیته سرکوب همچنان در انجام خاکسپاری شهیدان کارشکنی می کند.
مقاومت ایران دبیرکل ملل متحد، کمیسر عالی پناهندگان، کمیسر عالی حقوق بشر و مقامات امریکایی را به اقدام فوری برای پایان دادن به این گونه اعمال ضد انسانی فرا می‌خواند، اقداماتی که بسیاری از قوانین و میثاقهای بین‌المللی را که احترام به پیکرهای متوفیان را الزام آور می شناسد، نقض می‌کند.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
18 آذر 1394 (9 دسامبر 2015)

مقاله ای زیبا از مهدی خدائی صفت:

موشکهای پاسداران سیاسی و وکیل دعاوی شیطان - مهدی خدایی صفت


ممانعت از ورود سوخت، الزامات تعمیر بنگالها،و ماشین‌آلات برای جمع کردن آثار تخریب 
اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 20آبان ماه 1394 (11نوامبر 2015)


کنگره ایالات متحده آمریکا – کنفرانس با حضور رئیس کمیته امور خارجی کنگره ، اعضای ارشد کنگره از هر دو حزب و شخصیتهای برجسته آمریکایی – واشنگتن ۶نوامبر۲۰۱۵   ۱۵ آبان ۹۴ – محکومیت حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی و گرامیداشت شهیدان قهرمان اشرفی



بیانیه جمعی از زنان زندانی سیاسی در زندان اوین علیه حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی

خونهای ریخته لیبرتی مرهمی بر زخم‌های دلواپسان نظام!
جمعی از زنان زندانی سیاسی زندان «اوین» در محکومیت حمله موشکی به کمپ «لیبرتی» و کشتار ساکنان بی‌دفاع آن بیانیه‌یی منتشر کردند. متن این بیانیه از این قرار است:
دوباره کبوتران پاک این سرزمین به خون نشستند، دوباره جنایتی علیه انسانیت و بشریت برای پاک‌ترین فرزندانمان در کمپ لیبرتی، و افسوس و صد افسوس دوباره سکوت و بی‌عملی جامعه جهانی در مقابل این عمل شنیع.
شامگاه ۷ آبان‌ماه ۱۳۹۴، جباران و جنایتکاران مست از جام زهر هسته‌یی اقدام به بمباران کمپ لیبرتی کردند، تا شاید با خونهای ریخته شده مرهمی بگذارد بر زخم‌های دلواپسان نظام‌اش. زهی خیال باطل که حتی خون این فداییان و عاشقان آزادی تیری است بر قلب و جان آنها و راهگشای مسیر آزادی و رهایی سرزمین پرگهر ایران خواهد بود.
ما جمعی از زنان زندانی سیاسی زندان اوین، حمله موشکی به کمپ لیبرتی... را قویاً محکوم می‌کنیم و از جامعه جهانی به‌خصوص دولت آمریکا و دولت عراق و سازمان ملل که با تک‌تک اعضای ساکن کمپ توافق امضا شده دارند می‌خواهیم عاملان و آمران این حمله جنایتکارانه را شناسایی کرده و به پای میز محاکمه بکشانند.
جمعی از زنان زندانی سیاسی زندان اوین
یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ تهران

نامه مریم اکبری منفرد از زندان اوین به برادرشدر کمپ لیبرتی

حمیدرضای عزیزم
از اینجا تا زندگی بیرون و خبرهایش، فاصله یک هفته ای است. هر یک‌شنبه دریچه ای است به دنیای بیرون برای ما و ما باید در ۳۰ دقیقه ملاقات خبرها را بشنویم و اتفاقات اینجا را هم شرح دهیم. کم نبود خبرهای ناگوار که تنمان را لرزاند و تا روزی که خبر کامل با جزییاتش به دستمان برسد پریشان خاطر ماندیم. این بار شاید بخت با ما یار بود.
به فاصله دو روز باید خبر می‌گرفتیم. از جمعه تا یک‌شنبه. نمی‌دانم چه حسی مرا می‌کشاند، نمی‌دانم چه کنم، قلم بر می‌دارم تا برای تو بنویسم. برای تو برادر رشیدم. برای تو حمید رضای عزیزم که نمی‌دانم الان و در این لحظه هستی یا نه؟ و یا چه تعداد از دوستانت در آغوشت پرپر شدند و تو نتوانستی کاری انجام بدهی. خواستم از احساسم در لحظه ای که خبر فاجعه بارحمله به لیبرتی را بار دیگر در شبکه‌های جمهوری اسلامی شنیدم برایت بنویسم.
نمی‌دانم آیا این نامه را خواهی خواند و یا نه؟ هستی یا نه؟
لحظه ای که خبر را شنیدم اولین چیزی که برزبانم جاری شد، مادران!
خدای من دوباره دل ماردانمان به لرزه در آمد و دوباره چشمان در خون تنیده که از نگرانی دو دو می‌رفتند و به شیشه تلویزیون خیره مانده‌اند.
روی تختم نشسته‌ام و مدام در ذهنم فضای لیبرتی و ۲۳ شهید و تعداد زیادی زخمی را مجسم می‌کنم. پروردگارا! دوباره عزیزانمان با خون خود در خاک لیبرتی غلتیدند و چون گل سرخ پرپر شدند. خدایا! علیرضا است یا معصومه، محمد است یا فرشید، اسدااله، عالم یا زهرا. وای خدایا کدامشان. کدامیک روحش همچون کبوتر پرواز کرد. کدام مادر دلش داغدار شد. اگر فاطمه باشد به پگاه چه بگویم؟ اگر پگاه روز یک شنبه با آن چشمان زیبا به ملاقات بیاید، به او چه بگویم؟ به کدامین گناه؟ اگر صدیقه، خواهرم یکی از آن‌ها باشد، به حسین چه بگویم؟ حسین را نمی‌بینم. چگونه برایش پیام بفرستم؟
باز هم اگر و اگرهای دیگر. یاد آخرین دیدارمان و حرف‌هایی که در آن روز برایم گفتی افتادم. می‌گفتی در عملیات همه ما حواسمان به نفر کنار دستیمان است که زخمی نشود. هیچ کس به خودش فکر نمی‌کند. وقتی به یاد مادر حسن می افتم که چطور در مقابل تلویزیون خبر شهادت پسرش را شنید می افتم. یا به یاد آتنای کوچولو که مگر چند سالش بود که باید طوفان روزگار تن کوچکش را بلرزاند و یا مادر شیرین. مادر و پدر مهدیه و اکبر و مادران دیگری که پیش از این خبر شهادت فرزندانشان را شنیده‌اند. در آخر با خودم می گویم اگر حمید رضا باشد لاقل مادر نیست تا دوباره داغدار شود از این همه قساوت و ظلم که واژه ای نیست تا آن را به تصویر بکشد.
از خودم و از همه دنیا سوال می‌کنم تا چند نسل دیگر باید فرزندان این سرزمین بها بدهند و شاهد خشونت و نابودی انسانیت باشند؟ پس بنویسید ای قلم‌ها و این رشادت‌ها را در تاریخ مان جاودانه کنید. دلم می‌خواهد فریاد بزنم: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا فریاد رسی هست؟
دلم می‌خواهد فریاد بزنم و بگویم پس کجایید شما مماشات گران؟ بس است. آیا نمی‌شنوید؟ آیا نمی‌بینید جنایت علیه بشریت را؟ آقایان اوباما، بان کی مون و خانم موگرینی، شماهایی که با این مقامات جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره نشسته‌اید، آقای جان کری! از دولت عراق می‌خواهید عاملان این جنایت را شناسایی و دستگیر کند در حالی که خود با آن‌ها بر سر میز مذاکره می‌نشینید؟ بدانید هر معامله ای که شما انجام دهید به بهای خون انسان‌های شریفی است که فریادشان به کهکشان می‌رسد، اما به شما نه.
تا کی می‌خواهید فقط و تنها فقط روی کاغذ آن‌ها را محکوم کنید و قطعنامه صادر کنید؟ این را بدانید که شما نیز در این جنایت شریک هستید. دست شما نیز به خون فرزندانمان آغشته است.
حمید رضای عزیزم! نمی‌دانی چگونه عاجزانه با دوستان رو به آسمان و پشت این دیوارهای سنگی صبوری می‌کنیم. با چه کنم، چه کنم های خواهران چشم نگران، تا این که یک شنبه چه خواهد شد و چه خبر خواهیم شنید.
با خودم می گویم خدا چقدر مامان را دوست داشت که این قدر زود بردش و نیست تا ببیند این روزها را.
ندید که چگونه فرزندانش پرپر شده‌اند و مانده‌اند با دستان خالی.
ماییم که انسانیت و شرف و اخلاق را از شما داریم و شهیدانی که تا کمال انسانیت رفتند. ماییم و دستان رو به آسمان برای پایداری بیشترتان، برای صبر جمیل تک تکتان.
وقتی فکر می‌کنم که در این کره خاکی، در سرتاسرش کسی نیست که به این جنایت‌ها پایان دهد، دلم می‌گیرد. خدایا آیا باید دنیا در تاریکی غرق شود؟ وقتی فکر می‌کنم نور این تاریکی شما هستید که در مقابل یک دنیا تاریکی ایستاده‌اید، غرق شوق و افسوس می‌شوم. شوق وجودتان و حضورتان دریچه ای است برای نفس کشیدن و غرق در افسوس که شمایید و مقابلتان یک دنیا.
و این بشارت خدا است که به کمی نفرات نگاه نکنید که ما فرشتگان را برای یاری تان می‌فرستیم. و من متمدن هستم که هزاران هزار فرشته شما را همراهی می‌کنند. پس به یقین پیروزی از آن شماست. اینجا از تمامی آزاد زنان و آزاد مردان و تمامی کسانی که قلبشان برای انسانیت می‌تپد و از طرف خواهری نگران در زندان، می‌خواهم این جنایت غیر انسانی را محکوم کنند و خواستار پیگیری و مجازات عاملان این جنایت شوند.
مریم اکبری منفرد
۹/ ۸/ ۹۴ زندان اوین
بيانيه محكوميت حمله به ليبرتي ؛ جمعي از خانواده هاي شهيدان مجاهد در غرب كشور

بيانيه محكوميت حمله به ليبرتي ؛ جمعي از خانواده هاي شهيدان مجاهد در غرب كشور
خوشا آنان که رهپوي حسين اند امروز / بلاجويان دشت کربــــــــلايند امروز
با سلام ودرود به مجاهدين پيشتاز و استوار در رزمگاه ليبرتي که هفتمين حمام خون را نيز از سر گذراندند و در زير شديدترين آتشباري ها پايداري پيشه کردند و 23 شهيد ديگر را به آسمان پرستاره تاريخ ايران تقديم کردند. بيچاره رژيم زهرخورده و پا به گور ولايت فقيه و مزدورانش در عراق ، باز هم به خيال باطل خود پنداشتند که مجاهدين را با موشک باران سنگين از پاي در مي آوردند و عزم جزمشان را براي سرنگوني رژيم در هم مي شکنند ولي  قسم به خون پاک خواهر نيره و يکايک 22 شهيد سرفراز ديگر که با هر حمله و هر جنايتي که رژيم جنايت پيشه ولايت فقيه عليه مجاهدين انجام مي دهد، مجاهدين کم نمي شوند و زياد مي شوند، تسليم نمي شوند و مصمم تر مي شوند، عقب نمي نشينند و رعدآسا  پيشروي مي کنند تا ساعت سين را به هر قيمت محقق کنند و حق حاکميت را به خلق در زنجير ايران بازگردانند. آري اين همان پيام عاشورا است که يزيدان تاريخ از درک آن عاجزند. ما اين جنايت وحشيانه را محکوم کرده و از آمريکا و سازمان ملل انتظار داريم که مماشات ننگين شان با رژيم را کنار بگذارند، اقدامات فوري را بر اساس کنوانسيون ژنو و همينطور تعهدات 2011 ترتيب دهند و تک تک سرکردگان و مزدوراني را که در پشت اين حملات قرار دارند شناسايي و به پاي دادگاه هاي بين المللي بکشانند. زنده باد ليبرتي - نزديک تر باد سرنگوني  -جمعي از خانواده هاي شهيدان مجاهد در غرب کشور- 8 آبان 1394».

محكوميت حمله به ليبرتي از طرف انجمن دانشجويان مسلمان دانشگاههاي تهران

محكوميت حمله به ليبرتي از طرف انجمن دانشجويان مسلمان دانشگاههاي تهران
 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ.
و با سلام و درود به 23 روان پاک و پاکيزه اي که در اثر حملات سنگين موشکي رژيم به شهادت رسيده و بر آستان سيدالشهدا سر ساييدند. مجاهدين پاکباز و استواري که از خانه و کاشانه و علايق خود خروج کرده و در جوار خاک کربلا خيمه هاي خود را براي مبارزه با رژيم يزيدي ولايت فقيه و براي آزادي خلق تحت ستممان برپا کردند.
و لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ- و لعنت خدا بر يزيد دوران، ولايت فقيه فرومايه و پاسدارانش و بر اعوان و انصارش در ايران و عراق که در سوزش از سرکشيدن جام زهر هسته اي و در آستانه ي سرنگوني محتوم شان از هيچ جنايت و کشتار و حمله موشکي و ازهيچ حمام خوني در اشرف و ليبرتي در حق شما دريغ نکرده و بر اشياع و اتباعش در سازمان ملل و آمريکا و يونامي که سلاح و سپرهايتان را گرفته ولي تمام عهدها و کنوانسيون هاي رسمي و قانوني شان را رذيلانه زير پا گذاشتند. ما اعضاي انجمن دانشجويان مسلمان دانشگاه هاي تهران ضمن محکوم کردن بمباران اخير ليبرتي با 80 موشک، از سازمان ملل و آمريکا مي خواهيم که به تعهدات رسمي عمل ناشده شان در مورد حفاظت از مجاهدين عمل کنند و تحقيقات لازم را تا روشن شدن عاملان اصلي اين حملات که بي ترديد از پاسداران رژيم و مزدوران عراقي شان هستند، انجام داده و به حسابرسي بکشانند؛ و بيش از اين اعتبار و آبروي خود را نزد مردم ايران و منطقه بخاطر سياست کثيف مماشات با رژيم ولايت فقيه ، خدشه دار نکنند. مرگ بر اصل ولايت فقيه درود بر رجوي   انجمن دانشجويان مسلمان دانشگاههاي تهران  8 آبان 94».

محکومیت حمله جنایتکارانه به لیبرتی توسط دانشجویان، معلمان، پرستاران و پزشکان استان مازندران

محکومیت حمله جنایتکارانه به لیبرتی توسط دانشجویان، معلمان، پرستاران و پزشکان استان مازندران

ضمن عرض تسلیت با شنیدن موشک باران و شهادت عزیزان کمپ لیبرتی مو بر تن هر انسانی راست می‌شود. ما دانشجویان، معلمان، پرستاران و تنی چند از پزشکان استان مازندران، شهرستانهای نور، نوشهر، چالوس، عباس آباد، تنکابن، رامسر، حمایت خود را از مقاومت به‌حقمجاهدین خلق ایران و عزیزان و دلاوران کمپ به‌اصطلاح لیبرتی، اعلام می‌داریم. ما از دل سیاهی و دیکتاتوری، این فاجعه ضدبشری و ضدانسانی را به رهبری، خانواده‌ها، به همرزمان و به اشرف‌نشانان تسلیت می‌گوییم و شکایت و دادخواهی خود را به سازمانهای حقوق‌بشری برده و خواهان رسیدگی به جنایات پی‌درپی رژیم ضداسلامی و سپاه تروریستی قدس می‌باشیم. ما همچنین خواهان دست برداشتن مماشات‌گران از حمایت از جمهوری ضداسلامی و ضدایرانیولایت فقیه که همان حمایت از سپاه قدس و قاسم سلیمانی، این کفتار خون‌آشام تروریست است، می باشیم. جمهوری کفار، مشرکین و ملایان باید بدانند که مجاهدین یک عقیده هستند و تا ابد باقی‌اند. این عقیده پا برجا و رو به گسترش است.ان الحیاه عقیده و الجهاد این بار خون حسین در رگهای مجاهدین، ارتش آزادیبخش ملی و مقاومت ایران می‌جوشد و پرچمش به دست آنها برافراشته شده. ملایان هیچ راهی جز مرگ را به روی خود نمی‌گشایند. ما ضمن ارسال این بیانیه خواستار رسیدگی جدی و سریعتر به این جنایت هستیم. مسبب اصلی آن را سیاستهای ویرانگر ضدبشری آخوندها و زد و بندهای مماشاتگران می‌دانیم. مجاهدین افراد نیستند که با کشتار فردی مثل سلیمانی جانی، این کفتار، و آشوب بین‌المللی بتوانند آنان را براندازند. چرا که ما خود برانداز این حکومت کفریم.شهید 
زنده است و نزد خدا روزی می‌خورد.مرده تاریخی ایران رژیم ملاهاست
نامه محكوميت حمله به ليبرتي از طرف جمعي از مادران داغدار در داخل ايران
نامه محكوميت حمله به ليبرتي از طرف جمعي از مادران داغدار در داخل ايران
« باز هم مادران ديگري داغدار فرزندانشان شدند . موشک باران کمپ ليبرتي باعث کشته و زخمي شدن جوانان ديگري شد . ما مادران داغديده قتل عمدي جمعي از فرزندان اين خاک پهناور که سالهاست رنج دوري از مام ميهن را بردبارانه تحمل ميکنند محکوم ميکنيم . باشد که نهادهاي بين المللي و حقوق بشري اين عمل غيرانساني را مورد پيگرد قانوني قرار داده و با عاملان اين کشتار برخورد نمايند. از طرف جمعي از مادران داغدار داخل ايران- جمعه 8 آبان 1394».
پیام علی معزی محکومیت حمله به لیبرتی آبان 94

زندانی سیاسی علی معزی پدر دومجاهد اشرفی در پیامی از زندان مرکزی کرج حمله جنایتکارانه رژیم آخوندی به لیبرتی را محکوم کرد.

متن این پیام از این قرار است:” فضل‌الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما
طبق معمول رژیم فاسد و پوسیده آخوندی چاره تنفر عمومی، درماندگی در معضلات اقتصادی و اجتماعی، سگ دعواهای درونی و گیرکردن در باتلاق برجام را در حمله رذیلانه و زبونانه به کمپ مجاهدین در عراق دید.
کمپ موقت لیبرتی که به‌منظور حفاظت بیشتر برقرار گردیده بود به‌رغم هشدارهای اخیر، توسط عوامل تروریستی رژیم ایران در عراق، شدیداً موشک باران شد و بیش از بیست قربانی بر جا گذاشت، اقدام زبونانه‌ای که چاره‌ساز کابوس دائمی رژیم از مجاهدین نخواهد شد.
برهمگان آشکار است که سهل‌انگاری سازمان ملل، دولت آمریکا و دولت عراق در برابر مسئولیت رسمی آنها قابل اغماض نیست.
نتیجه هر اقدام این چنینی برای مجاهدین جهشی به پیش و برای دشمن دون فرو رفتن در منجلاب خویش است.
عکس‌العمل این حرکت ددمنشانه در پتانسیل خشم‌آگین ملت ایران انباشته شده و به‌زودی جهنم سوزان و فراگیری را برای دشمنان خدا و مردم مهیا خواهد ساخت.
بی‌شک بقا و ماندگاری از آن فرزندان دلیر ایران‌زمین و نابودی و بی‌آیندگی از آن دشمنان فرومایه و چپاولگر مردم است.
خون این شهدای مطهر افشاگر فتنه‌های پیش روست، درود خدا و فرشتگان و نیکان خلق بر ارواح طیبه آن شهدای گرانقدر و بقا و پایداری قرین فرزندان راه گشا و مجاهد ایران‌زمین باد،
اولئک علیهم صلوت من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون.

علی معزی زندان مرکزی کرج.
پیام زندانیان سیاسی زندانهای مرکزی کرج وگوهردشت و  اوین حمله موشکی به کمپ لیبرتی

محکومیت عمل جنایتکارانه و ننگین رژیم جمهوری اسلامی علیه اشرفیان در لیبرتی

بار دیگر دست جنایتکار رژیم پلید و آدمکش ملایان، در کار جنایت دیگری شد و شماری دیگر از آزادگان و شریف‌ترین و مقاوم‌ترین فرزندان این میهن ستمدیده را به خاک خون کشید و بار دیگر سازمان ملل و دولت مماشاتگر آمریکا که می‌بایست مطابق قرارداد و توافقات بین‌ المللی خود، به تعهدات خود عمل کند، در بی‌ عملی‌ و تعلل موجبات جنایت دیگری را فراهم ساخت.
اگر این رژیم آدمکش، امروزه بعنوان پدر خوانده تروریسم و قتل و کشتار مردم منطقه شناخته میشود و از سفاکان و جنایتکارانی همچون بشاراسد و یا نظایر آنها در عراق (مالکی و ...) و یا در لبنان و یمن و ... با تمام قوا و از جیب و به هزینه مردم ایران دفاع می‌کند ... همه و همه به خاطرعدم مشروعیت مردمی در داخل مرزهای خود است که به وسطه آن بیش از ۶۰ بار به دلیل انبوه اعدامها، کشتار و شکنجه، سرکوب و نقض اولیه‌ترین حقوق مردم ایران، در سازمان ملل محکوم شده است. پر واضح است که برای اعمال این سرکوب و ارعاب در داخل و در منطقه ... پیش و بیش از هر کس دیگر، اصلی‌ترین خطر و تهدید برای موجودیت خود، یعنی‌ پیشقراولان مقاومت مردمی در برابر خود را هدف موشک‌های کینه توزانه خود قرار دهد... و لاجرم این وظیفه و مسئولیت همین اصلی‌ترین و جدی ترین نیروی مقاومت است که با مقاومت و ایستادگی (اگر چه پر هزینه!) نقاب‌ از چهره‌ این هیولای آدم کش برداشته، کسانی‌ را که در حال بزرگ کردن چهره‌ این هیولا و ابلیس روحانی نما، هستند و یا عافیت جویانه بدان تن میدهند را به مردم ایران معرفی‌ کنند و در گام بعد به همه دولتهای مماشاتگر، یادآور شوند که این کشتارها، جنایت و غیره صریحا (چه در ایران و چه منطقه) روی دیگر سیاست مماشات و دعوت کردن این هیولای خونخوار به بازی صلح و دوستی‌ است.
درود و سلام بر ۲۳ شهید قهرمان مقاومت سترگ ایران، کسانی‌ که در شرایط پیچیده و مه‌ آلود جهانی‌ و منطقه‌ای، راه را از بیراهه تشخیص داده و در تیرگی و غوغای استبداد و استعمار و عافیت جویی مبتذل روشنفکرانه، پیامبرگونه، تابلوهای جهت نمای حقیقت و آزادی شدند.
راهشان پر رهرو باد.
 اسامی بترتیب حروف الفبا تا این لحظه عبارتند از:
فرید آزموده
حسن آشتیانی
رضا اکبری منفرد
بهزاد ترحمی
ایرج حاتمی
ماشاالله حائری
خالد حردانی
رسول حردانی
امیر دوربین قاضیانی
شاهین ذوقی تبار
سعید شیرزاد
مسعود عرب چوب دار
علیرضا فراهانی
آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی
صالح کهندل
علیرضا گلی پور
سعید ماسوری
علی معزی
پیروز منصوری.
جمعه هشتم آبانماه ۱۳۹۴


فيلم از حمله به كمپ ليبرتى شماره 1 - يكى از محلهاى اصابت موشك

فيلم از حمله به كمپ ليبرتى شماره 2 - يكى از محلهاي استراحت ساكنان كه مورد اصابت موشك قرار گرفت

فيلم از حمله به كمپ ليبرتى شماره 3 -بنگالهاي موشك خورده

فيلم از حمله به كمپ ليبرتى شماره 4 - محلهاى اصابت و متلاشى شدن بنگالها


اولین گزارش الجزیره از حمله موشکی به لیبرتی

 فيلم پيكرهاي پاك شيدان حمله رژيم ددمنش آخوندي به كمپ ليبرتي 7 آبان1394-29اكتبر2015

لینک فیلم کم نظیر از لحظات اصابت موشکهای مزدوران خامنه ای به کمپ لیبرتی

 ”همه (کسانی که در این حمله به‌شهادت رسیدند)... جان خود را وقف خدمت به مردم ایران کردند... حسین ابریشمچی برادر همرزم و هم‌خون من در میان آنها بود.

اطلاعیه شورای ملی مقاومت شماره 10

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران8 آیان 1394(30 اکتبر 2015)

 اطلاعیه شورای ملی مقاومت شماره 9

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 8 آیان 1394(30 اکتبر 2015 
میزان خسارت های ناشی از حمله موشکی شب گذشته در لیبرتی که برخی از عکسهای آن ضمیمه است، حدود 10 میلیون دلار تخمین زده میشود. از جمله 131 بنگال بطور کامل منهدم و 226 بنگال غیرقابل استفاده شده است. 10 سالن نیز کاملا منهدم و یا غیرقابل استفاده شده است. 275 کولر نیز منهدم شده است.
علاوه بر اینها بخش زیادی از منابع آب و سوخت و فاضلاب و شبکه آبرسانی و ژنراتورها وسیستم برق و خودروها و تاسیسات و کامپیوترها و وسایل زندگی از قبیل یخچال و ماشین لباس شویی و ... منهدم شده است که فیلمها و تصاویر آن موجود است.
هیات سازمان ملل متحد صبح امروز جمعه 30 اکتبر یک محل منهدم شده را که مورد اصابت موشکها قرار گرفته بود از نزدیک مشاهده کرد. این هیأت پیکر20 شهید را نیز در کمپ لیبرتی از نزدیک دید. 3 شهید دیگر و شماری از مجروحان در بیمارستان در بغداد هستند.
عکس  حمله موشکی به کمپ لیبرتی

تصاوير تعدادي از لانچرهاي(سكوهاي پرتاب) موشك، نيروي تروريستي قدس رژيم در بغداد كه شب گذشته 80 موشك به كمپ ليبرتي محل استقرار رزم آوران آزادي مردم ايران، پرتاب كرده و تاكنون 23 شهيد و دهها مجروح و خسارات بسيار سنگيني بجا گذاشته است. 

 لانچرهاي(سكوهاي پرتاب) موشك، نيروي تروريستي قدس در حمله موشکی به لیبرتی7آبان94

 لانچرهاي(سكوهاي پرتاب) موشك، نيروي تروريستي قدس در حمله موشکی به لیبرتی7آبان94

لینک برخی اخبار فوری سیمای آزادی در روز 7 آبان 94

عکسهای حمله موشکی به لیبرتی 7 آبان 94

لینک اسامی و عکسهای تکی قهرمانان شهید حمله موشکی به کمپ لیبرتی

اطلاعیه مادران شهدای مجاهد خلق در محکومیت حمله جنایتکارانه به کمپ لیبرت

عکس حمله موشکی به لیبرتی

گزارش کامل از حمله موشکی به لیبرتی

عکس حمله موشکی به لیبرتی 7 آبان 94

عکس حمله موشکی به لیبرتی 7 آبان 94 شهید

عکس حمله موشکی به لیبرتی 7 آبان 94

محکومیتهای حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی

 جان کری وزیر خارجه آمریکا با صدور بیانیه‌یی حمله موشکی به لیبرتی را قویاً محکوم کرد.

در قسمتی از بیانیه وزیر خارجه آمریکا آمده است: ایالات متحده حمله وحشیانه و بی‌معنای تروریستی به کمپ لیبرتی را که منجر به جان باختن و مجروح شدن ساکنان کمپ شد قویاً محکوم می‌کند. ما به خانواده‌های قربانیان تسلیت می‌گوییم و امیدواریم مجروحان به سرعت بهبود یابند. ما با مقامهای ارشد عراقی در تماس بوده‌ایم تا تضمین کنیم دولت عراق همه پشتیبانی پزشکی و اضطراری ممکن را به قربانیان ارائه کند. ما همچنین از دولت عراق می‌خواهیم مطابق التزاماتش تحت توافق 25دسامبر 2011با ملل متحد، حفاظت بیشتری برای ساکنان کمپ فراهم کند، عاملان را پیدا کند و آنها را به‌خاطر این حمله مورد حسابرسی قرار بدهد. ما در حال مشاوره با دولت عراق هستیم تا ابعاد کامل این حمله ناموجه را مشخص کند.

سناتور جان مك كين رئيس كميته نيروهاي مسلح سناي آمريكا حمله موشكي به ليبرتي را محكوم كرد 

آمریکا تهاجم به کمپ لیبرتی را که منجر به کشته و زخمی شدن ساکنان آن شد محکوم کرد.

سفارت آمریکا در بغداد از حکومت عراق خواست تا بر اساس توافقنامه التزامات عراق با سازمان ملل در تاریخ 25دسامبر 2011 حفاظت امنیتی ساکنان لیبرتی را تأمین کندو ابعاد این تهاجم ناموجه را مشخص کند.

عکس  حمله موشکی به کمپ لیبرتی

حمله جنایتکارانه به لیبرتی

بیانیه یونامی در محکومیت حمله موشکی به لیبرتی

بیانیه عفو بین‌الملل 30اکتبر 2015
حمله موشکی به کمپ ایرانیان در تبعید جنایتی شنیع و بیرحمانه، فراخوان به تحقیقات بلادرنگ درباره این حمله و تأمین حفاظت اضطراری برای ساکنان لیبرتی


ایلیانارزلهتینن رئیس کمیتة خاورمیانه و شمال آفریقا در کنگرة آمریکا

 «من به شدت از حملة موشکی امشب به ساکنان کمپ لیبرتی و از این‌که (چندین تن) جان باخته‌اند... آشفته هستم... 

  حمله موشکی به کمپ لیبرتی

محکومیت حمله موشکی به لیبرتی توسط نماینده پارلمان اروپا

نماینده پارلمان اروپا بئاتریس بسرا حمله به لیبرتی را به‌شدت محکوم کرد
وی ضمن فراخوان به مقامهای اتحادیه اروپا برای محکومیت این حمله گفت: حمله شدیدی با بیش از 80موشک بر کمپ لیبرتی علیه مخالفان رژیم ایران صورت گرفت. ما نمایندگان پارلمان اروپا نگرانی جدی خود را درباره وضعیت کمپ لیبرتی طی یک‌سال اخیر ابراز کرده بودیم. من عمیقاً نگران ساکنان کمپ لیبرتی هستم.

بئاتریس بسرا نمایندة پارلمان اروپا حمله به لیبرتی را به‌شدت محکوم کرد

نایب‌رئیس ائتلاف ملی سوریه حمله موشکی به لیبرتی را محکوم کرد

پیام دکتر نذیر حکیم، دبیر هیأت سیاسی ائتلاف ملی سوریه

بیانیه شیخ دکتر تیسیر التمیمی در محکومیت حمله موشکی به لیبرتی

ولید فارس محقق و متخصص در امور خاور میانه و دبیرکل پارلمانی گروه آتلانتیک برای مقابله با تروریسم حملة موشکی به لیبرتی محکوم کرد.
ولید فارس گفت: رژیم ایران پناهندگان در کمپ (لیبرتی) در عراق را با موشک مورد حمله قرار داد. این نقض آشکار قانون بین‌المللی است.... آیا این نتیجة «توافق (اتمی)» است؟
ایرانیان در تبعید در کمپ لیبرتی در عراق تحت حملة موشک‌های کاتیوشا و فلق (رژیم) ایران قرار گرفتند. به کمپ (آنها) موشک‌های ساخت رژیم ایران شلیک شد... شورای امنیت ملل متحد باید فوراً بیانیه‌یی صادر کند و به رژیم ایران دستور بدهد، قتل عام از طریق موشک‌باران کمپ پناهندگان را متوقف کند.
 آبان 94-عکس حمله موشکی به لیبرتی

حمله جنایتکارانه به لیبرتی بازتاب گسترده ای در رسانه های خبری بین المللی یافت

حمله جنایت‌کارانه به لیبرتی بازتاب گسترده ای در رسانه های خبری بین المللی یافت

واشینگتن پست: رگباری از موشکها به لیبرتی محل سکونت پناهندگان ایرانی در عراق اصابت کرد

گاردین:پایگاه ایرانیان تبعیدی در کمپ لیبرتی در غرب بغداد هدف حمله موشکی قرار گرفت.

خبرگزاری فرانسه: بدترین حمله موشکی به کمپ لیبرتی

نیویورک تایمز: رگباری از موشکها محل سکونت گروه پناهندگان ایرانی را هدف قرار داد

به گفته یک سخنگوی شورای ملی مقاومت ایران 80 موشک به کمپ لیبرتی اصابت کرده است
وال استریت ژورنال 8آبان94:
کمپ لیبرتی محل سکونت ایرانیان پناهنده در عراق با رگباری از موشکها مورد اصابت قرار گرفت و بیش از 20تن کشته شدند.
در جریان این حمله دهها تن از ساکنان کمپ نیز مجروح شدند

تلویزیون الجزیره اولین گزارش؛عصر امروز کمپ لیبرتی با 20موشک کاتیوشا مورد حمله قرار گرفت

تلویزیون بی.بی.سی جهانی - 30اکتبر 2015:د.
سازمان مجاهدین خلق ایران می‌گوید 23نفر از اعضای آن هنگامی که موشکها به کمپ لیبرتی در نزدیکی فرودگاه بغداد اصابت کردند کشته شده‌اند. مخالفان ایرانی می‌گویند رژیم ایران عامل این حمله بوده است.
تلویزیون سی ان ان در حمله موشکی به گروه اپوزیسیون ایران در عراق، ۲۳ تن جان باختند
حمله جنایتکارانه به لیبرتی - آبان 94

اطلاعیه شماره 1 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

کمپ لیبرتی از ساعت 1940دقیقه به وقت محلی تحت شدیدترین حملات و آتشباری بسیار سنگین قرار گرفته است. برق و کلیه ارتباطات قطع است.
لینک کلیپ خبر فوری از سیمای آزادی

اطلاعیه شماره 2 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

طبق خبرهای اولیه میزان خسارت و آتش‌سوزی در لیبرتی بسیار زیاد است. اسامی تعدادی از شهیدان که تا کنون دریافت کرده‌ایم به این شرح است:
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران ـ 7آبان1394 ـ 29اکتبر 2015.


حمله موشکی جنایتکارانه به لیبرتی - 7آبان 94

اطلاعیه شماره 3 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

طبق اطلاعاتی که به دست ما رسیده بیش از 80موشک از انواع مختلف به لیبرتی اصابت کرده است که حفره‌هایی به عمق دو متر و قطر سه و نیم متر در اثر اصابت شماری از این موشکها ایجاد شده است. شدت انفجارها به حدی است که بسیاری از بنگالها متلاشی شده و بسیاری از تیوالهای حفاظتی سیمانی فرو افتاده یا درهم شکسته است.

اطلاعیه شماره 4 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

موشکهای 122میلی‌متری کاتیوشا و همچنین موشکهایی که از روی مدل موشکهای ان.بی‌24 روسی ساخته شده است و رژیم بر آن نام فلق گذاشته است، در شمار موشکهای شلیک شده امشب به کمپ لیبرتی هستند. 

مجاهد شهید حسین ابریشمچی

اطلاعیه شماره 5 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

مجاهد خلق حسین ابریشمچی از برجسته‌ترین فرماندهان ارتش آزادیبخش و مسئولان سازمانمجاهدین خلق ایران و عضو شورای ملی مقاومت در شمار شهیدان حمله به لیبرتی است. 22تن از مجروحان به بیمارستان در بغداد منتقل شده‌اند. تا این ساعت دو تن از مجروحان، مجاهدان خلق اکبر علی دوست و حسن توفیق جو، در بیمارستان به‌خاطر کثرت جراحتها جان باخته و به‌شهادت رسیدند. مجاهد خلق حمیدرضا ایمنی یکی دیگر از شهیدان حمله امشب به لیبرتی است.
لینک کلیپ خبر فوری از سیمای آزادی

حمله موشکی جنایتکارانه به لیبرتی - 7 آبان 94

اطلاعیه شماره 6 دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران 

 7آبان 1394 ـ 29اکتبر 2015

پیام رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی


رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران خانم مریم رجوی حمله موشکی سنگین به لیبرتی را به‌شدت محکوم کرد و گفت: به‌طور رسمی و حقوقی دولت عراق و سازمان ملل که با امضای یک یادداشت تفاهم از پایان سال 2011 تا کنون چیزی تحت عنوان تی.تی.ال ـ مکان ترانزیت موقت ـ ساخته‌اند باید پاسخگو باشند.



اما به نظر ما مانند شش حمام خون قبلی در اشرف و لیبرتی عوامل رژیم ایران در حکومت عراق مسئولیت حمله را برعهده ‌دارند و ایالات متحد و سازمان ملل هم به خوبی بر این حقیقت آگاهی و اشراف دارند. 




خانم رجوی افزود: ما از قبل پیوسته در این باره هشدار داده بودیم و اخیراً هم 26 نماینده کنگره آمریکا و 32 شخصیت برجسته سیاسی و نظامی آمریکایی و همچنین 70 نماینده پارلمان فرانسه در این زمینه به دولت آمریکا، ملل‌متحد و اتحادیه اروپا نسبت به مسئولیتشان در این زمینه هشدار داده بودند.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 
مجاهد شهید جواد سالاری

اطلاعیه شماره ۷ دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

مجاهد خلق جواد سالاری یکی از مجروحان حمله موشکی به لیبرتی در بیمارستانی در بغداد جان باخت. وی بیست و سومین شهید حمله امروز به لیبرتی است.

اطلاعیه شماره ۸ دبیرخانه شورای ملی مقامت ایران

حال سه مجروح حمله جنایتکارانه علیه لیبرتی به‌شدت وخیم و در معرض خطر جدی هستند

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران۸ آبان ۱۳۹۴ (۳۰ اکتبر ۲۰۱۵)

۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

ایران-یادی ازمجاهدشهیدعبدالرضا رجبی درنهمین سالگردشهادتش درزیرشکنجه


هفتم آبان روز بزرگداشت دلاور  ماهیدشت کرمانشاهی عبدالرضا رجبی است
او که آرزوی بر زانوان مردن را به دل شکنجه گران گذاشت و استوار و سر فراز در زیرشکنجه پر کشید و ناقوس سرنگونی رژیم ولایت فقیه را باهر ضربه ای که بر پیکرش فرود میامد فریاد کرد همین یک جمله او میراٍثی است برای نسلهای آینده و گواهی از حقانیت هزار اشرف که اکنون در کانونهای شورشی و شهرهای شورشی در قیام سراسری متبلور است:

او در پاسخ بازچو که گفته بود از اشرف دفاع نکن خروشید: من افتخار میکنم بتوانم دربان اشرف باشم



مراسم تشیع جنازه مجاهد قهرمان عبدالرضا رجبی که بدست دژخیمان جنایت پیشه حکومت آخوندی زیر شکنجه به شهادت رسید


 ترانه رفیق ماه- محمد 


ترانۀ کردی "خبر نداری" با اجرای پیمان

 به یاد مجاهد شهید فائزه رجبی و پدر قهرمانش عبدالرضا رجبی.


 «در این کشاکش شورانگیز انسانی، نسلی پاکباز و شجاع در برابر ارتجاعی خون‌ریز و ددمنش صف‌آرایی کرده است… اگر شهیدان آزادی یک ملت را در زمره فاتحان فردای میهنشان بدانیم، آن‌گاه بازنده اصلی را به‌درستی باز خواهیم شناخت.
قهرمانان آزادی و پیشگامان رهایی خلقها همواره ناگزیر از دست شستن از جان و مال و خانمان خود می‌باشند و با آغوشی باز رنج اسارت و داغ شکنجه و اعدام را می‌پذیرند. اما در تحلیل نهایی آنان هستند که به‌ یمن مقاومتشان زندانبان و شکنجه‌گر را به‌زانو در می‌آورند. و این دژخیمان و دیکتاتورها هستند که در برابر پایداری و پاکبازی قهرمانان آزادی سر فرود می‌آورند».
آری؛ مجاهد صدیق عبدالرضا رجبی یکی دیگر از همین قهرمانان بود. گردی سرفراز و حجتی دیگر از کاروان حجتهای زمانه، با پرچم برافراشته حجت زمانی و ولی الله فیض مهدوی که سرانجام پس از ۷سال اسارت و شکنجه، دژخیم را در برابر عزم و اراده سترگ خود به زانو درآورد.
مجاهد شهید عبدالرضا رجبی از میان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه برخاست. او در سال ۱۳۴۱ در روستای کاروانسرای ماهیدشت در یک خانواده کشاورز از عشیره کلهر متولد شد و به هنگام اسارت ۴ فرزند داشت. عبدالرضا هم‌چون دیگر زحمتکشان منطقه خود، با رنجهای زندگی آشنا شد. وی در روزهای انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعالانه شرکت می‌کرد و در سالهای پس از انقلاب، به افشاگری علیه ارتجاع و توزیع نشریات و کتابهای روشنگرانه می‌پرداخت. مجاهد شهید عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۸۰ توسط مأموران سرکوبگر رژیم دستگیر شد و به زندان مخوف دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید و درحالی که به‌شدت مجروح شده بود تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفت. حاکم ضد شرع متعاقباً او را در بیدادگاه رژیم به اعدام محکوم کرد و عبدالرضا مدتی از دوران اسارت خود را در سخت‌ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی و روحی قرار داشت، در زندان دیزل‌آباد گذراند. مزدوران رژیم همواره از روحیه مقاوم و تاثیرگذار او روی دیگر زندانیان در وحشت و هراس بودند. اگر‌ چه عبدالرضا در این زندان تحت شدیدترین فشارها قرار داشت ولی با روحیه رزمنده‌اش شکنجه‌گران و بازجویان را به ستوه آورده بود.
او با رویکردهای انقلابی و انگیزاننده‌اش همواره فضای یاس و ناامیدی را در زندان درهم می‌شکست. دژخیمان نگران از تأثیرگذاریش روی زندانیان، او را به بند معروف ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. آنها ۷سال، برای درهم‌شکستن و به ندامت کشاندن عبدالرضا به انواع فشارها و نیرنگها متوسل ‌شدند و بارها صحنه‌های اعدام مصنوعی برایش ترتیب دادند ولی او تا آخرین لحظه حیاتش قهرمانانه ایستاد و مقاومت کرد و تمامی نیرنگهای مزدوران را نقش برآب نمود. صلابت و هیمنه این مجاهد قهرمان تا آن‌جا بود که جاسوسان و مزدوران اجیرشده در بین زندانیان به‌شدت از وی می‌ترسیدند و حساب می‌بردند.
از ویژگیهای بارز مجاهد قهرمان عبدالرضا رجبی شادابی و روحیه سرشار انقلابی او در همه سختیها و ایمان راسخ او به آرمانش بود چیزی که در تمامی دوران اسارتش هم‌چنان محکم و استوار باقی ماند. یک ماه قبل از شهادتش، وقتی قاضی جلاد برای چندمین بار جهت آزمایش، او را احضار کرده و حقیرانه از وی سؤال می‌کند ”اگر آزادت کنیم چه‌کار خواهی کرد؟“  عبدالرضای دلیر بدون درنگ پاسخى دندان شکن داد و گفت: ”معلوم است چه کار خواهم کرد یکراست به اشرف خواهم رفت“.
سرانجام رژیم جنایتکار که از ایستادگی و شکست ناپذیری وی به ستوه آمده بود روز یکشنبه۵آبانماه عبدالرضای قهرمان را از بند۸زندان اوین به قرنطینه زندان گوهردشت منتقل می‌کند و در اوج زبونی و دنائت توطئه کثیف خود را که از بین بردن یک مجاهد دیگر بود عملی می‌سازد و وی را در زیر شکنجه به‌شهادت می‌رساند. شکنجه آنقدر شدید بود که آثار آن بر پیکر پاک عبدالرضا باقی مانده بود. در سراسر پشتش جای کابل دیده می‌شد و پشت سرش از سمت راست به‌شدت مجروح و کبود شده بود. این درحالی است که رژیم ددمنش، زبونانه اعلام کرده که عبدالرضا در زندان فوت کرده است. غافل از این‌که جوشش این خون، قبل از همه دامنگیر رژیم پلید و سردمداران آن در دوران اضمحلال و سرنگونی‌اش خواهد شد.



شرح شکنجه‌های عبدالرضا توسط دژخیمان، از یک‌سو یکی از دردناکترین صحنه‌های سبعیتی است که دیکتاتوری فاشیستی مذهبی ولایت‌فقیه در حق فرزندان آزادیخواه ایران‌زمین اعمال کرده و می‌کند. و از سوی دیگر، نمایشتوان شگفت انگیزیست که عشق به آزادی، در انسانها ایجاد می‌کند.
فائزه فرزند شهید عبدالرضا رجبی در مورد ملاقات با پدرش گفت:“وقتی به ملاقات پدرم می‌رفتیم سنم کم بود ولی هر بار که می‌دیدمش همیشه لبخند برلب داشت و خیلی سرزنده و سرحال بود. با این‌که بعدها فهمیدم در همان دوران، شکنجه‌های زیادی شده بود، اما اصلاً خم به ابرو نمی‌آورد و نمی‌گذاشت ذره‌یی از دردش را حس کنیم. همیشه تلاش می‌کرد سکوتی که در ابتدای ملاقات بود را، بشکند و خودش اول شروع به صحبت می‌کرد و ما را به درس خواندن تشویق می‌کرد ”
یک ماه قبل از شهادتش وقتی قاضی جلاد برای چندمین بار او را احضار کرده و از وی سؤال می‌کند اگر آزادت کنیم چه کار خواهی کرد عبدالرضای دلیر بدون درنگ پاسخ دندان شکنش را به او می‌دهد و می‌گوید معلوم است چه کار خواهم کرد! یکراست به اشرف خواهم رفت“.
  

فائزه رجبی

یادی از مجاهد شهید فائزه رجبی


«خواهر مریم… نمی‌دانم برنامه‌ای را که هستی و شقایق با هم اجرا کردند، دیدید نه؟ اما می‌خواستم بگم که نصف حرفهایی که شقایق می‌زد، من شبها با خدای خودم و با شما همین جملات را تکرار می‌کردم و همین راز و نیاز را با خدای خودم می‌کردم». از نامه فائزه به مریم رجوی
«خواهر مریم نمی‌گم که هنوز شهادت پدرم برام سخت نیست و هنوز کامل ازش عبور کردم، هرازگاهی لحظات حسرت بودنش را می‌خورم، اما بخدا همه‌اش از شما و برادر مسعود انگیزه می‌گیرم. بعضاً به این فکر می‌کنم که اگر من شما را نداشتم و اگر در ایران بودم، حتماً یعنی صددرصد دیوانه می‌شدم چون من پدرم را بیش از همه دوست داشتم».
از نامه‌اش به مریم رجوی – تیرماه ۸۹
فائزه از وقتی خودش را شناخته بود، پدرش را پشت میله‌های زندان دیده بود. اما پدرش شهید عبدالرضا رجبی قبل از آن که دژخیمان خونش را بریزند، بذر یک عشق را در سینه فائزه و دیگر فرزندانش کاشته بود، عشق به آزادی و به آنها گفته بود که این عشق در جایی به نام اشرف و در دو نام، مسعود و مریم تجسم یافته است. و فائزه عاشق و عطشناک در حالی که هنوز بسیار جوان بود برای یافتن آن گوهر نایاب پای در سفر نهاد و به اشرف رسید و از همان آغاز گویی برای رسیدن به نهایت این راه، راه اشرف بسیار شتاب داشت.
او در حالی که چون هنوز به سن قانونی نرسیده و در آموزشگاه اشرف به تحصیل مشغول بود در نامه‌ای به خانم مژگان پارسایی، التماس می‌کند که او را هر چه زودتر به جمع رزمندگان بفرستند:
«… خواهر مژگان التماس می‌کنم قول می‌دهم مجاهد خلقی باشم عین بابام عین حجت زمانی یک درخواست جدی که دارم این‌که بگذارید… به ارتش برویم خواهش می‌کنم با عرض معذرت ازاینکه وقت شما را گرفتم
با تشکر فراوان فائزه رجبی هنرجوی آموزشگاه پارسیان»
و این چنین بود که فائزه، بی‌تاب و شتابان، ره صدساله را یک شبه پیمود و در حالی که فقط ۲۰بهار بیشتر از عمرش نمی‌گذشت، به کهکشان شهیدان و به پدرش که او را آن همه دوست داشت پیوست. پرستویی که روز ۱۰فروردین ۱۳۷۰ به این زمین خاکی آمده بود، در ۱۹فروردین به آسمانی که می‌خواست پرکشید.

۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

ایران- عراق- کمپ لیبرتی- مقاله هاجر معزی درهافینتن پست

هاجر معزی دختر جوانی که هم شاعر است هم مجاهد خلق هم دختر زندانی سیاسی علی معزی است او که می توانست بهترین و راحترین زندگی را داشته باشد جنگ آزادیبخش برای سرنگونی رژیم ضد بشری ولایت فقیه را انتخاب کرده است و حالا  می بیند که پدرش در زندان در زیرشکنجه برای این انتخاب به گروگان برده شده میگوید من صداي جنگ و مبارزه پدرم شده‌ام، خواسته او از جهانیان فقط یک چیز است: ميخواهم كه در مقابل اين بي عدالتي بايستيد و به آنها نشان دهيد كه  ارزشهاي انساني هنوز زنده هستند. 

توصيف زندگي يك فرد، بويژه اگر آن فرد كسي باشد كه خيلي عزيز است، هرگز كار ساده‌اي نيست.

  هاجر معزی
علي معزي يك زنداني سياسي در ايران، پدر من است ومن هر لحظه كه ميگذرد نگران از دست دادن او هستم.

پدر من تجربه زندان ملايان را قبل از ا ينكه من به دنيا بيايم لمس كرد. در سال 1980 هنگامي كه ديكتاتوري مذهبي فعلي زمان امور را در دست گرفت، پدر من دستگير شد و مورد شكنجه قرار گرفت. او در ميان كساني بود كه در مخالفت با حكومت استبدادي ايستادگي كرد و بهاي ايستادگي خود را با تحمل سالها شكنجه در زندانهاي رژيم پرداخت.

پدر من تحصيل كرده دانشگاه كرج در رشته كشاورزي بود، او بجاي اينكه بتواند حاصل تحصيلات خود را در خدمت به مردم صرف كند، در مقاطع مختلف عمر خود را در پشت ميله‌هاي زندان سپري كرد. اين حكومت همه را مجبور كرده است كه به مشاغل نا مطلوب و غير حرفه‌اي روبياورند.ژ در واقع تحصيلكرده‌هاي ما به زندان انداخته ميشوند و دزدان و جنايتكاران بر مردم حكومت ميكنند.
پدر من يك زنداني سياسي با تهديد فوري روبروست پدر من يك زنداني سياسي با تهديد فوري روبروست
من به ياد مياورم كه موقعي كه بچه بودم از او سئوال كردم «چه اتفاقي براي زانويت افتاده است؟» او در پاسخ گفت «مورد ضرب يك گلوله قرار گرفته است». هنگاميكه من بزرگ شدم متوجه شدم كه او در ژوئن سال 1981 در يك تظاهرات مسالمت آميز شركت كرده بود و هنگاميكه قصد فرار از پاسداران رژيم را داشت، زانوي او مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. او دستگير شده و ساعتها مورد شكنجه قرار گرفته بود. آن موقع، پدر من حدود 26 سال ، هم سن فعلي من، سن داشت. علائم شلاق شكنجه گران هنوز بر پاهاي او و بر پشت او نمايان است.

در طول دوران كودكي براي من تصور اينكه والدينم دستگير شوند، به مثابه يك كابوس بود، اما يكروز من تصميم گرفتم خودم در مقابل اين حكومت بايستم. من ايران را به قصد عراق و به مقصد كمپ اشرف كه محل استقرار هزاران پناهنده ايراني بود، ترك كردم. محلي كه تنها اميد براي تحقق دمكراسي براي ايران بود. من به ياد مي‌آورم در لحظات آخر ترك ايران به چشمان پدرم خيره شدم و از او سوال كردم كه آيا هرگز دوباره او را خواهم ديد..

درست بعد از يكسال از آمدن من و خواهرم به كمپ اشرف مطلع شديم كه پدرمان دستگير شده است. به چه گناهي؟ در رژيم قرون وسطايي ايران شما بدون ارتكاب هيچگونه جرمي دستگير ميشويد.

اين بار جرم پدر من حضور من و خواهرم در كمپ اشرف بود. او در نوامبر ۲۰۰۸ در شهر كرج دستگير شد و متهم به سفر به اشرف و تبليغات عليه رژيم شد. تحت شكنجه هاي شديد آنها او را به سلول انفرادي منتقل كردند. آنها از او خواستند تا عليه دختران خود توطئه كند اما پدر من اين را رد كرد. او همواره در برابر تهديد هاي آنها مقاومت كرده است حتي بعد از آنكه مبتلا به بيماري سرطان تشخيص داده شد.

او به مدت دو سال زنداني و در نوامبر ۲۰۱۰ آزاد شد. او طعم آزادي را به مدت فقط هفت ماه چشيد. در ژوئن ۲۰۱۱، وزارت اطلاعات به خانه خانوادگي من يورش برد و پدر من را دستگير و او را به مكان نامعلومي منتقل كرد. او همين اواخر بعد از انجام جراحي به دليل بيماري سرطان از بيمارستان مرخص شده بود. براي سه ماه طولاني ما هيچ خبري از محل نگهداري او نداشتيم. مادربزرگ پير من هر روز به زندانهاي مختلف رفت تا در باره محل نگهداري پدرم اطلاع به دست بياورد.

بعد از ماهها، من فهميدم كه پدرم به دليل حضور در مراسم بزرگداشت محسن دكمه چي، يك زنداني سياسي فوت شده، توسط وزارت اطلاعات شكنجه شده است. تعجب نكنيد؛ در ايران حتي شركت در مراسم بزرگداشت وفات يك زنداني سياسي يك جرم محسوب ميشود.

اما جرم واقعي پدر من عميق تر از اينها بود. دولت به دليل امتناع پدر من از سكوت و پذيرفتن اتهامات آنها به دنبال انتقام از او بود. آنها اين انتقام را پوشش قانوني قرار دادند و به طور رسمي براي او اتهام "اقدام عليه امنيت ملي" نوشتند. قاضي پرونده پدر من هيچ چيزي در باره قانون نميداند و فقط آنچه كه توسط وزارت اطلاعات به او ديكته ميشود را توليد ميكند.

طي هفت سال گذشته، پدر من نه يكبار بلكه چهار با محكوم شد. هر بار او از شركت در دادگاه ها به دليل فقدان مشروعيت و پروسه قضايي عادلانه امتناع كرد. هر بار دژخيمان او را مورد ضرب و جرح قرار دادند و به زور به دادگاه بردند. آنها با ناديده گرفتن اين واقعيت كه او در پايان دوره زندان خود بود او را به دو سال زنداني ديگر محكوم كردند.

اتهامات مستمر است در سپتامبر 2015 آنها او را به ارسال پيامي كه از جانب وي در خارج زندان براي يادبود از دست رفتن جان 52 تن بدست دولت در دوسال پيش، خوانده شود، متهم كردند

به دليل ايستادگي و مقاومت پدر من، اين دادگاهها احتمالا دوران محكوميت او را افزايش خواهند داد. علاوه بر سرطان ، پدرم از بيماريهاي ديگري نيز رنج مي‌برد و برخي از آن بيماريها او را تا مرز مرگ برده‌اند. او نه تنها از رسيدگيهاي درماني محروم بوده است، بلكه مسئولان زندان به او گفته‌اند كه او را در زندان نگاه خواهند داشت تا مرگ او فرا برسد.

اگر چه داستان من در اينجا به انتها ميرسد، اما اين پايان زجر و شكنجه پدرم و ديگر زندانيان سياسي نيست.

در خارج از ديوارهاي زندان من صداي جنگ و مبارزه پدرم شده‌ام، او تنها يك زنداني سياسي نيست، او فردي است كه در چنگ يك گرگ وحشي گير كرده  كه  هر لحظه ممكن است به زندگي او خاتمه بدهد. همين فردا آنها ممكن است تصميم به اعدام او بگيرند. من از شما ميخواهم كه در مقابل اين بي عدالتي بايستيد و به آنها نشان دهيد كه  ارزشهاي انساني هنوز زنده هستند.

ایران-عراق-کمپ لیبرتی با مجاهدان در لیبرتی در ایام محرم ویدئوهای سال94




نوحه زیبا از نیما

فدای تو وفای تو چراغ راه مجاهد خوشاکه شد دیار تو قرارگاه مجاهد
پرچم توبه کف من راه و عشقت شرف من توئي آن صاحب آرمانم حسین جان بنویس اسم مرا در صف رزم اور لشکر که من آماده میدانم
زنده ام از دم خاکت که پناهنده خاکت شده ام در دل طوفانها حسین جان
در دل دشت بلا خیز به شب توطئه انگیز نشوم من ز تو روی گردان حسین جان
فکنم هرچه حصار است قفس و چوبه دار است که به تابد سحر ایران حسین جان 

منتخب کوتاه مراسم عاشورا- لیبرتی آبان 94


برخیز و بگو با نام خدا ظلم و جنایت کافی است
پیغام حسین این بود که هرکس که به ظلم تن در دهد از من نیست
با لشگر گرد و فدائيش بشنو ای یزید مرگت در رسید
آه ای یزید سر زده ز جامه فقیه
خوب در دلت ز کربلا هراس است
باش کین زمان زمانه تقاس است
بشنو ای یزید مرگت در رسید
 ای خلیفه ستمکار حق ستیز
بر تو بسته ایم  زهر سو ره گریز
ما تو را به خاک ذلت کشیدیم
کرچه کو به کو پر از کشته گشته است
آب از سر حسینیان گذشته است
ما کمر به سرنگونی تو بسته ایم
در جوار کربلا کمین نشستیم
ای که در جهان طنیده تار ننگ تو
لشگری حسینی آمده به جنگ تو
پاک می شود زمین ز دین فروشان
می تراود عشق همچو چشمه جوشان

۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

ایران- محرم با مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی نوحه زیبای نیما در آینه کربلا



برخیز و بگو با نام خدا ظلم و جنایت کافی است
پیغام حسین این بود که هرکس که به ظلم تن در دهد از من نیست
با لشگر گرد و فدائيش بشنو ای یزید مرگت در رسید
آه ای یزید سر زده ز جامه فقیه
خوب در دلت ز کربلا هراس است
باش کین زمان زمانه تقاس است
بشنو ای یزید مرگت در رسید
 ای خلیفه ستمکار حق ستیز
بر تو بسته ایم  زهر سو ره گریز
ما تو را به خاک ذلت کشیدیم
کرچه کو به کو پر از کشته گشته است
آب از سر حسینیان گذشته است
ما کمر به سرنگونی تو بسته ایم
در جوار کربلا کمین نشستیم
ای که در جهان طنیده تار ننگ تو
لشگری حسینی آمده به جنگ تو
پاک می شود زمین ز دین فروشان
می تراود عشق همچو چشمه جوشان

محرم با مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی نوحه زیبای نیما در آینه کربلا

ایران-یادواره گرد هفت چشمه حجت زمانی در دوازدهمین سالگرد پرکشیدنش


حجت زمانی

نه آسمان و نه ابر حتی ماه با آن هاله سرد و مات همیشگی شاهد نبود
تنها شاهدان مردانی بودند که آسمان و ماه را در خود داشتند و بارهای نباریده بسیار 

دوازده سال پیش در سکوت خبری مطلق زمانی که اینترنت و فضای مجازی به این صورت وچود نداشت و مقاومت در اوج فشار و محاصره بود گرد دلیر هفت چشمه در زیر شکنجه به قتل رسید و جهان خبر ندار نشد و هیچ صدائي از طرف جوامع بین اللملی و حقوق بشری بر نخاست
امروز خون پاک فرزندانی همچون او حجتی است در این زمانه رشادتهای فرزندان مان در زندان ها
خون او بود که راه کسانی همچون ستار بهشتی را باز کرد 
از خون او وصدو بیست هزار پیشتازان و بیشماران در دهه شصت که در زندان ها در سکوت مطلق پر پر شدند 
اینچنین راه آزادی و سرنگونی هموار شده است
اگر آن روز حجت هائی نبودند که بی چشمداشت بی نام و نشان یک تنه در مقابل دیو اختناق و ارتجاع قد علم کنند امروز اینچنین خون جوشانی نبود که راه به سرنگونی رژیم ضد بشری ولایت فقیه ببرد
در این روزها که جوانان ما زیر شکنجه بازهم به قتل میرسند بیش از همیشه یاد و خاطره و دلاوری او زنده و جاودانه است

روحش شاد این روزها به نظاره نشسته است و چشم انتطار روز پیروزی است.


درنگی در ژرفا و جایگاه خون حجت زمانی‌ ، زنجیرشکاف دلاوری از فرزندان «هفت‌چشمه» ی ایلام

«اگر می‌گویی‌ ، بگو
آن دلاور در قتلگاه
آخرین تیر عدالت را
آیا چگونه؟
با نفسهای آخر خود
بر آخرین ماشه‌های فردا گذاشت‌ ، غران
آنگاه که
مذبوحانه
بر قامت عزیز او
خیمه گذارد
آنگاه که مرگ در هیأتی ناگزیر
بیم هول‌آور جلاد را پایان داد
اگر می‌گویی
آن نام دلاور را...
آن دستهای قادر عشق را...»

پس از تحمل چهار سال و اندی‌ حبس همراه با طاقت‌شکن‌ترین شکنجه‌ها و موهن‌ترین رذالتها‌ ، حتی همبند شدن با زندانیان عادی خطرناک‌ ، سرانجام‌ ، مجاهد خلق‌ ، حجت زمانی‌ ، «دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت». چه شهادت مبارکی! درست در روزهای به نیزه بر شدن سر آموزگار جادوان آزادی‌ ، امام حسین.
جرم او چیزی نبود‌ ، به جز پایبندی به شعاری عزتمندی که در متن پرچم گلگونه هماره در اهتزاز پیکار نوشته شده است: «هیهات مناالذله!».
در نوشته موجز و پر معنی او در پای حکم اعدام خود‌ ، بسا حرفهای ناگفته‌ ، نهفته است:
«به حکم صادره هیچ‌گونه اعتراضی ندارم».
این همه اعتراض است. این جمله چقدر مشابة جمله‌یی است که خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه بر زبان راند:

«من برای جانم چانه نمی‌زنم».
چهار بار حکم اعدام برای یک مجاهد در بند. آن روی سکة مقاومت جانانه‌یی است که دیوارهای قطور بتونی گوهردشت ، تلاش کردند‌ ، خفه‌اش کنند. اما آن صدا دیوارها را شکافت. این آخوندها و جلادان نقابدار بیمزده از انتقام خلق نبودند که طناب را بر گردن یک مجاهد مقاوم انداختند ، این قهرمان ما بود که با مقاومت خیره کننده‌اش‌ ، عرصه را بر دژخیمان تنگ کرد. او خود- بارها با اعتصاب‌غذای شجاعانه‌اش- فرمان مرگ شرافتمندانه خود را صادر کرد؛ تا هم‌چنان این قانون طلایی را حفظ کند که زندانی سیاسی در اسارت جلادان یک حرف بیش ندارد: «نه!».
تصویر شکوفان حجت‌ ، در پیراهن سپید‌ ، با آن چهره پر صلابت جوان - که یادآور سیمای برادرش‌ ، پهلوان خزعل زمانی است- بیانگر شادابی مقاومتی است که پیوسته مرگ را به سخره می‌گیرد و زندگی را فریاد می‌زند. چشمان سوزان و پر اشتیاق او‌ ، گویی باز با کوههای ایستاده ایلام و نسیم دشتهای «هفت چشمه» زمزمه می‌کند:
«فریادها این بار شلیک خواهد گشت
دهکده‌های بی‌نام
نامهای عاصی ما را
پاس خواهند داد
مگو بمانیم
این دستهامان را بنگر
ما همانیم
همان رسولان عریان رنج.
ما فتح می‌کنیم
باغهای بزرگ بشارت را
با آیین گوشت و گلوله و مرگ
با خون و خنجر خفته در خونمان»
این شهادت‌ ، از هر حیث که به آن بنگریم‌ ، حاوی بسا نکته‌هاست. حجت از زندانیان مقاومی بود که با ترسیم خط سرخ مقاومت در زندان‌ ، هویت زندانی سیاسی را در برابر جلاد‌ ، مهر کرد. همچنین او از پیشتازان اعتصاب‌غذا و رساندن صدای زندانیان به خارج زندان و مراجع بین‌المللی به‌شمار می‌رود؛ امری که در زندانها یک خرق عادت محسوب می‌گردد. در جریان فتنه شبهه برانگیز خاتمی و تلاش شیادانه او برای برای مخدوش کردن بسیاری مرزها‌ ، حجت‌ ، هم‌چنان بر مواضع اصولی و افشاگرانه خود پای فشرد و مزدوران را - در صحنه‌های مختلف- بور کرد.

در جایی آمده است که پس از تشکیل انجمن وزارت اطلاعات ساخته رژیم موسوم به «نجات»، رژیم اغلب خانواده‌ها‌ ، از جمله خانواده حجت را برای درهم شکستن زندانیان به زندان می‌برد؛ این اقدام‌ ، همسنگ اقداماتی بود که رژیم با گسیل داشتن اجباری خانواده‌ها به اشرف مرتکب شد. فریبکاریها و تمهیدات نیز همان بود. یعنی سوء‌استفاده از عواطف خانواده‌ها و فشار روی آنان برای براندن و به انفعال کشاندن فرزندان مقاوم خود. حجت قهرمان با دیدن این دامچالة آخوند‌ساخته و طعمه پرداخته‌ ، سخت برمی‌آشوبد‌ ، بر سر مزدوران داد می‌کشد و می‌گوید:
«اگر همین امروز مرا آزاد کنید‌ ، پیش مجاهدین می‌روم. مرا به زندان برگردانید‌ ، فکر نکنید که از اعدام می‌ترسم».

او سپس به خانواده خود دلداری می‌دهد و می‌گوید که نگران من نباشید‌ ، من تصمیمم را گرفته‌ام. همین شجاعت دشمن‌شکن باعث می‌شود که شکنجه‌گران کینه او را به دل بگیرند و در یک بیدادگان فرمایشی به چهار بار اعدام محکومش کنند. در جای دیگر به زندانبانان می‌گوید:
«فکر نکنید که با اعدام من‌ ، مقاومت تمام می‌شود. من حداقل 200نفر از جوانان ایلام را می‌شناسم که مطمئنم راهم را ادامه خواهند داد

پشت سر گذاشتن دوران پرابتلای دیگری که مجاهدین به آن «پایداری پرشکوه برای پیروزی» می‌گویند‌ ، چشمه‌یی دیگر از شاهکارهای این قهرمان هفت چشمه‌یی است. در این دوران دشمن با تمام ظرفیتهای اهریمنی‌اش می‌کوشید خط بریدگی از مبارزه را ترویج کند. مجاهدین را خلع‌سلاح شده‌ ، منزوی گشته‌ ، بی‌سازمان و سامان‌ ، تمام کرده و فاقد آینده وانمود کند. حال چقدر موفق شد‌ ، عاقلان دانند. اما در این شرایط‌ ، باز حجت - مانند مجاهدان اشرف- سرفراز است. این در حالی است که در شرایط زندان‌ ، پیشانی زندانی‌ ، در تماس مستقیم با تیغه عریان سرکوب قرار دارد و دیوارها‌ ، مانع رسیدن اطلاعات مکفی و درست به وی می‌شوند.

این میزان از پایمردی‌ ، وفاداری و سینه سپر کردن در برابر دژخیم‌ ، براستی درجه بالایی از مجاهدت و یگانگی و نیز بذل همه چیز در راه خدا و خلق را می‌طلبد. این خون پربرکت مانند سایر خونهای ریخته شده از تن مجاهدین، بال درآورد. تکثیر شد و قلبهای بیشتری را به آرمان مجاهدین پیوند زد.

امروز با گذشت ۱۲سال از آن شهادت حماسی می‌توان به‌خوبی دریافت که خون حجت، نقشی پیشتاز و بن‌بست شکن داشت. تعادل موجود در زندانهای رژیم را به هم زد. ایستادگی در برابر منویات جلادان را به یک رسم ماندگار و به یک سنت پایدار تبدیل کرد؛ سنتی که با مقاومت قهرمانانی مانند ولی‌الله فیض، عبدالرضا رجبی، علی صارمی، جعفر کاظمی، محمدعلی آقایی، محسن دگمه‌چی و غلامرضا خسروی دوام و قوام پیدا کرد و سیاه‌چالها را فتح نمود تا آنجا که زندانی سیاسی را دوباره تعریف کرد و امروز ما شاهدیم که چگونه نسل جدید زندانیان سیاسی، بی‌خوف از دار و دشنه و انتقام، بی‌هراس از وحشت سربی اختناق، مرگ خود را بر سر دست گرفته و به دفاع از آرمان آزادی می‌پردازند و با نامه‌هایشان در فضای خون‌گرفته میهن، جرأت ایستادگی می‌پراکنند.

آری، سنت اعتراض و ایستادگی به قیمت پرداخت تمام قامت از نقد جان، پا درآورده است و زودا که تمام پهنه فلات منتظر ایران را در نوردد.

یادواره حجت زمانی که در شب عاشورا و عاشورای مجاهدین سربدار شد 



 حجت زمانی

روز 18بهمن سال ۱۳۸۴ در آستانه عاشورای حسینی و در شب عاشورای مجاهدین رژیم آخوندی در یک اقدام وحشیانه، مجاهد خلق حجت زمانی را که از سال ۱۳۸۰ نزدیک به 5سال در زندان رژیم، تحت شکنجه‌های جسمی و روانی قرار داشت اعدام کرد.
بیقرار،
فواره‌وار،
چشمه شهامت بود.
او که نه در هفت‌چشمه،
اینک در هفتادمیلیون چشمه
تکثیر گشته است.
بنگرش بربال سپید رشادت!
چگونه اعماق کینه غول مرداب را،
دگرباره عریان کرده است؟!
بنگرش تقدیر خویش را خود،
با خطی خوانا نوشته است!
بی‌هیچ اعتراضی
-از آن‌گونه اعتراض! -
اگرچه عمر را در اعتراض زیسته است.
واژه‌یی می‌خواهم
تا او را بنامم
باشد که چشمه‌سار سرشار شرف!
گوهری که او را برانگیخته است.
مجاهد شهید حجت زمانی   در هفت چشمه‌ی ایلام به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان برد و با پایان دوره دانشسرای تربیت معلم، مدتی به شغل معلمی در مدارس ایلام پرداخت. حجت، همزمان با وقوع عملیات فروغ جاویدان در حالی که ۱۴ساله بود با نام سازمان مجاهدین آشنا شد. در همان سال، دو عامل باعث نزدیک‌تر شدن حجت نوجوان به مجاهدین شد. عامل اول، پیوستن برادر بزرگترش پهلوان خزعل زمانی بود که در همین سال به مجاهدین پیوست و عامل دیگر، اعدام یکی از خویشاوندانش توسط پاسداران رژیم، که او را بیشتر به جنایتهای رژیم و حقانیت مبارزات مجاهدین آگاه نمود.
 تلاشهای حجت از سنین نوجوانی و مشخصاً از ۱۵سالگی آغاز شد، خلال این سالها او مطالعه کتابهای مجاهدین را آغاز کرد و همراه با گوش دادن به صدای مجاهد از مواضع سازمان در زمینه‌های مختلف آگاه گردید. مجاهد شهید حجت زمانی در سنین نوجوانی عزم خود را بر ادامه راه مجاهدین جزم کرد و از ۱۷سالگی در تکاپوی پیوستن به مجاهدین بود. تا سرانجام در سال۱۳۷۶، دوران جدید زندگیش را با وصل به سازمان مجاهدین و زندگی مبارزاتی آغاز کرد. عمل انقلابی را توأم با دانش مبارزاتی در راه پیشبرد اهداف مجاهدین علیه رژیم ضدبشری به کار گرفت و به‌زودی به عنصری کارآمد تبدیل شد.
 در همان زمان طی نامه‌یی نوشته بود:
 احساس کردم اولین جوانه‌ها از عشقی وافر به رهبری در درونم سر برمی‌آورد، این عشق، راهگشا و حلال بسیاری از مسائلی بود که فکر می‌کردم هرگز قادر به حل آن نخواهم بود. با درک جدیدی که به دست آورده‌ام، می‌فهمم که خیلی از آن‌چه که بن‌بست می‌پنداشتم، ساخته‌های ذهنی‌ام بود.
اما حرفها و نوشته‌های حجت قهرمان تنها برخاسته از شور و شعار نبود، به‌زودی، او با ابتلائات و آزمونهای صعب و سنگینی مواجه گردید. در دی ماه۷۸ برادرش پهلوان خزعل قهرمان، در هفت چشمه در مقابل تهاجم پاسداران، پس از مقاومتی جانانه به‌شهادت می‌رسد. از دست دادن یک برادر مجاهد، عزم او را صیقل می‌زند. در سال بعد او در ابتلائات بیشتری به آزمایش کشیده می‌شود. دومین مجاهد از خانواده زمانی، برادر دیگرش فلاح نیز در مصاف با دژخیمان آخوندی شهید می‌شود. و سرانجام آزمون اصلی به حجت روی می‌نماید. در تیرماه، حجت به هنگام تردد در میدان ونک تهران مورد شناسایی قرار گرفت و به اسارت پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی درآمد. بلافاصله دوران بازجویی و شکنجه‌های فوق طاقت علیه او در اوین آغاز شد. حجت با مقاومتی در خور یک مجاهد، دژخیمان آخوندها را به عجز واداشت. به‌طوری که مدت بازجویی او به‌طور غیرعادی، چهارسال به درازا کشید. طی این مدت، دژخیمان در زندانهای مختلف، هر رذالتی را به کار گرفتند تا زیر انواع شکنجه‌های جسمی و روحی، در عزم مجاهدوار او خللی وارد آورند.
 سرانجام، سلسله‌یی از تهدیدها علیه حجت آغاز شد و در تیر۱۳۸۳ حجت قهرمان را در یک محاکمه فرمایشی به چهار بار اعدام محکوم کردند. او را از بند زندانیان سیاسی به بند مجرمان عادی منتقل ساختند تا در میان معتادان، قاتلان و زندانیان دارای بیماری مسری، مقاومتش را درهم بشکنند. اما حجت با اعلام اعتصاب غذا در زندان، امواج سیاسی کوبنده‌یی در سطح داخلی و بین‌المللی علیه رژیم به‌پا کرد. ماههای پاییز و زمستان سال۸۳، دوران طولانی اعتصاب‌غذای قهرمانانه مجاهد قهرمان، حجت زمانی بود که با گذشت هرماه، تعداد بیشتری از زندانیان سیاسی به آن می‌پیوستند. آخوندها حجت را مسبب شکل‌گیری مقاومت زندانیان تشخیص داده و آخوند محسنی اژه‌ای، وزیر جنایتکار اطلاعات به همراه شخص دیگری به نام نبی راجی تحت عنوان شعبه دیوان کشور، حکم اعدام او را تأیید کرد. حکمی که نقطه کمال زندگی مبارزاتی حجت بود. او با سرفرازی مجاهدیش در حالی که دادگاه و کل حاکمیت پوسیده و فاسد آخوندی را به زیر سؤال می‌برد حکم اعدام را به سخره گرفت و با شهامت در زیر حکم نوشت: اعتراضی ندارم!
بار دیگر هم‌چون ۳۰هزارزندانی مجاهد و مبارز قتل‌عام شده تأکید کرد که که هیچ بیم و باکی از سرنوشتی که در راه رهایی مردمش پذیرفته است ندارد.
 ماههای بعد، جلادان زندان که گمان می‌بردند با حکم نهایی اعدام می‌توان مجاهد را از پای درآورد یا در ایمان او خللی وارد کرد، بر فشارهای خود افزودند و به ضرب‌وشتم او در زندان روی آوردند. حجت بار دیگر مقاومت خود را با دست زدن به اعتصاب غذا از روز ۱۷شهریور آغاز کرد. این اعتصاب‌غذای قهرمانانه، روحیه مقاومت را در سایر زندانیان سیاسی بالا برد و آنان نیز به اعتصاب غذا پیوستند. موج اعتراضهای داخلی و حمایتهای بین‌المللی، این بار نیز به رژیمی که افسارگسیخته به تاخت و تاز در عرصه داخلی و بین‌المللی روی آورده بود نشان داد که فشار و تهدید و شکنجه بر مقاومت عنصر مجاهد خواهد افزود.
 سرانجام، دژخیمان، حجت قهرمان را برای فشار بیشتر به بند زندانیان خطرناک و از آن‌جا به سلول انفرادی منتقل کردند تا تماس او با سایر زندانیان قطع شود. در دهه اول ماه محرم سال ۸۴، رژیم باوحشت بسیار از بازتابهای داخلی و بین‌المللی، در صبحگاه روز ۱۸بهمن، جنایت خود مبنی بر اعدام مجاهد خلق حجت زمانی را به اجرا درآورد. آخوندها نه تنها از زندگی، بلکه از شهادت این مجاهد قهرمان آن‌چنان در هراس بودند که تا ده روز از اعلام رسمی خبر واهمه داشتند.
بر پایداری این قهرمان درود