زنان دربند زندان اوین ، زندانیان سیاسی مریم اکبری منفرد و گلرخ ایرایی با نوشتن پیامی به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن ضمن تبریک این روز به زنان جهان به زنان آزادیخواه میهنمان اشاره کردند که بخاطر رهایی از ظلم و ستم استبداد دینی اعدام شدند و یا در زیر شکنجه به قتل رسیدند …
زندانی سیاسی پیام شکیبا: ساختن بهمنی دیگر یک ضرورت تاریخی است و برعهده ما و نسل ما
زندانی سیاسی پیام شکیبا در چهل سالگی دیکتاتوری و سالگرد قیام
ضدسلطنتی طی پیامی از زندان گوهردشت کرج از جمله نوشت: چهل سال پس از سقوط نهاد
سلطنت و شاه، مردم ایران در قیامی بزرگ، اوج گیرنده و متکاملتر تماماً همان
خواستههایی را مطالبه میکنند که برای تحقق آن دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند.
همچنان برقراری یک حاکمیت ملی، مردمی و دموکراتیک مبتنی بر آرای واقعی مردم
بهمراه توزیع عادلانه درآمدها و ثروت ملی خواسته مقدم مردمی است که از یکسال پیش
در دیماه ۹۶ در بیش از ۱۶۰شهر قیام کردند.
پیام
زندانیان سیاسی به مناسبت سالروز قیام دیماه ۹۶
جمعی
از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه همچنین زندانیان سیاسی ابوالقاسم فولادوند و
مجید اسدی از زندان گوهردشت ،زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز از زندان مرکزی کرج و
زندانی سیاسی سهیل عربی از زندان تهران بزرگ طی پیامهائي سالروز قیام دیماه ۹۶ را گرامی داشتند
پیام زندانی سیاسی مجید اسدی به مناسبت اول مهر، آغاز سال تحصیلی
مجید اسدی فعال دانشجویی و زندانی سیاسی محبوس در زندان
گوهردشت(رجایی شهر) کرج به مناسبت فرا رسیدن آغاز سال تحصیلی جدید، پیام داد. در
این پیام وی نوشته است:
پیام #معلم و #زندانی_سیاسی #مهدی_فراحی_شاندیز به
مناسبت آغازسال تحصیلی جدید
زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز به مناسبت آغاز سال تحصیلی
با انتشار نامه ای از زندان با اشاره به سرکوب و اعدام دانش آموزان و دانشجو ها
توسط رژیم ،تمام دانش آموزان و دانشجویان را به قیام خیزش به ضد رژیم دعوت کرد
.
یادداشتی از زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند ـ
ایران سوریه نمی شود
از دیماه ۹۶ که سرآغاز پیوند خوردن اعتراضات
مردمی و کانونهای شورشی قیام شکل گرفته؛ رژیم ضدبشری آخوندی شروع مرحله سرنگونیاش
را با تمام وجودش احساس کرد.
تمامی دم و دنبالچههای ریز و درشتش را جهت به
تعویق انداختن لحظه سرنگونی بسیج کرده و در این بین از هیچ امکانی صرفنظر ننمود.
از لابیهای مختلف خارجی گرفته تا مأموران و اپوزیسیون خارج نشین و در نهایت دست
به کار شدن برای عملیات تروریستی در خارج از کشور برای ضربه زدن به تنها ارگان
سازمانیافته یعنی شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران که خوشبختانه و در
کمال هوشیاری این نقشه پلید آخوندهای ضدبشر و پدرخوانده تروریزم دولتی با شکست
روبهرو گردید.
پیام همبستگی زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند
با هموطنان و قیام آفرینان
زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از بستگان
مجاهدان اشرفی طی پیامی از زندان گوهردشت (رجایی شهر) کرج همبستگی خود را با قیام
آفرینان در شهرهای مختلف ایران ابراز داشت.
زندانیان سیاسی زندان اردبیل طی بیانیهیی حمایت خود را از قیامکنندگان در شهرهای مختلف ابراز کردند.
متن نامه از سایت مجاهد
پیام مریم اکبری و گلرخ ایرایی به مناسبت
سالگرد قتل عام ۶۷: نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم
مرداد ماه ۶۷آغاز بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی
در طول تاریخ به دستور و فتوای خمینی بود. دراین کشتار سبعانه و قتل عام که ۲ماه
بلاوقفه ادامه یافت، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی به دار کشیده شدند. در سیامین
سالروز آن کشتار، زندانیان سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین مریم اکبریمنفرد و
گلرخ ابراهیمیایرایی در پیامی چنین نوشتند: «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.»
زندانی سیاسی مجید اسدی از زندان گوهردشت کرج یادداشتی
فرستاده است و خطاب به خامنهای و سایر سران رژیم آخوندی نوشته است:
شما که سنتتان جز جنگ و تباهی نیست با اسیران
دست بسته ۶۷ چه کردید که تاریخ نرون و چنگیز و هیتلر در برابرش شرمساری میکند؟
چوبههای دار بر سر هر خیابان و برزن افراشتید و روشنی چراغ رونق هر خانه را ربودید
و رخت عزا بر تنها پوشاندید و داغ مرگ عزیزان بر جانها نشاندید.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه طی
بیانیهیی در گرامیداشت سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان نوشتند: مجاهدین مانند سیلی
خروشان به حرکت درآمدند، نوری از امید و شادی بر دلهای هر ایرانی وطنپرست تابید و
ترس و دلهره وجود آخوندها را به لرزه افکند.
زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر با انتشارنامه ای ترور اقبال مرادی محکوم کردند
در پی ترور
اقبال مرادی، پدر زندانی سیاسی زانیار مرادی که خود ۹ سال گذشته را در زندان محبوس بوده و زیر حکم
اعدام قرار دارد،
مجید اسدی، پیام شکیبا، ابراهیم فیروزی، سعیدماسوری، سعیدشیرزاد، آرش صادقی، امیر قاضیانی، محمد بنازاده امیرخیزی، حسن صادقی،
پیروز منصوری نامهای منتشر کردند
زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد نامهای خطاب به
زانیار مرادی منتشر کرد
زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد محکوم به حبس
ابد به دنبال ترور اقبال مرادی، پدر زندانی سیاسی محکوم به اعدام زانیار مرادی،
نامهای به این زندانی سیاسی نوشت.
نامه زندانی سیاسی زانیار مرادی در رثای پدرش که
توسط تروریستهای رژیم ایران جان باخت
گفتههایم را با شعری از اقبال لاهوری برایتان
آغاز میکنم (از اقبال پاکستانی به اقبال کردستانی):
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشقی و صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آن که او را نکشند
در کمال ناباوری، شهادت پدر گرانقدر و اسطوره
مقاومت خود را بعد از تحمل ده سال حبس و حکمی ناعادلانه و غیرانسانی اعدام، شنیدم؛
که گویا مورد اصابت گلوله از سوی افراد ناشناس قرار گرفته و رهسپار کاروان شهیدان
راه آزادی شده است.
پیامهای حمایت زندانیان سیاسی از گردهمائی
سالانه بزرگ مقاومت ایران در پاریس
زندانیان سیاسی گوهردشت کرج: این گردهمایی
مطالبات حقطلبانه مردم به جان آمده و فریادهای خاموش زندانیان در زنجیر را عالمگیر
میکند
بیانیه زندانیان عقیدتی - سیاسی اهل سنت در
زندانهای سراسر ایران
از پس میلههای زندان در زندانهای سراسر ایران،
حمایت خود را از گردهمایی بزرگ مقاومت ایران
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه: ما
خود را بهعنوان یکی از هزار کانون شورشی میدانیم
و از برنامههای خانم مریم رجوی اعلام حمایت میکنیم
زندانی سیاسی علی معزی: این گردهمایی فوران امید
و عشق و ایمان برای هم میهنان زجردیده است
زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز: دیوارهای ستبر
استبداد میان ما فاصله انداخته اما خودمان را در جمع شما میبینیم
پیام زندانی سیاسی جابر عابدینی: اتحاد رمز پیروزی
است
فراخوان زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان به ایجاد یک جبهه جهانی علیه اعدام در ایران
زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان مردم ایران و
سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر را به اقدام برای لغو حکم اعدام در ایران
فراخواند. زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان که خود ۴ سال زیر تیغ اعدام بوده در نامه
سرگشاده ای خطاب به زندانیان سیاسی زیر حکم اعدام رامین حسین پناهی، زانیار و
لقمان مرادی، کمال حسن رمضان و ... مردم ایران و سازمانهای مدافع حقوق بشر در جهان
را به ایجاد یک جبهه علیه اعدام فراخواند. متن نامه زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان
به قرار زیر است:
زندانی سیاسی،سعید ماسوری، محبوس در زندان گوهردشت با انتشار نامه ای نسبت به اعدام جنایتکارانه درویش«محمد ثلاث»، واکنش نشان داد . متن این نامه بدین شرح است ؛
” تحفه درویش ما ”
سزاوار بود که بر اعدام ناجوانمردانه برادر نادیده
ام (محمد ثلاث) خون بگریم!! ولی هیهات..هیهات… که صلابت و مقاومت ۵ ماهه اش در
تنهایی هولناک انفرادی آنهم در انتظار اعدام هیبت مرگ را هم به سخره گرفت و برای
ما زندانیان و هر انسان آزاده ایی جز درس مقاومت و ایستادگی در پی نداشت و به همه
ایادی ستم و ستمکارگی به ویژه آنان که شیادانه درباره اعدام های دهه شصت گفتند:
پدر،مادر،باز هم ما متهمیم!! که در مورد آن دادگاه ها و اعدام ها سکوت کردیم … می
گویم: ای یاوه…یاوه…یاوه… که همین را هم به ریا گفتید و با چشمان کوردلی تان جز کیسه
خود را نمی بینید… والّا اگر از انسانیت و شرافت… مانده بود آن قدرتان هنوز…بر این
بی عدالتی عریان چیزی می گفتید…!!! او با تن بی جانش بر چوبه دار بینه و گواهی شد
برای همه عالمیان… “از آئین بی دادرسی” و از ستمی که بر مردم می رود. خدایا از او
بپذیر که اینبار تحفه درویش کوی ات نه “برگ سبزی” که خونی سرخ و جوشان بود… درویش:
روحت شاد “وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ
بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ ” “دور باد از رحمت خداوند آن که ترا کشت و یا قتل تو را
شنید و سکوت کرد”
سعید ماسوری -زندان گوهردشت کرج

جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج
(گوهردشت) با امضای بیانیه ای اعدام محمد ثلاث درویش گنابادی زندانی در ایران را
محکوم کردند، آنها از “همه دولتها و مجامع بین المللی و حقوق بشری خواستند که در
کنار مردم ایران بایستند”
متن نامه:
پیش تر شاید هر چه از بی قانونی و ستم در
زندانها می گفتیم، پذیرفتنش ساده نبود اما این بار محمد ثلاث با تحمل ۵ ماه انفرادی
بدون هیچ گونه ملاقات و تلفنی که حق مسلمش بود و تنها برای اینکه شکنجه و ضرب و
شتم و اعترافات زیر شکنجه بر بدن و در کلامش برملا نشود از همه حقوقش او را محروم
و عجولانه اعدامش کردند.
اگر تنها همین مورد برای عمق فاجعه و ظلم و ستمی
که بر مردم ما روا میدارند کافی نیست، هزاران دلیل دیگر هم کافی نخواهد بود. اما
شهادت مظلومانه محمد ثلاث عمق ستمی را که در بیدادگاهها و زندانهای این حکومت بر
مردم و زندانیان میرود، برای بار دیگر در پیش چشم عالمیان بر ملا کرد و به همین دلیل
قداست خونش جاودانه خواهد ماند و جوشش آن گریبان همه عاملان و آمران و مجریانش را
خواهد گرفت.
ما زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج، ضمن
محکوم کردن این جنایت وحشیانه برای خانواده و عزیزانش صبرو بردباری آرزو میکنیم و
از همه دولتها و مجامع بین المللی و حقوق بشری میخوایم که در کنار مردم ایران بایستند
و بویژه به دولتها و کشورهای اروپایی یادآوری می کنیم که تا وقتی منافع و مراودات
تجاری اش را به رعایت حقوق بشر مشروط نکنید، با چشم پوشی از جنایاتی از این دست
راه را برای حکومت نامشروع ایران جهت دست زدن به اقدامات ضد بشری علیه شهروندان و
زندانیان بی دفاع هموارتر خواهید نمود
امضا کنندگان
سعید ماسوری، محمدبنازاده امیرخیزی، محمدعلی
منصوری، مجید اسدی، ابوالقاسم فولادوند، پیام شکیبا، ابراهیم فیروزی، آرش صادقی،
حسن صادقی
زندان گوهردشت / ۳۰ خرداد ۹۷
زندانیان سیاسی تبعیدی زندان مرکزی اردبیل روز یکشبه ۲۷خرداد ۹۷ طی پیامی حکم اعدام زندانی سیاسی رامین حسین پناهی را محکوم کردند.
زندانی سیاسی کرد زانیار مرادی که زیراعدام است
طی نامهیی از زندان گوهردشت کرج نوشت: آزادی دادنی نیست. بلکه گرفتنی است.
نامه زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان:
زینب جلالیان، زندانی سیاسی در زندان خوی، در
اعتراض به وضعیت بد زندان و وضعیت جسمانی بد خود خطاب به افکار عمومی نامهای
سرگشاده نوشته است.
او در قسمتی از نامهاش
خطاب به جلادان و دژخیمان خامنهای نوشته است:
ای جلادها صدای آزادیخواهی من را پشت میلههای
زندان میشنوید؟
بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ که با جسمم
مبارزه نکردهام که افسوس بخورم جسمم در بند است.
یک آزاده با فکر و اندیشهاش مبارزه میکند نه
با جسم خویش و خوشبختانه شما جلادها هم نمیتوانید افکار هیچ آزادیخواهی را به بند
بکشید. برای من حتی مردن و درد کشیدن در راه آزادی گواراست.
در حقیقت شما تیشه به ریشه خودتان میزنید و
همهٔ تلاشهایی که شما کردهاید بیهوده بوده و محکوم به شکستید.
هیچ کس و هیچ چیزی آنقدر قوی نیست که بتواند
مرا از رسیدن به اهدافم بازدارد. به تنهایی از همه قویترم و به راهم ادامه خواهم
داد.
اعدام تحت هر شرایطی نوعی قتل دولتی است؛
“در طی دههها و سدههای گذشته، حکم اعدام اصلیترین
نوع مجازات بوده است که در تمامی جوامع به کار گرفته شده در حال حاضر که بیش از
۱۰۰ کشور به صورت کامل تحت عنوان متمم قانون اساسی و یا به صورت مشروط برای زمان
صلح این حکم ضد انسانی را ممنوع کردهاند.
متاسفانه شاهد آن هستیم که در ایران نه تنها این
مجازات در طی ۱۰۰ سال اخیر کاهش نیافته بلکه روز به روز هم افزایش یافته است و به
عنوان مجازاتی برای زندانیان سیاسی نیز در نظر گرفته شده است؛ به گونهای که پس از
انقلاب مشروطیت تعداد کثیری از افراد جامعه به دلیل فعالیتهای سیاسی چه در رژیم
پهلوی و چه در رژیم کنونی با این حکم ضد انسانی به قتل رسیدهاند. در آخرین مورد
از این احکام شاهد آن هستیم که حکم اعدام رامین حسین پناهی، زندانی سیاسی در مراجع
قضایی تایید و هر لحظه امکان اجرای آن وجود دارد.
ما تنی چند از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت
(کرج) اعلام میداریم اعدام تحت هر شرایطی نوعی قتل دولتی میباشد و ضمن محکوم
کردن تمامی احکام اعدام به هر دلیل و به هر شیوهای خواستار لغو این حکم ضد انسانی
هستیم و از تمامی جوامع بینالمللی، حقوق بشری و از همه وجدانهای بیدار خواستاریم
که در جهت لغو این حکم ضد انسانی از هیچ تلاشی فروگذاری نکنند.
سعید ماسوری، زانیار مرادی، سعید شیرزاد، آرش
صادقی، پیام شکیبا، لقمان مرادی، مجید اسدی
پیامهای حمایت وهمبستگی زندانیان سیاسی با کامیونداران
اعتصابی سراسر کشور
حمایت زندانیان سیاسی تبعیدی در زندان مرکزی اردبیل
امروز ۸خرداد ۹۷ طی پیامی تحت عنوان درود بر شرف و مردانگی کامیونداران اعتصابی سراسر کشور و سلام بر مردم و دانشجویان بلوچ
مردم آزاده ایران!
کامیونداران زحمتکش و عزیز کشور!
مدتهاست در گوشه و کنار این مرز و بوم صدای
اعتراض و اعتصاب مردم به گوش همه ما رسیده است. یک روز بازار تهران؛ یک روز شهرهای
بانه و مریوان و سردشت و پیرانشهر؛ یک روز بازار طلای مشهد؛ یک روز معلمان و حالا یک
هفته است که کامیونداران عزیز سراسر کشور به صف اعتراضات پیوستهاند.
آنان هم مانند سایر هموطنانمان نسبت به بیعدالتی
و غارت و چپاول حاکم بر کشور؛ دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند.
کامیونداران برای آن که بتوانند اسباب رفاه و
آسایش مردم کشور را فراهم آورند؛ کانون گرم خانواده را شبانه روز ترک میکنند و با
تنها سرمایهشان که همان خودروهایشان است؛ به جادهها میزنند.
آنها مهمترین سرمایه زندگیشان یعنی جانشان را
برای کسب لقمه نانی به خطر میاندازند. اما حقوق آنان به یغما و چپاول میرود.
پيام های حمایت از قیام دلاورانه مردم كازرون
قیام خونین مردم کازرون در امتداد قیام دیماه
۹۶، مقاومت حق طلبانه مردم ایران را به مداری بالاتر بالغ نمود.
سرکوب وحشیانه مردم سرفراز این شهر با گسیل
قشون و مزدوران مسلح و گشودن آتش و گلوله بر روی آنان، پیغامی جز این ندارد
که این رژیم در تمامیت خود، نافی و منکر مبنایی
ترین حقوق مردم ایران یعنی همان حق حاکمیت ملی است.
درست چندی پس از قیام دیماه سال گذشته، روحانی
در یک ژست اعتدالی، اعتراض را حق هر شهروند ایرانی اعلام کرد،
اما کشتار کازرون نشان داد که هیچ سمت و جناح
معتدل و میانه روی در این رژیم وجود ندارد.
غارت و چپاول ثروت و سرمایه های مردم ایران
توسط این رژیم، همان پول خونی است که خرج کشتار و شکنجه و زندانی کردن مردم می شود.
قیام آزادی خواهانه مردم در برابر استبداد مذهبی حاکم، یگانه پاسخ قاطع و روشنی
است که در خیزش دلاورانه کازرون و با فدیه شهیدانش عاقبت به سرمنزل صلح و آزادی
خواهد رسید.
سعید ماسوری
پیام شکیبا
جواد فولادوند
امیر قاضیانی
مجید اسدی
آرش صادقی
محمدعلی منصوری
ابراهیم فیروزی
جابر عابدینی
حسن صادفی
زندان گوهر دشت
خرداد ۹۷
چندی پیش در لابلای اخبار خواندم که درویش زندانی محکوم به اعدام محمدثلاث در دادگاه گفته است که خسته شدم از بس شکنجه شدم مرا اعدام کنید!
یاد این جمله از زندانی سیاسی افشین باایمانی افتادم که طنابهای دار مرا دریابید او این جمله را دو سال پیش در رنج نامه اش نوشت بهتر است خودتان بخوانید!

طناب های دار، مرا دریابید!
رنجنامه زندانی سیاسی افشین بایمانی پس از ۱۶
سال زندان
"آرش صامتی پور خود را به وزارت اطلاعات فروخت و
آزادانه می چرخد و من افشین بایمانی که نه سازمانی بودم و نه به خودم یک لحظه
اجازه می دادم که مزدور وزارت اطلاعات بشوم حال باید در زندان بمانم."
*****
حتماً بخوانید و لطفاً به اشتراک بگذارید!
---------------------------------------
۱۶ سال قبل هنگامی که در انفرادی بودم بعد از چند
ماه بازجویی و انفرادی یک روز از بازجوی پرونده ام پرسیدم من که کاری نکردم تا کی
باید در انفرادی باشم، کی آزاد می شوم؟ با خنده ای گفت اگر بچه خوب و حرف گوش کنی
باشی پرونده ات مشکلی ندارد و زود آزاد می شوی ….
گذشت، تا هنگامی که به دادگاه می رفتم از کسانی
که همراه من در ماشین بودند پرسیدم چرا اینقدر دیر مرا به دادگاه آوردید؟ همگی خندیدند:
یک سال، یک ساعت پارک رفتن حاجی است! متوجه نشدم، در دادگاه از قاضی پرسیدم کی
آزاد می شوم؟ نگاهی به من کرد و گفت نمی گذارم بیشتر از پنج سال در زندان بمانی.
در بازداشتگاه ۲۰۹ یک روز صبح مرا به یکی از
سلول های بازجویی که مسئول قضایی جعفری در آن بود بردند. درست ساعت ۹ صبح بود یک
پرونده ۲۰ صفحه ای به من داد و گفت بخوان و امضاء کن. با خوشحالی مشغول خواندن آن
شدم صفحات را که می خواندم هیچ کدام از بندهای آن ارتباطی به من نداشت، ضمنا نام یک
وکیل هم در آن قید شده بود که من هیچ وقت او را ندیده بودم و در آخر حکم اعدام برای
من صادر شده بود. به آقای جعفری گفتم این پرونده اصلا به من ربطی ندارد، او گفت
امضاء کن من عجله دارم ربط دارد یا ندارد را کسی دیگر تشخیص می دهد.
چون اولین بار بود که با چنین صحنه ای مواجه می
شدم و واژه اعدام برای من قابل هضم نبود بی اختیار امضاء کردم. مدتی بعد آنقدر تحت
فشار روحی و روانی بودم که آرزوی اعدام شدن داشتم و می گفتم کی آن روز فرا می رسد
خدایا. تا اینکه پنج سال به همین منوال با درد و رنج های فراوان برای خود و
خانواده ام گذشت.
یک روز عصر مرا صدا زدند که بازجویت آمده،
رفتم، مرا همراه چند زندانی دیگر که پایند و دستبند زده بودند به انفرادی ۲۴۰ اوین
منتقل کردند. در راه متوجه شدم آنها را برای اعدام کردن می برند و تا می توانستم
به آنها دلداری می دادم غافل از اینکه خودم هم چنین سرنوشتی دارم تا اینکه به ۲۴۰
که رسیده بودیم از یکی از ماموران به نام کولیوند پرسیدم چرا مرا به اینجا آوردید
به من گفته اند بازجویت آمده، بدون کوچکترین مکثی به من گفت برو داخل سلول تو هم
برای اعدام آمده ای.
با شنیدن این جمله ناخودآگاه زانوهایم سست شد و
پشتم لرزید. تقریبا چند دقیقه ای مات و مبهوت بودم و بعد از آن راستش ساعت ها بی
اختیار برای همسر و دو فرزند دلبندم اشک می ریختم که چگونه آنها را تنها بگذارم.
ساعتها بر این شیوه گذشت که توصیفش به هیچ وجه امکان پذیر نیست. بگذریم به قرآنی
که در سلول بود پناه بردم و با خواندن قرآن اندکی آرام شدم. باز گریه کردم باز
قرآن خواندم و باز… تا آنکه کمی آرام گرفتم و خود را برای اعدام آماده کردم، سه
روز به همین شیوه که مثل برزخی برایم بود تمام شد.
مرا از انفرادی ۲۴۰ اوین به بازداشتگاه ۲۰۹
بردند و در آن لحظه در زندگی نکبت بار و پنج سال در زندان بودن خداحافظی کردم یک
لحظه احساس آرامشی به من دست داد که هیچ وقت در تمام عمرم تجربه نکرده بودم. وقتی
به بازداشتگاه ۲۰۹ رسیدم بازجوی پرونده ام را دیدم که با لبخندی آلوده به تعفن به
من گفت حکمت از اعدام به ابد تقلیل یافت. به او خیره شدم و گفتم چرا مرا سه روز در
انتظار طناب دار در انفرادی نگه داشتید می دانی به من چه گذشت؟؟
باز بعد از هفت سال بازجویی را دیدم گفتم کاش
اعدام می شدم و از این زندگی پر از خفت و خواری نجات پیدا می کردم. لبخند زد و گفت
افشین ما قصد داریم بلایی بر سرت بیاوریم که هر روز صد بار آرزوی مرگ بکنی… راستش
باورم نشد حال که نزدیک به ۱۰ سال از آن واقعه می گذرد با تمام وجود احساس می کنم
که ایشان در این مورد خاص راست می گفت… حال از تمام نهادهای بین المللی و داخلی می
خواهم حداقل از حکومت درخواست بکنند که حکم اولیه مرا که اعدام بود به من
برگردانند و مرا با ده ها نفری از هم بندیانم که هر هفته دراین کشتارگاه گوهردشت به
دار می کشند مرا هم با آنها به دار بکشند تا از این زندگی پر از دروغ و نفرت و ریا
رها شوم و هم بیش از این نسبت به دوستان اعدامی احساس درد نکنم.
لازم به توضیح است اگر کسی نسبت به بیگناهی من
افشین بایمانی شک دارد یک لحظه به این فکر بکند که دو نفر از اشرف برای عملیات
آمدند برادرم مهدی بود و دیگری آرش صامتی پور. برادرم به خاطر آرمانی که داشت تا
آخر جنگید و جان خودش را برای آرمانش فدا کرد و آرش صامتی پور زخمی شد و به دست
وزارت اطلاعات افتاد.
چگونه است که آرش صامتی پور بعد از مدت اندکی
زندان آزاد و حال در خیابان های اروپا آزادانه برای خود می چرخد ولی من که نه در
اشرف بودم و نه سازمان های رسمی را میشناختم باید ۱۶ سال از عمر خود و خانواده ام
را در بدترین شرایط سپری کنم…
اگر از من بپرسید در یک جمله می گویم برادرم
عاشق سازمان مجاهدین بود تسلیم نشد و جان خود را فدای راه و هدفش نمود. آرش صامتی
پور خود را به وزارت اطلاعات فروخت و آزادانه می چرخد و من افشین بایمانی که نه
سازمانی بودم و نه به خودم یک لحظه اجازه می دادم که مزدور وزارت اطلاعات بشوم حال
باید در زندان بمانم.
طناب های دار مرا دریابید که محتاج شمایم
افشین بایمانی
زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج)
22 اردیبهشت 1395
زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از بستگان
مجاهدان اشرفی طی پیامی از زندان گوهردشت کرج بهمناسبت روز جهانی کارگر گفت: «
روز جهانی کارگر را در حالی گرامی میداریم
که کارگران شریف و تحت ستم میهنمان مانند دیگر اقشار جامعه درگیر انواع و اقسام
مشکلاتی هستند که هر روزه توسط آخوندهای جنایتکار به تمامی مردم تحمیل شده و میشود.
چندی پیش بود که آخوندهای ضدبشر بهقول خودشان
باگشاده دستی (بخوانید وقاحت آخوندی)؛ حقوق کارگران زحمتکش را مبلغ یک میلیون و
۱۱۴هزار تومان اعلام کردند؛ یعنی کمتر از یکسوم میزان خط فقر. تازهيین تمام
ماجرا نیست چرا که نماینده کارگران در شورای فرمایشی کار اعلام نمود که کارگران هیچگونه
امنیت شغلی ندارند و از آن فاجعه آمیزتر اینکه تمامی قراردادهای اشتغال کارگران؛
موقت میباشد.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه روز شنبه هشتم اردیبهشت97
بهمناسبت روز جهانی کارگر بیانیهیی منتشر کردند.
زندانی سیاسی پیام شکیبا در زندان گوهردشت کرج
طی مطلبی بهمناسبت روز جهانی کارگر از جمله
نوشت:« در این برهه زمانی و بعد از قیامهای دیماه سال
گذشته و انفجاری بودن فضای جامعه؛ رژیم توان پاسخگویی به هیچیک از بحرانهای متمادی
جامعه را ندارد و در حالت بلاتکلیفی بهسر میبرد و هر روز با مسائل و مشکلات لاینحال
بیشتر مواجه میشود. همچنین شقه و شکافهای بیپایان و ریزشهای مداوم نیروهایش و
فساد گسترده مهرههای ریز و درشت آن بهمراه تغییر دوران و پایان مماشات جهانی و بینالمللی
و انزوای بیشازپیش رژیم در منطقه؛ جهان اسلام و صحنه جهانی کمترین مشروعیتی را
چه در داخل و چه در نظام بینالملل برای آن باقی نگذاشته است
درپیام
زندانی سیاسی علی معزی آمده است:
۱۱اردیبهشت روز جهانی کارگر را به کارگران عزیز که دسترنجشان قوام زندگی ما
است؛ تبریک میگویم و با اجتناب از دخالتهای عوامل شیاد رژیم ضدکارگر که اصرار زیادی
به دست درازی و تحریف و مسخ و لوث کردن این روزها و مراسم آن دارند؛ روز کارگر را
بزرگ و گرامی میداریم.
در سرزمین ما که هیچ چیز سر جایش نیست؛ کارگران
و کلیه اقشار مزدبگیر عقب رانده شدهتر از هر دوران دیگر بوده و سال به سال فقیرتر
شدهاند. فرقی نمیکند که این مزدبگیران پزشک عمومی بیمارستانها باشند یا معلم و
پرستار یا کارگر ساده کارخانه و کارگر کشاورزی یا ساختمانی.
محرومیتهای مضاعف این مزدبگیران به ماهیت و ساختار نظام
آخوندی برمی گردد؛ زیرا که این سیستم و سیاستهایش از اساس با کار و تولید مخالفند
اما برعکس با واردات اجناس بنجل و قاچاق توسط عوامل خودی! و دزدی و اختلاس و رانت
و انحصار و تبعیض و فساد و رشوه ادامه
پیام زندانی سیاسی مجید اسدی بهمناسبت روز جهانی کارگر

زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از بستگان مجاهدان اشرفی که در زندان گوهردشت زندانی است طی پیامی به زندانی سیاسی گلرخ ایرایی که بیش از 60روز است که در زندان قرچک ورامین در اعتصاب غذا بهسر میبرد گفت:
دخترم گلرخ
بیش از شصت روز است که با تنها و البته مؤثرترین سلاحی که یک زندانی در اختیار دارد؛ با نثار تک تک سلولهایت به جهانیان اعلام کردهای که رژیمی که تو را فقط بهعلت اندیشههای منتشر نشدهات بهاصطلاح به زنجیر کشیده؛ تاب مقاومت در برابر تو را ندارد و به همین علت حتی قوانین آبکی خود را نیز در مورد تو اجرا نکرده و با تبعیدت به زندانی قرونوسطاییتر از دیگر زندانها سبعیت خود را به جهانیان نشان داده است.
دخترم
ضمن اعلام حمایت از خواستههای برحق تو و ابراز همراهی؛ همراه دیگر زندانیان آزادهای نظیر آتنا؛ سهیل و زینب و ارژنگ اعلام میکنیم؛ شاه سلطان ولایت مرگت فرا رسیده و سرنگونی تنها راه پیش رویت میباشد.
همچنین بدینوسیله از همه مراجع بینالمللی خواستار ارجاع پرونده حقوق بشری این رژیم بنیادگرا به شورای امنیت مللمتحد میباشیم.
اعتصاب غذای مریم اکبری منفرد در همبستگی باگلرخ ایرایی
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد روز چهارشنبه ۱۵
فروردین ۹۷ در همبستگی با گلرخ ایرایی اعلام سه روز اعتصاب غذا کرد و از مجامع بینالمللی
و حقوق بشری خواستار اقدام برای نجات جان گلرخ گردید.
او در نامه ای نوشت:“شنیدهام با توجه به اینکه بیش از ۶۰
روز از اعتصاب غذای گلرخ در زندان جهنمی قرچک گذشته، او نه توان راه رفتن دارد و
نه توان حرف زدن و بیش از ۲۰ کیلو وزن کم کرده است. من در حمایت از او و درخواست
او برای برگشت به اوین از تاریخ ۱۵ فرودین ماه ۱۳۹۷، به مدت سه روز اعتصاب غذا میکنم
و از تمامی وجدانهای بیدار و مجامع بینالمللی و حقوق بشری درخواست دارم برای
نجات جان گلرخ اقدام فوری بکنند
لینک متن کامل نامه
روز پنجشنبه ۱۶فروردینماه۹۷ زندانیان سیاسی
مجید اسدی، پیام شکیبا، سعید ماسوری، سعید شیرزاد، زانیار و لقمان مرادی، زندانیان
محبوس در زندان گوهردشت کرج، طی نامهای از گلرخ ایرایی و خواسته او برای آزادی و یا
بازگشت به زندان اوین حمایت
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه طی پیامی به ایستادگی و مقاومت زندانیان سیاسی گلرخ ایرایی و رامین حسین پناهی درود فرستادند.
در این پیام آمده است: «ما جمعی از زندانیان سیاسی
زندان مرکزی ارومیه به ایستادگی و مقاومت زندانیان سیاسی سرافراز گلرخ ایرایی و رامین حسین پناهی درود می فرستیم و از خواسته
های بر حق این دو زندانی سیاسی حمایت کامل خود را اعلام می کنیم.
ما به عزم و اراده گلرخ ایرایی بخاطر پایداری
اش با بیش از شصت روز اعتصاب غذا درود می فرستیم. همواره مقاومت و ایستادگی زندانی
سیاسی برگ برنده و رمز پیروزی همه زندانیان در بند دیکتاتوری حاکم بوده است و تنها
سرافکندگی و شرمساری است که برای آخوند ها باقی می ماند.»
پیام زندانی سیاسی ارژنگ داودی از قرنطینه
زندان مرکزی زاهدان در سی و چهارمین روز اعتصاب غذا
زندانی سیاسی ارژنگ داودی طی پیامی در سی و چهارمین روز اعتصاب غذا از قرنطینه
زندان مرکزی زاهدان از جمله گفت:
اعتصاب برای کمی هوا و کمی آفتاب
اعتصاب غذای اینجانب که امروز پنجشنبه ۱۶فروردین
۹۷ در اصل ۳۴روز از آن میگذرد؛ صرفاً برای برخورداری از کمی هوا و کمی آفتاب است
که به طرزی غیرانسانی از تاریخ ۴مرداد ۹۶ تا کنون در زندانهای زابل و زاهدان از من
سلب گردیده است. این زورگویی بیشرمانه و طولانیمدت علاوه بر تشدید بیماریهای قلبی
و دیابت؛ باعث شده که دید چشمهایم بیشازپیش ضعیف شود. از تاریخ ۱۶دی ۹۶ در پی
انتقال مجدد به زندان زاهدان دچار عوارض سوء بسیار حاد و وخیم شدم. زیرا که در
دخمهیی کوچک تحت عنوان سلول انفرادی شماره۲ در قرنطینه زندان نگهداری میشوم و از
حق ملاقات؛ تلفن و ارتباط با سایر زندانیان؛ هواخوری؛ پیادهروی؛ مطالعه کتاب؛ تلویزیون؛
امکان تهیه دارو و غذای متناسب با بیماریها
و... محروم هستم.
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد:آن کس که در
مقام عفو دادن است من و هموطنان در زنجیرم هستیم
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد اخیراً با ارسال یک نامه سرگشاده از بند زنان زندان اوین پاسخ دندان شکنی به صلواتی، قاضی بدنامی که او را به ۱۵سال حبس محکوم کرد، داد.
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد اخیراً با ارسال یک نامه سرگشاده از بند زنان زندان اوین پاسخ دندان شکنی به صلواتی، قاضی بدنامی که او را به ۱۵سال حبس محکوم کرد، داد.
قاضی صلواتی در پاسخ به آخرین پیگیری همسر خانم
اکبری گفته بود «پیگیری می کند ببیند نام
اش در لیست عفو است یا نه».
مریم اکبری منفرد با یک نامه سرگشاده شدیداللحن
که در آن جنایات سالیان حاکمیت ملایان ردیف شده بود واکنش نشان داد و گفت، «آن کس
که در مقام عفو دادن است من و هموطنان در زنجیرم هستیم.»
نامه یوسف عمادی زندانی سیاسی و هنرمند دربند
خطاب به مردم داغدار کرمانشاه
این زندانی هنرمند در نامه اش نوشته است:« سالی
که گذشت سالی پر از اندوه و درد برای هم وطنان عزیزم، به ویژه مردمان پاک اندیش و
پر منش سرزمین عزیز کرمانشاه بود.سرزمینی که از هر کوچه و خانه ی آن آوای طرب انگیز
موسیقی برخاسته میشد،اینک از میان آوار همان خانه ها صدای ناله ی مویه ها برمی خیزد
و رقص چرخش دست های طنین انداز تنبورها را دهان. دست هایم بسته است و تنها کاری که
میتوانم بکنم این است که از اعماق قلبم با مردم داغدار این کهن زمین و جایگاه
بزرگان تاریخ موسیقی ایران همدردی نمایم.»
زندانی سیاسی ارژنگ داودی که هم اکنون ۲۱ روز
است که در قرنطینه زندان مرکزی زاهدان در وضعیتی وخیم در اعتصاب غذا به سر می برد،
طی پیام کوتاهی به مناسبت نوروز گفت:«از طرف من به هم میهنانم شادباش بگویید. هر
چند که این عید به کام من تلخ است. اما با امید که امسال سال پیروزی و آزادی باشد؛
آرزو دارم کام همگی شیرین باشد».
خاطرنشان می شود زندانی سیاسی ارژنگ داودی از
روز ۱۲ اسفند ماه سال ۹۶ تاکنون در قرنطینه زندان مرکزی زاهدان در اعتصاب غذا و
دارو به سر می برد.
ارژنگ داودی روز ۱۶ دی ماه از زندان زابل به
زندان زاهدان منتقل شده و به قرنطینه این زندان منتقل شد.
او را به اتاقی که محل زندانیان با جرائم خشن
همچون قاچاق و قتل است همه بند کردهاند و از هواخوری و امکان تماس با خانواده نیز
محروم است. ارژنگ داودی در قرنطینه با وجود بیماری دیابت و ناراحتی قلبی از غذای
مناسب بیماران دیابتی محروم است.
زندانی سیاسی ارژنگ داودی از روز شنبه ۱۲ اسفند ماه ۹۶ در اعتراض
به این شرایط اعتصاب غذا و دارو کرده که این اعتصاب همچنان ادامه دارد.
بعد از مدت کوتاهی او را به دستور محمدحسین
خسروی رئیس جنایتکار زندان و غلامرضا رحیمی مسئول جنایتکار بازرسی با دستبند و
پابند به سلول شماره ۲ بردند. ابعاد این سلول ۱.۸۰ در ۱.۶۰ است. این سلول فاقد
موکت؛ بدون سرویس بهداشتی؛ بدون پنجره است بطوری که غیرقابل نفود برای هواست.به
گفته رئیس زندان این عمل در تلافی پیام صوتی
این زندانی در شهریور ماه سال گذشته بوده است.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه طی
پیامی بهمناسبت نوروز 97 از جمله اعلام کردند
به نام آزادی
به پیشگاه ملت غیور ایران
در اینجا جا دارد از تلاشهای شبانه روزی سازمان
مجاهدین خلق ا یران و بهخصوص رهبر مقاومت
آقای مسعود رجوی و رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران خانم مریم رجوی در حمایت
از قیام دی ماه ۹۶و همبستگی و همدردیشان با خانوادهها و مردم داغدیده حوادث سال
۹۶تشکر و قدردانی نماییم.ضمن تبریک عید سال ۹۷
به آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی و دیگر مجاهدین نستوه؛امید داریم سال
۹۷ سال سرنگونی رژیم خونخوار و ددمنش آخوندی باشد.
ما سال جدید را با همین امید آغاز میکنیم و یقین
داریم با تلاشهای فرزندان مجاهد؛ سرنگونی رژیم آخوندی را جشن خواهیم گرفت.
به امید دیدار
جمعی از زندانیان زندان مرکزی ارومیه
۲۹اسفند ۹۶
بوی بهار میآید
بوی سبزه و گل
رویش و پویایی و زنده شدن دوباره طبیعت و پشت
سر گذاشتن کرختی و خموشی زمستان
ما زندانیان که بیش از ۹۸درصدمان افراد زیر
۳۵سال میباشیم؛ در حالی در پشت میلههای زندان بهسر میبریم که محروم از حداقل
امکانات انسانی هستیم. عمرمان به بطالت و تباهی میگذرد. آنهم در حالی که علتالعلل
و زمینهساز تمامی اتهامهای ما حکومت ناشایست و ضدمردمی آخوندها میباشد. همانهایی
که در تمامی سالهای حکومتشان جز فقر و بدبختی و فساد و تباهی و فحشا هیچ دستاوردی
نداشتند.
جالب اینکه در زندان نیز دست از سرمان برنمیدارند
و بهجرأت میتوان گفت زندانها یکی از بزرگترین و آزادترین مکانها جهت پخش مواد
مخدر و داروهای روانگردان است.
در این بین میشنویم که زندانیانی به نامهای
گلرخ ایرایی و سهیل عربی و حمیدرضا امینی که از جمله زندانیان سیاسی میباشند بهعلت
پایمال شدن حقوق زندانیان مدتهاست که در اعتصاب غذا بهسر میبرند و یا زندانیانی
در زندان مرکزی زاهدان تحت فشارهای مضاعف قرار میگیرند.
ضمن ابراز همدردی با زندانیان فوقالذکر و بهعنوان
فرزندان ملت ایران که بهعلت ظلم و ستم آخوندی راهمان به زندان کشیده شده؛ مطابق
ضربالمثل کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما؛ با خود و با مردم شریف میهنمان عهد می
بندیم که با توسل به نیروی خودمان و تمامی مجاهدان راه شرف و آزادی و با توسل به
دعای تحویل سال یعنی
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
می گوییم که بارالها ما را در زمره افرادی قرار
ده که در حمایت و همراه مجاهدان پاکبازی که از همه چیز خود گذشتند تا همه چیز را
برای این مرزوبوم مهیا کنند؛ گام برداریم و ایرانی را بسازیم که در آن از آخوندهای
فاسد و جنایتکار خبری نباشد و مملکتی داشته باشیم که به دست خود مردم و برای مردم
اداره شود و هیچکس بهعلت داشتن عقیده مورد بازخواست قرار نگیرد و هیچ کودکی بهعلت
نداشتن امکانات از درس و تحصیل دور نماند و مجبور به کار نباشد و کار شرافتمند در
دسترس همگان باشد و هیچ تفاوتی بین زن و مرد نباشد.
ما زندانیان بند ۱۰زندان رجایی شهر(گوهردشت) به
کوری چشم ملاها همراه با تمامی مردم میهنمان این عید سعید را جشن میگیریم و به
همه هموطنانمان عید نوروز را تبریک میگوییم.
در زمان تحویل سال از خدا میخواهیم که شر این
حاکمان ظالم از سر ما کوتاه گردد و مردم بتوانند سرنوشت خود را خود رقم بزنند و بر
سرنوشت خویش حاکم باشد.
با امید موفقیت و تبریک سال نو
زندانیان بند ۱۰زندان رجایی شهر (گوهردشت)
۲۹اسفندماه ۱۳۹۶
در آستانه سال جدید
دومین روز اعتصاب غذای وکیل زندانی سپری شد
در ایام عید زندانیان سیاسی را فراموش نکنیم
وکیل و
زندانی سیاسی عبدالفتاح سلطانی اعلام کرد که از تاریخ اول فروردین در
اعتراض به تبعیض و بی عدالتی اقدام به اعتصاب غذا خواهد کرد.
در قسمتی از نامه اعلام اعتصاب غذای وی آمده
است
ملت شریف ایران؛ درود بر شما!
ضمن عرض تبریک نوروز خجسته به اطلاع می رساند:
از آنجا که وجود برخی تدلیسهای ناروای حاکم بر
جوّ زندان، به گونه ای می باشد که عده از زندانیان از جمله رانتخواران،اختلاس
گران،و وابستگان به قدرت از امتیازاتی برخوردار هستند که برای بسیاری از زندانیان
عادی و (سیاسی-عقیدتی) در نظر گرفته نمی شود و با توجه به عدم رعایت حقوق شهروندی
مورد ادعای دولت و مداخله برخی مامورین وزارت اطلاعات ..اینجانب علیرغم اینکه قصد
نداشتم این ایام شادی و سرور را به کام عزیزان تلخ نمایم و بر خلاف میل باطنی، در
اعتراض به این قبیل رفتارهای ناعادلانه و تبعیض آمیز از تاریخ ۱/۱/ ۹۷ اعتصاب غذا
می نمایم.
عبدالفتاح سلطانی بازداشتگاه اوین ۲۹/ ۱۲/ ۹۷
جمعی از زندانیان سیاسی – عقیدتی در بندهای
مختلف زندانهای اوین، گوهردشت و تهران بزرگ؛ طی بیانیهیی اعلام کردهاند که در
اعتراض به فضای بسته سیاسی و نبود آزادیها؛ به نشانه اعتراض از امروز یکشنبه
۲۷اسفند به مدت سه روز اعتصاب غذا خواهند کرد.
متن بیانیه این زندانیان به قرار زیر است:
ما جمعی از زندانیان سیاسی و عقیدتی کشور بهخاطر
مسائلی از قبیل اعتراض به فضای سیاسی بسته کشور، عدم آزادیهای مدنی، عدم رعایت و
تحقق عدالت، فساد گسترده حکومتیان و عدم پاسخگویی مسئولان، سرکوب و دستگیری مکرر
معترضان و منتقدان و روشنفکران کشور اعم از جوانان، کارگران، زنان، دانشجویان، اقلیتهای
قومی و دینی و فعالان محیطزیستی، مالباختگان و دیگر فعالان اجتماعی، افزایش و
گسترش فقر و نداری، افزایش آمار بیکاران کشور، مشکلات معیشتی مردم، رکود اقتصادی و
معضلات زیست محیطی، عدم توسعه متوازن کشور، رفتارهای ناشایست مأموران و ضابطین و
قضات زندانها با بازداشتشدگان و بالاخص با خانوادههای زندانیان سیاسی و همچنین
برای بیان همدردی با خانوادههای درگذشتگان قطار تبریز - مشهد، کشتی سانچی و هواپیمای
سقوط کرده در کوه دنا، تصادفات بیشمار جادهیی بهویژه زلزلهزدگان مظلوم کرمانشاه
و خانوادههایی که جان عزیزانشان را در خلال اعتراضات و تجمعات به حق و یا در دوره
بازداشتهای غیرقانونی کشته شدند، به نشانه اعتراض اعتصابغذای سه روزه از روز یکشنبه
مورخه 27اسفند تا لحظه تحویل سال نو اقدام مینماییم.
آخرین پیام در آستانه مرگ و سال نو فراخوان به تجمع در مقابل زندانهای تهران بزرگ قرچک و گوهردشت
زندانی سیاسی سهیل عربی صبح امروز پنجشنبه ۱۷ اسفند طی پیامی از زندان تهران بزرگ بر ایستادگی روی خواسته اش تاکید کرد.
زندانی سیاسی زینب جلالیان در پیامی که به
مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن از زندان خوی فرستاد گفت هیچ نیرویی نمی تواند زنی که
جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، را به زانو در بیاورد.
در قسمتهایی از این پیام آمده است:
وقتی نگاهی به تاریخ میاندازیم، میبینیم در
طول تاریخ همیشه زنان آزادیخواه بر علیه رژیمهای دیکتاتور مبارزه کردهاند و این
زنان شجاع هشت مارس را هم با خون خودشان در تاریخ به ثبت رسانداند.
ای ستمگران، نظارهگر بودید و هستید، دیدید نمیشود
با قتل عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک
زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی تواند او را به زانو در بیاورد.
من زمانی به این حقیقت پیبردم که در چنگال
ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را
بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند.
با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک ورم و کبود شده بودند. این
قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچی را احساس نمی کردم، تمام تنم بیحس شده بود، دیگر
اختیار جسمم را نداشتم، شلوارم را خیس کرده بودم...
من زینب هستم، زینب جلالیان، زن کُردی که شاهد
صدها جنایت جمهوری اسلامی در زندان و شاهد تهمت، اهانت، شکنجه و از همه بدتر شاهد
اعدام ده تا از هم بندیهایم بودهام. آیا دردی بزرگتر از این هست ؟! تازه این
ظالمان از من میخواهند ابراز پشیمانی بکنم، مگر ممکن است منی که این همه ظلم و
زور را با چشمانم دیدهام اظهار پشیمانی کنم، باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و
شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم.
زینب جلالیان- زندان خوی
"درود بر آزادههای دربند
من فریاد آزادیام از پشت دیوارهای قطور و میلههای
سرد و سهمناک زندان.
بهترین درودهایم را نثار شما آزادههای دربند میکنم،
رفقای عزیزتر از جانم، گلرخ و آتنا و همه کسانی
که به یاد من بودهاید، من صدای پژواکهای شما را از پشت این دیوارهای سهمناک
زندان بخوبی میشنوم و این صداها بهترین سمفونی کائناتها برای من بوده است، صدای
پژواک شما برای من یادآور کوههای بلند و سرافراز وطنم بوده است و این ارزشمندترین
هدیه بود که در طول ده سال زندانم دریافت کردهام. به قول شاعر، فریاد من بیجواب
نیست قلب خوب تو جواب فریاد من است.
دوستان عزیز و رفقای نازنینم، وقتی به من گفتند
شما پشت میلههای زندان هستید، قلبم به درد آمد و بعدا که بعد از مدتی طولانی
خبردار شدم که علیرغم همه درد و خشونت و سختیهای که در زندان بر شما روا داشتهاند
من رو از یاد نبردهاید و برایم نامه نوشتهاید، خیلی از شما ممنونم و امیدوارم با
مقاومت و تلاشهایم این همه عشق و محبتهای بیدریغ شما را جبران بکنم و به شما
قول میدهم و سوگند میخورم تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم، مبارزه کنم تا لیاقت،
رفاقت شما و همه کسانی که درسختترین شرایط، به یاد من بودهاند، را داشته باشم.
شما به جرم ناکرده در زندان هستید،اگر فکر کردهاند
که فریاد آزادی سر دادن جرم است، این جرم چی زیبا و باشکوه است.
به امید آن روز که هیچ آزادیخواهی دربند نباشد.
در پایان من از همه نهادهای حقوق بشری تقاضا
دارم نهایت تلاش های خود رابرای آزادی کسانی که به خاطر آزادی و برابری در زندانهای
جمهوری اسلامی به سرمی برند، به کار ببندند تا این عزیزان هم مثل من تمام جوانی
خود را پشت میلههای زندان سپری نکنند.
مقاومت زندگیست.
زندانی سیاسی ارژنگ داوی طی پیامی از زندان
زاهوان به مناسب قیام مردم ایران اعلام کرد:
در مراحل پایانی از چهار دهه مبارزه
خونین با استبداد سیاه حاکم از همگان بالاخص از همه جوانان برومند میهن خالصانه میخواهم
که چاووشان و جان برکفان این هماورد سیاسی را تنها نگذارند و برای رهایی ایران و ایرانی
از شر تمامیت ظلم و ستم جاری با صلابت تمامتر به میدان این نبرد ملی وارد شوند.
زندانی سیاسی ارژنگ داوودی با ۶۴ سال سن هم
اکنون در زندان مرکزی زاهدان محروم از امکانات در وضعیت نامناسبی محبوس است. این
زندانی سیاسی تاکنون شانزده بار از زندانی به زندان دیگر جابجا شده است. زندانهایی
که فاقد هر نوع امکانات بهداشتی و درمانی بوده و مینیمم بهداشت در آنها وجود
ندارد. وی هم اکنون در زندان زاهدان با وضعیت نابسامان بهداشتی و فقدان امکانات
پزشکی با مشکلات فراوانی روبروست.
ارژنگ داوودی بیماری قند خون داشته و بطور
مستمر با تغییر ناپایدار فشار و قند خون مواجه بوده است. نگهداری این زندانی سیاسی
در زندان مرکزی زاهدان با این شرایط تهدید جدی برای سلامت وی به همراه دارد.
اسطوره برخاست، نشستن ممنوع: نامهای از سهیل عربی
اعتصاب غذای آرش را به مثابه برخاستن مجدد یک اسطوره میدانم. اسطوره ای که برخاستنش در شرایط اکنون بیشترین کمک را به سرنگونی دیکتاتوری اسلامی خواهد کرد که البته این امر مستلزم همراهی جامعه با وی میباشد. با توجه به تجربه های پیش لازم میدانم نکاتی بسیار ضروری را به تمام دوست داران آرش و بزرگوارانی که از زندانیان سیاسی حمایت میکنند یاداوری کنم.
پیام آتنا
دائمی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر
برای روز جهانی حقوق بشر در این
روزهایی که حقوق بشر از نگاه مردم چیزی جز ژست های سیاسی نیست! درد نامه ای برای این
روز پر درد.
سالها پیش که عده ای از سراسر دنیا
گرد هم آمدند تا با وضع قوانینی برای کشور های عضو سازمان ملل از هر نوع جنگ و
خشونتی پیشگیری کنند، هرگز نمیتوانستند تصور کنند که اکنون بعد از ۷۸ سال هنوز در اکثر نقاط دنیا این
قوانین، از سوی قدرت ها به طرز وحشتناکی نقض می شوند.
در آن روز ها با وضع این قوانین میخواستند
از سوی کشور ها و حاکمان آن ها دیگر شاهد جنگ هایی نظیر جنگ اول و دوم جهانی، جنگ
های داخلی اسپانیا و کشتار چینی ها و سیاه پوستان آمریکا و یا جنگ های چند ساله ی
هند و پاکستان نباشند.
اما کم کم خواسته شد از تمام بشریت
این حقوق را بشناسند و بر آن حرمت نهند و چنانچه نقض آن را شاهد بودند به آن معترض
شوند. نه مانند این سالهای اخیر که مسلمانانی “خود جوش” بهاییان را به آتش کشیدند.
آرزو داشتند تا صلح جهانی برپا شود و بشریت زیر پرچم عقل و انسانیت و با هر عقیده
و تفکر و نژاد و جنسی بتوانند آزادانه زندگی کنند.
شاید در برخی نقاط دنیا این روز،
روز بزرگی باشد و در آن از پیشرفت های بشر و از تحقق حقوقی که روزی محال بود یاد
کنند اما در اینجا ایران که یکی از امضا کننده های این سند بین المللی است، نه
تنها پیشرفت چشمگیری در وضع حقوق بشر حاصل نشده، بلکه گویا امیدی هم برای روز های
بهتر وجود ندارد.
ایرانی که حاکمانش آن را اسلامی و
مهد دموکراسی و عین حقوق بشر معرفی میکنند اما کمترین و حداقلی حقوق انسان ها در
آن نقض میشوذ. برای مثال از افزایش آمار اعدام ها نگرانیم و به همان میزان نگران
از افزایش ارتکاب جرم های وحشتناک به سبب اعمال محدودیت های فراوان به بهانه
اسلام، اخیرا شاهد تجاوز های پی در پی به کودکان خردسال و زنان هستیم و به جای
پرداختن به چرایی این اتفاقات به سبب قوانین غیر انسانی اعدام و قصاص، چوبه های
دار هر روزه ده ها انسان را از پا در می آورند.
درحالی که می بایست اول کسانی که به
سبب سیاست های مستبدانه باعث وقوع چنین حوادثی شدند مجازات شوند و دوم فرهنگ سازی
گسترده از سوی نهاد های مدنی صورت گیرد که متاسفانه در ایران، از قبل همان سیاست
های مستبدانه نهاد مدنی از معنا تهی است و فعالان مستقل حقوق بشر نیز هم چو من
اکنون در زندان! و یا اکثر مردم در سراسر این کشور در فقر بسر می برند.
فقر فرهنگی و فقر مالی! شعار اقتصاد
مقاومتی سر می دهند اما پس از اتمام این شعار ها از رسانه ها شاهد هر تبلیغات لوکسی
هستیم که قطعا تعدادی نه برای داشتن چنین زندگانی زیبا و لوکسی، بلکه فقط برای
گذران زندگانی خیلی معمولی خویش، در این اوضاع بیکاری و ورشکستگی بانک ها و
کارخانه جات و این وضعیت گرانی روز افزون، راهی جز دزدی و کلاهبرداری و جعل و بعضا
قتل، پیش روی خود نمی بینند و باز فقط زندان هاست که پر میشود و چوبه های دار
همچنان فعال و این در حالی است که همه ما شاهد دزدی ها و اختلاس های کلان از سوی
مردان قدرتیم!
وجود مشکلات پیش روی جوانان برای
ادامه تحصیل، تفریح، کار و ازدواج و از طرفی نگاه های تبعیض آمیز و ابزاری به زنان
و کودکان، وضعیت هم چنس گرایانی که به رسمیت شناخنه نمی شوند، اقلیت های دینی و
مذهبی مانند بهاییان که همچنان اجازه ی کار و تحصیل ندارند و زرتشتی ها که از
مشاعل دولتی اخراج می شوند و سنی ها که سال هاست مورد بی توجهی قرار گرفته اند و
از بازداشت و صدور حبس های طولانی برای فعالان مدنی و سیاسی که همچنان ادامه دارد،
همه این موارد نقض فاحش ابتدایی ترین حقوق انسان هاست که متاسفانه تمام این موارد یا
انکار میشوند و یا با مسائل مذهبی و سیاسی توجیه! این مهد دموکراسی و اسلامش که
بقول خودشان عین حقوق بشر است، به محض به قدرت رسیدن هزاران نفر از منتقدان و
مخالفان مجاهد و چپ و بهایی خود را به دار کشید و پس از آن در گور های دسته جمعی
خواباند. و سپس ۸ سال جنگ و تحریم را برای
مردم این کشور رقم زد و بدین ترتیب رقم زد و بدین ترتیب نسلی از بهترین های وطن به
طرق مختلف کشته شدند که اثرات آن فجایع همچنان باقی است.
بعد هم فرار مغز ها، قتل های زنجیره
ای و حوادث کوی دانشگاه سالها بذر خشونت کاشتند و سال ها موجبات آزار منتقدان،
فعالان و دگر اندیشان را فراهم کردند، سال ها مردم کرد و خواسته ها و مذهبشان را
مورد آزار قرار دادند و بعد محصول و نتیجه ی بذر خشونت را نیز با خشونت درو کردند
و این خشونت به هر طریق ممکن حتی در وجود مردم نهادینه شد.
سعی در پاکسازی برخی عقائد و دیدگاه
ها و حتی بعضی اقوام دارند و هر کس به شیوه ی درست یا نادرست در دفاع از آرمان و
عقیده اش برپا خواست افرادی نظیر افشین و رامین حسین پناهی که به تازگی به سبب
محصول همان بذر بازداشت و اکنون در بدترین شرایط ممکن در زندانند.
۸
سال پیش تنها بدلیل نظر نزدیک شخص اول به دوم به سبب این انتخاب و اعتراضات به آن
بسیاری کشته و سال ها زندانی شدند. قاتلان کشته شده ها یا هرگز شناسایی نشدند یا
پس از سال ها تنها به ۲ سال حبس
محکوم شدند و همچنان خانواده قربانیان مورد آزار و اذیت فراوان قرار دارند.
حال پس از ۸ سال به اشتباه خود پی برده ولی حاظر به اعتراف و عذرخواهی هم نیستند،
حال همان حرف هایی که هشت سال پیش گفته شد و تاوانش قتل و زندان و اعدام بود به
راحتی توسط مسئولین گفته می شود و… حال از داعش میگویند اما ما فراموش نمی کنیم ۸ سال پیش را که چگونه در میدان ولی
عصر تهران جوانان داعش وار توسط نیروی انتظامی و سپاه زیر چرخ های اتوموبیل له
شدند! درست مانند جنایت های داعش در اروپا را، فراموش نمیکنیم همچون شلیک ماموران
آمریکا به سیاه پوست ها، در همین ایران عزیزمان، جوانان به ضرب مستقیم گلوله کشته
شدند و فقط و فقط به خاطر نظر شخصی که اشتباه بود!!!
حال ما فعالان حقوق بشر که خود در
زندانیم چگونه از داخل زندان این روزا گرامی می داریم و از کدام پیشرفت ها و از
کدام احقاق حقوقی در ایران یاد کنیم؟! هرچه پیشتر میرویم شان انسان و حقوق آن و
حرمت نهادن به آن از یادها می رود و هر روز بیشتر از قبل شاهد افول شان انسان هستیم،
اما با این حال این روز را به اندک فعالان حقوق بشر در ایران و فعالان حقوق بشر در
سراسر دنیا تبریک می گویم و امیدوارم روزی همه انسانها زیر پرچم انسانیت با هر عقیده
و باور و نژاد و جنسیتی بتوانند آزادانه زندگی کنند.
آتنا دائمی فعال حقوق بشر _ بند
زنان زندان اوین۱۸\۹\۱۳۹۶
گلرخ ایرایی خواستار
انعکاس صدای قربانیان دهه ۶۰ شد
در پی پذیرش شکایت زندانی
سیاسی مریم اکبری منفرد توسط گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل و رسیدگی به
پرونده برادر و خواهرش که در کشتار سال ۶۷ اعدام شده اند، گلرخ ابراهیمی ایرایی،
زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین طی نامه سرگشاده ای که از زندان به بیرون
فرستاد، این اقدام را گامی مثبت برای دادگاهی کردن ناقضان حقوق بشر خواند. در بخش
هایی از این نامه آمده است:
کمتر از چهار دهه پیش در میان
شور و هیجان انقلابی ها، آنان که سر در پی قدرت داشتند با لگد زدن به آرمان های
فرزندان این خاک بر کرسی این حکومت تکیه زدند...
بیشتر بخوانید
بیشتر بخوانید
زندانی سیاسی آتنا دائمی که اکنون در زندان اوین در حبس بهسر میبرد طی نامهیی
در واکنش به پذیرش شکایت زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد توسط گروه کاری ناپدیدشدگان
قهری سازمان مللمتحد درباره رسیدگی به پرونده برادر و خواهرش که در قتلعام سال
۶۷ اعدام شدهاند نوشت ”برگ برگ تاریخ این سرزمین را با دادخواهی به ثبت برسانیم“.
رضا شهابی،
کارگر زندانی، طی دو نامه جداگانه خطاب به رییس زندان رجاییشهر کرج و رئیس سازمان
زندانها،

سندیکای
کارگران شرکت واحد روز بیست و پنجم آبان ۱۳۹۶ با اعلام این خبر در کانال تلگرامیاش،
نوشت ماموران زندان روز هیجدهم آبان و در زمان انتقال رضا شهابی به بیمارستان برای
آزمایش امآرآی و سیتی اسکن، با این زندانی سیاسی و همسر و همکارانش توهینآمیز
برخورد کردهاند و اجازه نزدیک شدن همسرش را نیز ندادهاند.
رضا شهابی که
به اتهام فعالیت در قالب سندیکای کارگران شرکت واحد زندانی شده و علاوه بر مشکلات
گردن، کمر و سردرد با عوارض اعتصاب غذای پنجاه روزه روبرو است، روز بیست و سوم
آبان ۱۳۹۶ برای چندمین بار با دستبند به بیمارستان اعزام شد و پس از انجام آزمایش
و بدون تکمیل درمان به زندان رجاییشهر بازگردانده شد. رضا شهابی و زندانیان سیاسی
در حالی با دستبند و پابند به بیمارستان و دادگاه اعزام میشوند که اعمال چنین
خشونتی علاوه بر تشدید مشکلات جسمی، غیرقانونی است. ماده ۲۳۵ آئیننامه سازمان
زندانها استفاده از دستبند هنگام اعزام محکومان را جز در موارد ضروری و به تشخیص
رئیس زندان غیرمجاز شناخته است.
در خبر سندیکایشرکت واحد برخوردهای توهین و تهدیدآمیز ماموران، یکی از موضوعات شکایت این زندانی
سیاسی ذکر شده است: «پاسیار زندان و سربازانی که رضا شهابی را هجدهم آبان به بیمارستان
آورده بودند، با این کارگر زندانی و چند تن از همکاران و همسرش که برای دیدار با شهابی
به بیمارستان رفته بودند، رفتار رفتار توهین آمیزی داشتند. همچنین پی در پی تهدید
کردند که بدون انجام آزمایش ام آر آی شهابی را به زندان باز می گردانند و یک بار
او را قبل از آزمایش به سمت ماشین بردند و حتی به همسرش اجازه ندادند که نزدیکش
باشد.»
سندیکای شرکت واحد کیفیت بد غذای زندان را نیز یکی دیگر از موضوعات شکایت رضا شهابی دانسته و
اعلام کرده در غذای زندان ته سیگار، چسب زخم و سنگ پیدا میشود، این کارگر زندانی
با توجه به غذای غیر بهداشتی و بیکیفیت زندان و این که خودشان مجبور به تهیه غذا
از فروشگاه زندان هستند، خواهان دریافت جیره غذایی خشک شده است.
یک منبع مطلع
نیز وضعیت بهداشت غذایی در زندان رجایی شهر کرج را فاجعه توصیف کرد. این زندانی سیاسی
آزاد شده که نخواست نامش فاش شود، به کمپین گفت سویای مورد استفاده در غذای زندان
برای مصرف حیوانات به کشور وارد میشود و وجود سنگریزه در غذا در موارد زیادی به
از دست دادن دندان زندانیان منجر شده است. این منیع به کمپین گفت: «فروشگاه زندان
سبزی و میوه نمیآورد یا به ندرت میآورد، غذای زندان ناهار مقداری برنج بی کیفیت
و سویای بد بو و مشمئزکننده است. چند بار موقع اعزام به بیمارستان یا دادگاه کیسههای
حاوی سویا را دیدیم که روش نوشته بود کنجاله دامی و مسئول فروشگاه زندان گفته بخش
اعظم واردات کنجاله دامی ایران به مصرف چندصد هزار زندانی میرسد. شام هم که همیشه
عدسی است. هم ناهار و هم عدسی پر از سنگریزه ست به طوری که در موارد زیادی دندان
زندانیها را شکسته یا لق کرده است.»
شماری از زندانیان سیاسی در زندان
رجایی شهر با انتشار نامهایی، ضمن ابراز ناراحتی و همدردی با آسیب دیدگان زلزله
رخ داده در منطقه غرب کشور از تشکلات کارگری و فعالان مدنی خواستند که «با کمکهای
بهداشتی، آموزشی و مددکاری به یاری این قشر زحمتکش و آسیب دیده در زلزله ۷.۳ ریشتری بشتابند و تا زمان رفع تمامی
نیازهای آنان از هیچ کوششی دریغ نکنند.»
متن نامه:
«در نهایت تأسف و تأثر و
ناباوری زلزله در استان کرمانشاه، سرپل، ثلاث باباجانی، کرند و دیگر مناطق این
استان باخبر شدیم وجودمان را اندوهگین کرد. غمناکتر از همه خبرهای و آمارهای
مجروحین و کشتهشدگان میباشد، که بیشک هرگز در رسانهها منعکس نمیشود. این
فاجعه طبیعی و انسانی که یک سوی خرابیهایش به دلیل سؤمدیریت و ناکارآمدی مدیرانی
است که در عین ناتوانی از رسیدگی به چنین وضعیتی که میتوان با مدیریت ساختوسازها
و مقاومسازی با استانداردهای به روز و نیز به دلیل زلزلهخیز بودن مناطقی از کشور
با پیشبینی این گونه حوادث و با فراهم کردن امکانات امداد و نجات، خوراک، پوشاک،
بهداشت و غیر تا حدی میتوان از آسیبهای بیشتر جلوگیری کنند ولی به دلیل همین
سؤمدیریت و عدم نظارت دقیق در ساختمانهای تازهساخت به اصلاح مسکن مهر و غیره حتی
تنها بیمارستان ۳ سال ساخت شهرستان سرپلذهاب
با خاک یکسان میشود. بیشک اولین مقصرین خسارتهای جانی چنین حوادث طبیعی مسئولین
بیکفایت و نالایقی هستند که هیچ اهمیتی به جان و مال مردم بیگناه و فرودست نمیدهند.
این روزها بیشک همدردی های مردم با
این آسیب دیدگان میتواند با فراهم کردن مایحتاج روزانه از جمله خوراک، پوشاک،
دارو و لوازم بهداشتی و گرمایشی و چادر تا حدی از آلام و دردهای آنان کاسته و تسکین
ببخشند.
متأسفانه سیاستهای حکومت در این
گونه مواقع صرفاً میدانی میباشد و به محض فروکش کردن و سروصداها و گزارشهای خبری
و تصویری نیازهای اصلی آسیب دیدگان که همان بهداشت، آموزش و مددکاری میباشد به
فراموشی سپرده میشود در صورتی که مشکلات اساسی اینگونه حوادث طبیعی تا ماهها و
سالهای ادامه پیدا میکند.
ما زندانیان سیاسی زندان گوهردشت
کرج که به دلیل اعتراض به ناکارآمدی و بیکفایتی و تبعیضها در زندان محبوس میباشیم،
به عنوان فرزندان این مردم فرودست و زحمتکش ضمن همدردی با خانوادههای جانباختگان
و مصیبتدیدگان و بیخانمان، از تمام تشکلات کارگری، معلمان، دانشجویان، پرستاران،
فعالین اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب درخواست میکنیم که با کمکهای بهداشتی،
آموزشی و مددکاری به یاری این قشر زحمتکش و آسیبدیده در زلزله ۷.۳ ریشتری بشتابند و تا زمان رفع تمامی
نیازهای آنان از هیچ کوششی دریغ نکنند.
رضا شهابی
آرش صادقی
سعید شیرزاد
زانیار مرادی
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ زندان گوهردشت کرج»
هنرمند زندانی ساز خود را تقدیم زلزله زدگان کرد
یوسف عمادی، هنرمند محبوس در زندان اوین، در نامهای ضمن اعلام همدردی با زلزلهزدگان در منطقه غرب کشور اعلام کرد که جهت کمک به آنان ساز سه تار خود را به حراج خواهد گذاشت.
نامه
آرش صادقی: کمک کنید پایان این راه، آزادی محمد نظری باشد
نامش محمد نظری ست زندانیای از کوههای استوار
کردستان که بیش از 24 سال از بهترین سالهای زندگیش که میتوانست هر روزش خاطرهای
شیرین باشد را پشت میلههای بیعدالتی زندان به سر برده است مردی که قلبش آلام زیادی
را با خود به همراه دارد از 8 مرداد 96 دست به اعتصاب غذا زده است. اعتصاب غذایی
تنها جهت اجرای قانونی که ثمره اش آزادی اوست.
نامش را بارها در اوج گمنامیاش شنیده
بودم و تصویر او برایم نماد سالهای زندانی به قامت یک نسل بود و این روزها قامت
استوارش را زیر بار شکننده گرسنگی 95 روزهای است تا حق طبیعی و انسانیاش که زنده
ماندنی به نام زندگیست را داشته باشد و شاید شادمان و سرخوش بهرهمندی از حقی شود
که سالهاست از او دریغ شده است. مردی که در چرایی ادامهی اعتصاب غذایش میگوید
که نمیخواهد مانند تمام کسانی که در زندان مردهاند بمیرد و سکوت سهمگین من از
ناتوانی و درخودماندگیام در پاسخی به او…
برای چند لحظه میاندیشم و به یاد میآورم
که کم نیستند انسانهایی که حقوقشان و حتی انسانیتشان به اسارت گرفته شده است ولی
تصور کردن رنج و عذاب 24 سال زندان محمد نظری برایم وصف ناشدنی است.
پرسش از بیرحمیای است که با
خونسردی تمام کسانی را سالیان سال روانه زندان میکند و درهای آهنین قفل میشوند و
انگار نه انگار که این حبس شدگان آدمی زادگانیاند از خون و استخوان و…
خواسته او تنها اعمال ماده 10قانون
مجازات اسلامی میباشد. قانون خودنوشتهای که قانونگذار از اجرایش سرباز میزند که
با اعمال آن آزادی حق قانونی اوست.
سخنم با شما عزیزانیست که در این
سالها یار و یاور و صدای بیصدایانی بودهاید که در پی به تنگ آمدن از بیعدالتیها
پژواک بلند عدالت را سر دادهاید شما که یار و یاورم بودید.
محمد نظری را در اوج بی کسیاش،
تنها امیدش شمایید تنها نگذارید و نگذارید در بیاعتنایی مسئولانی که حقوق انسانی
زندانیان برایشان بیاهمیت است به انتظار حادثهای ناگوار بنشینیم. حادثهای که
تنها با دست یاری شما رخ نخواهد داد و پایان این راه به رهایی او میانجامد.
آرش صادقی10 آبان1396زندان گوهردشت
نامه اعتراضی زندانیان سیاسی به به بسته شدن بند ۳۵۰ زندان اوین
گلرخ ایرایی و آتنا دائمی، دو فعال حقوق بشر محبوس در بند زنان زندان اوین طی نامه ای نسبت به بسته شدن بند ۳۵۰ زندان اوین بعنوان یکی از شناخته شده ترین اماکن نگهداری زندانیان سیاسی در ایران و تبعید زندانیان آن واکنش نشان دادند. نویسندگان این نامه بسته شدن این بند را حاصل مدتها برنامه ریزی دستگاه سازمان زندانها دانستند و از نشانه هایی سخن گفتند که احتمال دارد همین اتفاق برای بند زنان زندان اوین نیز بزودی رخ دهد.
گلرخ ایرایی و آتنا دائمی، دو فعال حقوق بشر محبوس در بند زنان زندان اوین طی نامه ای نسبت به بسته شدن بند ۳۵۰ زندان اوین بعنوان یکی از شناخته شده ترین اماکن نگهداری زندانیان سیاسی در ایران و تبعید زندانیان آن واکنش نشان دادند. نویسندگان این نامه بسته شدن این بند را حاصل مدتها برنامه ریزی دستگاه سازمان زندانها دانستند و از نشانه هایی سخن گفتند که احتمال دارد همین اتفاق برای بند زنان زندان اوین نیز بزودی رخ دهد.
نامه زانیار مرادی و سعید شیرزاد :صدای بی صدای ۲۴ اسارت محمد نظری باشید
زانیار مرادی و سعید شیرزاد دو زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان رجایی شهر کرج با انتشار نامهایی در حمایت از محمد نظری، زندانی سیاسی که در نودمین روز اعتصاب غذایش قرار دارد، وضعیت سلامتی این زندانی سیاسی را “مرگ تدریجی” عنوان کردهاند و خواستار حمایت و پشتبانی فعالین سیاسی و مدنی کُرد از محمد نظری شدهاند.
زانیار مرادی و سعید شیرزاد دو زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان رجایی شهر کرج با انتشار نامهایی در حمایت از محمد نظری، زندانی سیاسی که در نودمین روز اعتصاب غذایش قرار دارد، وضعیت سلامتی این زندانی سیاسی را “مرگ تدریجی” عنوان کردهاند و خواستار حمایت و پشتبانی فعالین سیاسی و مدنی کُرد از محمد نظری شدهاند.
متن نامه:
امروز هشتاد و هشمین روز از اعتصاب
غذای زندانی سیاسی محمد نظری میگذرد. او که بیش از ۲۴ سال را در زندانهای ارومیه، مهاباد و رجایی شهر سپری کرده است و در
این سالها پدر، مادر و برادرش رهسپار گورستان بوکان گشتهاند و هر روز تنها و بی
کستر شده است و در این سالها شاهد تنهایی و بی کسیاش بودهایم که هیچ کس را صدای
بی صدایی او نبوده است.
رضا شهابی سندیکالیست سرشناس ایرانی با انتشار
پیامی از زندان به شرح نقض حقوق انسانی خود پرداخته و از مردم و فعالان کارگری
بخاطر استمرار حمایت قدردانی کرده است.
لینک متن نامه
را که سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه منتشر کرده است
نامه ای از گلرخ ایرایی؛ سازمان
زندانها در خدمت ارگانهای بازداشت کننده است
گلرخ ایرایی، فعال حقوق بشر محبوس
در بند زنان زندان اوین که در روزهای اخیر با تبعید آرش صادقی، همسر زندانی اش از
اوین به رجایی شهر کرج روبرو شده با نگارش نامه ای به این مسئله واکنش نشان داده
است. خانم ایرایی در نامه پیش رو از عدم استقلال نهاد سازمان زندانها و رفتار غیرانسانی
با زندانیان سیاسی توسط عوامل زندان سخن گفته است.
سهیل عربی در پی انتقال اش به بند هشت اوین و اعتراض اقدام به اعتصاب غذای خشک کرده و خواستار «محاکمه علنی»، «ملاقات با لباس شخصی» و «رعایت اصل تفکیک جرائم» شده است.لینک متن نامه
آهای مردم
بی کسترین زندانی این شهرم! شهری
که با نام زندانش عجین شده است، با عجایب، شهری که ۸۱ روز از اعتصابم میگذرد اما هیچ گوش شنوا و دست یاری دهندهای از آن
برای من نمانده است.
محمد نظری هستم، ۲۴ سال است که در پشت میلههای زندان
از مهاباد و ارومیه تا همین زندان رجاییشهر و هر روز بیکستر از روز پیشش و
تنهاتر شدهام. پدر و مادر و برادرم رهسپار گورستان بوکان شدهاند و جز شما مردم
کسی را ندارم.
۸۱ روز از اعتصابم میگذرد. اعتصابی برای خواستهای
ساده. خواستهام نه آزادی و نه مرخصی بلکه اجرای قانون است. قانونی که با اجرای آن
۴ سال و نیم پیش باید آزاد میشدم
ولی دستهای نامریی قدرت و امنیت از اجرای این قانون (مواد ۱۰، ۹۹، ۱۲۰ و ۷۲۸ از قانون مجازات اسلامی جدید)
درباره من جلوگیری میکنند. حال پس از ۲۴
سال زندان و در عین تنهایی و بیکسی
هیچ راه دیگری جز اعتصاب برایم نمانده است.
کجایید مردم؟
مرا به خاطر بیکسیام به حال خود
مگذارید. فرق من با آرش صادقی که بیش از ۷۰
روز گرسنگی کشید در چیست جز اینکه او پدر و همسری داشت و شما مردم را، اما من هیچ
کسی ندارم. پدر، مادر و برادرم که سالهاست در گورستان بوکان خوابیدهاند و مرا
اگر دست یاری گری باشد شمایید که تنها تکیه گاه و امیدم هستید.
مرا کمک کنید، کمک کنید صدایم شنیده
شود که اکنون چیزی جز مرگ برای رها شدن از این عذاب زندان و اعتصاب برایم نمانده
است.
کمکم کنید برای رسیدن به حق قانونی
آزادی که از من دریغ کردهاند. جز این اگر باشد بر اعتصابم میمانم تا با مرگ
رهسپار گورستان بوکان شوم که جز آنجا هیچ جایی و هیچ کسی برایم نمانده است.
محمد نظریچهارشنبه ۲۶ مهر
بخاطر نگرانی
های مادرم و به مناسبت روز جهانی آموزگار آب نوشیدم پس از تشنج دیشب و دیدار امروز
با نماینده سپاه یک هفته به آن ها فرصت دادم تا به خواسته هایم رسیدگی کنند اگر به
قولشان عمل نکنند مجددا اعتصاب غذایم تر و خشک خواهد شد و این بار سرم هم نخواهم
زد امروز زندانیان سیاسی بند ۷ اوین مراسمی به مناسبت بزرگداشت روز معلم تدارک دیده
بودند من هم افتخار داشتم در کنار استادم محمود بهشتی لنگرودی باشم به خاطر نگرانی
مادر و نیز به این دلیل که با خود عهد کرده بودم در این مراسم سرود بخوانم آب نوشیدم
و چنان مرغ سحری خواندم که خواب از سر زندان بان ها پرید به عشق دو معلم زندانی
اسماعیل عبدی و محمود بهشتی لنگرودی و به یاد فرزاد کمانگر بزرگ و به امید آزادی
تمام زندانیان سیاسی
سهیل عربی بند
۷ زندان اوین
بیاد مصطفی کریم
بیگی وتمام جانباختگان جنبش آزادی وعدالت خواهی درسرزمینم هیچکس وهیچ چیز مقدستراز
یک مبارز نیست مبارز یا آنکس که از جانش میگذرد تاستمکاران فاسدراسرنگون سازدامروز
عاشوراست ،رخت عزا پوشیده اید برسینه میکوبید اماصادقانه بگویم این اشکهاو سینه
زدنها هیچ ارزشی ندارد وقتی هنوز قاتلان مصطفی ها محاکمه نشدند از شمربیرحمترهایی
چون قاضی صلواتی ،بازجوهای قرارگاه ثارالله ،لاریجانی وجعفری دولت آبادیها مارا به
مرگ قطره چکانی محکوم وبیرحمانه شکنجه میکنند آنها مبارزین مقدسات ما (مصطفی کریم
بیگی ،ترانه موسویومحمد مختاریهاراکشتند)،نخبه هاودانشمندان مارا بزنجیر کشیده اند
وشما همچنان درسکوتی خفت بار غرق شده اید آری بجای لعنت بریزید وشمرلعنت برخودی
بگوئید که دربرابر ظلن وسکوت میکند وحتی باآنها همدست میشود.بالبان خشکیده ام
برسرشما فریاد میزنم تنهایکبار زندگی میکنیم هیچ پست ومقام وثروتی باارزشتراز
آزاده زیستن نیست همراه شوید تادست دردست هم به مهروخرد زادگاهمان رااز شر مهره
داغ وپیشانی های فاسد سازید یادمصطفی کریم بیگی هارا گرامی داریم یاورمامان شهناز
هاباشیم ومصطفی های اکنون رادریابیم .آرش صادقی ،علی شریعتی،محمود بهشتی لنگرودی ،یوسف
عمادی ،سوادا آقاسر وتمام زندانیهای سیاسی وخانواده هایشان راتنها نگذارید .بجزمن
وذکا وابراهیم کرد دراعتصاب غذاهستند ایکاش پیش ازآنکه جان بسپاریم فریادی بر
سرقضات وقوه قضائیه شوید وخواهان محاکمه علنی وعادلانه باشید.در سی وهشتمین
روزازاعتصاب غذای خودباقند40و19کیلو کاهش وزن بازگومیکنم من به مقدسات توهین نکردم
جرم من فریادبرسرکسانی است که مقدساتمان (مصطفی وترانه ها)رابیرحمانه کشتند
زندانی عقیدتی سهیل عربی دراعتصاب
غذای خشک
از روز شنبه اول مهرماه، سهیل عربی
زندانی عقیدتی، محبوس در بند هفت زندان اوین، که از حق رسیدگی های درمانی و
ملاقات محروم مانده، دست به اعتصاب غذای
خشک زده است.
زندانی عقیدتی، سهیل عربی بعد از یک
ماه اعتصاب غذای تر، در وضعیت جسمی بسیار وخیمی بسر میبرد و مسئولین زندان او را
ازحق رسیدگی های پزشکی و دیدار خانوادگی محروم کرده اند.
بنا به گزارشهای رسیده وی طی نامه ای
اعلام کرده، وارد اعتصاب غذای خشک شده است.
متن نامه این زندانی در زیر آمده
است:
«اینجا بیان حقیقت ممنوع است
اما برای من ممنوعیت ممنوع است.
نمیتوانم ساکت باشم وقتی شکنجه شدن
افرادی را که جرمی مرتکب نشدهاند را در اینجا میبینم، اینجا زندان اوین است جایی
که آزاد اندیشان را مجازات میکنند
نگویید خاموش باش که در این گاه
سکوت بزرگترین خیانت است.
فریاد من فقط برای نجات خودم نیست
اعتصاب غذا کردهام بلکه صدای مظلومیتمان را بشنوید میخواهم صدای تمام آزاد اندیشان
محبوس باشم: منوچهر محمد علی، محمود بهشتی لنگرودی، علی شریعتی، یوسف عمادی، آرش
صادقی، سوادا آغاسر و سایر دوستان در بند هفت انسانهایی که جرمشان دانستن و بیان
حقیقت است.
ما توسط قضاتی محاکمه شدهایم که
فاسدترین انسانهای روزگارند
روز اول مهر سومین سالی است که
دخترم به مدرسه میرود و در کنارش نیستم، اعتصاب غذایم را خشک کردهام چون که دیگر
نمیخواهم او در زندان مرا ببیند…
سهیل عربی بند ٧ زندان اوین
لازم به یاد آوریست که در طی مدت
اعتصاب غذا، مسئولین زندان علاوه براینکه به خواسته های این زندانی اعتنایی
نکردند، به پرونده سازی جدید علیه او مبادرت کردند.
وی در اعتراض به بازداشت همسرش
نسترن نعیمی، که هشت روز در بازداشت نیروهای ا منیتی بود، دست به اعتصاب غذا زد و
در جریان این اعتصاب غذا از سوی ماموران زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

رندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز از زندان گوهردشت کرج نوشته است:
اکنون ۵۲سال از پی افکندن آن بنای شکوهمند گذشته است و سازمان حنیف و سعید و
بدیع زادگان با نام سازمان مجاهدین خلق ایران چون خورشیدی در آسمان سیاسی ایران میدرخشد
و در پرتو یک رهبری ذیصلاح و در سایه فدا و صداقت بیمانند اعضا و هوادارانش در
نبرد با استبداد سفیانی ولایت فقیه که کمر به نابودی ایران و ایرانی بسته است، به
پیش میتازد و به دستآوردهای شگرفی دست یافته است. آری مجاهدین از روز آغاز تاکنون
ققنوس وار از دل آتش هزاران توطئه و زد و بند برخاستند و اکنون آبدیدهتر و روئین
تر از همیشه عزم شان را برای وارد کردن ضربه نهایی به موجودیت سیاه استبداد جزم
کردهاند.
پس در این دور حساس باید با تجربه از گذشته، نباید خود را از چنین سرمایه عظیم ملی و مردمی محروم کنیم.
بی گمان به پاس خلوص عقیدتی و خصلت مردمی و فدای حداکثر مجاهدین، خداوند آنچنانکه تاکنون در نهان و آشکار یاریشان کرده؛ باز هم یاری خواهد نمود تا زمانی که طلسم اختناق بشکند، تا به کمک مردم بساط غارت و فساد و سرکوب و دیکتاتوری برای همیشه از کشور ما برچیده شود.
زندانیان سیاسی زندان مرکزی
زاهدان طی بیانیهیی با زندانیان سیاسی زندان گوهردشت اعلام همبستگی کرده و از
خواستههای به حق آنان حمایت کردند.
زندانی سیاسی ارژنگ داودی از روز ۲۹مرداد ماه در اعتراض به شرایط فجیع خود و در همبستگی با زندانیان سیاسی اعتصابی در زندان گوهردشت کرج،اعلام اعتصاب غذا و دارو کرد
ارژنگ داودی زندانی سیاسی سالخورده پس از انتقال به زندان زابل تاکنون ۱۶بار وی را جابهجا کرده و به سلول انفرادی بردهاند.
این زندانی سیاسی با وجود ابتلا به بیماری قند و ناراحتی قلبی بهدلیل شرایط اسفبار زندان؛ پس از اطلاع از وضعیت زندانیان سیاسی اعتصابی در زندان گوهردشت در حمایت از آنان از روز ۲۹مرداد ماه؛ اقدام به اعتصابغذا و دارو کرده است.
همچنین زندانی سیاسی آرش صادقی طی نامه ای حمایت خود را از زندانیان اعتصابی در زندان گوهردشت اعلام کرد
آرش صادقی در ادامه با اشاره به دیکتاتوری حاکم بر ایران مینویسد ”ولی شوربختانه در برخی از کشورها از جمله ایران قانون اساسی برای ایجاد یک دیکتاتوری قانونی تبیین شده است.
مثال این مدعا بازداشت گسترده فعالان سیاسی، مدنی، عقیدتی و برگزاری دادگاههای چند دقیقهای و صدور احکام سنگین برای این عزیزان است“.
نامه زندانیان سیاسی تبعیدی
در زندان اردبیل در حمایت از زندانیان اعتصابی در زندان گوهردشت
ما زندانیان سیاسی تبعیدی
در اردبیل از زندانیان اعتصابی در زندان گوهردشت حمایت کرده و اعلام میکنیم:
ما زندانیان جز خداوند کسی
را نداریم و هیچ قدرتی بالاتر از اعتصابغذا برای دفاع در برابر حملات دشمن جلادی
که اسیرش هستیم نداریم
همیشه اعتصابغذا جزو آخرین
سپرهای دفاعی ما از حملات سهمگین حاکمان ستمگری است که هیچگونه رحمی نسبت به پیر و
جوان؛ زن و مرد ایرانی ندارند.
ما بهعنوان زندانیان سیاسی
کاملاً درک میکنیم که برادران زندانیمان در زندان (گوهردشت) تحت چه فشارهای روحی؛
روانی و چه شکنجههایی دست به چنین اقدامی زده و تصمیم گرفتهاند که لب به غذا
نزنند.
آیا تابهحال فکر کرده اید
که چه عاملی باعث میشود شخصی برای مدتهای طولانی با اختیار خود لب به غذا نزند؟
تحمل کردن ظلم و جنایت حاکمان سختتر از تحمل یک مرگ تدریجی است. چون ما زندانیان سیاسی
در ایران حاضریم با عزت بمیریم ولی تن به ذلت ندهیم.
ما از خواستههای زندانیان
اعتصابی آقایان ابوالقاسم فولادوند؛ سعید ماسوری؛ رضا اکبری منفرد؛ حسن صادقی؛
جعفر اقدامی و شاهین ذوقی تبار و زندانیان اعتصابی در سالن ده زندان گوهردشت مبنی
بر بازگرداندن آنان به سالن ۱۲حمایت میکنیم.
حمایت زندانی سیاسی علی
معزی از زندانیان در حال اعتصاب غذا
زندانی سیاسی علی معزی که هماکنون
در زندان فشافویه تهران در اسارت دژخیمان است، در حمایت از زندانیان در حال اعتصابغذا
در گوهردشت اعلام کرد: بر شرف همه آنها درود میفرستم و توجه زندانیان سیاسی سابق
و فعلی و همه خانوادهها و بستگان آنها و سایر هموطنان شریف را به اعلام حمایت از آنان
جلب میکنم. هستی جاودان از آنِ بهترین انسانهاست که با اقدامات شایسته و بایسته،
خشنودی خدا و مردم را بهدست میآورند و به پایداری و حقطلبی فراخوان میدهند“
نوشتهای از زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی در حمایت از زندانیان اعتصابی در زندان گوهردشت کرج

اسفند ماه بود نزدیک عید 58مرتضی (امامی) که درود خدا و فرشتگان بر او باد را دیدم، که با قد و قامت رشیدش رو به ما میاید. جلو رفتم و گفتم از اینکه امروز دیر میبینمت احساس کم و کسری میکنم. گفت چیزی نیست به بازدید از زندان گوهردشت رفته بودم، گفتم چطور بود؟ گفت تقریباً تکمیل شده و بعد اضافه کرد که به ساواک وصال نداد، اما دو سه سال دیگر جای خودمان است. گفتم چی؟! مگر انقلاب نشده؟ یعنی باید بعد از انقلاب باز هم به زندان بروید؟! جملاتی به این مضمون گفت که تو نمیدانی ارتجاع خیلی کثیف است. انقلابیون واقعی و آزادیخواهان را اصلاً تحمل نخواهد کرد بیشتر بخوانید


نامه ای از زنداني سياسي مريم اكبري منفرد از زندان اوين تحت عنوان
از رنج مادران شهدای مجاهد خلق
نامه ای از زنداني سياسي مريم اكبري منفرد از زندان اوين تحت عنوان
از رنج مادران شهدای مجاهد خلق
با زیباترین قلم که تا اعماق وجود انسانی را میسوزاند ما را با خود به زیر پوست سال ۶۷ و به درون قلب و خانواده های داغدار میبرد مریم قهرمان که لابلای خاطرات تلخش را میکاود در قسمتی از نامه نوشته است:
برای مادران و پدرانی می نویسم که در برابر مقاومت فولادی شان، کوه دماوند هم سر فرود می آورد. به پاس تعبیر عظیم و انسانی شان از کلمه ی مادر، به پاس محبت های بی دریغشان که در هیچ لحظه ای فروکش نمی کند و استقامتی که همچون نسیمی بر پیشانی آسمان می گذرد.
دفتر خاطرات زندگی ام را ورق می زنم تا به صفحه ای برسم که نگاه آشنایت را یافتم؛ نگاه های مهربانت هم چون قاصدکی که از زندگی خبر می داد و بودن را تجربه می کرد و فریادی که از حق خواهی می گفت. روزهای پر هیاهوی بازگشت اسرای جنگی به میهن بود. محله مان را برای بازگشت رضا پسر زهرا خانم همسایه دیوار به دیوارمان، چراغانی کرده بودند. آن روز مادر طبق روال به بهشت زهرا رفته بود و هنگام ظهر به خانه بازگشت
لینک متن کامل نامه
زندانی سیاسی علی معزی پدر
دو مجاهد اشرفی روز 6مرداد 96 طی پیامی از زندان تهران بزرگ تحریمهای جدید کنگره
آمریکا و نامگذاری تروریستی سپاه پاسداران را تبریک گفت. در این پیام آمده است:
تصویب لایحه تحریم توسط
مجلس نمایندگان و سنای آمریکا بهرغم تأخیر غنیمت است.
زیرا این حاکمیت سرکوب و
غارت هر چه بیشتر در مضیقه قرار گیرد به نفع مردم ایران است بهخصوص تحریمهای سپاه
پاسداران بایستی زودتر از اینها صورت میگرفت. سپاهی که در داخل کشور به همه شئون
زندگی مردم چنگ انداخته و در خارج از مرزها آتش بیار بحرانهای منطقهیی است.
به امید اجرای جدی و کامل
تحریم ها، تصویب آن را به هم میهنان عزیز تبریک میگویم.
فراموش نمیکنیم که رسیدن
به این نقطه را مدیون مریم، چهره کاریسماتیک و توانمند مقاومت ایران هستیم.
چندین سال تلاشهای بیوقفه
بینالمللی او بخش عمده جامعه جهانی را به کنار گذاشتن سیاست مماشات و نیز کنار
گذاشتن سیاست امید به تغییر رفتار رژیم متقاعد کرده است.
همو بود که حدود ده سال پیش
نسبت به دخالتهای بحران آفرین منطقهیی رژیم هشدار داد و آن را خطرناکتر از برنامه
اتمی رژیم اعلام کرده بود.
هم اینک نیز به سود کشورهای
منطقه و جهانیان است که پیشنهادات کنونی خانم رجوی را بدون فوت وقت جدی بگیرند.
رهایی از ارتجاع و استبداد
مذهبی ایران پیش نیاز صلح و آرامش جهانی است.
علی معزی - زندان تهران
بزرگ ششم مرداد ۱۳۹۶


زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی طی یاداشتی از زندان تهران بزرگ درباره اعترافات آخوند جلاد علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات اخوندی درباره اعدام زندانیان سیاسی در دهه 60 نوشت: همانطور که در مصاحبه فلاحیان آمده و قبلا هم احمد خمینی گفته بوده هواداران مجاهدین در دهه شصت از کوچک و بزرگ یا نوجوان و روزنامه خوان و نان بخر و زن باردار اعدام میشدند.در ادامه این یادداشت آمده است: مگر نمیدانید که یکی از جرمهای ما زندانیان فعلی که بازجوها هم مرتب تکرار میکنند این است که چرا دهه 60 از دستشان در رفته و اعدام نشده ایم؟ ما باز هم مفتخریم که برای مجاهدان و فرزندان خلفٍ این خلق هم نان بخریم و هم جان بدهیم. ما به پایندگی آنها و بی آیندگی دشمنان مردم ایمان داریم.
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی
گوهردشت و فراخوان به محاکمه آمران قتلعام ۶۷
جمعی
از زندانیان سیاسی گوهردشت روز یکشنبه 8مرداد 96بیانیهیی صادر کردند و به محاکمه
آمران و عاملان قتلعام 67فراخوان دادند. متن این بیانیه آمده است:
در
سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی در مرداد ماه سال 67 در شرایطی که آمران و عاملان
آن در مناصب بالای حکومتی صراحتاً به جنایات خود اعتراف کرده و بعضاً به آن کشتار
و قتلعام افتخار نمودهاند و قاتلانی همچون وزیر اطلاعات وقت فلاحیان میگوید:
حتی اگر کسی که تنها نشریهای را خوانده بود محکوم به اعدام بود و متأسفانه دنیا
تاکنون در برابر آن ساکت بوده.
ما زندانیان سیاسی که هماکنون
هم شاهد نقض گسترده حقوقبشر در زندانهای این حکومت هستیم، صمیمانه از اقدامات بیوقفه
دستاندرکاران جنبش دادخواهی و بهخصوص تلاشهای خستگیناپذیر خانم رجوی در راستای
به محاکمه کشاندن همه آمران و عاملان آن قتلعام سبعانه قدردانی میکنیم و در همین
راستا از کلیه هموطنانمان تقاضا داریم که در رساندن هر گونه مدرک و عکس و خبر از
شهدای آن واقعه و آدرس گورهای جمعی آن و خلاصه هر گونه کمک و اطلاعات به این جنبش
دادخواهی، یاری رسانند.
گرامیداشت فروغ جاویدان
نوشتهای از زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند

نامه اعتراضی زندانیان سیاسی به بازدید هدایت شده سفرای خارجی از زندان اوین
مریم
اکبری منفرد زندانی سیاسی، در نامه اي خطاب به سفرایی که روز ۱۴تیر در یک تور هدایت
شده از زندان اوین بازدید کردند، آنچه بازديدكنندگان شاهدش بودند را «صورت بزك
كرده زندان هاي اين حاكميت» توصيف كرد.
مریم
اکبری، مادر سه دختر، به مدت ۸ سال است که به خاطر تماس با خواهران و برادرش که
اعضای اپوزیسیون هستند در زندان به سر می برد. وی ۴ خواهر و برادر دیگر خود را در
جریان اعدامهای جمعی دهه ۶۰ و قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ از دست داده است.
وی در بخشی از نامه خود
نوشت، «زمانی که تصویر نشست شما را در روزنامه ها دیدم در لحظه آرزو کردم ای کاش
آن درختان بلند و سرسبز که شماها در پناه سایه هایشان ساعاتی را به گپ و گفتگو
گذراندید توان سخن گفتن داشتند و می گفتند از لحظه ای که تنها یک نهال بودند تا به
امروز شاهد چه صحنه هایی بوده اند...
همچنین زندانی سیاسی رضا اکبری منفرد از زندان گوهردشت کرج نامه سرگشادهیی خطاب به وجدانهای بیدار و فعالان حقوقبشر در جهان' منتشر کرد
زندانیان سیاسی مقاوم در زندانهای دیکتاتوری
آخوندی طی بیانیههای شجاعانه خود در همبستگی با گردهمایی بزرگ مقاومت در دهم تیرماه
در پاریس، هموطنان را به شرکت هرچه گستردهتر در این گردهمایی فراخواندند و این
گردهمایی را پژواک آزادیخواهی تمام مردم دربند ایران، صدای محرومان و کولبران
زحمتکش کردستان صدای اهل سنت و هموطنان بلوچ، تبلور سربلندی ایران و ایرانی و نماد
مقاومت و آلترناتیو سازمانیافته و پیام هزار اشرف و و پرچم برافراشته مقاومت به
هرقیمت برای نیل به آزادی، توصیف کردند.
نامه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
به خانم عاصمه جهانگیر
زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج طی نامهیی به عاصمه
جهانگیر گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران نسبت به اقدامات سرکوبگرانه رژیم
آخوندی هشدار دادند.
در این نامه با عنوان «حقوقبشر زیر ضربات سندان دیکتاتور»
آمده است:
نقض حقوقبشر
در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه همچنان ادامهدار و گسترده در حال اجراست زیرا از
دیدگاه ما، امروز بیش از هر زمان دیگری جامعه و نهادهای اجتماعی آن به مرز فاجعه
نزدیک و نزدیکتر شده است.
سرکوب هدفمند و سیستماتیک کارگران و تحقیر و تعلیق جایگاه
مقدس معلمان و به بند و اسارت کشیدن ایشان تا جایی که برای طرح خواستههای انسانی
و حقوقی خود مجبور هستند همچون اسماعیل عبدی دست به اعتصابغذا زده و جان خود را
در معرض خطر جدی بگذارند.
به اسارت گرفتن فعالان حقوقبشر و فشار به پیرمرد 85ساله،
دکتر ملکی و ممنوع الخروج کردن او و جلوگیری از درمان ایشان برای اعمال خفقان عمومی
و غیرانسانی نسبت به تمام کنشگران حقوقبشری امری مردود و اقدامی غیرانسانی است.ادامه
نامه زندانی عقیدتی؛ ابراهیم فیروزی به فرزند شهید قهرمان غلامرضا خسروی
اما جسارت این را ندارم که بگویم ای کاش شجاعتی همانند او
داشتم. زیرا مقابله با دلتنگی و دوری از خانواده؛ آن هم خودخواسته و آگاهانه برای
انجام هدفی فراتر از منافع شخصی عمل سادهای نیست.
این بزرگ مردی که کلامم توان وصفش را ندارد؛ به مانند گذرا
بودن دنیا از دلبستگیهای این دنیا گذر کرد تا هزاران حسام دیگر را از ستم دیکتاتوری
آخوندی برهاند.هنگامی که دست بر شانه هایم میگذاشت جریان عبور مهربانی را
در رگهایش احساس میکردم.
آتنا دائمي در چهلمين روز اعتصاب غذاي اعتراضي خود در اوين اعلام كرد كه در انتخابات شركت نخواهد كرد.
لینک متن نامه

گلرخ ايرايي از سلول زندان انتخابات را تحریم کرد
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در اوین، در نامهای سرگشاده از دلایل عدم شرکت خود در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفته است.
تحریم نمایش انتخابات قلابی رژیم آخوندی
توسط زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
در این بیانیه آمده است: «بهرغم مهندسی همهجانبه ولیفقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیتهای افرادی که قبلاً ثابت کرده بودند منافع شخصیشان هیچگونه وجاهتی برای رسام خطوط قرمز قائل نمیشوند. همچنین مشخص کردند که تاراج و به یغما بردن اموال میهن، آنچنان در وجود عوامل و جیره خواران رژیم ریشه دوانده که برگزیدهترین نفرات حکومت نیز برای سهیم نمودن در خوان به یغما برده شده به ریش ولیفقیه پوشالی و رو به اضمحلال خندیدند و هر کدام گوشهیی از فساد نهادینه و سیستماتیک رژیم را که مربوط به جناح های دیگر بود، رو کردند و مانند مناظرههای دو دوره قبل آنچه در نهایت آشکار و یا هویدا گردید این بود که شرط اساسی برای شرکت داشتن در آن ( نه 4٪بلکه کمتر از 2٪ ) افرادی که به انحاء مختلف در قدرت دستی دارند، این است که علاوه بر اینکه در مسابقه فساد و چپاول و قدرت با دیگر افراد شرکت کنند، بلکه بدون وقفه در سرکوب و شکنجه و اعدام هر آنکس که به افشای حریم فساد سردمداران ولایت و نیروی سرکوبگر آن یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت و بسیج ضدمردمی میپردازد، هیچگونه شک و شبههای به خود راه ندهند.
در این بیانیه آمده است: «بهرغم مهندسی همهجانبه ولیفقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیتهای افرادی که قبلاً ثابت کرده بودند منافع شخصیشان هیچگونه وجاهتی برای رسام خطوط قرمز قائل نمیشوند. همچنین مشخص کردند که تاراج و به یغما بردن اموال میهن، آنچنان در وجود عوامل و جیره خواران رژیم ریشه دوانده که برگزیدهترین نفرات حکومت نیز برای سهیم نمودن در خوان به یغما برده شده به ریش ولیفقیه پوشالی و رو به اضمحلال خندیدند و هر کدام گوشهیی از فساد نهادینه و سیستماتیک رژیم را که مربوط به جناح های دیگر بود، رو کردند و مانند مناظرههای دو دوره قبل آنچه در نهایت آشکار و یا هویدا گردید این بود که شرط اساسی برای شرکت داشتن در آن ( نه 4٪بلکه کمتر از 2٪ ) افرادی که به انحاء مختلف در قدرت دستی دارند، این است که علاوه بر اینکه در مسابقه فساد و چپاول و قدرت با دیگر افراد شرکت کنند، بلکه بدون وقفه در سرکوب و شکنجه و اعدام هر آنکس که به افشای حریم فساد سردمداران ولایت و نیروی سرکوبگر آن یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت و بسیج ضدمردمی میپردازد، هیچگونه شک و شبههای به خود راه ندهند.
مریم اکبریمنفرد- رای من، نه به انتخابات نمایشی است
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد که از دیماه ۱۳۸۸ با حکم ۱۵ سال حبس در زندان به سر میبرد، در ارتباط با انتخابات قلابی ریاست جمهوری نامه ای از زندان نوشته است که متن آن به شرح زیر است:دستگاه حاکم آغاز پایان حیات خود را دیده و همچون گاوی که به سلاخی کشیده میشود به هراس افتاده؛ نمایش انتخاباتی حاکمیت اسلامی آغاز گردیده و این هراس از لابهلای اخبار رسانههای حکومت بهوضوح دیده میشود. برای همگان محرز است که قبل از هر انتخاباتی در ایران، ولایتفقیه شماری از عوامل خود را جابهجا میکند تا درنهایت از میان آنها به صورت نمایشی تعدادی از طریق شورای نگهبان انتخاب میشوند.در این میان فردی انتخاب میشود که مورد تأیید ولایتفقیه باشد و مطلقاً انتخاب مردم ایران نیست، چرا که بهواقع در حاکمیت اسلامی رأی مردم اعتباری ندارد.انتخاب نمایندگان ملت، نوشتار قوانین و تأسیس احزاب سیاسی در کف اقتدار شخصی ولایتفقیه نهفته است.در حاکمیت اسلامی تنها رضایت ولایتفقیه به مسائل گوناگون اعتبار میبخشد و برگزاری انتخاباتهای نمایشی، تنها برای مشروعیت بخشیدن به رژیم فعلی میباشد.نمایش انتخاباتی تنها ابزاری است برای حکومت، چرا که جایگاه نظام قرون وسطایی در کجاست و رأی مردم و به دنبال آن دموکراسی در کجا قرار میگیرد؟!
ادامه
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد که از دیماه ۱۳۸۸ با حکم ۱۵ سال حبس در زندان به سر میبرد، در ارتباط با انتخابات قلابی ریاست جمهوری نامه ای از زندان نوشته است که متن آن به شرح زیر است:دستگاه حاکم آغاز پایان حیات خود را دیده و همچون گاوی که به سلاخی کشیده میشود به هراس افتاده؛ نمایش انتخاباتی حاکمیت اسلامی آغاز گردیده و این هراس از لابهلای اخبار رسانههای حکومت بهوضوح دیده میشود. برای همگان محرز است که قبل از هر انتخاباتی در ایران، ولایتفقیه شماری از عوامل خود را جابهجا میکند تا درنهایت از میان آنها به صورت نمایشی تعدادی از طریق شورای نگهبان انتخاب میشوند.در این میان فردی انتخاب میشود که مورد تأیید ولایتفقیه باشد و مطلقاً انتخاب مردم ایران نیست، چرا که بهواقع در حاکمیت اسلامی رأی مردم اعتباری ندارد.انتخاب نمایندگان ملت، نوشتار قوانین و تأسیس احزاب سیاسی در کف اقتدار شخصی ولایتفقیه نهفته است.در حاکمیت اسلامی تنها رضایت ولایتفقیه به مسائل گوناگون اعتبار میبخشد و برگزاری انتخاباتهای نمایشی، تنها برای مشروعیت بخشیدن به رژیم فعلی میباشد.نمایش انتخاباتی تنها ابزاری است برای حکومت، چرا که جایگاه نظام قرون وسطایی در کجاست و رأی مردم و به دنبال آن دموکراسی در کجا قرار میگیرد؟!
ادامه
بیانیه زندانی سیاسی در
تبعید ارژنگ داودی برای تحریم انتخابات قلابی آخوندی
پروا مکن ز رعد ای همدرد
پروا مکن ز رعد ای همدرد
پروا مکن ز برق ای همبغض
سر برکش ای کمر خمیده به زیر بار ظلم
بنگر که ناکسان چه نابجا نشسته اند
و ببین که جولانگه حرامیان از تهی چه سرشار است
زندانی سیاسی
ابوالقاسم فولادوند از بستگان مجاهدان اشرفی بهمناسبت روز جهانی کارگر پیامی از
زندان گوهردشت فرستاد
بیانیه حمایت زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از اطلاعیه
ارتش آزادیبخش ملی برای تحریم نمایش انتخابات
زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از بستگان مجاهدان اشرفی طی بیانیهیی از زندان گوهردشت کرج از اطلاعیه ارتش آزادیبخش ملی ایران بهمناسبت تحریم نمایش انتخابات حمایت کرد. در این بیانیه آمده است:
بیانیه زندانی سیاسی؛ مهدی فراحی شاندیز
از زندان گوهردشت برای تحریم نمایش انتخابات
در حالی که حکومت منفور ولایتفقیه بعد از 38سال حکومت بر پایه ظلم و سرکوب و غارت، ایران عزیز ما را به ویرانهیی تبدیل کرده است که به جز فقر؛ فلاکت؛ بیکاری و فساد همهجانبه چیزی در آن یافت نمیشود،
در حالی که حکومت منفور ولایتفقیه بعد از 38سال حکومت بر پایه ظلم و سرکوب و غارت، ایران عزیز ما را به ویرانهیی تبدیل کرده است که به جز فقر؛ فلاکت؛ بیکاری و فساد همهجانبه چیزی در آن یافت نمیشود،
در حالی که سرمایههای ملت ایران بهصورت میلیاردی صرف
دخالتهای تروریستی در سوریه و عراق و یمن میشود. در حالی که رژیم استبدادی ولایت
فقیه؛ روزانه بساط دار و شکنجه را گستردهتر میکند و زندانها را از آزادیخواهانی
انباشته است که جز عقاید و باورهایشان جرمی مرتکب نشدهاند، اکنون این حاکمیت به
ناگزیر به یک «گردنه خطرناک» به نام انتخابات رسیده است. انتخاباتی که معلوم است
در نبود آزادی و دموکراسی چیزی جز مصاف بیرحمانه باندهای قدرت برای چپاول و غارت
نیست.
اکنون وظیفه ما بهعنوان عناصر آگاه این جامعه چیست؟
نام سهراب سلیمانی در
لیست تحریمهای دولت آمریکا جا گرفت..
بی هیچ مقدمهای فکرم
مشغول زمانی شد که این آقا به یکباره از زندانهای کرمان منتقل و کلید تمام زندانها
و بازداشتگاههای تهران را تحویل گرفت؛ زمانی که اوج اعتراضات مردمی، دانشجویی و
کارگری در تهران اتفاق میافتاد یعنی سال 81 و 82، آن زمان ما اولین تجریههای انفرادی
بعد از بازداشتهای خود را تجریه میکردیم یعنی اینکه به یکباره، فشار، شکنجه و
سرکوب در زندانها بهصورت رسمی و سیستماتیک توسط سلیمانی و همراهانش که همگی از
کرمان و از اقوام و بستگانش بودند، کلید خورد؛ دوست محمدی رئیس زندان اوین هم از
همشهریان سلیمانی بود!

نه به اعدام، زنده باد آزادی، زنده باد انسانیت
خبرها هر روز از احکام جدید اعدام حکایت میکند. اعدام انسانهایی که خود قربانیان سیستم
ظالمانه حاکم، قربانیان فقر، بیکاری و جامعه ای پر از تبعیض و نابرابری هستند.
اعدام انسانهایی که در زندگی پر تلاظم خود ناخواسته از مسیر عادی زندگی شان خارج
به قتل و ارتکات جرائمی از این دست کشیده شده و بعضا سر از باندهای قاچاق در می
آورند و قربانیان واقعی یک جامعه پر از خشونت و تبعیض و نابرابری هستند. ما مردم میدانیم
که راه سالم ساختن و امان نگاه داشتن جامعه از خشونت و هر گونه جنایتی، اعدام و
سرکوب نیست. راه سالم سازی جامعه برچیدن بساط فقر و فلاکت و تبعیض و نابرابری
بعنوان ریشه های اصلی از بین بردن ریشه های اصلی کشیده شدن جامعه به ورطه خشونت
است. راه سالم سازی جامعه حرمت بخشیدن به انسان و به حیات انسانهاست. اعدام یعنی
قانونیت دادن به گرفتن حق حیات انسانها و دامن زدن به توحش و بربریت بیشتر در
جامعه. ما زندانیان سیاسی بارها و بارها انزجار خود را علیه احکام وحشیانه اعدام
اعلام کرده و خواستار لغو کامل مجازات اعدام هستیم. اما
خبر تکاندهنده امروز، صدور حکم اعدام برای سینا دهقان. و محمد نوری دو جوان بیست و
بیست و یکساله است. آنها قاتل و دزد و قاچاقچی هم نیستند. بلکه دو جوانی هستند که
تحت عنوان توهین به پیغمبر و مقدسات به آنها حکم اعدام داده شده است و جانشان در
خطر است. این احکام برای ما زندانیان سیاسی یک هشدار و یک اخطار است. ما زندانیان
سیاسی بخاطر فکر و عقیده مان، بخاطر مبارزاتمان برای داشتن یک زندگی انسانی در
زندانیم. از بودن در کنار خانواده و زندگی در جامعه محرومیم و بهترین سالهای زندگی
مان دارد در زندان میگذرد و بعضا سالهاست که در زندانیم و احکام سنگین زندان داریم.
من خواهان پایان دادن به این وضعیت، پایان دادن به امنیتی کردن مبارزات ما مردم در
دفاع از زندگی و معیشتمان هستم. به حکم اعدام سیننا دهقان و محمد نوری اعتراض دارم
و اعلام میکنم که ما همه سینا دهقان و محمد نوری هستیم. من خواستار لغو فوری حکم
اعدام آنها و تمامی احکام صادر شده برای تمامی فعالین اجتماعی و آزادی فوری تمامی
زندانیان سیاسی هستم.
اینجانب ابراهیم فیروزی زندانی عقیدتی، حقیقت مظالمی که در حق زندانیان سیاسی رسول حردانی و شهرام پورمنصوری، از سوی رژیم ایران شده است را تأیید کرده و بر اساس تعالیم دینیام از این زندانیان مظلوم حمایت میکنم زیرا انجیل میگوید: یکی از فقهای یهود از مسیح پرسید بالاترین حکم خدا چیست و مسیح فرمود همسایه خود را مثل نفس خود دوست بدار. فقیه پرسید همسایه من کیست؟ پاسخ عیسای مسیح این بود که هر کس که به کمکی نیاز دارد که در توان تواست همسایه تو میباشد.
زندانی سیاسی خالد
حردانی در اعتراض به بیقانونی و عدم آزادی رسول حردانی و شهرام پورمنصوری اعلام
به دو روز اعتصابغذا کرد.
وی طی اطلاعیهیی که رو نوشت آن را برای خانم عاصمه جهانگیر
گزارشگر ویژه حقوقبشر ایران ارسال کرد نوشت:
در حالی روز جهانی زن
را گرامی میداریم که رد پای رژیم ضدبشری و زنستیز آخوندی در تمامی 38سال گذشته
با ستم مضاعف در حق زنان میهنم بیش از هر ظلم و ستم دیگری خودنمایی میکند. خمینی
جلاد اولین جنایتش را با اجباری کردن حجاب و با شعار یا روسری یا توسری به زنان ایرانزمین
تحمیل کرد. بلافاصله با استقرار و تحمیل رژیم قرونوسطایی و ضداسلامی ولایتفقیه
آنان را از مناصب قضا و مدیریت و وزارت و ریاستجمهوری محروم نمود و علناً و عملاً
اعلام نمود که زنان در رژیم بنیادگرای آخوندی جنس دوم محسوب شده و از حقوق انسانی
برخوردار نیستند. و در سالهای بعد توسط شاگردان و عمال خود از جمله رفسنجانی،
خامنهای، رئیسی، نیری، پورمحمدی، خاتمی، روحانی، کروبی و... . که همگی طی سالهای
قبل و جاری از مقامات درجه یک رژیم آخوندی بوده و میباشند به دستور خمینی جلاد به
بسیاری از دختران و زنان و مادران این مرز و بوم تجاوز شد و بسیاری از آنان تیرباران
گردیدند. حتی مادران باردار را نیز تیرباران نمودند.
این گونه جنایات با
شدت بیشتری بعد از خمینی به دستور خامنهای جنایتکار تا حال حاضر ادامه داشته و
دارد و اگر شیر دختری مانند ریحانه در دفاع از خود مأمور اطلاعات آخوندی را به سزای
عمل پلید خویش برساند، خامنهای توسط مزدورانش در قوه بهاصطلاح قضاییه آنان را بدار
میآویزند و دیوگونه تنوره میکشند که زنان و دختران در حکومت بنیادگرای ولایتفقیه
از هیچگونه حقوق انسانی برخودار نیستند.
زندانی سیاسی خالد
حردانی روز جهانی زن را گرامی داشت
روز جهانی زن اگر چه بر پایه یک واقعه تاریخی و مشخص توسط اعتراضات زنان کارگر صنعت نساجی نیویورک در 8مارس 1857 شکل گرفت، اما جنبشی است پویا برای گرامی داشت مبارزات تاریخی زنان برای رهایی و آزادی، نه به تبعیض مضاعف و برابری حقوق است، مقاومتی ستودنی و یک نیروی اساسی برای تغییر در برابر بنیادگرایان تاریخ بشر بوده است.
روز جهانی زن اگر چه بر پایه یک واقعه تاریخی و مشخص توسط اعتراضات زنان کارگر صنعت نساجی نیویورک در 8مارس 1857 شکل گرفت، اما جنبشی است پویا برای گرامی داشت مبارزات تاریخی زنان برای رهایی و آزادی، نه به تبعیض مضاعف و برابری حقوق است، مقاومتی ستودنی و یک نیروی اساسی برای تغییر در برابر بنیادگرایان تاریخ بشر بوده است.
زنان ایران در این
مبارزه نیز سهم به سزایی داشتهاند و در برابر طرح شدید ضدانسانی سرکوب، بنیادگرایی
مذهبی و سیاستهای انحصارطلبانه و تبعیضهای سیستماتیک علیه زنان، در 38سال گذشته،
مقاومت و ایستادگی کردند.
متن کامل نامه زندانیان سیاسی زانیار مرادی و سعید شیرزاد:
مدتیست که در کمال
بهت و ناباوری خبر کشته شدن کارگران مرزی (کولبران) در مناطق مرزی کُردستان را میشنویم
و روز به روز شاهد جان باختن این کارگران هستیم.
این قشر زحمتکش و
ستمدیده کسانی هستند که به خاطر نبود شغل مناسب و درآمد کافی مجبور به روی آوردن
به این کار میشوند. وضعیت موجود کُردستان بخشی از سیاستهای حکومت است که مناطق
مرزی را نظیر اقتصادی محروم نگه داشته و به امنیتیترین شیوه ممکن آن را اداره میکند
و این نگاه امنیتی نه تنها در برگیرنده کردستان بلکه تمامی مناطق مرزی به خصوص
خوزستان و سیستان و بلوچستان را شامل میشود و در منطقهایی چون کُردستان که علیرغم
وجود منابع طبیعی و زیرزمینی فراوان به دلایل وجود چنین سیاستهایی، کمترین رشد
اقتصادی و صنعتی را در این مناطق شاهدیم. در حالی که مردمان این منطقه با شدت یافتن
بیکاری گسترده جهت گذراندن امرار معیشتی، زندگی خود را روزانه چندین بار به خطر
انداخته و در معرض تیراندازی مستقیم نیروهای انتظامی قرار میگیرند که در میان
آنان کودکان، زنان، مردان مسن و دانشجویان فارغالتحصیل دانشگاهی نیز دیده میشود.
علیرغم شعار دولت در
رابطه با توسعه و افرایش مناطق آزاد تجاری، سهم کُردستان همچنان کشتار کولبران و
فقر و بیکاری است و نه تنها این یک پدیده مقطعی بلکه یک پروژه سیاسی، نظامی و امنیتی
درازمدت جمهوری اسلامی در قبال مناطق مرزی است.
ما دو تن از زندانیان
سیاسی زندان رجاییشهر کرج ضمن اعلام همدری با خانوادههای این کارگران جانباخته و
نیز ابراز تاسف و نگرانی عمیق از تداوم این کشتارها، قتل و عامها و سیاستهایی که
دهههاست بر جامعه کُردستان حاکم است را به شدت محکوم کرده و خواستار محاکمه آمرین
و عاملین این کشتارها هستیم.
سعید شیرزاد و زانیار
مرادی زندان رجاییشهر کرج
خالد حردانی زندانی سیاسی
در زندان گوهردشت کرج روز 27بهمن 95 طی نامهیی از اعتراضات مردمی خوزستان حمایت
کرد.
در این نامه آمده
است: «اهواز شهر ماست بهدلیل بیکفایتی مسئولان استانی، کشوری (بخوانید رانت
خواران، دزدان و غارتگران اموال ملی) شهر اهواز و سایر شهرهای خوزستان در آستانه یک
قیام بزرگ و واقعی است تا تنههای پوسیده استبداد ملایان را در شرارههای فروزان
آزادی و عدالت شعلهور کند. ما در کنار اعتراصات، خواستهها و مطالبات به حق مردم
به جان آمده اهواز و سایر شهرهای خوزستان هستیم.».
پیام زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند بهمناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتی
ارمغان آیت الشیطانها
برای این مرز و بوم علاوه بر اعدام و به زنجیر کشیدن فرزندان مجاهد و مبارز، رواج
فقر و فحشا و اعتیاد در بین مردم و تاراج منافع و معادن و جنگلها و... و به ورطه
ورشکستگی و نابودی کشاندن کارخانهها و کارگاههای ریز و درشت میباشد. از رایجترین
منابع در آمد مردم در حکومت آخوندی، فروش اعضای بدن مانند کلیه و کبد و... گرفته
تا قاچاق و تن فروشی و... می باشد و کودکان به جای حضور در کلاسهای درس برای لقمهای
نان بهکار و دستفروشی مشغولند و بسا خانوادهها و افرادی که سرپناهشان آسمان و
کارتن خواب و گورخواب هستند. البته بماند که در این مملکت اگر پزشک و پرستار و
کارمند و کارگر و معلم هم باشی تا زمانی از تأمین شغلی برخورداری که در جهت منافع
آخوندها رفتار کنی و بهمحض طلب حق و حقوق انسانی خود را بنمایی یا بیکار میشوی و
یا روانه زندان. و اگر قرار بر گفتن و نوشتن اینگونه موارد باشد میتوان روزها و
دفترها گفت و نوشت.
زندانی سیاسی خالد
حردانی در زندان گوهردشت کرج طی نامهیی به عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه سازمان مللمتحد
در امور حقوقبشر ایران نسبت به قتل زندانیان سیاسی هشدار داد
لینک متن نامه کلیک کنید
لینک متن نامه کلیک کنید
نوشتهی زندانی سیاسی ارژنگ داودی از زندان مرکزی زابل درباره شرایط طاقتفرسای زندان زابل و شکنجه دژخیمان علیه زندانیان
پیام زندانی سیاسی
ارژنگ داوودی از زندان زابل بهمناسبت ۲۲ بهمن
نومید مردم را معادی
مقدرنیستی
چاووشی امید برانگیز
مبارزان
به لاجرم روزی
قافله وطن را به آزادی
میرساند
هم میهنان!
بیست و دو بهمن ماه
95 هم از گرد راه ظلم و ستم دار و دسته فقیه فاسد فرا رسید و دریغا که نور پرشور
چراغ فروزانی که با انقلاب 22بهمن 57 سراسرِ میهن اهورایی را فراگرفت به دست
شبروان آزادی و عدالت، چه زود به خاموشی گرائید
زندانی سیاسی نرگس محمدی با ارسال نامه ای از زندان، وضعیت
مادرانی که در بند زنان زندان اوین محبوس هستند را توضیح داد.
زندانیان سیاسی زندان
گوهردشت کرج درباره فشارهای ضدانسانی بر زندانیان سیاسی نامهیی به عاصمه جهانگیر
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوقبشر ایران و شورای حقوقبشر سازمان مللمتحد
ارسال کردند.
زندانی سیاسی
ابوالقاسم فولادوند از بستگان مجاهدان اشرفی طی نامهیی از زندان گوهردشت کرج،
خطاب به دانشآموزان سوخته شین آباد که با جانباختگان فاجعه پلاسکو احساس همدردی
کردهاند از زندان نامه ای نوشت
زندانی سیاسی ارژنگ
داودی در نامه ای خطاب به آخوند روحانی نوشت: دروغ و ریا تا به چند؟
متن کامل خاطراتزندانی سیاسی خالد حردانی
متن پیام زندانی سیاسی ارژنگ داوودی به مناسبت سی دی
اعتراض اسماعیل عبدی به
وضعیت هنرمندان زندانی
به نام خداوند جان و خرد
به نام خداوند جان و خرد
هنر، تجلی زیبای کشفِ
اسرار هستی و دریچه نگاهی دیگرگونه به جهان است. سعدی در باب هنر و هنرمند این
گونه می گوید: «دولتِ هنر مُلک پاینده است و چشمه زاینده، هنرمند هرجا رود قدر بیند
و بر صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند.»
تاریخ نشان می دهد که
در مقاطع نامساعد تاریخی نیز، قدر و مقام هنر و هنرمند تا حدی بالا بوده که لااقل
به جان، در امان بودهاند.
متأسفانه اکنون که
شاهد برخوردهای امنیتی با فعالان صنفی و مدنی هستیم، موج برخورد با هنرمندان نیز
در حال فزونی است.
این روزها، مهدی رجبیان
و یوسف عمادی، دو موزیسین جوان و پرکار و حسین رجبیان و کیوان کریمی (نامزد دریافت
جایزه جشنواره کن)، دو فیلمساز جوان و شاخص کشور دربند اسارتاند. دریغا که مهدی
رجبیان، علیرغم بیماری شدید، به بیمارستان اعزام نمیشود.
در این میان، از صنف
هنرمندان انتظار میرفت، نسبت به این بازداشتها، واکنشی درخور نشان دهند، که
متاسفانه در فضای امنیتی موجود، سکوت پیشه کرده و هنرمندان دربند، هزینههای گزافتری
پرداختهاند.
به عنوان یک معلم
وفعال صنفی، مسئولان قضایی را به تفکر درباره عواقب سوء این بازداشت ها فرا می
خوانم و قویاً معتقدم که بازداشت یک هنرمند، به منزله دربند کردن کل جامعه است.
اسماعیل عبدی، زندان
اوین-بیست و هشتم دیماه
نودو پنج اندیشگاه ۷ سالن ۲
زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از بستگان مجاهدان اشرفی طی
یادداشتی از زندان گوهردشت کرج درباره دزدی و غارت در رژیم آخوندی و فقر و گورخوابها
نوشت:
وای بر من که خودم هم
از تماشاگران ذبح شرافت انسانها هستم. هموطنان عزیز تراژدی گورخوابها یکی از مصیبتهای
بیشماری است که رژیم بر سر مردم ایران آورد. من از مردم ایران میخواهم به مسئولیت ایرانی
و انسانی خود عمل کرده و به یاری گورخوابها و کارتن خوابها بشتابند که این همدردی ریشه
در تاریخ و فرهنگ ایران دارد و بی تفاوتی بر هیچ ایرانی برازنده نیست بلکه خیانت به
ارزشهای زیبای اجدادمان بوده و روح آنها را به درد می آورد نسل بعدی را نسبت به ما
متنفر میکند مردم عزیز به امید حکومت جهل و جنایت نباشید که روحانی، خامنه ای، رفسنجانی
همه سر و ته یک کرباسند و اساس و پایه دیدگاه آنها، تلاش برای حفظ جرثومه فساد می باشد.
تنها به خودتان تکیه کنید که امید بستن به هر کدام از جناحهای رژیم سرابی بیش نیست.
پیروز باشید و نگذارید حس و شرافت انسانی را در شما بخشکانند و از شما آدمهای بی مسئولیت
بسازند.
جابرعابدینی زندانی سیاسی
زندان گوهردشت(رجایی شهر
افسانه بایزیدی فعال دانشجویی کورد اهل بوکان، که در زندان کرمان
محبوس میباشد،از زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا حمایت کرد
قسمتی از متن نامه او در این باره: این روزها در زندان خبرها را می شنوم که چند تن از زندانیان
سیاسی اعتصاب غذا کردند آقایان آرش صادقی،علی شریعتی، سعید شیرزاد، حسن رستگاری و چند
زندانی دیگر در زندانهای رژیم خود را به یک قدمی مرگ نزدیک می کنند تا بلکه مسولان
رژیم به خواستههای برحق انها گوشه چشمی داشته باشد. این زندانیان در وهله اول انسان
هستند و هر کدام به خاطر اعتقادی زندان رفتند و برای من مقدس هستند.
اما من به عنوان یک دختر کورد از درون زندان از مطالبات این
زندانیان حمایت می کنم چون درد اعتصاب را چشیده ام و۲۰شب و روز با این اعتصاب زندگی
کردم اما کسی نمی تواند زندانی را وادار به شکستن اعتصاب کند او حق دارد تصمیم بگیرد
و راهی را که انتخاب کرده را با شرافت پیش ببرد تا به حق خواسته هایش برسد.
شکی نیست که جمهوری اسلامی تا چه حد ظالم و ضد بشریت است و جان
و کرامت هیچ انسانی برایش اهمیت ندارد چه رسد به زندانیان سیاسی.
اما این زندانیان بایستی ستمهایی که بر هر یک از آنها روا است،
صدای مظلومیت شان به گوش جهانیان برسد و همه بدانند این تنها زندانها نیست که زندانی
در قفس است بلکه همه مردم ایران در یک زندان ابدی محبوس هستند و زیر فشار ناهنجار اسلام
دروغین دردها و رنجها را متحمل می شوند.
با زبانی ساده می نویسم.من به عنوان یک دختر کرد زندانی که ماهها
شکنجه شدم و حتی تهدید به تجاوز جنسی گردیدم٬ اما برای من زندانی فرقی ندارد فارغ از
هر رنگ و نژاد و مذهبی باشد. چون مردمان کورد در طول قدمت تاریخ ارزنده ای که دارند
هیچگاه تبعیض قایل نشدند ولی این بعضیها هستند که کوردها را مورد تبعیض قرار میدهند.
آنها شهروند درجه سه نام میبرند به آنها ناسزا میگویند و توهین
می کنند.
من افسانه بایزیدی از زندانیان اعتصابی حمایت می کنم و امیدوارم
که به سلامتی شان صدمه وارد نشود و هر چه سریعتر به حق و خواسته هایشان برسند.
پیغام پر از مهرتان رسید،
پیغامی از جنس تا آخر ایستادن در این راه سخت که هر اسمش معنای آزادیست: پیغامی از
فروغ و پوراندخت و فریبا تا گوهر و اکرم و شهناز و سیمین عزیز که نام عزیز در بندش
نوید فردایمان است.
عزیزان عزیزتر از جان
که نامتان را بی هیچ پیشوند و پسوندی نوشتم تا که همگان بدانند آنچنان دوستتان میدارم
که کلمات قادر به فاصله گذاشتنش نیستند.
از روز ۱۷ آذرماه اعتصابم
را شروع کردهام (اعتصابی که در برابر رنج شما عزیزان هیچ است و هیچ)، اعتصابی که به
هیچ عنوان برای طلب آزادی و یا مرخصی برای خودم نبوده و نیست.
گرسنگی را به تن خریدم
همچون میلیونها انسان گرسنه در این قرنِ ارزانی انسان و سوزن بر لبهایم فرو بردم
همچو ذرهای سلولوار از دردهای مادران خاوران و مادر بهکیش عزیزتر از جانِ پر کشیدهام
که ۶عزیزش در خاوران آرمیدند.
سوگند که این فرزند ناخلف
و کمتر از هیچتان برای خویش لب ندوخته و اعتراضی نکردهام، این کردهام برای عزیزانی
که جانشان این روزها در خطر است و صدایشان به جایی نمیرسد، صدای ضرب و شتمها، تحقیرها،
توهینها، سرکوب و مرگهای خاموش در زندان.
چند روز است که شرم بر
جبین ماندهام که به پاس محبت و دل نگرانتان چه بنویسم جز اینکه خواهش کنم بگذارید
برای صدای بیصدایان در بنده شده تا ۳۰روز این اعتصاب را پیش ببرم شاید که این گرسنگی
بهانهای شود برای رسیدن صدای دردهای دربندانی که صدایشان را فریادی نیست.
به شما اطمینان میدهم
که حالم خوب خوب است و بهتر از همیشه. قول میدهم در پس این ۳۰روز، به حرمت نامهتان،
دوباره برایتان بنویسم و ببینم اگر صدایی برای بیصدایان نمانده باشد، اعتصابم را خشک
کنم یا محدود به آب و اگر جز این بود، اعتصابم را بشکنم. من به شما خواهم نوشت.
وخامت حال آرش صادقی درشصت و نهمین روز اعتصاب غذا و متن نامه حسین صادقی پدر زندانی سیاسی آرش صادقی که درحمایت از فرزندش دست به اعتصابغذا زده است
به نام خداوند جان و
خرد
هنر، تجلی زیبای کشفِ
اسرار هستی و دریچه نگاهی دیگرگونه به جهان است. سعدی در باب هنر و هنرمند این
گونه می گوید: «دولتِ هنر مُلک پاینده است و چشمه زاینده، هنرمند هرجا رود قدر بیند
و بر صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند.»
تاریخ نشان می دهد که
در مقاطع نامساعد تاریخی نیز، قدر و مقام هنر و هنرمند تا حدی بالا بوده که لااقل
به جان، در امان بودهاند.
متأسفانه اکنون که
شاهد برخوردهای امنیتی با فعالان صنفی و مدنی هستیم، موج برخورد با هنرمندان نیز
در حال فزونی است.
این روزها، مهدی رجبیان
و یوسف عمادی، دو موزیسین جوان و پرکار و حسین رجبیان و کیوان کریمی (نامزد دریافت
جایزه جشنواره کن)، دو فیلمساز جوان و شاخص کشور دربند اسارتاند. دریغا که مهدی
رجبیان، علیرغم بیماری شدید، به بیمارستان اعزام نمیشود.
در این میان، از صنف
هنرمندان انتظار میرفت، نسبت به این بازداشتها، واکنشی درخور نشان دهند، که
متاسفانه در فضای امنیتی موجود، سکوت پیشه کرده و هنرمندان دربند، هزینههای گزافتری
پرداختهاند.
به عنوان یک معلم
وفعال صنفی، مسئولان قضایی را به تفکر درباره عواقب سوء این بازداشت ها فرا می
خوانم و قویاً معتقدم که بازداشت یک هنرمند، به منزله دربند کردن کل جامعه است.
اسماعیل عبدی، زندان
اوین
بیست و هشتم دیماه
نودو پنج
اندیشگاه ۷ سالن ۲
جمعی از زندانیان سیاسی
زندان گوهردشت کرج روز چهارشنبه هشتم دی95 طی پیامی سال نو میلادی را تبریک گفتند.
در این پیام آمده است:
«با گذشت یکسال از تاریخ معاصر بشر در مناطق بحرانزدهای همچون خاورمیانه و جغرافیای
به جنگ نشسته آسیا، امروز در آغازین روزهای سال نو میلادی 2017 ما زندانیان سیاسی زندان
گوهردشت با یادمان مبارزات آزادیخواهانه اقشار مختلف مردمی در ایران و مردم مظلوم سوریه
مخصوصاً کودکان و زنان حلب و نیز مطالبات و حق کارگران و مزدبگیران زحمتکش که در راه
کسب نان و حقوق خود تلخ ترین روزها را سپری کردند و به نام معلمان دربند و پرستاران
صدا در گلو خفته، در سالی که گذشت، این سال را با همت و وحدتی تاریخی و تازه بنیان
و جوان نیرو آغاز خواهیم کرد و شمایل ظالمانه دستهای پشت پرده در چپاول و سرکوب مردم
از سوی نهادهای امنیتی و پلیسی وابسته به رژیم ایران را تصویری برای انگیزه فریادی
بلندتر از سال قبل در مقابل بیداد رژیم ستمگر قرار خواهیم داد تا به یاد داشته باشیم
سفرههای بینان و خالی کودکان سرزمینمان که تنها بهدلیل هزاران رانت کثیف حکومتی
و فیشهای نجومی و گسترش غارت، به فقر و گرسنگی و بیکاری مبتلا شدند. در این سال جدید
از پرده پنهان خفقان بیرون بیایید. ما باور داریم امسال برای ما سالی مملو از افشاگری
علیه رژیم ضدمردمی استبدادی خواهد بود چنانچه پیشتر خواهران و برادران ما به جهت دادخواهی
از کشتارهای زندانیان سیاسی این سرزمین در زندانهای سال 67 کمر همت بستهاند تا عاملان
را رسوا و مجازات کنند. چنانچه اینک یاران زندانیان در بند، طومارها جمع اوری نموده
و داوطلبانه ثبت نام میکنند که ایشان نیز به زندان آورده و همچون برادرانشان به اسارت
بگیرند که این خود نشانهای از شعور آزادیخواهانه است که با گذر سالها مغلوب ظلم نگشته
و نخواهند گشت
ادامه
ادامه
دل نوشته از امیر (علی)
امیرقلی براي همسنگر نيمه جان قد برافراشته اش؛
یکم: شهریور 93
آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی
ایرایی بازداشت شدند.
آبان 93, گلرخ را در دفتر
امیر سالار داودی دیدم. خیلی سخت نبود که بفهمی تک تک سلول های بدنش نگران آرش است.
آذر 93: بازجو : آرش کیه
؟ زندانی : پسر دایی ام.
بازجو : گلرخ کیه ؟ زندانی
: دوست دخترش
بازجو: چرا با هم رفتید
کرج ؟ زندانی : رفتیم جاده چالوس بازجو: خودتی
اسفند 93: حس غریبی است
که از دیدن رفیقت در زندان خوشحال شوی. وقتی آرش را در حیاط بند 8 زندان اوین دیدم
و در آغوشش کشیدم.
مهر 94:حکم 15 سال حبس
+ 4 سال تعلیقی از قبل برای آرش و 6 سال برای گلرخ
بهمن 95: حکم دادگاه بدوی
تائید شد, 19 سال آرش و 6 سال گلرخ
خرداد 95: آرش دستگیر
شد.
آبان 95: دستگیری گلرخ,
و آرش آغاز اعتصاب غذا
دی 95: تابستان 92 بود
که یک سوال در دنیای مجازی تکرار شد. آرش کجاست ؟ عده ایی پاسخ دادند " آنتالیا" .
از آنتالیا که آزاد شد
چهره اش شبیه به بیمارانی بود که به سوء تغذیه حاد دچار هستند. چهره آن روزهایش را
بخاطر دارید؟ چهره امروز او صدها بار شکسته تر و تکیده تر از تصویر سال 92 است.
دوم:
وه, چه شیرین است, رنج
بردن, پا فشردن, در ره یک آرزو مردانه مردن, جان سپردن.
این شعر را این روزها
در نگاه مصمم و امیدوار آرش صادقی به راحتی می توان خواند.
مرگ تدریجی تک تک اعضای
بدن آرش کابوسی است که این روزها رهایم نمی کند. هر روز تکیده تر از روز قبل می شود.
وزن و فشار اعداد بی معنی است برای کسانی که این روزها نگران سلامتی آرش هستند.
بیش از دو ماه از اعتصاب
غذای آرش صادقی می گذرد و ذهن من این روزها در پارادوکسی عجیب گیر کرده است . مغزم
به مخابراتی متروکه تبدیل شده, در روستایی دور افتاده در نا کجا آبادی که سال ها است
از سکنه خالی است. این روزها آرش را هم می فهمم و هم نمی فهمم.
سوم:
دوست مشترکی که اهل کشور
توگو است, در باره آرش می گویید " در فرهنگ من, مرد باید برای عشقش بمیرد
" و من می اتدیشم که او باید برای گلرخ زنده بماند.
گرچه می دانم مرگ در هر
حالتی تلخ است, اما باور دارم که مرگ مقدر آن لحظه منجمد نیست که به آن باور داری,
خايف و لرزان, لیک مرگ دیگری هم هست, دردناک اما شگفت و سرکش و مغرور, مرگ مردان, مرگ
در میدان.
آرش باید زنده بماند که
عشق را سروری کند, سر سبزتر از جنگل, پر طبل تر از مرگ, بخاطر بهاری که خنده می زند,
ارغوانی که می شکفد و یاس پیری که پشت پنجره گل می دهد. به خاطر نوزاد دشمن که آرش
نه عدوش, که انکارش بود. به خاطر هر چیز کوچک, هر چیز پاک, برای گلرخ, برای فردایی
که آزاد و رها هستیم.
چهارم:
حال این روزهای من , سر
گیجه تهوع آوری است در میان هست و نیست. در بودن و نبودن. در میان سرگشتگی و حیرانی,
در بیابانی برهوت در ظلمت نیمه شب, در فهمیدن و نفهمیدن آرش عزیزتر از جانم.
هر روز, هر ساعت, هر لحظه
که می گذرد, این کابوس روحم را می آزارد که داریم به لحظه ایی که آن شماطه مقدر به
صدا درآید نزدیک می شویم.
پنجم:
هیچگاه به خودم جرات نداده
ام و نمی دهم که از آرش بخواهم که اعتصاب غذایش را بشکند, که می دانم خواسته اش به
قدری منطقی است, که در چهارچوب قوانین این حکومت هم قانونی است.
آرش هر روز هر مقابل چشمانم,
چون شمع آب می شود و من نمی دانم که چه می توانم بکنم . این ندانستن , این جهل بلای
جانم شده است.
این سطور را نمی نویسم
از بابت این که از خودم رفع مسئولیت کرده باشم, می نویسم که با صدایی بلند و رسا فریاد
بزنم که ناتوانم. در پاسخ به این پرسش که برای آرش چه باید کرد؟
این نامه را می نویسم
که سندی مکتوب باشد برای امروز و فردایم که شاهدی باشد بر بی غیرتی و بی شرفی من, که
مرگ تدریجی آزادی خواهی بزرگ چون آرش صادقی را به تماشا نشسته ام و هیچ نکرده ام.
امیر (علی) امیرقلی
اوین – دانشگاه انقلابیون
– بند 8
هشتم, دی 1395
جمعی از زندانیان سیاسی
سالن ۱۲ زندان گوهردشت در حمایت از زندانی سیاسی سعید شیرزاد پیامی فرستادند که متن
آن از این قرار است:
زندانی سیاسی سعید شیرزاد
از ۱۷ آذر ماه لبهای خود را دوخته و برای خواستههایش اعتصابغذا کرده است.
وی در این هفته چندین
بار دچار ضعف شد ولی هرگز به بیمارستان نرفت و حاضر نشد در بهداری زندان گوهردشت بستری
شود و سرم بزند.
سعید شیرزاد برای ادامه
اعتصابغذا گفته است:
مردم آزاده ایران
جوانانی که امروز در زندانهای
کشور دست به اعتصاب غذا زده و در معرض شکنجه ی وحشتناک ناشی از گرسنگی قرار گرفته اند،
نه اولین اعتصابیون در زندانها و نه آخرین آنها خواهند بود. این چرخه ی مرگ و شکنجه
در زندانهای کشور، مولود نگاه امنیتی حکومت به شهروندان یک جامعه هشتاد میلیونی و امنیتی
کردن اعترضات بر حق صنفی و سیاسی آنان است.
این جوانان و کسانی همچون
آیت الله نکونام و محمد علی طاهری در اعتراض به پرونده سازیهای واهی و امنیتی، لب برغذا
فرو بسته و آرش صادقی، مرتضی مرادپور و علی شریعتی به دردناکترین شکلی در آستانه از
دست دادن جان خویش قرار گرفته اند. اما علیرغم این فاجعه بزرگ، دولت و قوه قضائیه و
نهادهای امنیتی نه تنها توجهی به خواستهای بر حق آنان ندارند بلکه در انتظار به تسلیم
کشاندن این جوانان از طریق طولانی کردن و تشدید شکنجه ناشی از گرسنگی و حتی مرگ آنان
هستند.
در برابر چنین رویکرد
فاجعه باری از سوی حکومت گران، این ما کارگران، معلمان و عموم مردم ایران هستیم که
با اعتراضات متحدانه خود میتوانیم به فاجعه ای که در حال رخ دادن در حق فرزندانمان
است پایان دهیم و دولت و قوه قضائیه و نهادهای امنیتی را وادار به تن دادن به خواستهای
بر حق این زندانیان و توقف فوری امنیتی کردن فعالیتهای مسالمت آمیز صنفی و سیاسی بکنیم.
باید بدانیم برای نجات
جان جوانان مسئول و آگاه و برومندمان در زندانهای کشور، فردا دیر است.
نامه زندانی سیاسی علی
معزی پدر دو مجاهد اشرفی درباره حقوق شهروندی
قسمتی از نامه زندانی سیاسی علی معزی
این همه زندانی سیاسی که طی این سالها اعدام شدهاند و به زندان
افتادهاند و یا الآن در زندان هستند، محکومیت هیچکدام پایه و اساس حقوقی و قانونی
و حقوقبشری نداشته است، در طول سال همیشه تعدادی زندانی در حال اعتصابغذا هستند،
آنها که هیچ راهی برای دادخواهی و رسیدگی به وضع خود نمییابند، به ناچار از تن و جان
خود مایه میگذارند. در همین زندان گوهردشت در بند ما، فرزند برومندم سعید شیرزاد روزهاست
که با لبان دوخته در مقابل چشمان ما تحلیل میرود و آب میشود، مطالباتش هم اکثراً
مراعات همان آییننامه زندان و قوانین موجود است، خودش هم سه سال است که بلاتکلیف است،
ولی در عینحال تا چند روز حتی حاضر نبودند، نامه اعتصابغذایش را تحویل بگیرند. یا
آن فرزند غیور آرش صادقی در زندان اوین که به احکام و آراء ظالمانه و فرمایشی معترض
است و پس از شصت روز اعتصابغذا با مرگ دردناک دست و پنجه نرم میکند و همینطور مرتضی
مرادپور در زندان تبریز که اعتراض خانواده و بستگانش هم با سرکوب پاسخ داده میشود.
آخر شما که نه زبان قانون سرتان میشود و نه از خدا میترسید، معلوم هست که چه زبانی
میفهمید؟
زندانی سیاسی #آرش_صادقی در نامه سرگشاده ای درآستانه شصتمین روز از اعتصاب غذا ضمن توضیح وضعیت وخیم جسمی خود، علیرغم درخواست پایان اعتصاب بسیاری از شهروندان، بر تداوم اعتصاب غذایش تاکید کرده است.
متن نامه:
امروز در آستانه شصتمین
روز از اعتصاب اعتراضی ام به بی قانونی، خشونت و بی رحمی هستم.
احساس میکنم ارگان های
داخلی بدنم هریک ذره ذره تحلیل رفته تا جایی که امروز و در این روز های در راه ورق
های پایانی قمار من رو خواهد شد.
وزنم از ۶۹به ۵۰کیلو رسیده
است و گواه شب های هراس و بی خوابی را تپش قلب و تنگی نفس و افت فشار های مکرر میدهد.
روزی که آغاز این اعتصاب
بود خواسته ام را با #آزادی یگانه #عشق زندگی ام پیوند زدم، با اعتقاد به ستمی که بر
او رفته تمام این روزها را برای من قابل تحمل کرده است.
این شعر خوارز را فرای
ایدئولوژی فکری شاعرش دوست دارم و به یاد یگانه عشق زندگی ام هر روز زمزمه میکنم:
((هردو همزمان به
نقطه ای در منتهای هستی چشم دوختیم آن را باز شناختیم و ساکت ماندیم از آن لحظه به
بعد است که همدیگر را میشناسیم)) اکنون که احساس میکنم برای من در این روز ها منتهای
وجود فرا رسیده است، مینویسم و زندگی واقعی را ورای این نامه ها و نوشته ها جستجو میکنم،
چرا که دیگر این روز ها برای من چیزی جز حیات برهنه انسان معاصر نیست.
در این دو ماه پا به پای
روز های روزه رفته من نیز تغییر کرده ام و بهتر است بگویم درکم به نسبت جهانی که در
آن زیسته ام و هستی و موقعیتی که در آن به سر میبرم و میبریم تحویل بسیار کرده است.
مطالباتم از خواست آزادی
بی قید و شرط گلرخ به عشق تمام زندانیان سیاسی دیگر پیوند خورده است و اکنون خود را
قلمه زده به تنه تنومند آن عشق میدانم که دو ماه است من را امیدوار و سرپا نگه داشته
است.
قلمه ای که ماه عسل آن
حق آزادی همه زندانیان سیاسی، وهزاران خواست به حق تک تک کسانی هست که در این سال های
زندان شناخته و دیده ام.
در کریدر های بند زندان
اوین از دیدن چهره اندوهناک سعید ملک پور و یاد چشم های کم سو شده زینب جلالیان شرمگین
میشوم، شرمگین میشوم از ده ها و صد ها هموطنانی که به جرم بیان عقیده امروز در زندان
اند..
در این روزها و در جریان
انتخاب بین پافشاری بر خواسته ها یا نجات جان و دوری از مرگ خود خواسته تمام اندیشه
ها و حرف ها و کتاب ها به طور کلی بی اعتبار گشته و ظهور منطق مطلق، تجربه ناب زندانی
شدن و حبس جای آن را گرفته است.باور کنید این مطالبه
خواست کامل زندگی است بدون قید و شرط و نقطه مقابل تفکر مرگ طلب و شهادت طلبی است،
چرا که خود را جهادیست نمیدانم و راه مبارزاتی ام با تمامیت خواهی به آنان که چراغ
راهنما و شمع روزهای تاریکم بودند را آسایش مردم و حقوق هم تراز برای همه میدانم، و
حقوق اولیه و ثانویه انسانی و هر موجود زنده.
همانگونه که یاد و نام
اکبر محمدی، هدا صابر، فرزاد کمانگر و غیره با روزهای روشن و امید به آینده بهتر گره
خورده است
زندگی آنان خواست تمامیت
زندگی است، چنان که فرزاد گفته بود: میخواهم قلبم در سینه کودکی که آفتاب را در دامنه
زاگرس به تماشا نشسته است بتپد.
و چنانکه هدا صابر گفت:انسان
نه بازیگر تاریخ است نه تحت اراده حاکم نه تحت جبر، بلکه عامل تغییر در هستی و تاریخ
و زندگی میباشد.
با احترام و سپاس از عزیزانی
که در این مدت مرا مورد لطف خود قرار دادند اما تا پایان راه خواهم ماند و این اعتصاب
غذا را تا رسیدن به خواسته بر حقم ادامه خواهم داد.
ترجیح میدهم شرافتمندانه
بمیرم تا تن به ظلم و ذلت بدهم شاید که مرگ من آغازی بر پایان بی قانونی و خشونت ساختاری
در میهنم باشد.
آرش صادقیبند هشت زندان اوین
۶سال زندان، بهای خودداری از اعتراف اجباری
صدیقه مرادی، زندانی سیاسی که به تازگی در روز ۳ آذر
۹۵ بعد از ۶۷ ماه زندان بدون مرخصی آزاد شد، در یک مصاحبه تصریح کرد که تنها به دلیل
سابقه زندانی بودن در دهه ۶۰ و خودداری از
انجام «مصاحبه» (یا همان اعترافات اجباری تلویزیونی)،
نزدیک به ۶ سال را در زندان گذرانده است
زندانی شجاع دادستانی
را به چالش می کشد
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد
در نامه سرگشاده ای که ۱۲ روز پیش از زندان به بیرون فرستاده شده معاون دادستان تهران
را به خاطر آزار و تهدید دخترش که برای گرفتن اجازه ملاقات با مادرش به او مراجعه کرده
بود، به شدت مورد انتقاد قرار داد.
خانم اکبری در نامه جسورانه
خود نوشت اینجا کلیک کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر