«من حسين مام رسولي از لحظة شروع زندگي كه تا حدي مي فهميدم ونابرابريها و تناقضات را حس مي كردم هميشه دنبال راه و روشي بودم و گويي چيزي را گم كرده بودم و به همين علت دائما جوياي چيزي بودم … تا بعد از پيوستن به سازمان و آشنايي با آرمانهاي والا و پر ارزش آن، به اين هدف رسيدم. »
حسين، زماني كه دانش آموز پانزده ساله اي بود به محض يافتن گمشده اش و براي تحقق آزادي و بهبود زندگي مردمش، درس و تحصيل را رها كرد و به مجاهدين پيوست.
« سال 58 در جريان انتخابات رياست جمهوري به وسيلة انجمن موحد اروميه (به) فروش نشريه مي پرداختم.
« در مهر سال 60 از شهر خارج شدم و به نزدمجاهدين در منطقة آزاد شده آمدم».
پس از شروع مقاومت، حسين در گردانهاي مجاهد خلق، دلاورانه به رزمندگي پرداخت. برادرش حسن رسولي در درگيريهاي سال 1360 با مزدوران رژيم، در روستاي قلاتان به شهادت رسيد. حسين شهادت برادرش را به شعله هاي انگيزه براي رژم بيشتر تبديل كرد.
در عملياتي در فروردين 66 عليه پايگاههاي رژيم ضدبشر، در منطقة مرزي، حسين پاي چپش را از دست داد. . اما خم به ابرو نياورد و راه را با همان عزم و اراده در تمامي سه دهة گذشته در بخشهاي پشتيباني ارتش آزادي، ادامه داد.
سه دهه مبارزه و انقلاب و پايداري در نبرد بخصوص در دهة هشتاد، از او گوهري از مجاهدت و فداكاري و كار بي چشمداشت ساخت.
حسين بعد از حملة مزدوران مالكي به اشرف در 6 و 7 مرداد سال 88 جزو مجاهداني بود كه در اشرف به مدت هفتاد روز اعتصاب غذا كرد.
در همين روز ها در پيامي براي هموطنانش گفته بود
”آنچه كه رژيم ددمنش حاكم بر ايران را به اين روز رسانده ،خوني است كه در ساليان سال بر روي اين زمين ريخته شده است مردم به پا خاسته ايران بدانند ما اين مسير را تا هر جايي كه لازم باشد ، هر ميزان كه بها بخواهد، هر ميزان كه خون بخواهد ، هر ميزان كه فداكاري بخواهد ، حاضريم پرداخت كنيم و يك قدم از خواسته هاي مردم ايران كوتاه نخواهيم آمد . مالكي و خامنه اي بدانند كه تير و تبر و چماق و سلاح هيچ تاثيري ندارد. من به پيروزي و سرنگوني اين رژيم يقين دارم و هيچ شكي در اين نيست. پيروزي از آن مردم ايران
است
در آخرين فراز زندگيش كه بعنوان عضوي از لشكر فدائي در اشرف انجام وظيفه ميكرد آخرين پيام و يادگاري كه از خود بجاي گذاشت چنين بود
«همة وجودم ،افتخارم ، انگيزه و حياتم در بودن در اين مسير خلاصه مي شود . به چيزي جز اين تف كرده و هيهات مناالذله مي گويم و با صداي رسا مي گويم كه من مجاهد هستم و مجاهد خواهم زيست و مجاهد در اين مسير خواهم مرد و اين مايه رستگاري ام در هر دو دنيا ميباشد…آرزو و آرمان خودمان كه همان محقق كردن دولت مهر تابان در سرزمين شيرو خورشيد است فرا رسيده و با همين انگيزه و اشتياق به مصاف سختيها و تعهدات خواهم رفت» حسين مام رسولي 28 آبان 91.
مزدوران جنايتكار خامنه اي و مالكي اين مجاهد قهرمان را با دستان بسته به رگبار بستند .
اما حسين در عزم مجاهدين، و در تاريخچة پايداريهاي درخشان اشرف جاودانه شد تا مبارزه اش و شهادتش، و حماسة پايداري اش برانگيزانندة خلق ايران براي خروش و قيام و سرنگون كردن رژيم دد منش ولايت فقيه باشد.
مزدوران جنايتكار خامنه اي و مالكي اين مجاهد قهرمان را با دستان بسته به رگبار بستند .
اما حسين در عزم مجاهدين، و در تاريخچة پايداريهاي درخشان اشرف جاودانه شد تا مبارزه اش و شهادتش، و حماسة پايداري اش برانگيزانندة خلق ايران براي خروش و قيام و سرنگون كردن رژيم دد منش ولايت فقيه باشد.
ویدیو مصاحبه ها وتصاويري از قهرمان دلير و خطه كردستان حسين مام رسولي
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر