‏نمایش پست‌ها با برچسب دانشگاه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب دانشگاه. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

ایران-به مناسبت 16 آذر روز دانشجو پیام دکتر ملکی وزندانیان سیاسی

بیانیه حمایت زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از فراخوان ۱۶آذر روز دانشجو:
ضمن اعلام حمایت از فراخوان ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل کشور از شما جوانان آگاه و مسئول درخواست می‌کنم در راستای جنبش دادخواهی و در هفته خیزش و قیام با الهام گرفتن از اشرفیان قهرمان و شورای ملی مقاومت به‌عنوان تنها نیروی متشکل و سازمان‌یافته علیه رژیم فاسد و جنایتکار آخوندی به‌پاخاسته و به‌عنوان مانوری جهت قیام تمام‌عیار تا سرنگونی رژیم جهل و جنایت استفاده کرده و نقش خود را در اتحاد همه اقشار تحت ستم رژیم ملاها و پیوند تمامی اعتراضات با جنبش دادخواهی ایفا نمایند.

دکتر محمد ملکی ( 14 آذر 1395

فرزندان مجاهد و مبارزم...
پدر پیرتان که حدود 70 سال در رثاء آزادی...
خستگی ناپذیر نالیده و زجرها کشیده و زندانها دیده و شکنجه های فراوان و مشکلات بسیار را خود و خانواده اش تحمل کرده است، اینک به این اعتقاد رسیده که کشور ما آبستن حوادث دگرگون سازی است، و این روزها باید همه با هم متحد و دست در دست... بسوی جنبش دگرگون ساز که ریشه در تجربیات گذشته دارد...، و با آگاهی و درس آموزی از حکومتهای استبدادی، بویژه "نظام ولایی" همراه است، گامهای استوار برداریم، تا بار دیگر فریب دغلکاران، اعم از آخوندهای افشاشده و دیگران که در این سالها شعار آزادیخواهی زیاد سر دادند ولی در عمل هیچ بودند را نخوریم.
باید جنبشی برپا کرد...،
جنبشی که بیش از صد سال در کشور ما به وقوع پیوسته، از جنبش مشروطه و قیام سردار جنگل و نهضت ملی به رهبری "دکترمصدق"، و انقلاب استبداد ستیز سال57... که همگی در اثر خیانت و دزدیده شدن به وسیله عوامل داخلی و خارجی با شکست مواجه شد، و آن بر سر ملت ما آمد، که امروز همگی شاهد و ناظر آن هستیم.
عزیزان من...
اگر تنها نظری به وقایع چند ماه اخیر بیفکنیم،
این حقیقت بر ما بیش از پیش روشن میگردد...،
که "نظام ولایی" چنان در فساد همه جانبه فرورفته،.......
ادامه 


۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

ایران-ياد ستاره اي تابان از كهكشان اشرف مجاهد قهرمان شهيد كورش سعيدي

نيكوان رفتند وسنت ها بماند
وز لئيمان ظلم و لعنت ها بماند
اندر آييد اي همه پروانه وار
اندرين بهره كه دارد صد بهار
جان فشان اي آفتاب معنوي
مرْ جهان كهنه را بنما نوي
بوي لطف او بيابانها گرفت
ذره هاي ريگ هم جانها گرفت
ما بها و خونبها را يافتيم
جانب جان باختن بشتافتيم

شعری از دست نويس هاي شهيد قهرمان کوروش سعیدی  كه آن را در وصيت نامه اش نوشته بود

مجاهد قهرمان شهيد كورش سعيدي
او درموردزندگيش نوشته بود
در سال 1338 در يك خانواده مرفه به دنيا آمدم مادر م كرد و پدرم ترك بودند آشنايي من با فعاليت هاي سياسي از سن 16 سالگي شروع شد.بعد از آمدن به خارج از كشور در سال 1978با مطالعة نشريه مجاهد و كتابهاي سازمان به فعاليت سياسي مشغول شدم .در اين راه براي فعاليت بيشتر در اواخر سال سوم شهر اورگان را ترك كردم و به لس آنجلس كه مركز انجمن آمريكا در آن زمان بود، آمدم و مسئوليتهاي بيشتري گرفتم، بعد از چند ماه، قبل از پايان دوران تحصيلي در رشتة مهندس برق و گرفتن مدرك تحصيلات خود را قطع كردم و به صورت تمام وقت فعاليت خود را شروع كردم
كورش در امريكا از تمامي امكانات براي يك زندگي راحت برخوردار بود .علاوه بر آن راه را براي رسيدن به مدارج تحصيلي عالي و منصب هاي عالي باز مي ديد. ولي او به دنبال گمشده اي بود نام اين گمشده آزادي بود. آزادي مردم ايران. كورش مي دانست كه براي آن بايد بها پرداخت او دروصيتنامه اش نوشت
با اندوخته تمامي علم ودرس خود در راه رسيدن به آزادي و رهايي از تمامي رنج هاي بشري ، ايدئولوژي توحيدي مجاهدين را انتخاب نمودم
پس از اين انتخاب او در كسوت ارتش آزاديبخش به سرعت آموزش هاي نظامي را فرا گرفت وبه يكي از برجسته ترين فرماندهان گردان توپخانه تبديل شد
رزم مجاهد قهرمان كورش سعيدي در طول ده سال پايداري در اشرف و در زير شديدترين محاصره ها و فشارها و حمله وهجوم هاي بي رحمانه، اوج ديگري گرفت.
يكي ديگر از مجاهدان در مورد كارهاي علمي و تخصصي كورش در دانشگاه ايران قرار داشته نوشته است
بعد از حمله مزدوران به اشرف در 19فروردين 1390 در زمينه آب و برق هم به دستور مالكي برق اشرف را قطع ميكردند يا اينكه در شبانه روز بسيار كمتر از نياز ساكنان سهيمه برق مي دادند، كورش طرح صرفه جويي در مصرف برق را برنامه نويسي كرد و در طول 24ساعت برنامه صرفه جويي توسط كامپيوتر به دستگاه انتقال نيروي هر مقر اعمال مي شد و با اين شيوه كار فشار ناشي از كمبود برق بر روي مجاهدين اشرف را به حد اقل رسانده بود. اين طرح يكي از پيشرفته ترين روش هاي علمي بود
يكي ديگر از همكاران كورش نيز در مورد او نوشته است:«كورش سعيدي مسئول دانشكده برق و الكترونيك دانشگاه ايران در اشرف بود .در دوره انرژي خورشيدي كه در دانشگاه ايران اشرف برگزارشد او مسئول اين دوره بود. و مسئوليت توليد پروژه هاي خورشيدي شامل : فر خورشيدي آبگرمكن خورشيدي , آب مقطرگيري خورشيدي , تحقيقات درمورد مولد هاي خورشيدي و صفحات خورشيدي و ... از مباحث اين دوره بود
كورش در 10سال پايداري مجاهدين در اشرف، با ابتكارات خود هم با محاصره جنگيد. در مرحلة بعد او جزو گروهي بود كه براي نگاهداري اموال مجاهدين در اشرف ماند. كورش در آخرين سال حيات پر افتخارش اينچنين نوشت

يا علي در سال گذشته دشمن هرچه از دستش بر ميآمد، از موشكباران و انواع توطئه ها، كمر به درهم شكستن عزم وارادة مجاهدين در برابر ذلت و خواري بست، ولي تو خود ديدي كه چگونه مجاهدين با زدوزدن هرچه آثار كرسي طلبي و انگيزه هاي دنيوي در وادي پرداخت با انقلاب خواهر مريم وارد شدند و هرگونه آثار ضعف و سستي را زدودند
كورش قهرمان در سحرگاه دهم شهريور به دست آدمكشان عراقي ولايت فقيه به شهادت رسيد و به عهد خونينش با خدا و مردم ايران وفا كرد .سلام بر او روزي كه زاده شد، روزي كه از همه چيز خود براي آزادي مردم ايران گذشت و به مجاهدت برخاست، روزي كه در اين مسير شكوهمند به خاك افتاد. بي شك، عزم او مشعل راه فرزندان ايران در يكانهاي ارتش آزادي خواهد شد و آزادي را براي مردم
ايران به ارمغان خواهد آورد
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه

ایران-اسطوره اشرف يادي از قهرمان مجاهد خلق بيژن ميرزايي

مجاهد كسي است كه براي آزادي مردمش دست از همه چيز شسته همه دربدريها سختي ها محدوديتها را جان خريده تا روزي كه به ياري خدا روزگار آسايش و رفاه را براي مردمش فراهم بكنه مجاهد يعني پايداري وفاي به عهد 
صبور بودن در برابر ناملايمات سر خم نكردن در برابر دشمن چون كوه ايستادن و در برابر مردم خاكي بودن


از فرمانده هان ارتش آزاديبخش ملي ايران
مهندس و كارشناس كامپيوتر از دانشگاه ماساچوست
از اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران كميسيون علوم و پژوهش
مهندس بيژن ميرزايي ظاهراً در زندگي هيچ كم و كسري نداشت، از شغل و عنوان خوب و زندگي راحت برخوردار بود و در موقعيتي قرار داشت كه ميتوانست بسياري چيزهاي ديگر را هم كه براي خيليها رؤيا محسوب ميشود به دست آورد.در سال55 او با همين رؤياها، پس از دريافت ديپلمش در تهران، براي ادامة تحصيل روانة آمريكا شد و با تلاش و سخت كوشي بسيار توانست در رشتة مورد علاقه اش، مهندسي كامپيوتر، در يكي از بهترين دانشگاههاي آمريكا تحصيل كند و فارغ التحصيل شود اما كشف تدريجي يك چيز، زندگي او را دگرگـون كرد و وادارش كرد كه براي به دست آوردن آن يك چيز، از همة چيزهايي كه داشت و ميخواست داشته باشد، از جمله جانش، با شكر و شيريني بگذرد.آن يك چيز كه البته براي انساني كه خود را به عنوان انسان شناخته، همه چيز است، اسمش آرمان است.آرماني كه براي بيژن با نام مجاهدين يكي و جدايي ناپذير بود.بيژن در وصيت نامه اي به تاريخ 24 اسفند 66
نوشته است
مجاهد خلق بيژن ميرزايي
به راستي بجز مجاهد بودن و مجاهد مردن چه دليل و انگيزة موجه ديگري براي زنده بودن وجود دارد؟خداوندا شاهدي كه انگيزه اي بجز خدمت به تو و خلقت براي مبارزه نداشته ام و تنها درخواستم از تو اين بوده كه مجاهد از اين دنيا بروم
اما اين فاصلة طولاني ميان بيژني كه آرزويش اين بود كه استاد دانشگاه شود، با بيژن مجاهد و قهرماني كه جز فدا شدن در راه خدا و خلق خواسته و آرزوي ديگري نداشت، چگونه طي شد؟ يكي از همرزمانش مينويسد:
اولين بار كه بيژن را ديدم سال 61 در شهر بوستن آمريكا بود.ما هواداران سازمان در آن شهر يك خانه دو اتاقه خيلي كوچك داشتيم كه بيست نفر در آن زندگي وكار ميكردند.هيچكس براي خودش نه اتاقي داشت، نه ميزي و نه حتي كمدي.قفسه اي داشتيم كه هر كس ساكش را در آن گذاشته بود.وضع مالي خوبي نداشتيم.بيژن مهندس كامپيوتر بود كه در يك شركت كامپيوتري كار ميكرد و حقوقي خوبي ميگرفت.عليرغم اينكه خودش تمايل نداشت، قرار شده بود كه او شغلش را حفظ كند تا منبع درآمدي براي جمع مان باشد.بيژن هر روز از صبح زود تا غروب در شركت كار ميكرد و حتي اضافه كاري ميگرفت و اين در شرايطي بود كه توضيح دادم.تازه وقتي او غروب بعد از 10، 11ساعت كار طاقت فرسا به خانه برميگشت، سرحال و خستگي ناپذير تا آخر شب در كارهاي مختلفي كه داشتيم، از بسته بندي نشريه هاي مجاهد قطع كوچك براي ارسال به داخل كشور تا كارهاي ريز و درشت زندگي جمعي، شركت ميكرد
مجاهد قهرمان بيژن ميرزايي پس از چند سال كار و تلاش شبانه روزي در انجمن دانشجويان هوادار، در سال 65 و به دنبال درخواستهاي مصرانه اش براي پيوستن به ارتش آزاديبخش، به منطقه اعزام شد و در يكانهاي رزمي سازماندهي شد.او در كسوت رزمندة آزاديبخش سر از پا نميشناخت و همة مسئوليتها و وظائف مختلفي را كه به او محول ميشد، با انگيزة بسيار به احسن وجه انجام ميداد.
اما اوج درخشش گوهر مجاهدي بيژن، در 10سال پايداري پرشكوه در اشرف و به رغم آن همه توطئه ها و فشارها بود.خود او در اين باره مينويسد
هزاران بلا بر سرمان آوردند,تروريست خواندند,بمباران كردند، سلاحهايمان را گرفتند,با هدف «فروپاشي نرم»بريده خانه يي تحت نام تيف درست كردند,محاصره كردند,در 6 و 7مرداد88 با تيغ و تبر بر سر و رويمان زدند,در 19فروردين 90,با رگبار گلوله سوراخ سوراخمان كردند و با هاموي و لودر زيرمان گرفتند,با مگاتن فشار…در نيم كيلومتر مربع زندان ليبرتي به بند كشيدند با اين اميد كه تشكيلاتمان را از هم پاشيده و نيروهاي آن را پراكنده و مضمحل كنند,ولي هيهات!بيچاره شب پرستان كه مجاهدين را نشناخته بودند
بيژن آنچه را كه گفته و نوشته و آنچه را كه طي 4دهه زيسته، با خون خود و با حماسة فراموشي ناپذير 10شهريور اشرف كه او خود يكي از قهرمانانش بود، به اثبات رساند.راستي كه رژيم پليد آخوندي مجاهدين را نشناخته و هرگز نخواهد شناخت و نميداند مقاومتي كه با انسانهاي آرمانگرايي مانند بيژن بنا شده فنا ناپذير و شكست ناپذير است.هر يك از اين شهادتها، باعث انگيزاندن و به ميدان آوردن هزاران جوان بي تاب آزادي خواهد شد.
ما زندگي را
در يك نفس عطر شرافت ساده كرديم
ما خويش را بهر گذر از تيغ زار درد و تهمت
آماده كرديم
در برهه اي كه كوه جنبيد
ما مرگ را
از اسب خود ، پياده كرديم
در اين جهان غرقه در وابستگيها، ننگها، نيرنگها
ايجاد يك فصل نوين را در رهايي
اراده كرديم

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

ایران-اسطوره اشرف يادي از قهرمان تركمن غلام عباس گرمابي



تزانه زيباي مي سي نو-با اجراي زيباي محمد مجاهد اشرفي
قهرمون تركمن مجاهد دليره كه شغالا كشتنش كه خاطرش بميره
قهرمون تركمن كاك حيدر دليره كه شغالا كشتنش كه خاطرش بميره 
آه مي سي نو
بگو جونا بيدار شن بگو كه دست به كار شن بيان بالاي قله ات داد بشن هوار شن
اگه جونا به قلب بيداد بزنن باهمديگه اسمشو فرياد بزنن
اوني كه كوه مرده اسطوره نبرده دوباره برمي گرده
مي سي نو يك كوه است در نواحي مرزي خراسان شمالي، روستاي رباط، زادگاه شهيد قهرمان مجاهد خلق غلام 

عباس گرمابي(كاك حيدر) در دامنه مي سي نو واقع شده است

حنيف گرمابي - فرزند شهيد قهرمان حيدر گرمابي:
من عهد كردم كه پا جاي پاي شما بگذارم. خونهايي كه در 10 شهريور به زمين ريخته شد هرگز بدون انتقام باقي نخواهد موند. پدر شهيدم آرام بخواب كه من به خونخواهي تو بيدارم. و اين خونهاي به ناحق ريخته شده، انتقام نگرفته باقي نخواهد موند و ما مجاهدين عزم جزم كرديم كه با جنگ تمام عيار انتقام اون خونها رو بگيريم كه هيچوقت محقق نميشه الا با سرنگونی 

حنيف گرمابي



























مرگ ما مردن نيست
شور اين خون روان را 
سر خشكيدن و افسردن نيست
مرگ ما پروازي ست
شرف بودن ما
در شرف جانبازي است

فرمانده حيدردر روستاي رباط از توابع شهرستان شيروان در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد و فقر و محروميت را با تمام وجود حس كرده بود 
تمام آرزويش اين بود كه روستاييان از اين همه فقر و بدبختي نجات پيدا كنند.با همين انگيزه وارد دانشگاه شد و رشتة ساختمان را انتخاب كرد
اما وقتي در دانشگاه با آرمانهاي انقلابي آشنا شد،دريافت كه سرنوشت توده هاي تحت ستم جز با انقلاب تغيير نميكند، از آن پس عمدة وقت و توان خود را صرف مطالعه و فعاليتهاي انقلابي مانند تكثير و پخش اطلاعيه هاي ضد رژيم شاه كرد. همزمان با قيام ضدسلطنتي او تحصيل را رها كرد و در بجنورد از سازماندهندگان اصلي تظاهراتها و راه پيمايي ها بود. در جريان همين فعاليتها با سازمان مجاهدين آشنا شد و ازآن پس فعاليت خود را بعنوان عضو شوراي شهر بجنورد در تشكيلات مجاهدين ادامه داد او در سال 62 به منطقة مرزي آمده و در واحدهاي رزمي رزم آوري بي باك وبيم بود پس از تأسيس ارتش آزاديبخش او به عنوان فرمانده گروهان و فرمانده گردان در عملياتهاي مختلف وبخصوص فروغ جاويدان دلاوري چشمگيري از خود نشان داد.
در يكي از نوشته هاي به جاي مانده از او زندگي مطلوبش را چنين تعريف ميكند
زندگي مطلوب من در مرحله كنوني از مبارزه سازمان، براي من در همين جا، اشرف، است. … دشمن هر چه شرايط را براي ما سختتر كند معلوم است كه ما كارمان درست است و بايد تلاشمان را چند برابر كنيم

با همين شاخص بود كه حيدر پايداري پرشكوه 10ساله در اشرف را كه جنگاوري و ظرفيتي بسا عميقتر از جنگ نظامي مي طلبيد، با شايستگي و مسئوليت پذيري چشمگيري طي كرد. او كه در همة صحنه هاي رزم در صف اول بود، در هر دو تهاجم جنايتكارانة آدمكشان مزدور خامنه اي و مالكي به اشرف، در 6 و 7مرداد 88 به سختي مصدوم شد و در 19فروردين 90، هم بر اثر اصابت گلوله مجروح گرديد، اما اين لطمات، تنها عزم و جنگندگي او را بيشتر كرد و او را شايستة آن ساخت كه در اوج و قلة مجاهدت سي و چند سالة خود درخشانترين فراز كتاب پرافتخار عمرش را روز 10شهريور رقم بزند. دژخيمان او را كه بر اثر اصابت گلوله توسط همرزمانش به كلينيك اشرف منتقل شده بود، همراه با ديگر مجاهدان مجروح بر روي تخت كلينيك به گلوله بستند و تير خلاص زدند. آخر شغالان از شير تير خورده و بي سلاح نيز مي هراسند
حيدر قهرمان درآخرين نوشته اش كه يك ماه قبل از شهادتش بود بر عزم استوار خود چنين پاي فشره است
سوگند ياد ميكنم كه با ياد هزاران شهيد مجاهد خلق و همرزمم، از شهداي فروغ ايران و فروغ اشرف تا شهداي اخير ليبرتي، درفش و مشعل فروزان آنها را بر افراشته و راه سرخشان را ادامه دهم

برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید