۱۳۹۴ بهمن ۲۱, چهارشنبه

ایران-یادواره ششمین سالگرد شهادت ۸ قهرمان مجاهد دراولین حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی در21بهمن 91

پیام رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی دقایقی پس از حمله موشکی به مجاهدان لیبرتی

بیست و یکم بهمن سالگرد شهادت ۸مجاهد قهرمان در جریان اولین حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی در سال۹۱ است. 
این حمله موشکی به‌دنبال آن صورت گرفت که تمامی ترفندهای رژیم آخوندی برای درهم‌شکستن روحیه مجاهدان در لیبرتی به شکست انجامیده بود. رژیم آخوندی که از پشتیبانی همدستان بین‌المللی سود می‌جست می‌پنداشت که با محاصره پزشکی، دارویی و تدارکاتی، با تحمیل شرایط نامناسب زیستی به مجاهدین و با انواع و اقسام فشارهای روحی و روانی به آنها می‌تواند لیبرتی را تبدیل به زندانی کرده که مجاهدین در آن از اهداف مقدس خود برای سرنگونی رژیم پلید آخوندی و آزادی وطنشان فاصله بگیرند. اما مجاهدین با پایداری یک ساله‌شان در لیبرتی این پیام را برای دشمن فرستادند که اراده مجاهدین را نمی‌توان درهم شکست. بنابراین رژیم آخوندی و مزدورانش به تنها طرح باقیمانده خود رو آوردند، یعنی موشک باران لیبرتی. کاری که جهانی را علیه جنایتکاران و توطئه‌گران برانگیخت.

حمله  موشکی با دهها موشک از نزدیکی کمپ لیبرتی انجام شد و محل اصابت ۳۸موشک را کارشناسان نظامی عراقی در داخل لیبرتی شناسایی کردند. ۶۰ موشک دیگر هم آماده شلیک به لیبرتی، در نزدیکی کمپ پیدا  شد که نیروهای امنیتی عراقی این موشکها را نیز رؤیت کرده بودند.
 قهرمانان مجاهد: پوران نجفی، یحیی نظری، علی احمدی، حمید ربیع، مهدی عابد، مصطفی خسروی، اکبر عزیزی و هادی شفیعی که خون پاکشان در امتداد خون موسی و  اشرف تاریخ خون بار مقاومت را با درس عشق و پایداری نوشتند

درود به شهیدان مجاهد خلق در اثر حمله موشکی به لیبرتی -عکسهائي از شهیدان 


معرفی کتاب «پرواز هم زنجیران» نویسنده مجاهد شهید پوران نجفی

مجاهد شهید پوران نجفی

یادواره مجاهد شهید پوران نجفی

آمیزه‌یی از متانت و مهربانی و شکوه و افتادگی و پایداری و تواضع، به استحکام آهن و نرمی آب و نسیم… این همه می‌تواند تنها در وجود زن انقلابی مجاهد خلق جمع شود، زنی که یک مصداقش پوران است. پوران نجفی. آن که پگاه 21بهمن، خونش بر درگاه سپیده و آفتاب و در زندان آزادی بر زمین ریخت تا نه فقط رسوا کننده رژیم آخوندی، بلکه 
افشاگر سوداگران حقوق‌بشر باشد.

گرامی باد یاد مجاهد شهیدیحیی نظری آهنگر کلایی (گریم گرگان)

مجاهد شهید مهدی عابد
مجاهد شهید مصطفی خسروی

نگاهی کوتاه به زندگی سراسررزم مجاهد شهید مصطفی خسروی 

يك عكس يك خاطره - به ياد مجاهدان شهيد بهروز ثابت و اكبر عزيزي - 940229

مجاهد شهید اکبر عزیزی

گرامی باد یاد مجاهد شهیداکبر عزیزی

زندگينامه مجاهد شهيد هادي شفيعي

۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

ایران-مراسم بزرگداشت حماسه نوزده بهمن عاشورای مجاهدین- زندان لیبرتی -عراق19بهمن 1394

ایران-مراسم بزرگداشت حماسه نوزده بهمن عاشورای مجاهدین- زندان لیبرتی -عراق19بهمن 1394
-گزیده ای کوتاه

مراسم بزرگداشت حماسه نوزده بهمن عاشورای مجاهدین- زندان لیبرتی -عراق 19بهمن 1394 
اجرای ترانه هائی توسط پیمان











مراسم بزرگداشت حماسه نوزده بهمن عاشورای مجاهدین- زندان لیبرتی -عراق 19بهمن 1394
اجرای ترانه هائی توسط ماندانا  











مراسم بزرگداشت حماسه نوزده بهمن عاشورای مجاهدین- زندان لیبرتی -عراق 19بهمن 1394اجرای ترانه اشرف ازاشرف گذر کن توسط سعید  

تجدید عهد با حماسه سازان عاشورای مجاهدین لیبرتی بهمن 94
سخنرانی تعدادی از خانواده های حماسه سازان 19بهمن
 از جمله خواهر موسی خیابانی و محمد مقدم و سعید سعید پور و آذر رضائي






۱۳۹۴ بهمن ۱۶, جمعه

ایران-یادی از گرد دلیر هفت چشمه مجاهدشهید حجت زمانی درسیزدهمین سالگرد پرکشیدنش



از نوشته های قهرمان خلق حجت زمانی
احساس کردم اولین جوانه‌ها از عشقی وافر به رهبری در درونم سر برمی‌آورد، این عشق، راهگشا و حلال بسیاری از مسائلی بود که فکر می‌کردم هرگز قادر به حل آن نخواهم بود. با درک جدیدی که به‌دست آورده‌ام، می‌فهمم که خیلی از آنچه که بن‌بست می‌پنداشتم، ساخته‌های ذهنی‌ام بود.

اما حرفها و نوشته‌های حجت قهرمان تنها برخاسته از شور و شعار نبود، به‌زودی، او با ابتلائات و آزمونهای صعب و سنگینی مواجه گردید. در دی‌ماه78 برادرش پهلوان‌خزعل قهرمان، در هفت‌چشمه در مقابل تهاجم پاسداران، پس از مقاومتی جانانه به شهادت می‌رسد. ازدست‌دادن یک برادر مجاهد، عزم او را صیقل می‌زند. در سال بعد او در ابتلائات بیشتری به آزمایش کشیده می‌شود. دومین مجاهد از خانواده زمانی، برادر دیگرش فلاح نیز در مصاف با دژخیمان آخوندی شهید می‌شود. و سرانجام آزمون اصلی به حجت روی می‌نماید. در تیرماه‌ ، حجت به‌هنگام تردد در میدان ونک تهران مورد شناسایی قرار گرفت و به‌اسارت پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی درآمد. بلافاصله دوران بازجویی و شکنجه‌های فوق‌طاقت علیه او در اوین آغاز شد. حجت با مقاومتی در خور یک مجاهد، دژخیمان آخوندها را به عجز واداشت. به‌طوری‌که مدت بازجویی او به‌طور غیرعادی، چهارسال به‌درازا کشید. طی این مدت، دژخیمان در زندانهای مختلف، هر رذالتی را به‌کار گرفتند تا زیر انواع شکنجه‌های جسمی و روحی، در عزم مجاهدوار او خللی وارد

حجت زمانی

درنگی در ژرفا و جایگاه خون حجت زمانی‌ ، زنجیرشکاف دلاوری از فرزندان «هفت‌چشمه» ی ایلام

«اگر می‌گویی‌ ، بگو
آن دلاور در قتلگاه
آخرین تیر عدالت را
آیا چگونه؟
با نفسهای آخر خود
بر آخرین ماشه‌های فردا گذاشت‌ ، غران
آنگاه که
مذبوحانه
بر قامت عزیز او
خیمه گذارد
آنگاه که مرگ در هیأتی ناگزیر
بیم هول‌آور جلاد را پایان داد
اگر می‌گویی
آن نام دلاور را...
آن دستهای قادر عشق را...»

پس از تحمل چهار سال و اندی‌ حبس همراه با طاقت‌شکن‌ترین شکنجه‌ها و موهن‌ترین رذالتها‌ ، حتی همبند شدن با زندانیان عادی خطرناک‌ ، سرانجام‌ ، مجاهد خلق‌ ، حجت زمانی‌ ، «دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت». چه شهادت مبارکی! درست در روزهای به نیزه بر شدن سر آموزگار جادوان آزادی‌ ، امام حسین.
جرم او چیزی نبود‌ ، به جز پایبندی به شعاری عزتمندی که در متن پرچم گلگونه هماره در اهتزاز پیکار نوشته شده است: «هیهات مناالذله!».
در نوشته موجز و پر معنی او در پای حکم اعدام خود‌ ، بسا حرفهای ناگفته‌ ، نهفته است:
«به حکم صادره هیچ‌گونه اعتراضی ندارم».
این همه اعتراض است. این جمله چقدر مشابة جمله‌یی است که خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه بر زبان راند:

«من برای جانم چانه نمی‌زنم».
چهار بار حکم اعدام برای یک مجاهد در بند. آن روی سکة مقاومت جانانه‌یی است که دیوارهای قطور بتونی گوهردشت ، تلاش کردند‌ ، خفه‌اش کنند. اما آن صدا دیوارها را شکافت. این آخوندها و جلادان نقابدار بیمزده از انتقام خلق نبودند که طناب را بر گردن یک مجاهد مقاوم انداختند ، این قهرمان ما بود که با مقاومت خیره کننده‌اش‌ ، عرصه را بر دژخیمان تنگ کرد. او خود- بارها با اعتصاب‌غذای شجاعانه‌اش- فرمان مرگ شرافتمندانه خود را صادر کرد؛ تا هم‌چنان این قانون طلایی را حفظ کند که زندانی سیاسی در اسارت جلادان یک حرف بیش ندارد: «نه!».
تصویر شکوفان حجت‌ ، در پیراهن سپید‌ ، با آن چهره پر صلابت جوان - که یادآور سیمای برادرش‌ ، پهلوان خزعل زمانی است- بیانگر شادابی مقاومتی است که پیوسته مرگ را به سخره می‌گیرد و زندگی را فریاد می‌زند. چشمان سوزان و پر اشتیاق او‌ ، گویی باز با کوههای ایستاده ایلام و نسیم دشتهای «هفت چشمه» زمزمه می‌کند:
«فریادها این بار شلیک خواهد گشت
دهکده‌های بی‌نام
نامهای عاصی ما را
پاس خواهند داد
مگو بمانیم
این دستهامان را بنگر
ما همانیم
همان رسولان عریان رنج.
ما فتح می‌کنیم
باغهای بزرگ بشارت را
با آیین گوشت و گلوله و مرگ
با خون و خنجر خفته در خونمان»
این شهادت‌ ، از هر حیث که به آن بنگریم‌ ، حاوی بسا نکته‌هاست. حجت از زندانیان مقاومی بود که با ترسیم خط سرخ مقاومت در زندان‌ ، هویت زندانی سیاسی را در برابر جلاد‌ ، مهر کرد. همچنین او از پیشتازان اعتصاب‌غذا و رساندن صدای زندانیان به خارج زندان و مراجع بین‌المللی به‌شمار می‌رود؛ امری که در زندانها یک خرق عادت محسوب می‌گردد. در جریان فتنه شبهه برانگیز خاتمی و تلاش شیادانه او برای برای مخدوش کردن بسیاری مرزها‌ ، حجت‌ ، هم‌چنان بر مواضع اصولی و افشاگرانه خود پای فشرد و مزدوران را - در صحنه‌های مختلف- بور کرد.

در جایی آمده است که پس از تشکیل انجمن وزارت اطلاعات ساخته رژیم موسوم به «نجات»، رژیم اغلب خانواده‌ها‌ ، از جمله خانواده حجت را برای درهم شکستن زندانیان به زندان می‌برد؛ این اقدام‌ ، همسنگ اقداماتی بود که رژیم با گسیل داشتن اجباری خانواده‌ها به اشرف مرتکب شد. فریبکاریها و تمهیدات نیز همان بود. یعنی سوء‌استفاده از عواطف خانواده‌ها و فشار روی آنان برای براندن و به انفعال کشاندن فرزندان مقاوم خود. حجت قهرمان با دیدن این دامچالة آخوند‌ساخته و طعمه پرداخته‌ ، سخت برمی‌آشوبد‌ ، بر سر مزدوران داد می‌کشد و می‌گوید:
«اگر همین امروز مرا آزاد کنید‌ ، پیش مجاهدین می‌روم. مرا به زندان برگردانید‌ ، فکر نکنید که از اعدام می‌ترسم».

او سپس به خانواده خود دلداری می‌دهد و می‌گوید که نگران من نباشید‌ ، من تصمیمم را گرفته‌ام. همین شجاعت دشمن‌شکن باعث می‌شود که شکنجه‌گران کینه او را به دل بگیرند و در یک بیدادگان فرمایشی به چهار بار اعدام محکومش کنند. در جای دیگر به زندانبانان می‌گوید:
«فکر نکنید که با اعدام من‌ ، مقاومت تمام می‌شود. من حداقل 200نفر از جوانان ایلام را می‌شناسم که مطمئنم راهم را ادامه خواهند داد

پشت سر گذاشتن دوران پرابتلای دیگری که مجاهدین به آن «پایداری پرشکوه برای پیروزی» می‌گویند‌ ، چشمه‌یی دیگر از شاهکارهای این قهرمان هفت چشمه‌یی است. در این دوران دشمن با تمام ظرفیتهای اهریمنی‌اش می‌کوشید خط بریدگی از مبارزه را ترویج کند. مجاهدین را خلع‌سلاح شده‌ ، منزوی گشته‌ ، بی‌سازمان و سامان‌ ، تمام کرده و فاقد آینده وانمود کند. حال چقدر موفق شد‌ ، عاقلان دانند. اما در این شرایط‌ ، باز حجت - مانند مجاهدان اشرف- سرفراز است. این در حالی است که در شرایط زندان‌ ، پیشانی زندانی‌ ، در تماس مستقیم با تیغه عریان سرکوب قرار دارد و دیوارها‌ ، مانع رسیدن اطلاعات مکفی و درست به وی می‌شوند.

این میزان از پایمردی‌ ، وفاداری و سینه سپر کردن در برابر دژخیم‌ ، براستی درجه بالایی از مجاهدت و یگانگی و نیز بذل همه چیز در راه خدا و خلق را می‌طلبد. این خون پربرکت مانند سایر خونهای ریخته شده از تن مجاهدین، بال درآورد. تکثیر شد و قلبهای بیشتری را به آرمان مجاهدین پیوند زد.

امروز با گذشت ۱۲سال از آن شهادت حماسی می‌توان به‌خوبی دریافت که خون حجت، نقشی پیشتاز و بن‌بست شکن داشت. تعادل موجود در زندانهای رژیم را به هم زد. ایستادگی در برابر منویات جلادان را به یک رسم ماندگار و به یک سنت پایدار تبدیل کرد؛ سنتی که با مقاومت قهرمانانی مانند ولی‌الله فیض، عبدالرضا رجبی، علی صارمی، جعفر کاظمی، محمدعلی آقایی، محسن دگمه‌چی و غلامرضا خسروی دوام و قوام پیدا کرد و سیاه‌چالها را فتح نمود تا آنجا که زندانی سیاسی را دوباره تعریف کرد و امروز ما شاهدیم که چگونه نسل جدید زندانیان سیاسی، بی‌خوف از دار و دشنه و انتقام، بی‌هراس از وحشت سربی اختناق، مرگ خود را بر سر دست گرفته و به دفاع از آرمان آزادی می‌پردازند و با نامه‌هایشان در فضای خون‌گرفته میهن، جرأت ایستادگی می‌پراکنند.

آری، سنت اعتراض و ایستادگی به قیمت پرداخت تمام قامت از نقد جان، پا درآورده است و زودا که تمام پهنه فلات منتظر ایران را در نوردد.

فرازهائي از زندگی نامه قهرمان مجاهد حجت زمانی

یادواره حجت زمانی که در شب عاشورا و عاشورای مجاهدین سربدار شد 

۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

ایران-گزارش تصویری و ویدئوبزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394


بزرگداشت 30دی لیبرتی 1394

مراسم سال گذشته کمپ لیبرتی


 گزیده ای از مراسم بزرگداشت 30 دی سالروز آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی از سیاهچالهای شاه 
 جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی1394 

نماد 52 تن در کمپ لیبرتی 

ترانه زیبای خاطره انگیزنسیم صبا با اجرای کامیار
همراه خود نسيم صبا مي برد مرا 
يارب به کجا مي برد مرا 
گفتا که بوي عشق کرا مي برد ز دست؟
مستانه گفت مستانه گفت دل که مرا مي برد مي برد مرا


ترانه زیبای خاطره انگیز خروسان-فرشاد
ترانه زیبای  مستان سلامت میکنند-فرهاد
اي بامن و پنهان شده قصد سلامت ميکنم تو کعبه اي هر جا روم قصد مقامت ميکنم
هرجا که هستي حاضري از دور برما ناظري    
مستان سلامت ميکنند
ترانه زیبای مردنستوه-روزبه
بي تو عاشقي مي ميره از غمت بارون ميگيره با تو اين وطن دوباره زندگيش سامون ميگيره 
اگه تاريخ يه کويره تو صداي پاي آبي اگه يک سئوال سخته تو سهولته جوابي
چي ميشه منم بتونم پاره تن تو باشم 
رنج يک هزاره بر دوش هر نفس به درد اين خاک عاشقانه مبتلا شم 

ایران-بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394
ترانه زیبای خاطره انگیز نیمه شبان با اجرای جمعی مجاهدان لیبرتی
نيمه شبان تنها در دل اين صحرا گمشده خود را مي جويم منکه هم اوازم با سخن سازم راز جدائي را ميگويم 
ترانه زیبای چشم بیداری-نیما
سفر کرده نميداني که من بي تو چه دلگيرم
من آن مرغ بلا ديده شکسته بال و پر بودم
دوباره در هواي تو پر پرواز بگشودم 
تو آن ابري که بي منت به باغ تشنه مي باري در اين خاکي که بخون خفته تو تنها چشم بيداري



ترانه زیبای خاطره انگیز یک شاخه گل از پیمان 
هم چونان که عاقبت پس از همه شب بدمد سحر ناگهان نگاه من 
چو ناله گل امد از سفرمن هم پس از آن دوري بعد از غم مهجوري يک شاخه گل بردم به برش


ترانه شاد زیبای مجبتی ضابطی
تو بدون که اين بهاره تا تو را دارم
پا رو قلبم نميگذارم
توي هفتا آسمونه
توئي تنها تک ستاره ام


ترانه زیبای پیمان
هله عاشقان بشارت که نماند اين جدائي برسد به سان دولت بکند خدا خدائي


ایران-گزارش تصویری بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394

ایران-گزارش تصویری بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394

ایران-گزارش تصویری بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394
ایران-گزارش تصویری مراسم بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394


ایران-گزارش تصویری بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394


ایران-گزارش تصویری بزرگداشت 30 دی -جشن مجاهدان اشرفی در لیرتی 1394

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

ایران-تبریز بیانیه هواداران سازمان در تبریز در مورد حفاظت مجاهدان لیبرتی



به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران 
ملت شریف ایران و مردم سراسر جهان، سازمانهای حقوق‌بشر بین‌المللی و منطقه‌یی، دولتها و نمایندگان مجالس کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، استرالیا و کشورهای منطقه، ما ایرانیان داخل کشور عمیقاً از سرنوشت خواهران و برادران خود، فرزندان پاکباز و رشید ایران که امروز مظلومانه و بی‌دفاع در کمپ ناامن لیبرتی که توسط افراد خود فروخته‌یی امثال فالح فیاض و نوری المالکی (میهمان ویژه تهران آخوند زده) اداره می‌شود نگرانیم.
لذا احتراما از آزادیخواهان سراسر دنیا تقاضا داریم، بعد از هفتمین حمله جنایتکارانه مزدوران رژیم خونخوار آخوندی به اشرفیان لیبرتی دست روی دست نگذارند، برای امنیت و حفاظت لازم آن عزیزان که تنها توسط نیروهای انسان‌دوست با تجربه آموزش دیده و بی‌طرف بین‌المللی امکانپذیر است کوشا وارد عمل شوند، تدابیر مطمئن و همیشگی بیاندیشند.
گذشته نشان داده است که مزدوران جیره‌خوار هر آن و هر لحظه بنا‌ به دستور ابوداعش آماده‌اند ضربه خطرناک و جبران ناپذیز بزنند، به این جهت ملت ایران شبانه روز نگران فرزندانشان هستند.
همه بهتر می‌دانند که رژیم آخوندی بعد از شکست های پی‌درپی بین‌المللی و منطقه‌یی به سیم آخر زده چون تنها با بحران زنده است.
دو مورد اظهارنظر سرکردگان رژیم: پاسدار جعفری می‌گوید (200هزار نیروی جوان در کشورهای سوریه عراق افغانستان پاکستان و یمن آماده‌اند) حال چرا از افغانستان و پاکستان نام می‌برد جای خود دارد
پاسدار نقدی می‌گوید (آمریکا می‌خواهد به وسیله عربستان با ما وارد جنگ شود).
ناظران نباید بنشینند و دست رو دست بگذارند، رویدادهای بین‌المللی و منطقه‌یی حساس‌ترین روزهای خود را می‌گذرانند.
همه این سیم آخر زدنها بن‌بستها و جنگ گرگها در نهایت به هجوم جنایتکارانه به کمپ لیبرتی منتهی خواهد شد.
هوشیار موفق و پیروز باشید.
خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست ارتش آزادیبخش پیام آخر ماست
قسم به‌جان جانان ایستاده‌ایم تا پایان
هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران 25 دی ماه سال 1394 شمسی تبریز.

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

ایران-گزارش تلويزيون اليرموك اردن ازآكسيون اعتراضي ساكنان ليبرتي بخاطر جلوگيري ازنصب ديوارهاي بتوني


 
94/10/27

گزارش از آكسيون اعتراضي ساكنان ليبرتي به خاطر جلوگيري از نصب ديوارهاي بتوني بدور محلهاي تجمع ساكنان
ساكنان كمپ ليبرتي در عراق يك آكسيون اعتراضي براي محكوم كردن جلوگيري از نصب ديوارهاي بتوني در داخل كمپ و ادامه محاصره ساكنان برگزار كردند. اين آكسيون را اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران اپوزيسيون در عراق برگزار كردند.

گزارش:
يكي از ساكنان (موسي) : ما در اين محل در اعتراض به توقف نصب ديوارهاي بتوني به  دور محلهاي تجمع در ليبرتي تجمع كرده ايم و همگان مي دانند اين طرح جديد رژيم ايران و مزدورانش در عراق است
يكي ديگر از ساكنان (وليد) : واقعيت اين است ديوارهاي بتوني كه اين كمپ را حفاظت مي كرد حوالي هفده هزارو پانصد عدد بوده ولي به فرمان سفارت (رژيم) ايران آنها را به خارج از كمپ منتقل كردند با توجه به اين كه ديوارهاي بتوني كه در خارج از كمپ انباشته شده, انتقال و نصب آنها تماما  با هزينه خاص ساكنان انجام مي شود  لذا سؤال مي كنيم كه چرا اين كار را متوقف كرده اند و توقف اين كار به نفع كيست؟
يكي ديگر از ساكنان (عباس) : اگر يك بار ديگر  از طرف مزدوران رژيم  ايران در عراق (به ليبرتي) حمله شود چه كسي مسئوليت مي پذيرد ما به اين عمل جنايتكارانه معترض هستيم و از سازمان ملل و دولت آمريكا مي خواهيم كه به مسئوليتشان در قبال ساكنان كمپ ليبرتي عمل كنند
يكي ديگر از ساكنان (علي اكبر) : از سازمانهاي حقوق بشري و همه افراد شريف در همه جاي جهان مي خواهيم كه صدايشان به صداي ما پيوند بزنند 



۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

ایران-نامه تکان دهنده مجاهد شهید امیر حسین اداوی


برادرم حبیب، از مجاهدان لیبرتی، که او را ندیده‌ام، برایم نامه‌یی نوشته است. نامه‌یی پرمحتوا و تکان‌دهنده که برایم آموزشی عمیق داشت. حبیب ضمن اشاره به جنایت ضدبشری موشک‌باران لیبرتی، در آبان ماه گذشته، از حالات و احساسات انقلابی خودش نوشته.
او ضمن گرامیداشت یاد شهیدان آن جنایت موحش نامه‌یی هم به ضمیمه نامه خود برایم فرستاده است. نویسنده نامه ضمیمه، امیرحسین اداوی، یکی از شهیدان آن جنایت ضدبشری بوده است. از فحوای نامه برمی‌آید که گویا در نوروز93 امیر حسین در پاسخ تبریک نوروز این نامه را برای حبیب نوشته است.

نامه را عیناً نقل می‌کنم. عنصر ناب انقلابی و مردمی به قدری در این چند سطر درخشان است که نیاز به توضیح ندارد. اما شاید توضیحی در مورد «امیرحسین اداوی» لازم باشد.

نامه مجاهد شهید امیر حسین اداوی به یکی از مجاهدان همرزمش

حبیب! نامه و عیدی‌ای که برایم فرستادی بی‌نهایت مرا خوشحال کرد. می‌دانم این رابطه‌ها ایدئولوژیکی است و نه چیز دیگر و در راستای جنگ با این رژیم خونخوار است.

حبیب! هر چه فکر کردم چه برایت بنویسم که در راستای جنگ و پایداری باشد، و با خودم بالا و پائین کردم، به این رسیدم که دو خاطره از ایرانی بگویم که توسط خمینی خورده و له شد. آنها را هیچ وقت تا به‌حال فراموش نکرده‌ام.

اولی: برای خرید وسیله‌ای به میدان توپخانه تهران رفته بودم. دیدم پدری بالای سرش نوشته: هرکس توان خرید این بچه‌ها را دارد ببرد من نمی‌توانم نان اینها را در بیاورم. او نوشته بود: راننده کمرشکن بودم، الآن مشکل دارم و نمی‌توانم کار کنم.
من به خودم گفتم مگر کسی هست بچه‌های خود را بفروشد؟ اما واقعیت این بود که سه تا دختر بودند. از 10سال تا 6سال، با چهره‌های معصوم که قلب آدم به درد می‌آمد. به‌خصوص آن که 10سالش بود خیلی دردناک بود. از طرف دیگر تعدادی دور آنها را گرفته بودند و مثل گرگ و کفتار و روباه هر کس دنبال ثمر خودش بود. من آنجا را ترک کردم و به خانه برادرم بر گشتم. این اولین باری بود که چنین چیزی می‌دیدم. دو روز غذا نمی‌توانستم بخورم...

دومین خاطره: وقتی که تصمیم گرفتم به سازمان بیایم یک چیز مانع من بود و آن دخترم بود. خیلی او را دوست داشتم. تازه زبان باز کرده بود و ترک او برایم سخت بود. می‌دانستم وقتی او را ترک بکنم دیگر او را نخواهم دید. با خودم گفتم مگر بچه من از آن سه بچه که هر کدام یک قیمت داشتند بهتر است؟ پس این هم مثل آنها. و برای همیشه او را ترک کردم. به این فکر می‌کنم که یک روزی در ایران هیچ پدری بچه‌های خود را نفروشد و... ... ... ناراحت نشو! این واقعیت ایران ما در 25سال پیش بود الان که دیگر عادی شده...

قربانت: برادر کوچکت امیر حسین اداوی
عید 1393.