۱۳۹۴ آذر ۲۷, جمعه
۱۳۹۴ آذر ۲۶, پنجشنبه
ایران-عراق-کمپ لیبرتی-متن و کلیدپ بیانیه شماره ۱۳ کمیساریای عالی پناهندگان درباره لیبرتی
شعری تقدیم به مجاهدان
لیبرتی
كوچكتريد از آنكه مرا زير
و رو كنيد حتي اگر هر آنچه كه داريد رو كنيد
كوچكتريد از آنكه بدانيد من
كيم از كوه ها نام مرا پرس و جو كنيد
اي باد هاي سرد مخالف منم
درخت بايد كه ريشه هاي مرا جستجو كنيد
اي باد هاي سرد مخالف من ايستاده
ام اين سينه ام ،كه خنجرتان را فروكنيد
من ريشه در شقايق پر خون نشانده
ام گلهاي سرخ باغ مرا خوب بو كنيد
بر من مباد تيغ شما زخمي ام
كند شايد به خواب مرگ مرا آرزو كنيد
۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه
ایران-مصاحبه های سیمای آزادی با فرمانده هان ارتش آزادیبخش سوریه بسام حاجی مصطفی از اعضای دفتر سیاسی جبهه شام سوریه سرتیپ ستاد زاهر ساکت
سرتیپ ستاد زاهر ساکت از سوریه خطاب به مجاهدان لیبرتی: ای آزادگان در مقابل آخوندهای شیطان صفت مقاومت کنید
سرتیپ ستاد زاهر عبدالرحمن
ساکت از حلب سوریه طی مصاحبهیی با سیمای آزادی آخرین وضعیت نظامی در این کشور و ضرباتی
که به سپاه پاسداران وارد آمده تشریح کرد.
وی فرمانده سابق شورای نظامی
انقلابی حلب سوریه بوده است. او پیش از پیوستن به انقلاب، مدیر مرکز شیمیایی سوریه
بوده و پس از جدایی از رژیم اسد افشاگریهای مهمی را در رابطه با استفاده این رژیم از
تسلیحات شیمیایی انجام داده است. وی در حال حاضر مدیر مرکز مستند سازی شیمیایی است.
سرتیپ ستاد زاهر عبدالرحمن
ساکت در پاسخ به سؤالی در مورد ابعاد تلفات پاسداران در سوریه میگوید:
نبردهای رزمندگان در حومه
جنوبی حلب در جریان است. نیروهای روسیه راه را برای شبهنظامیان هموار کردند ولی ما
همیشه گفتهایم که از نظر استراتژیکی هواپیما نقش مهمی را بازی نمیکند چرا که هواپیما
نمیتواند زمین را اشغال کند.
زمانی که عملیات زمینی شروع
شد دشمن متحمل تلفات زیادی شد از حزبالله گرفته تا سپاه پاسداران، به اعتراف رژیم
ایران تعداد زیادی از فرماندهان سپاه پاسداران کشته شدهاند.
قاسم سلیمانی هم بهشدت مجروح
شده و چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفته است. عقبنشینی عناصر سپاه پاسداران از
سوریه نتیجه ضربات کوبندهای بوده که در تمامی مناطق سوریه دریافت کردهاند.
بسیاری از پاسداران عقبنشینی
کردند تا مجدداً عناصر جدیدی را از افغانستان و پاکستان بیاورند چرا که قیمت اجیر کردن
این افراد ارزان است.
سرتیپ ستاد زاهر عبدالرحمن
ساکت در مورد اشغالگری روسیه و جنایات جنگی آن در سوریه میگوید: از نظر قانون نظامی
نمیتوان کسانی را شکست داد که برای آزادی و شرافت جان خود را فدا میکنند. بمبارانها
هر قدر که باشند و بهای این مبارزه هر قدر که باشد، هر مقدار موشکهای کروز شلیک کنند،
همان موشکهایی که جنایتکاران به عربستان سعودی هم شلیک کردند در رزمندگان اثر ندارد.
رزمندگان در سنگر و تونل پناه گرفتهاند و این زنان و کودکان سوریه هستند که هدف نسلکشی
واقع شدهاند.
ما با صراحت میگوییم که ما
هماکنون در مقابل اشغال روسیه قرار داریم.
آمریکا و غرب میدانند روسیه
در باتلاق سوریه فرو رفته و همانند افغانستان تلفات سنگینی را متحمل خواهد شد و شکست
سختی خواهد خورد. مردم مقاوم سوریه در مقابل اشغالگران میایستند و آنها را بیرون میاندازند.
سرتیپ ستاد زاهر ساکت در مورد
اجلاس اپوزیسیون سوریه در ریاض گفت:
اپوزیسیون سوریه دیدگاه مشترکی
نداشتند و متحد نبودند ولی اجلاس ریاض این کمبود را در یک مقطع مناسب رفع کرد.
به این دلیل از ملک سلمان
پادشاه عربستان سعودی بهخاطر این اقدام عالی که در راستای متحد کردن اپوزیسیون بود
قدردانی میکنیم. چه اپوزیسیون داخلی سوریه و چه گروههای مسلح در روی زمین از این
دستاورد استقبال کردند.
بعد از اجلاس ریاض دیدگاه
مشترکی میان آنها ایجاد شد که بر پایه اصل بنیادین انقلاب یعنی کنارهگیری بشار اسد
و عوامل آن بود. تأکید بر اینکه بشار اسد و عوامل او در آینده سوریه جایی نداشته باشند.
ما از اجلاس ریاض با دیدگاه
متحد خارج شدیم و هماکنون توپ در زمین جامعه جهانی است که مذاکره را شروع کنیم. بهمنظور
شروع گفتگوها بر اساس بیانیه ژنو -1 میبایست در طرف مقابل هم حسن نیت را ببینیم. رژیم
اسد باید پرتاب بشکههای انفجاری را متوقف کند، زندانیان را آزاد کند و راه کمک رسانی
به شهروندان محاصره شده را باز کند.
البته میدانیم که بشار اسد
هیچ قدرتی ندارد او به مهرهیی تبدیل شده که در کنترل رژیم تهران است. علاوه بر این
ما امروز با اشغالگری روسیه هم مواجه هستیم.
روسیه برای جنگ با داعش نیامده
بلکه آمده است تا به بهانه جنگ با داعش در سوریه دخالت کند، روسیه مواضع داعش را بمباران
نمیکند بلکه خانه غیرنظامیان و مواضع آزادگان را بمباران میکند.
ما امروز در مقابل واقعه بسیار
بزرگی قرار داریم و آن واقعیت اشغالگری است و مردم میبایست مقاومت کنند.
و اگر روسیه فکر میکند که
اشغالگریاش میتواند دوام بیاورد اشتباه کرده است. ما مقاومت را ادامه میدهیم.
شبهنظامیان فرقهگرای رژیم
ایران هم حالا مجبور شدند پس از تلفات سنگین دست به عقبنشینی بزنند.
امروز بشار اسد آخرین روزهای
زندگیاش را میگذراند و به یک تروریست و جنایتکاری تبدیل شده که دشمن و اشغالگر را
به سوریه آورده است. تاریخ حیات او به پایان رسیده است.
سرتیپ ستاد زاهر ساکت خطاب
به مجاهدان لیبرتی نیز گفت:
سلام بر شما ای آزادگان، سلام
بر تمامی کسانی که در هر گوشه جهان خواهان آزادی هستند.
ای آزادگان آخوندهای حاکم
بر ایران که چیزی از اسلام نمیدانند قلبهای شما را به درد آوردهاند و خود را با زور
به این مردم تحمیل کردهاند، به جهاد شما درود میفرستم
به تلاشهای شما برای آزادی
از یوغ آخوندهای شیطان صفت درود میفرستم. در برابر این اشغالگر و دیگر اشغالگران و
متجاوزین به شرافت انسانی پایداری کنید.
مجاهدان لیبرتی پیشتاز تمامی رزمندگان منطقه برای آزادی هستند
پس از
اینکه تمامی راههای مسالمتآمیز در مبارزه با رژیم اسد بسته شد، بسام مصطفی به انقلاب
مسلحانه پیوست و در موضع فرمانده تیپ رزمندگان در نبردهای متعدد شرکت داشت.
بسام حاجی
مصطفی در پاسخ به سوالی در مورد اجلاس ریاض و دستاوردهای آن میگوید:
ما برای
سرنگون کردن رژیم مستبد بشار اسد انقلاب کردیم و فکر نمیکردیم که تمامی جنایتکاران
دنیا. از جنایتکاران فرقهگرا تا جنایتکاران مستبد و رژیمهای استبدادی در خاورمیانه
تا رژیم مافیایی روسیه در کنار او جمع شوند. بسیاری از خلقهای جهان در کنار انقلاب
مردم سوریه قرار دارند و بسیاری از فرزندان سوریه در راه انقلاب از هیچ فداکاری دریغ
نکردند.
بعد از
دخالت گسترده رژیم آخوندی و شبهنظامیان فرقهگرای عراقی و لبنانی و بعد از دخالت گسترده
روسیه علیه انقلاب، ما خواهان تشکیل یک پیمان منطقهای شدیم تا در مقابل این دشمنان
بایستیم و از انقلاب مردم سوریه دفاع کنیم و در ساختن آینده مردم سوریه، انقلاب مستقل
مردم سوریه را به دور از طرح و برنامههای جهانی و درگیریهای داخلی پیش ببریم. اجلاس
ریاض در این رابطه بسیار کمک کننده بود. رژیم آخوندی حاکم بر ایران و رژیم مافیایی
روسیه در سرزمین سوریه ائتلافی تشکیل دادهاند که منطقه را تهدید میکند.
اجلاس
ریاض بعد از دیدارهای وین تشکیل شد تا اپوزیسیون سوریه بتواند هیأت مذاکرهکننده و
مرجعیت سیاسیاش را تشکیل دهد. ما بهرغم بعضی ملاحظات از این اجلاس استقبال کردیم.
ما بیانیه
پایانی اجلاس را تأیید میکنیم و عقیده داریم که در این بیانیه تمامی مواردی که مردم
سوریه خواهان آن هستند وجود دارد. برای کمیته اصلی و کمیته مذاکرهکننده آرزوی موفقیت
داریم و امیدواریم که با راهحل سیاسی و مذاکرات به این رژیم پایان دهند و آن را به
تاریخ بسپارند چرا که بقای رژیم بشار اسد بهمعنی باقی ماندن تروریسم در منطقه و باقی
ماندن قتل و ویرانی است. با بقای این رژیم جنگهای منطقهای که اینده خلقهای منطقه را
منهدم خواهد کرد ادامه خواهد شد.
بسام حاجی
مصطفی از اعضای دفتر سیاسی جبهه شام سوریه در مورد علل تلفات سنگین پاسداران در سوریه
گفت:
در ابتدا
که ما بهصورتی مسالمتآمیز علیه این رژیم تظاهرات میکردیم دستگاههای امنیتی رژیم
ایران و سپاه پاسداران سرکوبگر و رهبران فرقهگرا در ایران به همتایانشان در رژیم اسد
نحوه اداره جنگ علیه مردم سوریه را آموزش میدادند. رژیم اسد و دستگاههای اطلاعاتیاش
تمامی رهنمودهای رژیم ایران را اجرا کردند. سران رژیم اسد که بعداً از این رژیم جدا
شدند رهنمودهای رژیم ایران به بشار اسد را به ما گفتند.
رژیم ایران
به آنها گفته بود که ما قیام سال 88 را با این شیوه سرکوب کردیم و شما هم میبایست
همین روش را دنبال کنید میبایست با قاطعیت تظاهرکنندگان سوری را بکشید، بزنید و سرکوب
کنید.
و بر همین
اساس رژیم اسد تمامی جنایتهایش را با رهنمودهای رژیم ایران. با کمکها و تخصصهای این
رژیم مرتکب شد.
رژیم اسد
دچار تزلزل شده بود و داشت سرنگون میشد که رژیم آخوندی ایران به حزبالله لبنان و
شبهنظامیان فرقهگرا متوسل شد تا در سوریه دخالت کنند و از رژیم اسد حمایت کنند.
یک سال
است که ما در جنگها با عناصر رژیم ایران روبهرو میشویم.
از یک
ماه پیش تا کنون تعداد افسران رژیم ایران که در سوریه در حومه جنوبی حلب کشته شدهاند
بیش از 55 افسر با درجه سرهنگ و سرتیپ بوده. اینها افسران سپاه پاسداران ایران و افسران
سپاه قدس بودهاند. تعداد کشتههای آنها بیشتر و بیشتر میشود چرا که دخالت بیشتری
میکنند. پوشش هوایی روسیه برای آنها فایدهای ندارد. هواپیماهای روسی نمیتوانند جنگ
را تعیینتکلیف کنند. ما فرزندان این سرزمین هستیم و توانایی آن را داریم که در این
سرزمین مقاومت کنیم. ما از خاکمان دست بر نمیداریم، سرزمینمان را به دست اشغالگران
نمیدهیم، خواه این اشغالگر وابسته به آخوندهای ایران باشد و خواه شبهنظامی عراقی
و لبنانی و خواه وابسته به مافیای روسیه و پوتین، قیصر نادان و جنایتکار روس باشد.
بسام حاجی
مصطفی از اعضای دفتر سیاسی جبهه شام سوریه در پایان خطاب به مردم ایران گفت:
ای مردم
بزرگ، شما از مردم شرق و منطقهای هستید که در ساختن تمدن و روابط دوستانه خوب با همسایگانتان
سهیم بوده است. ما و شما همگی برای آزادی و پایان دادن به رژیمهای مستبد تلاش میکنیم.
رژیم آخوندی
تمامی خواستهها و امیدهای مردم ایران و اقوام آن از کرد و عرب و فارس و ترک و آذریها
را کشته است.
شما همانگونه
که ما رنج بردهایم رنج میبرید، بنابراین بپا خیزید، رهبری شما و فرزندان شما در تبعیداند،
فرزندان شما در کمپ لیبرتیاند.
رژیم آخوندی
آنها را تعقیب میکند و تلاش میکند که آنها را کشتار کند، تا خونبهای مبارزه برای
آزادی و آینده صلح در منطقه را از آنها بگیرد. از فرزندانتان دفاع کنید. ما نیز همواره
در همبستگی با ساکنان کمپ لیبرتی هستیم. این مبارزین در دفاع از منافع و خواستههای
مردم ایران پیشتاز مردم ایران هستند آنها پیشتاز صلح و آزادی برای تمامی مردم منطقه
هستند. ما هرگز دست از حمایت از ساکنان کمپ لیبرتی بر نخواهیم داشت، ما با آنها هستیم
و همیشه با آنها خواهیم بود و آنها را در دستهای اطلاعات فرقهگرا و مزدوران وزارت
اطلاعات رژیم ایران در عراق تنها نخواهیم گذاشت.
آنها ایران
را در یکی از همین روزها آزاد خواهند کرد و پیشتاز تمامی رزمندگان منطقه برای آزادی
خواهند بود.
۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه
ایران-عر اق-کمپ لبیرتی،قصه مجاهد پیرنورمراد 82 ساله
دوستان این مطلب سال گذشته است ولی بعدازشلیک 80 موشک در لیبرتی دیدم خالی از لطف نیست و شک ندارم الان
نور مراد82ساله چندبرابر داره کشت وکار میکنه و لیبرتی را سر سبزتر از قبل میکنه
روزنامه السياسه- كويت 13/9/93
نورمراد 81 ساله اهل خرمآباد ايران در حال تلاش براي كاشت بيدهاي كوچك در گلخانه خود در كمپ ليبرتي ميباشد گلخانه او پر از بيدهاي نونهال است او آنها را براي فصل بهار آماده ميكند. اين عادت او و عادت همه آنهاست، و هرجا كه رفتهاند شكل زندگي و صورت زمين را تغيير دادهاند. آنها بودند كه از زمين خشك و لم يزرع در كمپ «اشرف» يك شهر سر سبز ساختند و اين همان چيزي است كه نور مراد و ساكنان «ليبرتي» ميخواهند در زمينهاي مرده و ميراننده ليبرتي نيز انجام دهند. اين مبارزه ما براي پيشرفت زندگي در دو جنبه مادي و معنوي آن و آنچه كه از تغيير و ترقي در قوانين و ديدگاهها ايجاد ميكند ميباشد. او شرح ميدهد كه بذر اين درختان را با زحمت زياد از تنها درخت تنومند و قديمي داخل كمپ بهدست آوردم و آنها را ابتدا نشا و بعد شروع به كاشتن كردم او كنار هر نهالي كه كاشته بود اسم يك شهيد را روي پلاكارد كوچكي نوشته بود، و بدينسان او زندگان را شاد و مردگان را گرامي ميدارد.
او ميگويد آن چه بعد از به داركشيدن ريحانه جباري در صحنه سياسي بين دنيا و رژيم گذشت و جهان را تكان داد، فقط يكي از جنبه هاي واقعيت زندگي شهداست، آنها كه در مقابل بي عدالتي ايستادند و از خود ضعف و سستي نشان ندادند آنها مثل درخت استوار شاخ و برگشان در فضاي اجتماعي و سياسي جامعه بال و پر ميگشايد، همانطوريكه در قرآن كريم آمده” و لا تحسبون الذين قتلوا امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (آل عمران 162)
نورمراد با تبسمي آكنده از اطمينان و اميد باغچه كناري را نشان داد و گفت گيرم كه يك بوته گل تاج خروسي را از ريشه در بياوري با هزاران دانه اش كه در زمين ريخته و با رويش جوانه هاي آن چه كار ميكني و حقيقتاً نميدانم امروز رژيم در جامعه ايران با خيزش رشديابنده جوانان چه كار خواهد كرد. من نيز دوست داشتم، واقعيت اين رويش و بالندگي مبارزاتي را با كاشت يك نهال در كمپ ليبرتي نشان بدهم تا عصيان همه شهداي اعدام شده را در برابر بي عدالتي زنده نگاه دارم. در كنار اين نهال، درخت سرسبز تنومند تر ديگري ديده ميشود كه روي پلاكارد آن اسم غلامرضا خسروي (زنداني اعدام شده بند350زندان مخوف اوين) نوشته شده است كه تاريخ كاشت آن مرداد 93 است.
نور مراد ميگويد با كاشتن درخت در كمپ ليبرتي و سرسبز نگاه داشتن آن من به جاي تسليم و ذلت، زندگي و سرشاري و اميد و نبرد را انتخاب ميكنم تا به رژيمي كه ميخواهد ما را از بين برده و زندگي را در ما بميراند و توسط عواملش يك محاصره ضد انساني را بر اين كمپ كه آن را ” ليبرتي “ نام نهاده اند، اعمال ميكند، بگويم شما جز سستي و مرگ و نابودي - و دست برداشتن از پيمودن راه آزادي كه آن را در راه آرمانهاي عادلانه مان آرمان انسانيت و عدالت اجتماعي پي گرفته ايم - براي ما نميخواهيد ولي به شما ميگويم كه من سربلند و راست قامت و استوار باقي خواهم ماند و از وحشت شما از مسيرمان كه مسير حق است، مسرور و مفتخرم. و بدانيد كه اعمال جنايتكارانه تان جز بر فخر و سربلندي و پايداري و شجاعت من نخواهد افزود و روز بروز مصمم تر و قدرتمند تر ميشوم اينطور است كه بر شما پيروز ميشوم بهرغم اينكه خروج آزادانه جهت رفتن به بيمارستان و درمان كه حق اوليه هر انساني و بهطور خاص هر پناهجويي است را از من و ساير ساكنان كمپ دريغ كرده ايد اما بدانيد خستگي و كلافگي و سستي و تن دادن در فرهنگ مبارزاتي ما جايي ندارد “.
نورمراد خاك اطراف نهال را براي آبياري آماده ميكند و با لهجه شيرين لري ترانه لري ” دايه دايه.. وقت جنگه ” را زمزمه ميكند.
او ميگويد آخر براي رژيم ايران كه زندگي مردم اهميتي ندارد آنها ميگويند ” مردم ميميرند. به درك ! من به بمب ميرسم ! زنان صورتشان با اسيد ميسوزد و از بين ميرود به درك ! زن نبايد بپاخيزد و عليه انديشه ارتجاعي زن ستيز قيام كند! مخالفين من بايد در كمپ ليبرتي از بين بروند اگر با موشك ديگر جواب ندارد آنها را با زجر كش كردن و كارشكني در بردن آنها به بيمارستان بهصورت قطره اي هم شده زجركش ميكنم و از پاي درميآورم و عمرشان به درك !
نور مراد ميگويد 52 ساله بودم كه به كاروان مبارزه براي آزادي ميهنم پيوستم آنموقع خيلي ها ميگفتند كه تو با اين سن و سال كه ديگر كاري نميتواني بكني اما من از دلاوريهاي مجاهدين و شهر اشرف شنيده بودم آنموقع كتابي خواندم از سرگذشت ماهي سياه كوچولو كه عكس جريان آب شنا كرد و تسليم امواج خروشان رود نشد و آنقدر در پيچ و خم موجهاي كف آلود و ضربه هاي كشنده سنگلاخ هاي بستر اين نهر يا آن رودخانه، دست و پنجه نرم كرد و تسليم نشد تا سرانجام به دريا رسيد، و اكنون كاشتن درخت در ليبرتي برايم همان حركت ماهي سياه كوچولو را تداعي ميكند. رژيم و نيروهاي وفادارش با محاصره پزشكي كمپ ليبرتي ميخواهند ما را هلاك كرده و اراده مان را بشكنند اما آنها هرگز نخواهند توانست آرمانها و اصول ما را محاصره كنند. اينجاست كه به بنيادگراها بايد گفت به گروگان گرفتن عقيده و آرمان هرگز امكانپذير نيست.
خورشيد در حال غروب است و نورمراد از يك روز پركار بيرون ميآيد او صحبتهاي خود را اينگونه به پايان برد راستي نميشود با غربال جلوي خورشيد آزادي را گرفت اين بيدها روزي تنومند خواهند شد و داستان حقيقت پنهان خود را براي نسلهاي بعدي و پيامي كه بههمراه دارند بازگو خواهند كرد. پيام ماندگاري و رويش و جاودانگي، زندگي وفا و پايداري.
ایران-نامه ای ازعلیرضا خالو کاکائي، لبیرتی، به دکتر ملکی هم قلبی و همصدایی با استادِ فرزانه
نامه ای از لبیرتی به دکتر ملکی
ز گهواره تاگور «آزادی» بجوی، هم قلبی و همصدایی با استادِ فرزانه – عليرضا خالوكاكايي
------------------------------------------------------------------------------------
جوانمردا! خونین جگرا!
کلمات با درد سرشته و از سویدای جان برآمدهات را بر تربت پاک مادر مجاهد جنت پور (مادر داعی) شنیدم. برای چندمین بار سیمای آشنایت را، از سیمای آزادی نگریستم و سر بر شانه شوق، غرق غرور و افتخار شدم. آفرین و دستمریزاد! استاد گرامی! از فرزندان آریا نژاد ایرانی همین شایسته است. از نوادگان بابک ِبیباک، جز این انتظار نیست؛ سرداری که در پاییز عمر نیز زردرویی را در برابر دشمن شایا ندانست.
میدانم، نیک میدانم که بهای کلمات آمیخته با خونجگر را باید باجان پرداخت، این را همه «سبزهای گریزان از بذل هزینه» نیز میدانند اما چه باک! آنان که عشق به این کهن مرزوبوم، جانشان را به آتش کشیده، و از حس انسان بودن لبریزند، البته ازآنچه نمیاندیشند جان است. آویزان شدن از قنارهها و چهارمیخ شدن بر صلیب، بسا شیرینتر و قابلتحملتر است تا دست در دست ِخفت، چکمه خونآلود دژخیم را لیسیدن، و برای سر سایر قربانیان نطع گستراندن و کنده و ساطور و قمه بر دوش کشیدن.
آوخ! «روزگار غریبی ست». همصف با قصابان ایستاده بر گذرگاه، خیلِ خاموشِ تماشا؛ با چشمان ِمات ِ گوسپند مرده سکوت کردهاند. ایکاش! فقط دیوارِ ساکت چشم بودند، ایکاش! تطهیر دشنه جلاد را به قربانی، دشنام نمیبستند و نمیگفتند تقصیر خودش بود، خود این را خواسته بوده است.
صاحب وجدانا! اهل دردا!
چه زیبا، چه افراشته قامت و ستبر سینه! پرده سربی سانسور را میدریدی و فریادهای در گلو خفته ملتی بزرگ و نجیب را بر گوشهای بسته و وجدانهای فروخفته میکوبیدی. رساتر باد و رساناتر! این فریاد عاصی نترس. منتشر باد و منتشرتر این صدای شجاعت و اعتراض.
به یاد دارم، پس از حمله جنایتکارانه به اشرف و قتلعام 52 مجاهد خلق، مکنونات قلبی من و ما را چه خوب در مقالهیی نغز با عنوان «محکومیت کشتار انسانهای بیدفاع»؛ همراه با شعری ماندگار از مارتین نیمولر به اوج رسانده بودی؛ شعری که پاتریک کندی نیز آن را در یک سخنرانی خویش یادآور شد:
«سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
بعد سراغ فعالان کارگری آمدند،
سکوت کردم زیرا فعال کارگری نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگرکسی نبود تا به اعتراض برآید».
بله، «این شتر پای خانه هرکسی خواهد خوابید». دیروز در غوطه دمشق با بمب شیمیایی و کشتار 1400 انسان بیگناه که 400 نفر آنان کودکان سوری بودند، و در اشرف با تیر خلاص زدن به اسیران بسته دست، و امروز در لیبرتی با 80 موشک، فردا شاید درجایی دیگر و کسی دگر.
درود! بر روان پاکیزه مادر داعی که مراسم ختمش نیز به فریادی برای آزادی تبدیل شد. بهیقین او اینک همراه با مادر قوامی، مادر دشتی، و دیگر مادران مجاهد خلق، این خانوادههای حقیقی مجاهدین صحنه زیبای مراسم ختمش را نگریسته و بسا به خود بالیده است. خدا این «زینبهای زمانه» و هزاران دیگر را، در پیشگاه خلق قهرمان ایران قرین شرافت و روسپیدی تاریخی نماید.
عزیزا!
تو و آن مادران قهرمان شهدا که همیشه فریادهایشان را در پشت دیوارهای اوین میشنویم بعد از پرواز اسفانگیز مادر داعی یتیم نشدید بل، میلیونها همدرد و هم نبض پیدا کردید. خون ریحانه و ستار اینک پا درآورده، قلبها و وجدانها را درمینوردد و کرورکرور برمیانگیزاند.
...
چه بجا فرمودی «آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست. در دانشگاهی که بهاصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود دارد اما کوچکترین توجهی به وضع فلاکتبار و غمانگیز جامعه ندارد و دزدیها و چپاولگریها را میبینند و سکوت میکنند. بله در این جامعه بازهم باید گفت: «ز گهواره تاگور آزادی بجوی».
اجازه بده، اینک که روزهای آذر هستیم و خون قندچی، شریعت رضوی و بزرگنیاها هنوز بر درگاه دانشگاه نخشکیده، فریادم را با فریادت گره زنم و همصدا به تمام آنهایی که سکوت در زیر سرنیزههای خونچکان را برمیتابند بگوییم:
بین انسان با دیو و دد، خدا و شیطان بهاندازه تار مویی فاصله است. آنکه سلاخی انسان را در خیابان مینگرد و «خون ریخته بر سنگفرش» تکانش نمیدهد و آهسته و خاموش پنجره را فرومیبندد، در حقیقت جز خویش را نکشته است؛ جز انسان را در خویش نکشته است. آنکه در فرادست یا فرودست، رعشه دردناک انسانی را بر جراثقال تماشا میبرد و سر خویش میگیرد و راه خویش در پیش، با جلادان نقابدار همدست است.
جایی است که نمیتوان گفت من کمونیست هستم یا یهودی، نمیتوان گفت من باخدا هستم یا لائیک، ایرانی یا ایرانی. یا اصلاً به سیاست کاری دارم یا نه، و بعد خود را آسودهخاطر ساخت که «سیاست پدر و مادر ندارد»، و بین ظالم و مظلوم راهی میانه جست. امروزه به یمن دانش پیچیده ارتباطات، هر خبری در ششگوشه دهکده جهانی، بهفوریت میپیچد، و نمیتوان ادعا کرد که من خبر نداشتم.
بله به تأکید، آنچه در ایران و لیبرتی میگذرد، حادثهای نیست که منحصر به یک گروه و دسته باشد. همه باید فریاد خود را علیه این رژیم اهریمنی و اهریمن پرور بلند کنند. این رسالتی است بر دوش همگان؛ فارغ از هر تنوع مذهبی، قومی، زبانی، فرهنگی و گروهی. اگر نجنبیم فردا نوبت ماست. «اینجا دیگر مسأله باخدا و بیخدا مطرح نیست، مسأله کشتار انسانهای بیدفاع است. یک وظیفه همگانی، اعتراض به جنایات انجامشده است». ما همگی صورت کسری هستیم با یک مخرج مشترک بنام انسانیت و انسان بودن. اینجا دیگر خط سرخ همه ماست. حدفاصل بین دیو است و انسان. اگر به کشتار انسانهای بیدفاع اعتراض نکنیم - بیآنکه خود بخواهیم- در قبیله دیو ثبتنام کردهایم و رو به قبلة شیطان داریم.
در این میان رسالت روشنفکران و اصحاب قلم بسا سنگینتر است. اگر امروز که روزِ برآشفتن و فریاد زدن است، در برابر ایل غار تاتاران عمامه به سر، سکوت کنند، فردای روشن آزادی بر آنان نخواهد بخشود. نقاد ِنکتهسنج تاریخ از وادادگان ِمتظاهر نخواهد گذشت. حاشا! حاشا! از آنانی باشیم که به ما «برگ رخصتی دهند تا از معاشقه قمری و سرو، سرودها بسراییم ژرفتر از خواب» اما «خون ریخته بر سنگفرش» را کتمان کنیم.
در زمانهیی که «قصابان بر گذرگاهاند با کنده و ساطور»، شایسته است که کلمات ممنوع را با انگشتان بریده خویش بنویسیم و بردار قلم برآییم تا لعنت تاریخ نشویم. آنجا که خدا به قلم سوگند میخورد زنهار! زنهار! اگر قلم را در خدمت دشمنان قلم و انسان درآوریم و به سودای مرده ریگی حقیر از زخارف دنیای دنی، انسانیت خویش را به حراج گذاریم. نوشتن و سرودن از «انسان» در حاکمیت قصابان، خود حماسه است و زیباتر از آن نیست که خود نخستین شهید قلم خویش باشیم. این سفارش و توصیه ناچیز از کسی است که خود بر دماغه خون و خطر میزید و بارها عبورِ هرمِ گلوله را از کنار شقیقه خویش احساس کرده است، به او اعتماد کنید.
پیش از آنکه «ابلیس پیروزْ مست»، «سور عزای ما را بر سفره» نشیند و ما را در زمره خویش به بندگی درآورد، برخیزیم و صدای خود را در همدردی و اعتراض به صدای استاد ِفرزانه پیوندزنیم.
و اما سخن آخر بازهم خطاب به استاد دل شجاع و سر نترس:
بله، بله، ابلیس پیروز مست، بر تن شرحه شرحه و بی سپر مجاهد خلق، بسا تیر و تبر زد ولی این شجره حنیف،50 سال است که همچنان افراشته قامت و کاکل سبز، میبالد. طنین انفجار آن 80 موشک اینک در تکرار ممنوعترین نام در جامعه ایران شنیده میشود. خودتو، و آن دیگرانی که نامشان را نمیدانم، از بینههای زیبای آن هستید. ما به خودت و آن دیگران بسیار؛ یاران دردآشنا تعهد میدهیم لیبرتی، این قلب تپنده نبرد، کانون انگیزش و الهام را تا یکی دو ماه دیگر «از اولش هم زیباتر، بهتر و قشنگتر بسازیم». هدیه زیر را - در پاسخ به مصرعی که از شاهنامه برگزیده بودی و اینک مطلع یک ترانه زیباست- از من و یارانم بپذیر!
با صنوبری که روی قله ایستاده بود
گونه روی گونه سپیدهدم نهاده بود
موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
از نشیب یخ گرفت دره گفتم
این نه ساخت شکفتگی ست
در کجای فصل ایستادهیی؟
مگر ندیدهیی؟
سبزهها کبود و بیشه سوگوار
فصل فصل خامش نهفتگی ست
آن صنوبر بلند
با اشارهیی بهسوی دوردست ، گفت
قد کوته تو راه را به دیدة تو بست
گامی از درون سرد خود برآی
پای بر گریوه یی گذار و درنگر
رود آفتاب و آب در شتاب
کاروان درد و سرد
در گزیر و ناگزیر
آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر
در کجای فصل ایستادهام؟!
در کرانهیی
که پیش چشم من
بهار شعلههای سبز و
سیره و سرود
در نگاه تو کبود و دود
[در کجای فصل؟/ از بودن و سرودن/ محمدرضا شفیعی کدکنی، م. سرشک]
عليرضا خالوكاكايي
«ليبرتي»
آذر 94
۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبه
ایران-گزارش تلویزیون التغییر از تجمع اعتراضی مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی 14آذر94

اعتراض ساكنان كمپ ليبرتي در محكوميت ادامه محاصره كمپ توسط نيروهاي عراقي
تلويزيون التغيير 14آذر 1394 ـ 5دسامبر 2015ساكنان كمپ ليبرتي در عراق كه اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران هستند در محكوميت ادامه محاصره كمپ توسط نيروهاي عراقي تجمع اعتراضي برگزار كردند. آنها از سازمان ملل و دولت آمريكا خواستار فشار بر دولت عراق شدند تا اينكه زيان-هاي وارد شده بعد از حمله موشكي را درست كند.يكي از ساكنان: من يكي از ساكنان كمپ ليبرتي در عراق هستم، بعد ازحمله موشكي به ليبرتي و تخريب تعداد زيادي از بنگالها، دولت عراق محاصره ما را تشديد كرد ومانع ورود مواد تاسيساتي به كمپ براي بازسازي آن مي شود. ما از سازمان ملل و دولت آمريكا مي خواهيم كه به دولت عراق فشار بياورند تا اين كه مسائل و امنيت كمپ را اصلاح كنند و به توافقات ام او يو ملتزم باشد
يكي ازساكنان كمپ: من حمله موشكي اخيربه كمپ ليبرتي را محكوم مي كنم. بعد ازگذشت يكماه كامل از موشك باران كمپ وعليرغم اين¬كه سازمان ملل و دولت عراق در حفاظت از كمپ ليبرتي مسئول هستند ولي اين محاصره ظالمانه را عليه ما ادامه دارد واجازه نمي دهندكه مواد ونيازهاي اوليه بازسازي بنگالها و زير ساختها واردشود. ازسازمان ملل و يونامي ودولت آمريكا مي¬خواهيم¬كه فوراً براي برطرف كردن اين محدوديت¬هاي غيرانساني دخالت كنند.
يكي ديگر از ساكنان: حدود يك ماه از حمله موشكي به كمپ ليبرتي مي گذرد كه همه چيز در كمپ را ويران كرد، حوالي 400بنگال در كمپ منهدم شده است، زير ساختها منهدم شده است ولي دولت عراق نمي گذارد كه الزامات بازسازي وارد شود. حمله موشكي به كمپ ليبرتي بهخصوص در فرودگاه بين المللي بغداد امكان پذير نبود الا اين كه با ارگانهاي دولتي عراق هماهنگ كرده باشيد
۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه
ایران-سخنرانی دکتر محمد ملکی در مراسم خاکسپاری مادر مجاهد (مادر داعی) در تهران
تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر
زدی دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک ۸۰ موشک فکر
کردی همه چیز را از بین می بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی
از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد
اشتراک در:
پستها (Atom)