۱۳۹۴ شهریور ۱۱, چهارشنبه

ایران- یادواره قهرمان مجاهد حمید صابری شير رزم آور عرصه هاي پيكار

فرمانده قهرمان حميد صابري، زادة مردم مجاهد پرور رشت، بهراستي گردي از سلالة كوچك خان و از فرماندهان برجسته ارتش آزاديبخش بود. او در همة صحنههاي جنگ رويارو با رژيم ددمنش آخوندي با رشادت جنگيد و خوش درخشيد.
حميد كه از سال 57 در صف هواداران سازمان مجاهدين قرار گرفته بود، از سال 58، همزمان با تحصيل در رشتة مهندسي راه و ساختمان دانشگاه كرمان، فعاليت حرفهيي خود را آغاز كرد. مسئوليتهاي او در دورة فعاليت سياسي و سپس در دورة مقاومت انقلابي پس از 30خرداد و سپس اعزام به منطقه و سازماندهي در نيروهاي رزمي و ارتش آزاديبخش، قصة همزمان پولاد شدن و الماس شدن است.
اما درخشش گوهر ناب انساني و آرماني فرمانده حميد پس از انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين و به عنوان رزمآور و سردار اين عرصه و بخصوص در 10سال پايداري پرشكوه در اشرف تجلي كرد. مسئوليت پذيري در عين فروتني و بيرنگي و بينام و نشاني. خود حميد قهرمان تأكيد داشت كه جنگ صدبرابر و جنگ سرنگوني تنها در پرتو اين انقلاب امكانپذير است. او در جايي نوشته بود:

قهرمان مجاهد حمید صابری

« دشمن محاسبه كرده بود با زرهي كار اشرف را تمام مي كند ولي باسد سديد مواجه شد و اين سد سديد چيزي جز انقلاب مريم نبود. من به عنوان يك مجاهد اشرفي كه از شاهدان فروغ اشرف بودم به رهبري پاكباز مقاومت اطمينان مي دهم كه مجاهدين بعد از فروغ اشرف آن مجاهدين قبل از فروغ اشرف نيستند و مي توانند با اتكا به انقلاب مريم و شوراي رهبري جنگ صد برابر را ماده كنند و به چيزي كمتر از پيروزي فكر نمي كنند ».
اما بيگمان آخرين رزم و نبرد فرمانده قهرمان حميد صابري در يك سال حفاظت از اشرف و نهايتاً شهادت مظلومانه و در عين حال قهرمانانة او به دست آدمكشان تحت امر نظام پليد ولايت فقيه بود. او خود در يكي از آخرين نوشتههايش در مرداد 92، دربارة اين رزم آخرين چنين گفته است:
«...به نقطه تغيير دوران رسيده ايم و همه شواهد دروني و بيروني حاكي از مرحلة سرنگوني است و اين را بيش از هر كس دشمن گرفته است ، لذا براي نجات خودش از هر فرصتي و شكلي استفاده ميكند تا ما را نابود كند و با افزايش فشار و موشكباران ، شرايط را بر ما غير قابل تحمل كند . غافل از اينكه ما مدتهاست كه نقشه مسير نوشته ايم و تا بن استخوان به مرحلة سرنگوني ايمان داريم . ما سوگند خوردهايم كه ذرهاي از حقوق قانوني خود كوتاه نياييم و هرگز سستي و ضعف وذلت را به خود راه ندهيم… اگر فكر ميكند با موشكباران و شكار طعمه ميتواند ما را بپاشاند ، كور خوانده است …».
آري، بهراستي دشمن زبون در مرحلة سرنگوني كور خوانده بود و بي گمان با آغشته كردن دست ناپاكش به اين خونهاي گران بارتيشه به ريشه خود زد.از خون اين سرداران شرف كه در رگهاي جوانان اشرفنشان و قيام آفرين جاري شد اشرف در جاي جاي ميهن و جهان تكثير گشت، حال گوبه دشمن باش تا ببيني چه طوفانهاي بنيانكن برخواهد خاست.
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
سـيـنه سرخان مـهاجر
ای که شيوا شعر خون پيچيده در آوازتان 
نـغمه ی آزادگی در تـار تـار سازتان
خنـجـر خون از نيـام جان جان بـر می کشيد
سيـنه ی گلگونتان گل آيت اعـجازتان
خونتان چون توسنی تکـتـا ز جولانگاه عـشق
نعـش دشمن زير پا ی توسن تکتـازتان
در حريم عاشقـی سيمرغ خون سرخ تان
پـر گشود از اوج اوج قاف ايمان سازتان
در پگاهی نقـره گون با تيـر آتشـبـار خصم
گل بـزک شد با گل خون قامت گلـنـازتان
شعله شعـله لاله مشعـل دار شد در خاکـتان
ای غـريب افـتـاده گان آلاله ها دمـسـازتان
رازها در سينه صد چاکتا ن شد گر به خاک
گــفـتگو با گـل کنيــد آلاله ها هـمـرازتان
روح تان با بال نور از تيـره مرز تن گذشت
خوش بود از خاکدان تا بـی کران پـروازتان

ایران یادواره مجاهد قهرمان اصغر قدیری


از فرماندهان ارتش آزاديبخش ملي ايراناز اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران كميسيون مالي و تداركات
شهيد قهرمان مجاهد خلق اصغر قديري 38 سال از عمر 55 ساله اش را در نبرد با ديكتاتوري شاه و شيخ سپري كرد.
او فقر و محروميت مردم در زير ديكتاتوري شاه را نمي توانست تحمل كند؛ از اين رو در جستجوي امكان و تشكلي براي مبارزه برآمد و با بسياري از محافل مذهبي مدعي مبارزه رابطه برقرار كرد، اما با پيدا كردن شناخت عيني از آنها, راهش را از اين مدعيان دروغي جدا ميكرد و به جستجو براي يافتن مطلوبش ادامه داد. در يك كار تحقيقي ستايش انگيز, اسناد مربوط به هزاران امام زاده را جمع و مطالعه كرد, و در مقدمه اي بر وجه مشترك زيارتنامه هاي اين امام زاده ها نوشت:
«مبارزه, يك انتخاب عاشقانه است كه بدون راهبري عقيدتي ره به منزل مقصود نمي برد».
در اين جستجوها بود كه اصغر قديري سر انجام محبوب آرماني اش را در سازمان مجاهدين خلق ايران يافت, به آن دل بست و تا روز شهادتش هر روز عاشقتر و دل بسته تر شد.
 مجاهد قهرمان اصغر قدیریكمتر از دوماه قبل از شهادتش نامه اي براي رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوي نوشت:
از فرصت بدست آمده استفاده مي كنم و از شهر شهرها يعني اشرف و از قلب لشكر فدايي اشرف
شهري زتو زير و زبر, هم بي خبر هم باخبر
وي از تو دل صاحب نظر, مستان سلامت مي كنند
او دربخشي از نامة خود به رهبر مقاومت بعد از واقعة 19 فروردين 1390 نوشته بود:
« شما گفته بوديد كه هيچكس به اندازه خود مجاهدين نميداند كه چه ميزان خطراتي در راهي كه در پيش رو داريم ما را احاطه كرده است.
…قطعا هيچكس به اندازه مجاهدين نميداند روبرو شدن با زرهي يعني چه، كما اين كه قطعا هيچكس به اندازه مجاهدين درجه شرزگي و پليدي و پلشتي خميني و آل خميني را به خوبي نميداند. اما شگفت تر اين است كه مجاهدين در مكتب شما اين را بخوبي ميدانند و لمس مي كنند كه در رويارويي بدنهاي پاك و مطهر خواهران و برادرانشان با زرهي و هاموي و تير و تبر اين پليدان و پلشتان چه نتيجه اي حاصل مي شود
سرانجام قهرمان شهيد مجاهد اصغر قديري با شهادت پرافتخارش در قلة 38سال مجاهدت بي وقفه، آنچه را گفته بود، به درخشانترين وجه به اثبات رساند و صفحه يي زرين از فدا بر تاريخچة خونبار مقاومت ايران افزود
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران- یادواره مجاهد قهرمان سعید نورسی


«گاه که می‌خرامی بربلندترین قله‌های فرزانگی لبریز فخر می‌شوم گاه که می‌رزمی لبریز عزم می‌شوم و گاه که می‌درخشی سرشار عشق و بناگاه، ستودنت را آغاز می‌کنم…».
یادی از ستاره اي از كهكشان اشرف مجاهدي فدا كار كه تا آخرين نفس جانش را فداي همرزمانش كرد سعيد نورسي
عكس بجاي مانده از صحنه شهادت اين مجاهد يكي از بالاترين برگهاي زرين تاريخ مبارزات ايران زمين 
نشانه اوج فداكاري و احساس مسئوليت و تعهد مجاهد خلق است
مجاهد قهرمان  سعید نورسی

مجاهدي كه هيچگاه لبخند از لبانش نيافتاد
هيچ حادثه اي هر چند تلخ و ناگوار نمي توانست لبخند شيرين او را از لبهايش محو کند اما در پس اين چهره خندان و پرنشاط، شيرمجاهدي لبريز از عزم و خشم و کينه نسبت به دشمن ضدبشري کمين کرده و پنجه بر ديوارهاي جانش مي کشيد. وقتي صحبت از درد و محنت و زندگي پرنکبتي که رژيم آخوندي بر مردم ايران تحميل کرده، مي غريد که مردم ايران آخه تا کي بايد اين همه بدبختي رو تحمل کنند؟! «اين دشمن را بايد با انقلاب خواهر مريم به سنگ کوبيد».
و آنجا که پاي همرزمان مجاهدش به ميان مي آمد، سعيد يکپارچه عشق و ايثار و فدا بود. نه فقط به خاطر مسئوليتي که به عنوان افسر بهداري مقر داشت، بلکه عشق به همرزم و اصلاً دوست داشتن با جانش آميخته بود. در جريان حملات 6 و 7مرداد و 19فروردين مثل پروانه به دور بچه هاي مجروح مي گشت و شب و روز و خواب و بيداري نمي شناخت.
او در سال 91 نوشت:
«براي آزادي بايد فداي يکتاپرستانه ابراهيم خليل الله را الگو قرار داد، زيرا سايه شوم [نابودي] ارتجاع را بايد درهم شکست و تباهي و فساد و انحطاط را با فداي بي شکاف يکتاپرستانه کنار زد و آزادي را براي خلق به زنجير کشيده به ارمغان برد و اين مسئوليت هر مجاهد و انسان آگاه و با اختيار است».
سعيد در آخرين نوشته اش در مرداد 92 نوشت
«... مجاهدين خلق، پشت ابرهاي تيره اختناق و زنجير، خورشيد آزادي را مي بينند و من که عضوي از آنها هستم به خود مي بالم، چون با آنها بوده ام و ديده ام که چگونه در هر دوره اي بر عليه شرايط سخت شوريده اند و تسليم شرايط نشده اند…
ما در عمل لحظه به لحظه به حقيقت ديديم به آنچه که در ليبرتي و اشرف مي گذشت ايمان آورديم که همه از کارزار سرنگوني و تغيير دوران در جميع جهات بود و چه آزمايشي غرور انگيز بوده و هست که عبور از آنها جزو افتخارات هر مجاهد است»....
و دشمن ضدبشري با جنايت شقاوت بار خود که بي ترديد مصداق بارز جنايت عليه بشريت است، با ريختن خون جوشان سعيد و ياران همرزمش در کلينيک اشرف، به اين حقيقت گواهي داد که آري، اين نبرد، نبرد براي سرنگوني رژيم پليد آخوندي و طلوع خورشيد آزادي بر آسمان ميهن به آخرين مرحله خود نزديک است.
متبرک باد خونهايي که بشارت بخش رهايي مردم ايران شدند!
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-یادبود قهرمان مجاهد ناصر حبشی

به ياد ناصر قهرمان، هميشه حاضر در ميدان هاي جنگ صد برابر و مسيرهاي سخت و ستيغ هاي سربلند

به خداوندي خدا اگر زمانه 100 بار سخت و دشوار بشود سجده شكر به جا مي آورم و ذره اي از آرمانم كوتاه نمي آيم و با كس نخارد و جنگ صدبرابردرسي درخشان بر دشمن خلق و خدا نشان ميدهيم.چه افتخاري بالاتر از اين كه در مسير فدا و صداقت شهيد و رستگار شوم و البته در يكان72 فدايي اشرف در خاك پاك اشرف شهيد شوم

آخوندها بدونند ما یک ذره از این حرف که سرنگونیه هدفمون همون سرنگونیه، یک لحظه کوتاه نمی آییم و تا دینش می ایستیم تا دینش زیر سایه رهبری مون. زیر سایه خواهر مریم هستیم و ایستادگی می کنیم تو هر شق، و مطمئن باشه رژیم خمینی، حامیانش مطمئن باشند، مخصوصاً رژیم خمینی، مخصوصاً خامنه ای بدونه که ما مجاهدین از این راه و از این هدفمون کوتاه نمی آییم»..
اينهاجملات به يادگار مانده و قطره اي از عزم راسخ وفداي حداكثر مجاهد قهرمان اشرفي ناصر حبشي است
 قهرمان مجاهد ناصر حبشی
اين فرزند دلير زاده مردم دلیر آمل، متولد سال1361 ميباشد و از جوانان آگاه و غیرتمندی بود که به رغم فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، و فراهم بودن زندگی مرفه، برای آزادی عزم کردو به قافله ایستادگان برای آزادی، به قافله اشرفیان و مجاهدان پایدار آن پيوست.
این انتخابی بسیار سخت و ستودنی بود چرا که هنگام پیوستن او به سازمان و ارتش آزادی، در سال 1383، اشرف در قلب توطئه های رژیم و مزدورانش در عراق و همدستان بین المللی رژیم قرار داشت. ارتش آزادی بی سلاح، عزم پایداری کرده بود.
شور و نشاط و سرزندگی او همواره در گفتار و رفتارش به چشم می خورر و از ابتدای ورود به اشرف در مسئولیت پذیری و فداکاری نمونه شد
ناصر جزو مجاهدانی بود که برای نگاهداری اموال مجاهدین در اشرف ماند. او در تمام این دوران با سرزندگی، مسئولیتهای خود را انجام داد.
او در مصاحبه ای در مورد سنتهای نوروزی مردم ایران در نوروز 92گفته بود:
«همونطور که می دونید، سیزده به در یک سنتی هست که سالیان بین مردم ایران برگزار میشه و حکومتها و دیکتاتورها آمدند و رفتند ولی نتونستند این سنت رو از بین ببرند و مردم سالیان این سنت رو دارند برگزار می کنند. چرا؟ چون این یک سمبلیه که زشتیها، پلیدیها، خلاصه ناامیدیها، زنگارها رو کنار می زنه. و از اونور بجاش امید، عشق به آینده، سرزندگی، شادابی رو میاره». … «و مردم هم به خاطر مخالفت با این آخوندها و چون به خاطر این که امسال هم سال سینه و سال سرنگونیه این سنت رو با شکوهتر برگزار می کنند».
کلمات این مجاهد والا که یکی از قهرمانان ایستادگی در اشرف گلگون است، خود گواه شأن و مرتبت او و عزم استوار اوست:

 قهرمان مجاهد ناصر حبشی
آخرين دست نويس بجاي مانده از اين مجاهد شيدا و شوريده يك ماه قبل از شهادتش است كه در پيشگاه مولا علي تجديد وفاي به عهد مجاهدت كرده بود
در قسمتي از نوشته هايش گفته بود چه افتخاری بالاتر از این که در این مسیر فدا و صداقت شهید و رستگار شوم. و البته در یگان 72 فدایی اشرف، و در خاک پاک اشرف شهید شوم. یا علی! در این کارزار سرنگونی می خواهم قدر خلق در زنجیر و قدر خودم را رقم بزنم پس من را در این مسیر ثابت قدم نگهدار و ایمانم را هر چه راسختر و بدون شکاف کن

بی شک، هر ایرانی شریف و آزاده و هر عاشق ایران، اینک خون ناصر را بر سرخی پرچم ایران و در ستاره آرم سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران می بیند و از این شهیدان والا و ایستادگان پرشکوه ترین پایداریها، برای سرنگون کردن خامنه ای و رهایی مردم 
ایران بپا می خیزد
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

۱۳۹۴ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

ایران-اسطوره اشرف-یاد بودقهرمان شهید مجاهد خلق حسن جباری

به ياد اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري كه با خونش پلي به فرداي آزاد زد...

«من باشم چه نباشم . قطعا و قطعا به يمن همين خونهاي شهدا به يمن همين پاكبازيهاي مجاهدين رژيم سرنگونه اون روز رو به خدا به عينه دارم ميبينم مجاهدين سوگند به خدا خوردند كه بت ارتجاع رو در هم بشكنند ميشكنند.»

اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري

مرا غایب مبین از صحنه رزم
منم توفنده روح و عزم من جزم
درون رگ رگ هر راهی راه
من آن خشمم من آن ایمان من آن عزم.
«… به فرموده مولایم علی (ع) از جایم تکان نخواهم خورد و از آرمانم که همانا آرمان آزادی یک خلق در زنجیر و اسیر است کوتاه نخواهم آمد و هرگز به دشمن پشت نخواهم کرد، سینه به سینه و سپر به سپر با همین تن بی‌سپر هم‌چون شهدای 6 و7مرداد و 19فروردین در خاک پاک اشرف و شهدای مظلوم زندان لیبرتی در 22بهمن و 25خرداد می‌جنگم… و همین برایم افتخار و سعادت است».
اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري

از مصاحبه صميمي با مجاهد شهيد قهرمان حسن جباري 

پاسخ به سئوالي كه چه چيزي از همه برايت سختر بود كه ازش گذشتي بخاطر مبارزه؟

حتماً خودتان پاسخ را از زبان او بشنويد گويا به او الهام شده بود ديگر دختر نازنينش را نخواهد ديد به يادگار برايش قطعه شعر زيبائي به ارث گذاشت با جملاتي عميق و ماندني

خيلي از آتناها در ايران طعم تلخ جدائي ها را چشيدند بالاخره يكي بايد بلند شود تا ظلمي برقرار نباشد
يك شعري باخودم زمزمه ميكردم و ميگفتم اگر بودم تونستم بهش بگم بهش ميگم
اگر تنهائي رهايت كردم بايد ببخشي جرم بابا را گرفتار بلا بودم به عشقي مبتلا بودم
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
تصاوير و سخناني ماندگار ازاين شهيد ازحسن قهرمان دختری به جا مانده که هنگامی که عزم پیوستن به ارتش آزادیبخش کرد و خانه و کاشانه را ترک گفت، شیرخواره ای 10ماهه بود و اکنون باید حدود 12سال داشته باشد. یکی از همرزمان حسن در نوشته ای خطاب به دختر او، بازگشت حسن از سفر سرخش را در قالب شعری چنین بشارت داده است:
”روزی که بازوان بلورین صبحدم، 
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت.
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد،
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت.
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
ایران-اسطوره اشرف-یاد بودقهرمان شهید مجاهد خلق حسن جباری

«خواهر مریم!… اگر بخواهم در یک جمله بگویم، می ایستیم و می جنگیم و چشمم به زمین است نه در هوا، به اشرف و انقلاب و مریم، همین مرا بس با آنها باشم، شرف دارم، بی آن هیچ چیز نیستم و پشیزی نمی ارزم. خواهر مریم متعهد می شوم که هم چون شهیدان 19بهمن 60 تا 19فروردین 90، برایت مجاهدی باشم که انقلاب شما را اثبات کنم و با لباس مجاهدی در خاک پای شما و در رکاب برار یا مجاهد شهید شوم و یا مجاهد بمیرم و یا هم چون سردار موسی و خواهر اشرف در خاوران آرام بگیرم».
ای یادت آرامش جان، در هر زمان و هر مکان
نمی دانم در کدامین فراسوی تاریخ بار دیگر ترا در میان این همه آشوب خواهم دید و باز خواهم یافت. ولی می دانم در تکاپوی این جهان امیدی هست و ایمانی که من را هر دم به تو، ای کعبه دلها، نزدیک و امیدوار می کند و من فقط به این امید زنده ام که ترا باز یابم، هر چند که ندیدمت، ای نایافته، در وجود این دیار نامردیها و نامردمیها، فقط صدای توست که من را زنده نگه می دارد…».
از حسن جباری قهرمان، فرزند دختری به جا مانده که هنگامی که عزم پیوستن به ارتش آزادیبخش کرد و خانه و کاشانه را ترک گفت، شیرخواره ای 10ماهه بود و اکنون باید حدود 12سال داشته باشد. یکی از همرزمان حسن در نوشته ای خطاب به دختر او، بازگشت حسن از سفر سرخش را در قالب شعری چنین بشارت داده است:
”روزی که بازوان بلورین صبحدم،
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت.
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد،
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت.
من نیز باز خواهم گردید آن زمان“
آری، حسن در روز پیروزی محتوم خلق باز خواهد گشت
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-اسطوره اشرف-یادبود قهرمان مجاهد امیر نظری


قهرمان آن است كه فدا را به خاطر ديگران بر مي گزيند...
امير چه زيبا نام مجاهد خلق را به اوج بردي...


«بالاترين آرزو و سرخ ترين مرزسرخم عضويت در سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران است و مي خواهم همواره لايق نام مجاهد شايسته اشرفي كه جهاني در برابرش سر تعظيم فرود آورده است باشم.»

مجاهد شهید  امير نظري
صحبتهاي امير نظري در مورد شهيد زهير ذاكري
دفتر حيات وزندگي مبارزاتيش سراسراز برگهاي زرين مجاهدت و افتخار بود او اين راه روبراي فداي تمام عيار انتخاب كرده بود درجواب بهم گفت اگر توهم همه صحنه ها را در جنگ با دشمن ببيني شك نكن از منهم بهتر ميشي
داستان نسلي آغشته به خون كه بايستي دائم فدا كنه و پيوسته بايد از عزيزانش دل بكنه و اين خونها بدون شك عزم و اراده ما رو براي ادامه اين راه پر افتخار وسرنگوني تام وتمام اين رژيم پليد صد چندان ميكند وقتي پيشتاز خلق قيمت بدهد خلق هم راه خودش رو پيدا ميكنه و اين خونها ذره ايش به هدر نميرود
باز آمدم تا قفل زندان بشكنم وين شيخ مردم خوار را چنگال و دندان بشكنم
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
 چه افتخاری از این بالاتر که ما هم لیاقت این مشی و این آرمان که پایه گذارش سرور شهیدان  را داشته باشیم 
و مگر او نگفته بود که هر زنده ای ناگزیر رونده راه من خواهد بود؟ … هیچ کس شک ندارد که به قول سعید محسن، خون ما برنده ترین سلاح ماست». فرازی از نامه امیر نظری به رهبر مقاومت 2 اردیبهشت 1390.
مجاهد شهید امیر نظری و مسعود رجوی

در نامه یی به رهبر مقاومت چنین نوشته است:
«رهایی و یگانگی دست یافتنی است، به خدا دست یافتنی است. توان و ظرفیت مجاهد خلق حد و مرز نمی شناسد، به خدا نمی شناسد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت».
«.. اعلام می کنم که ماندنم در اشرف را بالاترین پرداخت و منت از طرف سازمان می دانم... تعهد می دهم… به همه سختیها و توطئه های دشمن بیابیا گفته و برای سنگین ترین مسؤلیتهای مرحله سرنگونی حاضر باشم.
امیر که سرشار از عشقی عمیق نسبت به همرزمانش بود، بعد از موشک باران «لیبرتی» در21بهمن 91، طی نامه یی برای یکی از یارانش نوشت:
«با سلامهایی آتشین به گرمی مبارزه ای که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون ادامه خواهیم داد.
دیروز صبح شتابزده بیدار شدیم و خبر تهاجم موشکی به لیبرتی و اینکه شهید و مجروح هم داریم را شنیدیم. نمی دانید که چه احساس جانگدازی داشتم. مستمر چهره همه بچه ها از جلوی چشمانم می گذشت و نمی دانستم که این بار نوبت وداع با کدامین عزیز است. … خبر شهادت یلان قهرمان، مهدی عابدی، هادی شفیعی و سایرین را شنیدم… کاش با آنها می بودم و رستگار می شدم ٍ … می توانم حدس بزنم که تاثیر این خونها… تا کجا عزم اراده مجاهد خلق را صیقل می زند»
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ترانه خواني شهيد قهرمان امير نظري
با تصاويري بيادماندني
علي پروانه شمع وفا شد
شاه خوبان جهان آمد علي
نورچشم عاشقان آمد علي
حقيقت را درخشان گوهر آمد
طريقت را كمال و جوهر آمد
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید

ایران-اسطوره اشرف-یادبودقهرمان مجاهد یاسر حاجیان


 یاسر حاجیان

هيجده سالم است. و به مدت پنج ماه است كه به ارتش آزاديبخش ملي پيوستم. تحصيلات متوسطه
 را در يكي از كشورهاي اروپايي گذراندم و سالهاي آخر دبيرستان بودم. مي خواستم بعداز گرفتن ديپلم به دانشگاه برم و يك رشتة علمي را شروع كنم.مي دانستم كه خيلي ظلم در ايران وجود دارد. آخوندهاي ضدبشر در ايران ملت را سركوب ميكنند. حقوق ملت را پايمال ميكنند. و بخاطر همين گفتم بعنوان يك ايراني به ارتش بپيوندم و در سرنگوني رژيم خميني كمك بكنم و آزادي را به ايران باز گردانم.

« من خودم اصلا ايران را نديدم ولي اينجا مي جنگم كه ايران آزاد فردا را بتوانم ببينم. ايران آباد و آزاد فردا.»
اين اراده و عزم درخشان جوان مبتكر، خلاق، و پرتواني است كه براي زندگي اي سرشار از موفقيت و كاميابي و مرفه، هيچ چيز كم نداشت. نامش ياسر حاجيان بود فرزند مجاهد شهيد مسعود حاجيان كه در خرداد سال 1360 توسط رژيم خميني تيرباران شد.
ياسر از كودكي در گيرودار نبرد مجاهدين با رژيم خميني بزرگ شد. همراه خانواده و خويشانش به اشرف آمد، در بهمن سال 1369 به خارج از كشور فرستاده شد. در آلمان تحصيل كرد. اما عزم مبارزه براي آزادي وطن و مردم، او را و در سال 1376 به سازمان مجاهدين و به رزمندگي در ارتش آزاديبخش كشاند. به رزمنده اي پرتوان در يكانهاي رزمي تبديل شد. همچنين در برنامه نويسي كامپيوتر استعداد شگرفي داشت. 
ادامة مبارزة او پايداري دهساله در اشرف بود. و در حماسه هاي پايداري قهرمانانه ايستادگي كرد. همچنين انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين از ياسر وجودي سراپا انگيزه ساخته بود. او در نامه اي به خواهر مريم در تاريخ هشتم شهريور سال 90 نوشته بود: 
«بعد از فروغ اشرف (حماسة مجاهدين در پايداري روزهاي 6 و 7 مرداد) بمدت چند روز بخاطر بعضي از شهدا خيلي سوختم. بخصوص وقتي چهره غمگين ولي بسيار پر صلابت شما را در اولين مراسم شهدا ديدم, آتشي تمام وجودم را فرا گرفت. بخاطر شهيد آسيه و صبا هم خيلي سوختم چون هم رزم ما بودند و از سنين كودكي آنها را ميشناختم. ولي به هر حال آن ابتلاء هم گذشت. اين روزها احساس ميكنم هويت جديدي دارم. با برادر هم رابطه خيلي عميق تري دارم. قدر و ارزش رهبري عقيدتي كه شما 22 سال پيش از آن صحبت مي كرديد را بهتر فهميدم.الان ديگر زنان و مردان شريف از سراسر دنيا به رموز انقلاب ما پيبرده اند. بنظرم آنها هم پرتوي از وجود شما را گرفته اند.»
ياسر جزو مجاهداني بود كه براي نگاهباني از اموال مجاهدين در اشرف ماند. او در مورد تعهد خود و ارادة خود براي پايداري و انجام مسئوليتهاي خود دراين دوره نوشته بود:
«هدف از همان اول مبارزه با دشمن آزادي مردم ايران و سرنگوني آن بوده ، لذا به هيچ كدام از لذت ها و مزاياي دنيا چشم ندوخته ام. اگر روزي 24 بار و هر بار و هر ساعت 60 بار مورد سؤال قرار بگيرم بدون ترديد پاسخ خواهم داد ” هيهات مناالذله ” من با سازمان و همه ارزش ها و مظاهر آن هيچ و هيچ چيز كم ندارم ، پس يا در جنگ رو در رو در اشرف با دشمن يا مزدوران آن در خون خواهم غلطيد ويا براي ورود به جنگ و مرحله بالاتر و پيمودن مسير تا تهران خواهم رفت . ياسر حاجيان 28 آبان 91»
و آخرين كلمات عهد و پيمان و سوگندهاي ياسر نيز عزم درخشان او و مسئوليت پذيري تمام او را نشان مي دهد: او در هشتم مرداد 92 نوشت: 
«...اجازه نخواهم داد و نخواهيم داد كه دشمن طرح خود را پيش ببرد و ضعف و سستي و ذلت را به درون ما بريزد . اين سه مرز سرخ اساسي در هر زمان و در هر مكان خواهد بود و از آن دفاع خواهم كرد. در اين راه روي سوگند خود با خدا و خلق پاي مي فشارم …
در اجراي ماموريت تاريخي خود استوار تر از هميشه در يكان72 ثبت نام ميكنم ... اكنون بايد براي جنگ صد برابر و تهاجم حد اكثر آماده شدو براي غلبه بر دشمن و هم دستان آن حاضر گفت و فرياد زد :بيا بيا»
به يقين، عزم و ارادة شهيدان قهرماني چون ياسر حاجيان، عزم هر ايراني را براي انقلاب و سرنگوني حكومت ضدبشري ولايت فقيه، صيقل خواهد زد
 یاسر حاجیان

برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید