«افتخار میکنم که در چنین سازمانی
هستم که در دنیایی که بیعدالتی بیداد میکند و در دوران افول ارزشها، اینچنین روی
اصول و آرمان و ارزشهای انسانی، محکم و استوار ایستاده و بهای آن را با فدا و
صداقت حداکثر میپردازد». محمدعلی محمودی 15مرداد 92.
محمدعلی شیردلی از زادگاه تاریخی مجاهدین، شهر
مجاهد پرور تبریز بود.
«از شروع
انقلاب ضدسلطنتی من به مرور با فعالیتهایی که سازمان در جامعه داشت… آشنا شدم. با
شروع فاز نظامی به این نتیجه رسیدم و وظیفه مبرم خودم دانستم که باید… در راه
سازمان با خمینی جنگید. به این علت با شروع فاز نظامی فعالیت خودمان را در راستای
خط وخطوط سازمان بر علیه خمینی ضدبشر شروع کردیم».
«در تاریخ
14فروردین 62 با آمدن به منطقه کردستان و پیوستن به سازمان فعالیت حرفهای خودم را
شروع کردم».
مجاهد شهید محمدعلی محمودی پس از حضور در منطقه
کردستان در واحدهای رزمی مجاهدین خلق سازماندهی شد. در سالهای 62 و63 در واحدهای
نظامی مجاهدین در کردستان، دلاورانه جنگید و در سالهای بعد با تأسیس ارتش آزادیبخش
در موضع فرماندهی آتشبار در گردانهای ارتش آزادیبخش انجام وظیفه کرد.
در تمام سالهای پس از آن، زندگی محمدعلی در تلاش
و سختکوشی خلاصه میشود. انجام مسئولیتهای پرزحمت در امور پشتیبانی و مدیریتهای
گوناگون ارتش آزادی؛ بهویژه مدیریت ترابری، تعمیر و نگهداری ماشینآلات، و زرهیهای
ارتش آزادیبخش. در تمام این مسئولیتها، محمدعلی همیشه جلودار کارهای سخت و سنگین
بود. همین رنج و تلاش در دوران ده ساله پایداری اشرف به مراتب بیشتر شد. از جمله
او در ساخت و ساز بسیاری از بناهای اشرف که آن را تبدیل به مروارید صحرا کرد نقش
فعالی داشت.
او در مصاحبهای راجع به کارش در اشرف گفت:
«من مسؤلیتم
سرویس و نگهداری همه این ماشین آلا ت هستش، پروژههایی هم که انجام دادیم از جمله
امجدیه، بهارستان، مسجد، اینها را با این ماشینآلاتی که با اینکه...
همین پروژههامون جنگمون با خمینی است. بهخاطر
همین عشق بیشتری داریم که بیشتر به این ماشینآلات برسیم و پروژههامون به نحو
احسن پیش بره، چونکه این نوعی از مبارزه مون است»
سرچشمه تواناییها و خلاقیتهای محمدعلی در انقلاب
ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود. خود او در این باره در دیماه 88 نوشته است:
«فهم جدیدی
از انقلاب خواهر مریم بهدست آوردم و با ایمان و یقین میگویم که ما بدون انقلاب
خواهر مریم، این مسیر پرشکوه را که تا الآن طی کردهایم، … نمیتوانستیم طی بکنیم.
بهخصوص در این فاز نهایی خودم را بیش از هر زمان دیگر به انقلاب نیازمند میبینم».
محمدعلی قهرمان در مورد آخرین مأموریتش در اشرف
اینگونه نوشت:
«سازمان یک
منت بزرگ بر گردن من گذاشته که جزو نفراتی باشم که در مأموریت حفظ و نگهداری اموال
سازمان در اشرف باشم. این اموال با رنج و خون شهیدان و خلقمان تأمین شده و من این
مأموریت را جزیی از جنگ با رژیم میدانم... با استعانت از سرور شهیدان و با سوگند
به خون شهیدانمان، عهد میبندم که برای محقق کردن سرنگونی رژیم پلید ولایتفقیه،
لحظه به لحظه تلاش کنم و در این مسیر مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم.
هیهات مناالذله. علی محمودی - 28آبان 91»
آخرین واژههای محمدعلی قهرمان که در هشتم مرداد
92، روی کاغذ آورده، باز هم تعهد و سوگند پایداری تا آخر است و کوهمردی را در
برابر چشم قرار میدهد که توفان حادثهها کمترین اثری بر عزم و پایداریش ندارند:
«... رژیم ضدبشری
خمینی با تمام توان و امکانات در این ده سال بهخصوص در فاز سرنگونی تلاش کرده که
تشکیلات مجاهدین را از بین ببرد؛ که با پایداری بیمانند مجاهدین، سرشان به سنگ
خورده. … تعهد میدهم که در این مسیر تا آخرین قطره خونم جزو یکان 72 باشم و با
جنگ صد برابر و بیابیا به دشمن در جمیع جهات بتوانم به عهدم با خدا و خلق وفادار
بمانم».
در سحرگاه خونین 10شهریور، قهرمان مجاهد خلق
محمدعلی محمودی با ناجوانمردانهترین روشها در خون خود در غلتید. اما آرمانی که
او مدافع و مبلغ آن بود، سر به آسمان و بلندترین اختران آن سایید. خون محمدعلی این
پیام را به یکانهای ارتش آزادی در سراسر میهن میدهد که ”ارتش قیام تنها راه رهایی
ستم دیدگان میهن اسیر ماست. با هر آنچه در دست داریم، یا حتی نداریم، باید علیه
دشمن ضدبشری جنگید و آن را سرنگون کرد“
لینک زندگی نامه برای مطالعه کلیک کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر