از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
وکیل و قاضی دادگستری در ساری و وکیل مجاهدان
اشرف
سابقه حرفهای مبارزاتی در تشکیلات مجاهدین:
36سال
از اعضاء شورای ملی مقاومت ایران (کمیسیون قضایی)
وکیل و فوقلیسانس حقوق
«زندگی را
با مرارت و کارگری در جوار خانواده تا سال 1349 گذراندم. در سال 50 وارد دانشگاه
تهران شدم و در سال 54 در رشته حقوق قضایی فارغالتحصیل شدم. … همزمان با رشد آگاهیهای
مردمی و رشد جنبش انقلابی به مبارزه پیوستم و در حد توان خود در تعمیق آن کوشیدم.
در همان ایام بود که با سازمان و مبارزات آن آشنا شدم. پس از پیروزی انقلاب
ضدسلطنتی به فعالیتهای مردمی خود، چه در دادگاه انقلاب تهران و چه در دادگاه
انقلاب ساری و چه در هیأت رسیدگی به اختلافات ارضی گرگان و دشت ادامه دادم… در
اواخر سال 59 تصمیم گرفتم کار در دادگستری را رها کرده و در ارتباط مستقیم با
سازمان قرار گیرم و فعالیتهایم را در انجمن حقوقدانان مسلمان شروع کردم… در خرداد
ماه 64 به منطقه آمدم و در ارتباط با سازمان قرار گرفتم».
قاسم در مورد پیوستنش به ارتش آزادیبخش ملی ایران
نوشت:
«من اکنون
افتخار میکنم که در صف رزمندگان مجاهد خلق قرار دارم و در نبرد (با دشمنی) که
تمامیت ایدئولوژی و میهن ما را تهدید میکند شرکت دارم».
به این ترتیب، این وکیل و فعال میدان حقوق و
دادگستری، برای گرفتن حقوق مردمش، به میدانهای رزم و نبرد شتافت. سلاح به دست گرفت
و در لباس رزم آوران در عملیاتی گردانی و جبههای ارتش آزادیبخش همچون آفتاب و
چلچراغ و فروغ جاویدان جنگید. پس از آن نیز در بخشهای مختلف ارتش آزادی، مسئولیتهای
گوناگونی را عهدهدار شد.
مجاهد قهرمان ابوالقاسم رضوانی بهقدری خاکی و
فروتن بود و همیشه داوطلبانه به امور خدماتی و شهرداری و حتی تخلیه فاضلاب میپرداخت
که اگر کسی سوابق او را نمیدانست، هرگز تصور نمیکرد که او یک وکیل کارآزموده
دادگستری و صاحب کرسی حقوق و قضاوت است. همین ویژگی بود که او را به مجاهدی
وارسته و چهرهیی محبوب و الهامبخش در میان همرزمانش تبدیل کرده بود.
سالها تلاش و مجاهدت، و گذر از ده سال پایداری و
تحمل فشارهای محاصره و هجومها و توطئههای دشمن، از ابوالقاسم مجاهدی کوهوار ساخته
بود.
ابوالقاسم قهرمان پس از حمله مزدوران خامنهای و
مالکی به اشرف در مرداد 88، در جریان کارزار جهانی برای آزادی 36 مجاهد گروگان، در
مصاحبهای گفته بود:
«ماده 3
کنوانسیون ژنو میگوید، ماده سه، اعمال زیر را در مورد اشخاص مورد نظر در هر زمان
و در هر مکان ممنوع کرده و ممنوع میکند. این اعمال عبارتند از لطمه به حیات یا
تمامیت جسمانی افراد و بهطور مشخص گروگانگیری. ماده 146 و 147 هم بهنحوی گروگانگیری
را ممنوع و آن را از جرایم جنگی بهشمار میآورد».
اوج صلابت و استحکام عزم و اراده قاسم را بهخصوص
در دو ساله آخر زندگیش میشود دید؛ وقتی که، در اشرف برای نگاهبانی اموال مجاهدین
ماند.
او عزم خود را برای پایداریاش، در آخرین کلماتش
بیان کرد:
«… رستگاری از
آن کسی است که خونش در خاک اشرف ریخته شود و در کنار شهدای 6 و7مرداد و 19فروردین
به خاک سپرده شود…».
چون پیشتاز خویش
ایران ببین!
این خون سرخ و داغ مجاهد به خاک دشت
بار دگر
به پرچم تو رنگ میدهد
دژخیم در تله است
از عزم پایداری اشرف
الهام گیر
بر پا به پیش»
اگر چه جلادان خامنهای و مالکی خون او را به
مظلومانهترین صورت ریختند، اما بیشک، خدا و خلق و تاریخ، شاهد تحقق خواست و دعای
او در ایران فردا خواهند بود. وقتی که در نقشه مسیر خود در سال 91 نوشت:
«از خدا میخواهم
سرنگونی رژیم ولایتفقیه را نزدیک و دیدگان مردم ایران را به جمال جان جانان و مهر
تابان روشن نماید».
لینک زندگی نامه برای مطالعه کلیک کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر