۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

ایراناسطوره اشرف--يادواره مجاهدقهرمان ناصر كرمانيان


مجاهدقهرمان ناصر كرمانيان


مادرم! در رابطه با تو، هميشه دلم مي خواست پاسخي به تو، بر زخمهاي شلاق خوردة جانت، بر ستم مضاعف تاريخي اي كه برتو وارد شده پيدا كنم. هميشه پيش روي و چشمم بودي. از شهرهايي كه بر آن پرچم سياهي افراشته شده بود با تحمل رنج و شكنجه و زندان عبور كردم. براي يافتن جواب پاسخ تو، روزها و شبها راه پيمودم. بارها در چاله هاي مسير افتادم، عاقبت همراه ديگر ياران به سرزمين نور و رهايي و رحمت مريم رسيديم. ما تا رساندن تو به اين سرزمين تا محو كامل افكار ارتجاعي …مبارزه خواهم كرد
اين جان شيفتة آزادي، كه اينچنين به دنبال آرمان رهايي از هرگونه استثمار و بخصوص رفع ستم مضاعف از زنان ايران است، فرزند دلاوري از سرزمين آذربايجان است. جوان پرشوري كه از نوجواني درس و دبيرستان را رها مي كند و به قافلة فدا و آزادي مي پيوندد
تابستان 1358 از طريق نشريات سازمان و پخش آن با بچه ها، با سازمان آشنا شدم. يكي دوماه بعد از آشنايي باسازمان در شهر مياندوآب فعاليت هاي حرفه اي خودم را شروع كردم
ناصر در دوم شهريور 61 دستگير شد و تا ارديبهشت 62 در زندانهاي مياندوآب و قزلحصار كرج بود. بعداز آزادي از زندان، در تلاش وصل به جستجوپرداخت ودر تاريخ 30 بهمن 62 در كردستان به مجاهدين وصل شد.
اينچنين ناصر به رزمنده اي در گردانهاي مجاهد خلق و سپس رزمندة ارتش آزادي، و در سالهاي بعد با كسب آموزشها و توانمنديهاي لازم، به فرماندهي توانا براي ارتش آزادي تبديل گرديد 
پيروزيهاي ارتش آزادي مرهون رزم و رنج و شجاعت رزم آوراني چون ناصر بود. رزم آوراني كه شجاعت را با آرمان انقلاب و رهايي در مي آميختند و در صحنه هاي نبرد مي خروشيدند
پايداري ده ساله در اشرف محاصره شده نيز ميسر نبود مگر با عشق و شور و ايمان مجاهداني چون ناصر كه همه چيز خود را براي انقلاب ورهايي فدا كرده بودند
به سوگندهاي او براي ادامة راه نگاه كنيم. كلماتي كه با خواندن آن شكست و سرنگوني همة دجالان حاكم بر ميهن و آزادي مردم ايران به يقيني تبديل مي شود
ناصر كرمانيان: 28 آبان 91
به خون شهيدان سوگند مي خورم كه در كمال افتخار و سربلندي تا آخرين قطره خونم مجاهد مي مانم و مجاهد مي ميرم و تا رساندن خواهر مريم به تهران و سرنگوني رژيم ضد بشري خميني بر آرمانهاي توحيدي سازمان مجاهدين خلق وفادار خواهم بود و هرگز ، هرگز به رهبري و خلق اسيرمان پشت نخواهم كرد و اين نبردي است تا پيروزي

آخرين نوشته او يكماه قبل از شهادت اثري ماندگار از صدق و خلوص مجاهد خلق را به نمايش ميگذارد نوشته اي كه با درخون غلطيدنش مهر خورد
دشمن ضد بشري بداند كه ما مجاهدان اشرفي چون كوه ايستاده ايم و لحظه اي سستي و ضعف و سرافكندگي بر ما متصور نيست و به فرموده مولايمان علي (ع) كوهها از جابجنبند ما از جايمان تكان نخواهيم خورد. ما با راهبرانمان مريم و مسعود سوگند خورده ايم كه تا پيروزي وآزادي خلق در زنجيرمان لحظه اي كوتاهي نخواهيم كرد. بي شك كه اين نبردي است كه تا پيروزي و سرنگوني رژيم ضد بشري ادامه خواهد داشت 

«تعريفي تازه يافتم 
كه تعريفي تازه نبود،
ادراكي تازه، براي منِ بي ادراك بود
كه: انسان، آن است كه عليه زنجير مي جنگد
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-سروي ايستاده ازتبارسردارجنگل مجاهدقهرمان رحمت بلوك نخجيری


رحمت بلوك نخجيري متولد سال 1337 شهر دلاورخيز لاهيجان بود. همزمان با بالا گرفتن امواج قيامها در انقلاب ضدسلطنتي، رحمت در تابستان57 فعاليت سياسي ـ اجتماعي خود را با شركت در تظاهرات ضد شاه شروع كرد. هنوز چند ماهي نگذشته بود كه با مجاهدين آشنا شد
و در ارتباط با جنبش ملي مجاهدين قرار گرفت و وارد فعاليتهاي تبليغي ازجمله فروش نشريه شد
مردم لاهيجان چهره جواني پرشور را كه در ميزهاي كتاب و نشريه سازمان از آرمان آزادي دفاع ميكرد فراموش نميكنند
در سال 59 رحمت از لاهيجان به رشت منتقل شد. پس از 30خرداد به زندگي مخفي روي آورد اما در شهريور 60 در رشت شناسايي و دستگير شد. رحمت طي سه سال زندان، از عناصر مقاوم زندان بود و در تشكيلات مجاهدين در زندان بسيار فعال بود و مدتي هم مسئوليت تشكيلات را در زندان مالك اشتر برعهده داشت. يكي از همبندان او نوشته است، رحمت نخجيري و شهرام ياسري و حسن غلامپور، موتور محرك زندان بودند و با شور و نشاط و مقاومت خود، روحية مقاومت و جنگندگي را در ساير زندانيان ميدميدند و زندانبانها را به ستوه ميآوردند.
رحمت در مرداد 64 از زندان آزاد شد.بلافاصله موفق شد بعد از 4ماه خود را به ساير همرزمان مجاهدش در منطقه مرزي ايران و عراق برساند و سلاح مجاهدت بردارد. رحمت كه تا بن استخوان به راهي كه برگزيده بود و سختيهاي آن آگاهي و عشق داشت درهمان روزهاي اول وصل مجددش به تشكيلات نوشت:
جريان تكامل پرپيچ وخم بوده وسخت و دشوار ميباشد و ما چنين راهي را طي ميكنيم بقول امام علي (ع) ”انّ امرَنا صعب مستصعَب“ما راه پرپيچ وخم وسختي را در پيش داريم . براي رسيدن به آرمانهاي والاي انساني بايد اين چنين راهي را با دلي پرشور پذيرفت
رحمت قهرمان درعمل نيز در برابر همه آزمايشها وا بتلاهاي اين راه صبور و متعهد بود. با تأسيس ارتش آزادبيخش، او با جنگاوري و شور مضاعف درعملياتهاي بزرگ آفتاب و چلچراغ وفروغ جانانه جنگيد
اما انقلاب ايدئولوژيك دروني سازمان براي او، افقهاي بالاتري از جنگاوري، مسئوليت پذيري و فدا گشود. فداي همه چيز براي آزادي و براي رهايي ميهن رحمت بر عزم استوار خود در سال 91 چنين تأكيد كرد
مجاهد شهید رحمت بلوك نخجيري
با تمام وجود در راه رهايي خلق اسير و محبوب خود قدم برداشته و با سرفرازي و شكوه و شيريني به جنگ تمام عيار با نظام پليد آخوندهاي دين فروش و وحشي ادامه خواهم داد. در اين مسير البته پذيراي هر ابتلايي هستم و نسبت به آنها در درگاه حقتعالي شكرگزارم. ” رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ“
رحمت كه مسئوليتهاي مختلفي را در ارتش آزاديبخش داشت، نه تنها خود با شايستگي پاسخگوي مسئوليتهايش بود، بلكه تاثيرات انگيزاننده اي بر روي ساير همرزمانش داشت. درخشش عنصر صدق و فدا در مجاهد قهرمان رحمت بلوك نخجيري دوران پايداري پرشكوه ده ساله در اشرف چشمگير بود سخنان او درمراسم بزرگداشت شهداي قهرمان مجاهد خلق محمدعلي حاج آقايي و جعفر كاظمي، گوشهاي از شخصيت انقلابي اين سردار مجاهد را نشان ميدهد
هرشب ستاره اي به زمين ميكشند و بازاين آسمان غم زده غرق ستاره هاست
امروز ولي فقيه ارتجاع وطلسم شكسته دويار اشرفي، دويار قهرمان و پايدار ما را جعفر كاظمي و محمد علي حاج آقايي رو به چوبه دار سپرد
خون اين عزيزان خون اين شهداي سرفرازعزم ما اشرفي ها را هرچه مستحكمتر و مصمم ترميكند تا بتوانيم غبار اين نظام پليد رو درهم بپيچيم. ما شكي نداريم 120 هزار نفر ازرشيدترين فرزندان ملت ايران اين راه را طي كردند و ما هم به آنها لبيك گفتيم ومصمم و استوار ايستاده ايم
مجاهد شهید رحمت بلوك نخجيري

ايستادگي صبورانة رحمت قهرمان در اعتصاب غذاي 72 روزه بعد ازحماسه فروغ ايران نيز گواهي ديگر در اثبات اين ادعاست
رحمت اما، اوج شرافت و كَرامت و زيادت را با بوسه خونينش بر خاك اشرف و تابلوي پرشكوهي كه در حماسه 10 شهريور خلق شد درصفحه تاريخ مقاومت مردم ايران به ثبت داد آخرين اثر جاودانه از او دست نوشته اي است كه قبل از شهادت آن را نوشت و با خون خود يك ماه آن را مهر كرد
در مقابل دشمن پليد و همة حاميان كثيف او چون كوه استوار خواهم ماند. اگر زمانه صد بار هم سختتر باشد بر ايستادگي و تعهدم افزوده و با درسي شكوهمند و پايدار آن را در ميادين مختلف عيان خواهم نمود
«من آن گلبرگ مغرورم كه ميميرم ز بيآبي
ولي با خواري و ذلت، پي شبنم نميگردم
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-عراق- سازمان مجاهدین خلق ایران- کتاب ”اموال مجاهدین در اشرف“ توسط کمیته حقوقی کمپ لیبرتی با ۳۱۰سند و ۷۳ مستند تصویری


کمیته‌ی حقوقی لیبرتی، با گرامیداشت خاطره شهدای قهرمان کمیته حقوقی اشرف، مجاهدان خلق حمید باطبی (طبری) نماینده و مشاور حقوقی، حسین مدنی مشاور حقوقی و ابوالقاسم رضوانی وکیل مجاهدین و قاضی دادگستری که در قتل‌عام 10شهریور 1392 به‌شهادت رسیدند، گزارش مشروح خود درباره ”اموال مجاهدین در اشرف“ را به زبان فارسی (در 735 صفحه) و همچنین به زبان انگلیسی (در 635 صفحه) گردآوری و منتشر کرد.

این گزارش که به‌صورت یک کتاب جامع در 10 فصل تدوین شده است، حاوی 310 سند و 73 مستند تصویری است که هیچ تردیدی در حقوق کامل سازمان مجاهدین خلق ایران و ساکنان اشرف بر اموال منقول و غیرمنقولشان در اشرف باقی نمی‌گذارد. این گزارش همچنین مبانی حقوقی مالکیت مجاهدین بر اموال منقول و غیرمنقولشان را با استناد به قوانین عراق تشریح می‌کند.

رژیم ضدبشری ولایت‌فقیه و مالکی نخست‌وزیر دست‌نشانده‌اش در عراق که هدفشان نابودی مجاهدین و یا وادار کردن آنها به تسلیم بود، علاوه بر کشتار و جابه‌جایی اجباری ساکنان اشرف تلاش کردند مالکیت آنها بر اموالشان را هم سلب کنند.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.



۱۳۹۴ شهریور ۲۱, شنبه

ایران -عراق -ویدئوی اعتراض ساکنان کمپ لیبرتی


خبرهای مرتبط:
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران20شهریورماه 1394 -11سپتامبر 2015

 د ر اطلاعیه ای اعلام کرد همزمان با انتقال مزدوران به لیبرتی، محاصره پزشکی و لجستیکی کمپ تشدید می‌شود 

انتقال مزدوراناطلاعات و نیروی قدس رژیم ایران به لیبرتی تحت عنوان خانواده ساکنان توسط سفارت رژیم ایران در بغداد و مأموران امنیتی عراقی تحت نظر فالح فیاض

Iran-Iraq-Camp Liberty: Intensified medical and logistical blockade, simultaneous with transfer of MOIS agents

Published on Sep 12, 2015

Camp liberty residents protest against MOIS and terrorist Quds Force elements sent to the Camp under cover of residents’ relatives by Iranian regime’s embassy in Baghdad and Iraqi security officials under the command of Faleh Fayyad







NCRI - The committee in charge of suppressing Camp Liberty residents, supervised by Faleh Fayyad, has intensified the blockade of Camp Liberty simultaneous with the transfer to Liberty on September 7 and 10 of a group of agents of the Iranian Intelligence Ministry and the terrorist Quds Force who are disguised as families of residents.

Accordingly, on Wednesday, September 9, Iraqi forces prevented four residents with appointments for eye-surgery from going to hospital in Baghdad. The appointments had been made a long time in advance.

Click here for details

۱۳۹۴ شهریور ۱۹, پنجشنبه

ایران-يادي ازمجاهد قهرمان حسين مدني از مسئولان روابط خارجي و مشاور حقوقي اشرف

اينجا ديهيمي ازستاره را به تقديس نشسته‌ام برفراز سيماي كسي كه درخشش ديدگانش خلاصهٌ پاكيهاي بشري است
دانشجوي سال آخر مهندسي الكترو مكانيك در دانشگاه ايالتي ويرجينيا
از اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران كميسيون خارجه
گنجينه يي كه فدية آزادي شد

هر كسي را كه حتي كمي با او صحبت ميكرد، تحت تأثير قرار ميداد، از تسلط و اشرافي كه نسبت به مسائل سياسي و حقوقي داشت و از ديدگاه عميق و استراتژيكش نسبت به روند حوادث. يكي از نمايندگان پارلمان عراق هنگامي كه خبر شهادت مجاهد قهرمان حسين مدني را شنيد، از سر درد فريادي كشيد و گفت بخدا اگر عراق 5نفر مثل حسين مدني داشت، سرنوشتش تغيير ميكرد و پائولو كازاكا نماينده پيشين پارلمان اروپا از پرتقال دربارة او گفت حسين مدني براي من خيلي ارزشمند بود. در سال 2004 وقتي نتوانستم وارداشرف شوم اين او بود كه مرا در آن صحرا تحويل گرفت
ساعتها در شب با هم صحبت مي كرديم و او مطالب بسيار عميقي را بيان مي كرد كه من كه از او سن بيشتري داشتم نتوانسته بودم فهم كنم من انسانهايي به شجاعت، استحكام اراده و به ارزشمندي اين ايراني هايي كه در اشرف و ليبرتي هستند نديده ام. نيروي آنهاعظيم است
اما براي همرزمانش و همة كساني كه مجاهد قهرمان حسين مدني را از نزديكتر ديده و ميشناختند، فراتر از توانمنديهاي سياسي و دانش و ژرف بيني اش نسبت به مسائل، آنچه بخصوص آدمي را مجذوب و شيفتة او ميكرد، تواضع و صفاي باطن و پاكباختگي و شور انقلابي اين مجاهد والامقام بود
حسين كه در خانواده اي نسبتاً مرفه به دنيا آمده بود، در 16سالگي و در حالي كه بسيار جوان بود براي ادامة تحصيل به آمريكا عزيمت كرد و در دانشگاه ايالتي ويرجينيا به تحصيل پرداخت؛ اما اين همزمان بود با انقلاب ضدسلطنتي و ماجراها وكشاكشهاي مجاهدين با سارق انقلاب، خميني دجال. تشخيص حق و باطل در اين جنگ بيامان براي ذهن وقّاد حسين كه ضمناً هيچ كيسهاي هم براي خود ندوخته بود، به هيچوجه دشوار نبود. حسين آرمانگرا بود يعني از زمرة آن انسانهاي كميابي كه وقتي حق و جهت درست را تشخيص ميداد، بي محابا و بدون محاسبة سود و زيان فردي گام در آن ميگذارند و تا انتها پيش ميروند. بنابراين به سرعت درس و تحصيل را در حالي كه سال آخر مهندسي الكترو مكانيك بود، كنار گذاشت و به طور تمام وقت در انجمن دانشجويان هوادار مجاهدين، تمام وجود خود را وقف آرمان مجاهدين كرد. اما فعاليت در خارج كشور، حسين را راضي نميكرد از اين رو در سال 65 عازم منطقة مرزي شد و در كسوت رزمندة آزادي، سلاح مجاهدت به دست گرفت و با شهامت و لياقتي كه در جريان جنگ رويارو با دشمن ضدبشري و در چند عمليات ارتش آزاديبخش از جمله در آفتاب، چلچراغ و فروغ جاويدان بارز كرد تا بالاترين مدارهاي فرماندهي ارتقا يافت
شجاعت و لياقت حسين نه صرفاً به خاطر توانمنديها و خلاقيتهاي نظامي، بلكه نشأت گرفته از دستاوردهاي عقيدتي درخشان او، بخصوص پس از انقلاب ايدئولوژيك بود. همان صلاحيت بنيادين كه در صحنه هاي سياسي و نبرد سياسي نيز او را از چنان اعتماد به نفس و توانمندي خيره كننده اي برخوردار ميكرد كه طرف مقابل نيز ناگزير به آن اذعان مينمود؛ اين تراز بالاي ايدئولوژيك را به وضوح ميتوان در نوشته هاي حسين ديد
مجاهد قهرمان حسين مدني
با تمسك به علي مرتضي، كه براي همه انقلابيون تاريخ راهگشايي كرد تا تسليم تعادل قوا و اسير فتنه هاي فرصت طلبانه نشوند و هرچند در برابر ارزشهاي والاي او احساس ناچيزي مي كنم، اما از اعماق وجود براي ايستادگي تا هركجا و تا فراسوي طاقتم احساس اطمينان قلبي ميكنم
ايمان خدشه ناپذير مجاهد قهرمان حسين مدني به پيروزمندي مسير انقلاب، از ايمان عميق او نسبت به رهبري مقاومت مسعود و مريم رجوي ناشي ميشد. او با اعتقاد و ايمان به اين اصل كه عنصر رهبري، عامل تعيين كنندة سرنوشت هر انقلاب است. با تمام وجود ايمان داشت كه پيروزي، تقدير محتوم مقاومت ايران است و باز شدن بن بستي كه اكنون در تحولات خاورميانه مشاهده ميشود در گرو پيروزي مقاومت مردم ايران و سرنگوني فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران است. قسمتي از نامة مجاهد قهرمان حسين مدني به رهبر مقاومت، مسعود رجوي، گوياي همين ايمان و همين روشن بيني استراتژيك است
اين راه به پيروزي ميرسد. ايمان دارم كه راه از همينجا باز ميشود. من هم اين روزها بعضاً حس ميكردم كه تولد ديگري در راه است. پوستة تنگ تعادل كنوني ديگر ظرفيت تحمل ارزشهايي كه شما خلق كرده ايد را ندارد. آرمان شما و انقلاب خواهر مريم كه در اشرف ميوه و ثمره داده است عالم سياست را در نورديده و بر جبرهاي معمول سياست و تجارت بالاخره چيره شده است. اين كنفرانس ها و اين سخنرانيها و اين عبارات و عواطف انساني از سوي كساني كه اشتراك فرهنگي نيز با ما ندارند هيچ معنايي جز اين ندارد كه چيزي در عالم ما ورق خورده است و اينها تنها نشانه هاي آن است. عالمي بي صبرانه در انتظار است
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید


تو اون كوهي كه وقت جان دادن تكيه كرده به شانه ات ايمان 

ایران-یادي از دلير آذربايجاني محمود رضا صفوي

انتخاب كرد كه رفيق ماه باشه 
يه ستاره تو شب سياه باشه
يه هماواز با سرود كهكشون 
يه هماورد واسه صد سپاه باشه

من در خانواده اي مذهبي و نسبتا مرفه متولد شدم.ديپلم رشتة طبيعي گرفتم و بدنبال آن در انستيتو تكنولوژي شهرستان اروميه در رشتة مهندسي مكانيك ادامة تحصيل داده و فوق ديپلم گرفتم و بعد جهت ادامة تحصيل به خارج كشور (انگلستان) رفتم و در رشتة مهندسي مكانيكي در پلي تكنيك تا سال دوم ادامه دادم و بعد بدنبال فعاليت سياسي و بعد از 30 خرداد 1360
تحصيلات را نيمه تمام گذاشته و تمام وقت درانجمن هواداران سازمان فعاليت خود را ادامه دادم.
اينچنين محمودرضا ازشغل و زندگي و آيندة مرفه خود در كشورهاي اروپايي گذشت و پا در ميدانهاي نبرد و رزم آوري گذاشت. در سالهاي بعد محمود را در ميدانهاي نبردهاي ارتش آزادي مي بينيم
او در عمليات چلچراغ و فروغ جاويدان شركت كرده و در هر دو عمليات مجروح شد
پس از آن محمود سالها در بخشهاي اجتماعي وسپس در امور مخابرات و لجستيك يگانهاي مختلف ارتش آزادي، ايفاي مسئوليت كرد. و دوران پايداري اشرف را نيز با همان شور و انگيزه گذراند
محمودرضا در قسمتي از وصيت نامه اش، بعد ازحماسة 19 فروردين 1390 نوشت
تجديد عهد ميكنم و پيمان خون ونفس مي بندم به خانواده ام ميگويم بعد از شهادتم به خودتان غم و اندوه راه ندهيد وافتخار كنيد به اينكه من يك مجاهد خلق براي آزادي ايران و آينده ايران هستم. به دشمن ضد بشري مردم ايران و تمامي اخوندهاي جاني و جنايتكار ميگويم بيا بيا بيا
 محمود رضا صفوي
محمودرضا در نامه يي براي برادر مسعود در ديماه 1390 مي نويسد
اين روزها كه ما اشرفيان در كانون توجهات و حمايتهاي بين المللي هستيم و سِيلي از دستاوردها و پيروزيها نصيب ما ميشود در خودم و ديگران يك تهديد جدي احساس ميكنم كه جايگاه و قدر و منزلت اين همه پيروزيها را خوب نفهميم و از محور و شاخص اصليمان يعني شعاركس نخارد و درس ماندگار غافل شويم.قطعا روزي خواهد رسيد كه چشمان غم زده يك خلق با حضور شما در ميان توده ها روشن و خندان خواهد شد و آن روز دور نيست . اليس الصبح بقريب 
آخرين دست نوشته اي كه يك ماه قبل از شهادتش نوشته اثري ماندگار از اوست كه خود را فديه آزادي كرد
گذشته از همه چيز، به دنبال آرمان آزادي
ياعلي، دشمن با انواع توطئه و دسيسه ها، و با پشتيباني محورشر درصدد نابودي تشكيلات و ارتش آزادي تو بود، اما ما مجاهدين به يمن راهبري هوشيارانه و صديق برادر مسعود توانستيم بر همة توطئه ها غلبه كنيم و كيد و مكر يزيديان و معاويه هاي دوران را به خودشان برگردانيم و با شعار هيهات منا الذله، مسير برحق تو را در اوج افتخار و شرف پيش ببريم
محمود رضا صفوي 8 مرداد 1392
محمود رضا به نزديك بودن صبح آزادي مردم ايران يقين داشت. اينك خون او نيز در شفق هاي ايران، تاريكيهاي شب را مي شكافد و به هر زادة شريف ايران پيغام مي دهد كه براي تحقق آن صبح آزادي، بپا خيزد. سلام بر مجاهد قهرمان محمود رضا صفوي، روزي كه زاده شد، روزي كه به تمامي شغل و حرفه و آيندة مرفه پشت كرد و به ميدانهاي رزم شتافت، و روزي كه مظلومانه به شهادت رسيد.
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید