انتخاب كرد كه رفيق ماه باشه
يه ستاره تو شب سياه باشه
يه هماواز با سرود كهكشون
يه هماورد واسه صد سپاه باشه
يه ستاره تو شب سياه باشه
يه هماواز با سرود كهكشون
يه هماورد واسه صد سپاه باشه
من در خانواده اي مذهبي و نسبتا مرفه متولد شدم.ديپلم رشتة طبيعي گرفتم و بدنبال آن در انستيتو تكنولوژي شهرستان اروميه در رشتة مهندسي مكانيك ادامة تحصيل داده و فوق ديپلم گرفتم و بعد جهت ادامة تحصيل به خارج كشور (انگلستان) رفتم و در رشتة مهندسي مكانيكي در پلي تكنيك تا سال دوم ادامه دادم و بعد بدنبال فعاليت سياسي و بعد از 30 خرداد 1360
تحصيلات را نيمه تمام گذاشته و تمام وقت درانجمن هواداران سازمان فعاليت خود را ادامه دادم.
تحصيلات را نيمه تمام گذاشته و تمام وقت درانجمن هواداران سازمان فعاليت خود را ادامه دادم.
اينچنين محمودرضا ازشغل و زندگي و آيندة مرفه خود در كشورهاي اروپايي گذشت و پا در ميدانهاي نبرد و رزم آوري گذاشت. در سالهاي بعد محمود را در ميدانهاي نبردهاي ارتش آزادي مي بينيم
او در عمليات چلچراغ و فروغ جاويدان شركت كرده و در هر دو عمليات مجروح شد
پس از آن محمود سالها در بخشهاي اجتماعي وسپس در امور مخابرات و لجستيك يگانهاي مختلف ارتش آزادي، ايفاي مسئوليت كرد. و دوران پايداري اشرف را نيز با همان شور و انگيزه گذراند
محمودرضا در قسمتي از وصيت نامه اش، بعد ازحماسة 19 فروردين 1390 نوشت
تجديد عهد ميكنم و پيمان خون ونفس مي بندم به خانواده ام ميگويم بعد از شهادتم به خودتان غم و اندوه راه ندهيد وافتخار كنيد به اينكه من يك مجاهد خلق براي آزادي ايران و آينده ايران هستم. به دشمن ضد بشري مردم ايران و تمامي اخوندهاي جاني و جنايتكار ميگويم بيا بيا بيا
محمودرضا در نامه يي براي برادر مسعود در ديماه 1390 مي نويسد
او در عمليات چلچراغ و فروغ جاويدان شركت كرده و در هر دو عمليات مجروح شد
پس از آن محمود سالها در بخشهاي اجتماعي وسپس در امور مخابرات و لجستيك يگانهاي مختلف ارتش آزادي، ايفاي مسئوليت كرد. و دوران پايداري اشرف را نيز با همان شور و انگيزه گذراند
محمودرضا در قسمتي از وصيت نامه اش، بعد ازحماسة 19 فروردين 1390 نوشت
تجديد عهد ميكنم و پيمان خون ونفس مي بندم به خانواده ام ميگويم بعد از شهادتم به خودتان غم و اندوه راه ندهيد وافتخار كنيد به اينكه من يك مجاهد خلق براي آزادي ايران و آينده ايران هستم. به دشمن ضد بشري مردم ايران و تمامي اخوندهاي جاني و جنايتكار ميگويم بيا بيا بيا
محمودرضا در نامه يي براي برادر مسعود در ديماه 1390 مي نويسد
اين روزها كه ما اشرفيان در كانون توجهات و حمايتهاي بين المللي هستيم و سِيلي از دستاوردها و پيروزيها نصيب ما ميشود در خودم و ديگران يك تهديد جدي احساس ميكنم كه جايگاه و قدر و منزلت اين همه پيروزيها را خوب نفهميم و از محور و شاخص اصليمان يعني شعاركس نخارد و درس ماندگار غافل شويم.قطعا روزي خواهد رسيد كه چشمان غم زده يك خلق با حضور شما در ميان توده ها روشن و خندان خواهد شد و آن روز دور نيست . اليس الصبح بقريب
آخرين دست نوشته اي كه يك ماه قبل از شهادتش نوشته اثري ماندگار از اوست كه خود را فديه آزادي كرد
گذشته از همه چيز، به دنبال آرمان آزادي
ياعلي، دشمن با انواع توطئه و دسيسه ها، و با پشتيباني محورشر درصدد نابودي تشكيلات و ارتش آزادي تو بود، اما ما مجاهدين به يمن راهبري هوشيارانه و صديق برادر مسعود توانستيم بر همة توطئه ها غلبه كنيم و كيد و مكر يزيديان و معاويه هاي دوران را به خودشان برگردانيم و با شعار هيهات منا الذله، مسير برحق تو را در اوج افتخار و شرف پيش ببريم
محمود رضا صفوي 8 مرداد 1392
گذشته از همه چيز، به دنبال آرمان آزادي
ياعلي، دشمن با انواع توطئه و دسيسه ها، و با پشتيباني محورشر درصدد نابودي تشكيلات و ارتش آزادي تو بود، اما ما مجاهدين به يمن راهبري هوشيارانه و صديق برادر مسعود توانستيم بر همة توطئه ها غلبه كنيم و كيد و مكر يزيديان و معاويه هاي دوران را به خودشان برگردانيم و با شعار هيهات منا الذله، مسير برحق تو را در اوج افتخار و شرف پيش ببريم
محمود رضا صفوي 8 مرداد 1392
محمود رضا به نزديك بودن صبح آزادي مردم ايران يقين داشت. اينك خون او نيز در شفق هاي ايران، تاريكيهاي شب را مي شكافد و به هر زادة شريف ايران پيغام مي دهد كه براي تحقق آن صبح آزادي، بپا خيزد. سلام بر مجاهد قهرمان محمود رضا صفوي، روزي كه زاده شد، روزي كه به تمامي شغل و حرفه و آيندة مرفه پشت كرد و به ميدانهاي رزم شتافت، و روزي كه مظلومانه به شهادت رسيد.
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید