د
ر اطلاعیه ای اعلام کرد همزمان با انتقال مزدوران به لیبرتی، محاصره پزشکی و
لجستیکی کمپ تشدید میشود
انتقال مزدوراناطلاعات و نیروی قدس رژیم ایران به لیبرتی تحت عنوان خانواده ساکنان توسط سفارت رژیم
ایران در بغداد و مأموران امنیتی عراقی تحت نظر فالح فیاض
Camp liberty residents protest against MOIS and terrorist Quds Force elements sent to the Camp under cover of residents’ relatives by Iranian regime’s embassy in Baghdad and Iraqi security officials under the command of Faleh Fayyad
NCRI - The committee in charge of suppressing Camp Liberty residents, supervised by Faleh Fayyad, has intensified the blockade of Camp Liberty simultaneous with the transfer to Liberty on September 7 and 10 of a group of agents of the Iranian Intelligence Ministry and the terrorist Quds Force who are disguised as families of residents.
Accordingly, on Wednesday, September 9, Iraqi forces prevented four residents with appointments for eye-surgery from going to hospital in Baghdad. The appointments had been made a long time in advance.
اينجا ديهيمي ازستاره را به تقديس نشستهام برفراز سيماي كسي كه درخشش ديدگانش خلاصهٌ پاكيهاي بشري است
دانشجوي سال آخر مهندسي الكترو مكانيك در دانشگاه ايالتي ويرجينيا
از اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران كميسيون خارجه
گنجينه يي كه فدية آزادي شد
هر كسي را كه حتي كمي با او صحبت ميكرد، تحت تأثير قرار ميداد، از تسلط و اشرافي كه نسبت به مسائل سياسي و حقوقي داشت و از ديدگاه عميق و استراتژيكش نسبت به روند حوادث. يكي از نمايندگان پارلمان عراق هنگامي كه خبر شهادت مجاهد قهرمان حسين مدني را شنيد، از سر درد فريادي كشيد و گفت بخدا اگر عراق 5نفر مثل حسين مدني داشت، سرنوشتش تغيير ميكرد و پائولو كازاكا نماينده پيشين پارلمان اروپا از پرتقال دربارة او گفت حسين مدني براي من خيلي ارزشمند بود. در سال 2004 وقتي نتوانستم وارداشرف شوم اين او بود كه مرا در آن صحرا تحويل گرفت
ساعتها در شب با هم صحبت مي كرديم و او مطالب بسيار عميقي را بيان مي كرد كه من كه از او سن بيشتري داشتم نتوانسته بودم فهم كنم من انسانهايي به شجاعت، استحكام اراده و به ارزشمندي اين ايراني هايي كه در اشرف و ليبرتي هستند نديده ام. نيروي آنهاعظيم است
اما براي همرزمانش و همة كساني كه مجاهد قهرمان حسين مدني را از نزديكتر ديده و ميشناختند، فراتر از توانمنديهاي سياسي و دانش و ژرف بيني اش نسبت به مسائل، آنچه بخصوص آدمي را مجذوب و شيفتة او ميكرد، تواضع و صفاي باطن و پاكباختگي و شور انقلابي اين مجاهد والامقام بود
حسين كه در خانواده اي نسبتاً مرفه به دنيا آمده بود، در 16سالگي و در حالي كه بسيار جوان بود براي ادامة تحصيل به آمريكا عزيمت كرد و در دانشگاه ايالتي ويرجينيا به تحصيل پرداخت؛ اما اين همزمان بود با انقلاب ضدسلطنتي و ماجراها وكشاكشهاي مجاهدين با سارق انقلاب، خميني دجال. تشخيص حق و باطل در اين جنگ بيامان براي ذهن وقّاد حسين كه ضمناً هيچ كيسهاي هم براي خود ندوخته بود، به هيچوجه دشوار نبود. حسين آرمانگرا بود يعني از زمرة آن انسانهاي كميابي كه وقتي حق و جهت درست را تشخيص ميداد، بي محابا و بدون محاسبة سود و زيان فردي گام در آن ميگذارند و تا انتها پيش ميروند. بنابراين به سرعت درس و تحصيل را در حالي كه سال آخر مهندسي الكترو مكانيك بود، كنار گذاشت و به طور تمام وقت در انجمن دانشجويان هوادار مجاهدين، تمام وجود خود را وقف آرمان مجاهدين كرد. اما فعاليت در خارج كشور، حسين را راضي نميكرد از اين رو در سال 65 عازم منطقة مرزي شد و در كسوت رزمندة آزادي، سلاح مجاهدت به دست گرفت و با شهامت و لياقتي كه در جريان جنگ رويارو با دشمن ضدبشري و در چند عمليات ارتش آزاديبخش از جمله در آفتاب، چلچراغ و فروغ جاويدان بارز كرد تا بالاترين مدارهاي فرماندهي ارتقا يافت
شجاعت و لياقت حسين نه صرفاً به خاطر توانمنديها و خلاقيتهاي نظامي، بلكه نشأت گرفته از دستاوردهاي عقيدتي درخشان او، بخصوص پس از انقلاب ايدئولوژيك بود. همان صلاحيت بنيادين كه در صحنه هاي سياسي و نبرد سياسي نيز او را از چنان اعتماد به نفس و توانمندي خيره كننده اي برخوردار ميكرد كه طرف مقابل نيز ناگزير به آن اذعان مينمود؛ اين تراز بالاي ايدئولوژيك را به وضوح ميتوان در نوشته هاي حسين ديد
با تمسك به علي مرتضي، كه براي همه انقلابيون تاريخ راهگشايي كرد تا تسليم تعادل قوا و اسير فتنه هاي فرصت طلبانه نشوند و هرچند در برابر ارزشهاي والاي او احساس ناچيزي مي كنم، اما از اعماق وجود براي ايستادگي تا هركجا و تا فراسوي طاقتم احساس اطمينان قلبي ميكنم
ايمان خدشه ناپذير مجاهد قهرمان حسين مدني به پيروزمندي مسير انقلاب، از ايمان عميق او نسبت به رهبري مقاومت مسعود و مريم رجوي ناشي ميشد. او با اعتقاد و ايمان به اين اصل كه عنصر رهبري، عامل تعيين كنندة سرنوشت هر انقلاب است. با تمام وجود ايمان داشت كه پيروزي، تقدير محتوم مقاومت ايران است و باز شدن بن بستي كه اكنون در تحولات خاورميانه مشاهده ميشود در گرو پيروزي مقاومت مردم ايران و سرنگوني فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران است. قسمتي از نامة مجاهد قهرمان حسين مدني به رهبر مقاومت، مسعود رجوي، گوياي همين ايمان و همين روشن بيني استراتژيك است
اين راه به پيروزي ميرسد. ايمان دارم كه راه از همينجا باز ميشود. من هم اين روزها بعضاً حس ميكردم كه تولد ديگري در راه است. پوستة تنگ تعادل كنوني ديگر ظرفيت تحمل ارزشهايي كه شما خلق كرده ايد را ندارد. آرمان شما و انقلاب خواهر مريم كه در اشرف ميوه و ثمره داده است عالم سياست را در نورديده و بر جبرهاي معمول سياست و تجارت بالاخره چيره شده است. اين كنفرانس ها و اين سخنرانيها و اين عبارات و عواطف انساني از سوي كساني كه اشتراك فرهنگي نيز با ما ندارند هيچ معنايي جز اين ندارد كه چيزي در عالم ما ورق خورده است و اينها تنها نشانه هاي آن است. عالمي بي صبرانه در انتظار است
انتخاب كرد كه رفيق ماه باشه يه ستاره تو شب سياه باشه يه هماواز با سرود كهكشون
يه هماورد واسه صد سپاه باشه
من در خانواده اي مذهبي و نسبتا مرفه متولد شدم.ديپلم رشتة طبيعي گرفتم و بدنبال آن در انستيتو تكنولوژي شهرستان اروميه در رشتة مهندسي مكانيك ادامة تحصيل داده و فوق ديپلم گرفتم و بعد جهت ادامة تحصيل به خارج كشور (انگلستان) رفتم و در رشتة مهندسي مكانيكي در پلي تكنيك تا سال دوم ادامه دادم و بعد بدنبال فعاليت سياسي و بعد از 30 خرداد 1360 تحصيلات را نيمه تمام گذاشته و تمام وقت درانجمن هواداران سازمان فعاليت خود را ادامه دادم.
اينچنين محمودرضا ازشغل و زندگي و آيندة مرفه خود در كشورهاي اروپايي گذشت و پا در ميدانهاي نبرد و رزم آوري گذاشت. در سالهاي بعد محمود را در ميدانهاي نبردهاي ارتش آزادي مي بينيم
او در عمليات چلچراغ و فروغ جاويدان شركت كرده و در هر دو عمليات مجروح شد
پس از آن محمود سالها در بخشهاي اجتماعي وسپس در امور مخابرات و لجستيك يگانهاي مختلف ارتش آزادي، ايفاي مسئوليت كرد. و دوران پايداري اشرف را نيز با همان شور و انگيزه گذراند
محمودرضا در قسمتي از وصيت نامه اش، بعد ازحماسة 19 فروردين 1390 نوشت
تجديد عهد ميكنم و پيمان خون ونفس مي بندم به خانواده ام ميگويم بعد از شهادتم به خودتان غم و اندوه راه ندهيد وافتخار كنيد به اينكه من يك مجاهد خلق براي آزادي ايران و آينده ايران هستم. به دشمن ضد بشري مردم ايران و تمامي اخوندهاي جاني و جنايتكار ميگويم بيا بيا بيا
محمودرضا در نامه يي براي برادر مسعود در ديماه 1390 مي نويسد
اين روزها كه ما اشرفيان در كانون توجهات و حمايتهاي بين المللي هستيم و سِيلي از دستاوردها و پيروزيها نصيب ما ميشود در خودم و ديگران يك تهديد جدي احساس ميكنم كه جايگاه و قدر و منزلت اين همه پيروزيها را خوب نفهميم و از محور و شاخص اصليمان يعني شعاركس نخارد و درس ماندگار غافل شويم.قطعا روزي خواهد رسيد كه چشمان غم زده يك خلق با حضور شما در ميان توده ها روشن و خندان خواهد شد و آن روز دور نيست . اليس الصبح بقريب
آخرين دست نوشته اي كه يك ماه قبل از شهادتش نوشته اثري ماندگار از اوست كه خود را فديه آزادي كرد
گذشته از همه چيز، به دنبال آرمان آزادي
ياعلي، دشمن با انواع توطئه و دسيسه ها، و با پشتيباني محورشر درصدد نابودي تشكيلات و ارتش آزادي تو بود، اما ما مجاهدين به يمن راهبري هوشيارانه و صديق برادر مسعود توانستيم بر همة توطئه ها غلبه كنيم و كيد و مكر يزيديان و معاويه هاي دوران را به خودشان برگردانيم و با شعار هيهات منا الذله، مسير برحق تو را در اوج افتخار و شرف پيش ببريم
محمود رضا صفوي 8 مرداد 1392
محمود رضا به نزديك بودن صبح آزادي مردم ايران يقين داشت. اينك خون او نيز در شفق هاي ايران، تاريكيهاي شب را مي شكافد و به هر زادة شريف ايران پيغام مي دهد كه براي تحقق آن صبح آزادي، بپا خيزد. سلام بر مجاهد قهرمان محمود رضا صفوي، روزي كه زاده شد، روزي كه به تمامي شغل و حرفه و آيندة مرفه پشت كرد و به ميدانهاي رزم شتافت، و روزي كه مظلومانه به شهادت رسيد.
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
بگو تاريخ بنويسد براي ما و بعد از ما از اين صبر و صلابتهاي شيران داستانها را درين سيماي رنج آلود صبر آذين شير اوژن ببين اشرف نگينها را ، بخوان اشرفنشانها را همين گلهاست كز بذرش به هر سو باد بذري برد برويانيد از خاك سترون بوستانها را وطن از تو بسي شير است در شهنامه اشرف
چنان پيران كه اندر وي تو بيني بس جوانها ر
اینجا
غرور میهنم را میجویم و کومههای محرومانی را بیاد میآورم که تو فریاد دلنشین و
بلندشان شدهای. اینجا همه خاطرهها را تا انتهای فخر و گریستن بیاد میآورمشکوه
نبردهایت را از اولین تکههای مذاب نارنجک تا انتشار طعم آزادی در دهان مردم. تا
انتشار ارتش آزادی در تمامی میدانها.
«آنچه
در اشرف و لیبرتی میگذرد، عین کارزار سرنگونی است و هیچ تردیدی در آن نیست. ایمان
قاطع داریم که دورانی تغییر کرده که این تغییر نیز بر اساس کس نخارد حاصل کار و
تلاش و پایداری نسلی که… مقهور هیچ تعادل قوایی نشود و هر غیرممکنی را ممکن سازد».
مجاهد قهرماني كه روز دهم شهريور توسط آدمكشان مالكي در اشرف به شهادت رسيد، فرزند خانواده اي زحمتكش از مردم لاهيجان بود. خانهاي كه درآن به دنيا آمد، در كوي سردار جنگل بو و راهي هم كه برگزيد امتداد همان راه آن «كوچك» بزرگ بود
شهرام خود، اين مسير را چنين شرح داده در سال 54 با نام سازمان آشنا شدمدر فروردين 56 دستگير و مورد شكنجه قرار گرفتم و به مدت 3ماه درزندان شهرباني بودم بعد از پيروزي قيام به همراه بچه ها جنبش مجاهدين را (در لاهيجان) تشكيل داديم.در اسفند59 دستگير و درحقيقت ربوده شدم و تا عيد سال 63 در زندانهاي مختلف لاهيجان، رشت وچوكا بودم با فاصلة كمي از آزادي از زندان، درزمستان 63، شهرام دلير را در جمع رزمندگان مجاهدخلق در منطقة مرزي كردستان مي يابيم و كمي بعد او را در كسوت رزمندة آزادي، در ارتش آزاديبخش مي بينيم كه در صحنه هاي مختلف نبرد از پشتيباني و فني و تأسيساتي تا يكانهاي رزمي، پر تلاش و مسئول است
در جريان انتقال مجاهدان اشرفي به ليبرتي، شهرام از كساني است كه داوطلب ميشود براي نگهداري اموال مجاهدين تا تعيين تكليف نهايي در اشرف بماند. با يقيني كه خود آن را پياپي در نامه هايش ثبت ميكرد
دست نوشته هاي بجاي مانده از او سراسر درس درخشاني از عزم و رزم مجاهد خلق را نمايان ميكند
يقين دارم ديوار در ليبرتي و محدوديت در اشرف بخشي از طرح و برنامه رژيم براي از پاي در آوردن عنصر مجاهد خلق است
اما شهرام كه به سلاح انقلاب مسلح است، آنچنان كه خود نوشته، هيچ ترديدي در مورد سرانجام اين نبرد ندارد
چون انقلاب خواهر مريم را دارم از هيچ قدرتي هراسي به دل ندارم و تعادل به هر سمت كه بچرخد ، مجاهد اشرفي مي مانم و مي جنگم و مي ميرم چرا كه آنچه كه در اشرف و ليبرتي مي گذرد عين كارزار سرنگوني است و هيچ ترديدي در آن نيست
براي سرنگوني تا به آخر استوار خواهم بود ، ايمان قلبي دارم مجاهد اشرفي مي مانم و مي جنگم و مي ميرم
شرايط هر چه سخت تر و پيچيده تر شود، اگر سراسر زمين را دشمن فرا گرفته باشد، ذره اي از آرمان توحيد و رهايي كه فقط در ايدئولوژي ناب رجوي متبلور است كوتاه نخواهم آمد . براي سرنگوني تا به آخر استوار خواهم بود
به خلق قهرمان و اشرف نشان نيز ميگويم مجاهد اشرفي را الگو كنيد و به همراه او بگوييد مي كشم ، مي كشم ، آنكه برادرم كشت ،مي كشم مي كشم هر آنكه خواهرم كشت
رژيم زهر خورده طلسم شکسته ولایت فقیه با افزایش تاثیرات زهر در درونش و ا فزایش جنگ گرگها و اعتراضات و افزایش سمپاتی روز افزون بخصوص جوانان به سازمان مجاهدین خلق ایران و هم زمان با تولد حیات پنجاهمین سالگرد سازمان مجاهدین خلق ایران راه چاره را در افزایش فشار و وطئه علیه ساکنان کمپ لیبرتی میداند فارغ از اینکه هر گونه دست درزای و توطئه آواری مرگبار بر پیکره فرتوت نظامش خواهد بود و مرگش را تسریع میکند
در همین رابطه دبیر خانه شورای ملی مقاومت در روز پنجشنبه اطلاعیه ای در مورد جلوگيري از ورود قطعات ژنراتورهاي فرسوده به کمپ صادر کرد همینطور امروز سه شنبه 17شهریور در مورد انتقال مزدوران اطلاعات و نیروی تروریستی قدس به لیبرتی اطلاعیه ای صادر کرد
برای خواندن کامل این دو اطلاعیه اینجا و اینجا کلیک کنید