مجاهدانی که فروغ جاویدان را
رقم زدند چه کسانی بودند؟
از میان همه اقشار همه جای
میهن از داخل خاک ایران تا اقصی نقاط کره خاک خود را برای رقم زدن تاریخ به صحنه
رزم فروغ جاودان رساندند
تاریخی را با خون پاکشان برای
همیشه رقم زدند و خود را در یاد و برگ تاریخ خون فشان جاودانه کردند
این یادواره اشاره ای به زندگی
نامه برخی از این قهرمانان است
ابوذر ورداسبی
و کلمه را ذبح کردند...
شعر فردا:
فردا،
همین فردا،
روز دفن
کرکسان در ویرانههاست
روز بازگشت
کبوتران.
و خلقمان،
در کار
تعمیر آشیان آنها.
نامه یی بهجامانده از بهداد که پیش از شرکت در عملیات فروغ جاویدان برای مادرش نوشته. نامهیی که خود سراسر، شعری ست گویا و بی نیاز از تفسیر:
«روی سنگ مزارم بیشک می نویسند:
«شهادت در آستانه ی فتح دروازه های تهران»
اما من در فراموشی نخواهم مرد،
باز هم آسمان جوادیه و شوش و ری را با بادبادکهای رنگین رؤیاهایم تزیین میکنم و همراه عشقهای خودم زندگی میکنم. باز هم با رضا و علی به تاراج باغهای ورامین میرویم و با دستانی پر از گیلاس و یاس، خواب کوچه باغهای ساکت آن را، در انبوه خنده هایمان آشفته میکنیم. خوابهایم هنوز آشفته ی رقص عریانی ماهی سرخ بلور خانه مان است. باز هم ظهرهای تابستان در سایهی بازارچه ی کاروانسرا دوقلو، داستانهای خیال انگیز اکبر را گوش میدهم.
هرگز در فراموشی نمی میرم.
هنوز لذت پرسهزدن توی کوچه های خانیآباد، روی دلم باقی مانده. کوچه هایی که الآن در حصار فقر و فساد و جنگ، دچار نفرین و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذیانی سخت زندگی میکنند».
«روی سنگ مزارم بیشک می نویسند:
«شهادت در آستانه ی فتح دروازه های تهران»
اما من در فراموشی نخواهم مرد،
باز هم آسمان جوادیه و شوش و ری را با بادبادکهای رنگین رؤیاهایم تزیین میکنم و همراه عشقهای خودم زندگی میکنم. باز هم با رضا و علی به تاراج باغهای ورامین میرویم و با دستانی پر از گیلاس و یاس، خواب کوچه باغهای ساکت آن را، در انبوه خنده هایمان آشفته میکنیم. خوابهایم هنوز آشفته ی رقص عریانی ماهی سرخ بلور خانه مان است. باز هم ظهرهای تابستان در سایهی بازارچه ی کاروانسرا دوقلو، داستانهای خیال انگیز اکبر را گوش میدهم.
هرگز در فراموشی نمی میرم.
هنوز لذت پرسهزدن توی کوچه های خانیآباد، روی دلم باقی مانده. کوچه هایی که الآن در حصار فقر و فساد و جنگ، دچار نفرین و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذیانی سخت زندگی میکنند».
و کلمه را ذبح کردند...
«مسعود رجوی»
برای کلمه
میجنگم
بهخاطر
تکتک واژهها
بهخاطر
یک شعر
من برای
بقای یک ترانه، یک سرود، جان میدهم
یا شاید
برای شگفتن
یک گل
گلخندی
بر لبان خلق
برای کلمه
میجنگم و بهخاطر تکتک واژهها
برای عشق
که به
پلشتی آلودندش
و زندگی
که به پستی
من برای
بقای مقدس کلام
بهخاطر
ایمانم به چکامهی زندگی میسرایم
7آذر
1366
همپای دشت و اسب و رود ـ مجاهدشهید مهدی حسینپور «بهداد»
به یاد مجاهد شهید محمدابراهیم نورایی
مجاهد شهیدکاظم کلانتری:
از
میلیشیاهای فعال دانش آموزی در شهر خرمدره زنجان بود. او در وصیتنامه پرشور خودش شعری
بدین مضمون نوشته است:
روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پرده شب را شکافت
روزی که آفتاب بر هر دریچه تاخت
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
رنگ نشاط خنده گمگشتهها را یافت
من نیز باز خواهم گشت
آن زمان سوی ترانهها و غزلها و
بوسهها
سوی بهاران دلانگیز گل افشان
سوی تو مینهم.
مجاهد شهید محمد جعفر پارسا از
دیگر فرزندان دلیر زنجان بود. وی در عملیات فروغ جاویدان پس از تهاجم به مزدوران و
از پای درآوردن شماری از آنها زخمی شد. اما با همان پیکر زخمی به رزم و نبرد ادامه
داد و پس از بههلاکت رساندن شمار دیگری از پاسداران قهرمانانه بهشهادت رسید.