آیت ها همواره در درخشندگی خویش، بار شکوهمند آرمانهای تا واقعیت پیموده شده را در خویش متجلی میکنند و سراپا فرازند. در بیمانندی لحظاتی که فاصله بودن ونبودناند…
در فروغ جاویدان با کهکشانی از ستاره و حماسه تابلویی بیمانند؛ زنان قهرمانی می درخشند که تا جاودان تاریخ مبارزات زن ایرانی را با حماسه و رزم و فدا ستاره باران کردند
درخشان ترین ستاره ای که قلب هر انسانی را برای آزادی به طپش میاورد
شیرزنی است که آذین تاریخ مبارزات زنان ایرانزمین و فخر جاودانهفروغ جاویدان است
او با دشنهیی در قلب، آویخته از پا؛ نه حتی از سر از فرط کینه پاسداران تباهی از جنگاوریش؛ از درختی در تنگه چارزبر؛ پرچمی از غرور، افراشته بر درگاه فتح کرمانشاه.
در زمرهٴ شهیدان نبردهای فروغ، باید بهطور ویژه از زنان قهرمانی نام برد که با رشادت و فداکاریشان، چهرهٴ رها و رزمنده زن انقلابی مجاهد خلق را، که در میدان نبرد، در جانفشانی برای آزادی خلق هم پیشگام هستند، درخشانتر نشان دادند.
در میان این شیرزنان دلاور مجاهدینی همچون
ژیلا موسوی و مریم شاهحسینی، صفیهٴ جعفری، پروین ابراهیم، فاطمهٴ استاد حسن، فروزندهٴ
پروانه، مریم نوری، حوریهٴ ابویی راد، نرگس عباسیان، زهرهٴ هادیان جهرمی و سپیدهٴ نعیم
میدرخشند که هر یک فرماندهی بخشی از صحنهٴ نبرد را به عهده داشتند، جانانه جنگیدند،
صفوف پاسداران جنایتکار را بارها در هم کوبیدند و سرانجام خون پاک خود را نثار آزادی
خلق و میهن کردند.
در میان این دلاوران شیراوژن از جمله مجاهدینی
همچون پروین معینی و سبا نصیر مقدم بودند که مجروح و خونفشان به اسارت رژیم ضدبشری
خمینی درآمدند و مزدوران دشمن، آنها را که تا آخرین لحظه در حال مقاومت بودند در خیابانهای
خرمآباد بدار آویختند.
مجاهد شهید فریبا هاشمی، شیرزن دیگری بود با
رزم قهرمانانه که دستهدسته پاسداران خمینی را درو میکرد و مرتب میخروشید که «ریش
و ریشهٴ خمینی را باید قیچی کرد»
مجاهد شهید اختر مولوی (مادر میمنت) شیرزن مجاهد
دیگری بود که در سن 48سالگی پا در رکاب برد فروغ جاویدان گذاشت و در منتهای افتخار
و سرفرازی، جاودانه شد. پسر بزرگ این مجاهد قهرمان (مجاهد شهید مسعود میمنت) در سال62
در زیر شکنجه مزدوران خمینی در تهران بهشهادت رسیده بود.
در میان شیرزنان شهیدی که در فروغ جاویدان جانانه
جنگیدند، باید از ستارگانی همچون مجاهد شهید شهناز جدیدیان نام برد که همراه با دو
همرزم دیگر خود، بر فراز تپهای در صحنهٴ فروغ جاویدان، دژی از پایداری و استقامت پی
افکندند و نه تنها صدها تن از مزدوران دشمن را به خاک هلاک انداختند ، بلکه یک نیروی
شش هزار نفری دشمن را از پیشروی مانع شدند و سرانجام نیز در دفاع از همرزمان خود بهشهادت
رسیدند مطالعه شرح کامل خاطره از دلاوریهای فرمانده شهناز
کم نبودند قهرمانانی همچون مجاهدان شهید زهره
رضایی واحد، لوئیز رجائیان و زهرا غفاری که در حالیکه دست یا پایی را در میدان نبرد
از دست داده بودند، همچنان به رزم آزادی ادامه میدادند تا آخرین نفس.
زهرای قهرمان در حالیکه یک دستش از ناحیه کتف
در اثر موشک آر.پی.جی جدا شده بود با دست دیگر تا آخرین نفس به جنگ ادامه داد.
این زنان پیشگام، برای نخستین بار در طول تاریخ
ایران رزم و رهایی زن ایرانی را با شرکت تمامعیار در نبردهای بزرگ انقلابی و آزادیبخش
به اعلا درجه به منصهٴ ظهور رساندند. رزم و رنج و فدای بیپایان این قهرمانان در راه
آزادی، اساسیترین تضمین رهایی زن ایران میباشد.
قهرمانانی این شیرزنان برآمده از اوج آگاهی
آنها نسبت به آرمان پرفروغی بود که برای تحققش به صحنه عملیات فروغ جاویدان شتافتند
و از عشق بیکران آنها به سرزمین و مردمی سرچشمه میگرفت که برای فردای بهتر آنها حاضر
به نثار همه چیز خود بودند.
نامه شیرزن مجاهد خلق فرخنده منتظر القائم،
یکی از جاودانه فروغها، به فرزندش بیانگر همین حقیقت است. او به مریم دختر سه سالهاش
مینویسد: «مریم… تو کوچولویی سه ساله هستی، اما خیلی وقتها در چهرهات، چهره بچههایی
را میبینم که گروگان خمینی جلاد شدهاند، یا پدر و مادرشان را از دست دادهاند و یا
در ایران تحت ستم خمینی از فقر و درد میسوزند و پرپر میشوند.
عزیز من در این جور مواقع با تمام وجود میخواهم
تو را در آغوش بفشارم و بعد با تمام عشق مادریام تجدید پیمان میکنم با خدای خودم
که بجنگم و بجنگم تا تمام بچههای ایران از این درد و فقر نجات پیدا کنند تا زمانی
که لبخند شادی به لبهای تمام کودکان ایران بنشیند تا زمانی که چشمهای آنها دیگر از
درد جدایی، گرسنگی و اسارت پر از اشک نشود ـ تیر67.
یادی از جاودانه فروغ مریم قیطانی
۱۵ساله بود که جاودانه شد و قامتی شد ماندگار پیر جاودانه دخترکی معصوم با عزمی سترگ...
برای
او که خون پاکش ارمغان بهاران آزادی ایران شد
«در فصول سال»
هنگام
آمدن، زمستان بود
به دیدار پاییز رفتمدر
فصل درس و مشق
هنگام
آمدن، زمستان بود
در فصل درس و مشق به دیدار پاییز رفتم
دوست
دارم وقتی که میروم بهار باشد
مادران مجاهد هریک داستانی هستند
ناگفته. با یک زندگی سراسر رنج و فدا. رنجهایی که هیچگاه نشدهاند و فداهایی که بسیارش برای بسیاری کسان ناشناخته استنوشته
یاد مجاهد شهیدزهره رضاییواحد
به یاد مجاهد شهید عفت مکانیک
مطالب مرتبط:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر