‏نمایش پست‌ها با برچسب مجاهد خلق. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مجاهد خلق. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

ایران-عراق- ترانه سرودهائي با تصاویرشهیدان مجاهد خلق در حمله موشکی لیبرتی7آبان 94

ایران- کمپ لیبرتی ترانه روزبه زگهواره تا گور#آزادی بجوي


ترانه ز گهواره تاگور آزادی بجوی از روزبه

زگهواره تا گور#آزادی بجوي
بر اين غمزده خانه شادي بجوي

دمي از تكاپو و رفتن نمان
بسوزان سراپرده ي دشمنان
نترس از فقيهان مرگ آفرين
ز بيداد اين پينه ها بر جبين
به ويراني خانه ها خو مكن
به كشتار پروانه ها خو مكن
بكن بند و زنجير را از تنت
طنابي كه پيچيده بر گردنت
به اعدام ريحانه راضي نشو
شريك جنايات قاضي نشو
بيا فكر ايران دل خسته باش
به دلهاي آزاده پيوسته باش
زگهواره تا گور #آزادي بجوي
بر اين غمزده خانه شادي بجوي

 كر ارتش آزادي بخش» سردار فاتح كر ا
رتش آزادي ب كر ارتش آزاترانه سرود سردار فاتح - تقديم به فرمانده حسين ابريشمچي
اي فراتر زهرچه اسطوره
از تو خالي نبوده ميدانها
زندگي كرده اي براي نبرد

بخش » ردار فاتحخش » سردار فاتح

روز حساب . . . 
كارى جديد از روزبه

3روز بعد از موشكباران كمپ ليبرتي
خطاب به آخوندهاى جنايتكار كه در وحشت از اين كانون اميد و انقلاب دست به جنايت وحشيانه زدند 
 اینجا آغاز پايان توست كانون ترس پنهان توست

لینک کلیپ  ترانه در رگانم خون این خاک -روزبه 




سرود رزم بی امان با تصاویری از حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی آبان94

خوشا در راهِ آزادي، به خون عهدي دگر بستن



شبيخون
خوشا در راهِ آزادي، به خون عهدي دگر بستن
خوشا اينگونه در زندان، به مرگ شب كمر بستن
دوباره قتل گل، دستانِ پنهاني هجوم آتش و آوار و ويراني
دوباره عشق در دام ِحريق افتاد دوباره گرگ ها در رختِ چوپاني
ببين از خونِ يوسُف، صبحْ گلگون شد خوشا تكثيرِ اين خورشيدِ زنداني


خوشا در راهِ آزادي، به خون عهدي دگر بستن
خوشا اينگونه در زندان، به مرگ شب كمر بستن
چه بيهوده به پايِ باغ مي پيچند عبثْ ديوارهاي سرد و سيماني
كدام آتش حريفِ شاخسارِ ماست؟ كه سَروِستانِ ايمانست، ميداني!
مرا افسرده چون مرداب مي خواهند خوشا دريايِ من ، هر لحظه طوفاني!
خوشا در راهِ آزادي، به خون عهدي دگر بستن
خوشا اينگونه در زندان، به مرگ شب كمر بستن
منم من، عاشقي بيگانه با ترس و پريشاني تو سرگرمِ شبيخوني و من گرمِ رجزخواني
گهي تير و تبر، گه بر من آتش ريختي ابليس! ولي هر بار، رخشان تر شد اين الماس انساني
چه دلها غرق خون كردي، چه جان ها بر لب آوردي كنون از خشم سيل آسا، هراساني ، گريزاني
مهيا باش آتش را، كمان و تيرِ آرش را كه بر قلبت فرو بنشيند از عصيان ِ ايراني
خوشا در راهِ آزادي، به خون عهدي دگر بستن
خوشا اينگونه در زندان، به مرگ شب كمر بستن


زلف آشفته و خندان لب و مست 


پیرهن چاک و سه راهی در دست



بگو با من ای شقایق زخمی کدوم خزونی با کدوم ذوق شکفتن داری از بهار میخونی

منم فریاد تو ای خفته در خون که عهدی با تو دارم سرخ و گلگون
تو ترجمان راز عشقی لحظه از خود گذشتن 
قدکشیدی پیش طوفان حتی با دستهای خالی تا همیشه زنده باشه فروغ میهن