سنگفرش راه تو گلبرگهای جان ما
ای بهار آرزو، بازآی در بستان ما
ما شقایق در رهت بر کوچه ها پاشیده ایمای بهار آرزو، بازآی در بستان ما
تا ز آزادی گلستانی شود ایران ما
« جنگ و نبرد با رژيم ظالم و حق ستيز ولايت فقيه را برگزيدم و به همين منظور به صف مجاهدين خلق ايران پيوستم، بر اين تعهد و سوگند خود وفادارم… زندگي مطلوب من، مجاهدت براي آزادي مردم ايران است كه در اين صف و با اين آرمان تحقق مي يابد.»عظيم(عبدالحليم)ناروئي.
“عظيم» درسال 1334 درشهرك نارويي زابل درخانواده اي فقير به دنيا آمد بعداز اتمام دوره ابتدايي، تصميم به ترك تحصيل و كارگري براي تامين معاش خانواده گرفت. اما از آنجا كه شاگرد ممتازي بود مادر فداكارش با فروش اموال اندك خانه وبا كمك بعضي ازاقوامش، عظيم در رشته پزشكي دانشكده جديدالتاسيس شيرو خورشيد تهران (طالقاني امروز) قبول شد او كه محروميت وظلم را با پوست وگوشتش لمس كرده بود همزمان با قيام مردم عليه رژيم شاه، با دوستان دانشجويش در تظاهرات و قيامها شركت ميكرد.
در جريان همين فعاليتها، عظيم به تدريج با سازمان مجاهدين آشنا شد و به آرمان و ديدگاههاي مجاهدين دل بست.همزمان با انقلاب ضد فرهنگي خميني و تعطيلي دانشگاهها؛ عظيم نيز در حاليكه سال چهارم پزشكي بود به زاهدان بازگشت و به طور موقت به استخدام بهداري زاهدان درآمد و دربيمارستان بوعلي مشغول بكار شد و در آنجا اقدام به تبليغ آرمان مجاهدين از طريق توزيع نشريه مجاهد و جمع آوري كمك مالي براي سازمان كرد.
او در شهريور 60 از طريق مرزهاي شرقي به پاكستان رفت و به طور حرفه اي تمام وقت خود را وقف آرمان و سازمان كرد.
عظيم تا سال 66 مسئوليتهاي مختلفي را با عشق و مسئوليت پذيري چشمگيري در پاكستان انجام داده وسپس با تأسيس ارتش آزاديبخش به اشرف رفت وبا شور و جنگاوري بسيار در عملياتهاي مختلف شركت كرد.
اما آنچه كه او را تبديل به يك انقلابي برجسته و آمادة فداي همه چيز خود كرد، انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين بود كه بخصوص با زدودن بقاياي ديدگاهها و تفكرات ارتجاعي، توان و استعداد او را هر چه بارزتر ساخت.
در جريان همين فعاليتها، عظيم به تدريج با سازمان مجاهدين آشنا شد و به آرمان و ديدگاههاي مجاهدين دل بست.همزمان با انقلاب ضد فرهنگي خميني و تعطيلي دانشگاهها؛ عظيم نيز در حاليكه سال چهارم پزشكي بود به زاهدان بازگشت و به طور موقت به استخدام بهداري زاهدان درآمد و دربيمارستان بوعلي مشغول بكار شد و در آنجا اقدام به تبليغ آرمان مجاهدين از طريق توزيع نشريه مجاهد و جمع آوري كمك مالي براي سازمان كرد.
او در شهريور 60 از طريق مرزهاي شرقي به پاكستان رفت و به طور حرفه اي تمام وقت خود را وقف آرمان و سازمان كرد.
عظيم تا سال 66 مسئوليتهاي مختلفي را با عشق و مسئوليت پذيري چشمگيري در پاكستان انجام داده وسپس با تأسيس ارتش آزاديبخش به اشرف رفت وبا شور و جنگاوري بسيار در عملياتهاي مختلف شركت كرد.
اما آنچه كه او را تبديل به يك انقلابي برجسته و آمادة فداي همه چيز خود كرد، انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين بود كه بخصوص با زدودن بقاياي ديدگاهها و تفكرات ارتجاعي، توان و استعداد او را هر چه بارزتر ساخت.
او خود در همين رابطه طي يادداشتي در سال 89 نوشت:
”....با اعتقاد و تعهد به انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين كه زنگارهاي ارتجاعي ايدئولوژي جنسيت را از ذهن و ضمير ما زدود متعهد به جنگ صد برابربراي سرنگوني دشمن ضد بشري ميشوم..”
عظيم كه اينك مجاهدي برآمده از انقلاب مريم بود، نه تنها در مسير مبارزه، از همه سختيها رنجها و فشارها، با روحيه اي بالا استقبال ميكرد بلكه آنها را نعمت ميدانست و خدا را از اين بابت شكرگزار بود.
”بار خدايا ترا بخاطر راه يافتگي كه به من ارزاني داشتي شكرگزارم و متعهد ميشوم كه براي پيروزي اين راه و آرمان هرچه در توان دارم مايه بگذارم و قيمت آن را بدهم عبدالحليم نارويي”
”....با اعتقاد و تعهد به انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين كه زنگارهاي ارتجاعي ايدئولوژي جنسيت را از ذهن و ضمير ما زدود متعهد به جنگ صد برابربراي سرنگوني دشمن ضد بشري ميشوم..”
عظيم كه اينك مجاهدي برآمده از انقلاب مريم بود، نه تنها در مسير مبارزه، از همه سختيها رنجها و فشارها، با روحيه اي بالا استقبال ميكرد بلكه آنها را نعمت ميدانست و خدا را از اين بابت شكرگزار بود.
”بار خدايا ترا بخاطر راه يافتگي كه به من ارزاني داشتي شكرگزارم و متعهد ميشوم كه براي پيروزي اين راه و آرمان هرچه در توان دارم مايه بگذارم و قيمت آن را بدهم عبدالحليم نارويي”
عظيم صداقت خود را در مورد آرماني كه انتخاب كرده بود طي 31 سال مبارزه حرفه اي به اثبات رساند و قيمت آن را آن چنان كه زيبندة يك مجاهد خلق است، با خون خود پرداخت
در آخرين دست نوشته اي كه از او بجاي ماند كه آن را با خون خود مهر كرد نوشته بود:
«من مجاهد خلقم ، مجاهد مي مانم ومجاهد مي ميرم و برعهد و پيمان با خدا و خلق و شهيدان و بر سوگندهاي خود پايدار و استوارم».
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
در آخرين دست نوشته اي كه از او بجاي ماند كه آن را با خون خود مهر كرد نوشته بود:
«من مجاهد خلقم ، مجاهد مي مانم ومجاهد مي ميرم و برعهد و پيمان با خدا و خلق و شهيدان و بر سوگندهاي خود پايدار و استوارم».
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید