عفو بین الملل در مورد احکام ناعادلانه نسرین ستوده فراخوان
صادر می کند
سازمان عفو بین الملل نسبت به احکام ناعادلانه وکیل مدافع
حقوق بشر نسرین ستوده فراخوان اقدام فوری صادر کرد.
عفو بین الملل روز سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، با انتشار یک
فراخوان اقدام فوری اعلام کرد، وکیل برجسته ایرانی مدافع حقوق بشر که در بازداشت
به سر می برد پس از دو دادگاه ناعادلانه هم اکنون با خطر محکومیت به حبس تا سقف ۳۴
سال و تحمل ۱۴۸ ضربه شلاق روبرو است.
عفو بین الملل افزود: اتهامات وارد شده به نسرین ستوده
تنها نتیجه فعالیت های حقوق بشری مسالمت آمیز وی از جمله دفاع از حقوق زنان معترض
به قانون اهانت آمیز حجاب اجباری در ایران و مخالفت آشکار او با مجازات اعدام بوده
است.
همچنین در یک نامه خطاب به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه
رژیم، عفو بین الملل خواهان آزادی نسرین ستوده شد.
اعتصاب غذای دو تن از زندانیان اهل سنت در سلول انفرادی
زندان گوهردشت
دو تن از زندانیان سیاسی اهل سنت، در اعتراض به شکنجه زندانیان
و انتقال به سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زدند. این دو زندانی که سیدتوحید قریشی
و حمزه درویش نام دارند با دستبند و پابند در سلول انفرادی نگهداری میشوند.
پس از حمله روز ۱۸بهمن ماه، نیروهای گارد زندان گوهردشت به
سالن محل نگهداری زندانیان اهل سنت سالن ۲۱زندان گوهردشت و مضروب کردن آنان، حداقل
۸تن از این زندانیان به سلول انفرادی منتقل شده بودند. از این میان تا کنون ۶تن بهرغم
آسیب دیدگی ناشی از ضرب و شتم و بدون رسیدگی پزشکی به بند بازگردانده شده و دو تن
دیگر به نامهای حمزه درویش و توحید قریشی کماکان در سلول انفرادی هستند. گفته میشود
این دو زندانی در اعتراض به رفتار وحشیانه مسئولان و گارد زندان دست به اعتصاب غذا
زدهاند.
۸تن زندانیان سیاسی اهل سنت توحید قریشی، مریوان کرکوکی،
نامق دلدل، حمزه درویش، انور خضری، فرهاد سلیمی، تیمور نادریزاده و جمال قادری پس
از ضرب و شتم بهصورت دست و پا بسته و برهنه به سلولهای انفرادی سرد این زندان
منتقل شده بودند. مأموران بهدلیل مقاومت این زندانیان در داخل سالن از باتون و
گاز اشکآور جهت انتقال آنان استفاده کرده بودند.
فشار به زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج / کم کردن جیره
نان روزانه
دژخیمان خامنهای در زندان گوهردشت کرج برای فشار به زندانیان
جیره نان روزانه زندانیان سیاسی سالن۱۰
بند۴ را کم کردهاند. همچنین برای اعزام بیمارانی که بیماریهای سخت دارند، به
اشکال مختلف کارشکنی میکنند تا به هر ترتیب از اعزام زندانی بیمار به بیمارستان
جلوگیری شود.
از طرف دیگر همزمان با شروع فصل سرما، رئیس زندان گوهردشت
به زندانیان گفته است گرمایش این سالن در طول زمستان تأمین نخواهد شد.
زندانیان سیاسی زندان ارومیه از عموم مردم کردستان و آذربایجان
غربی خواستار آن شدند که از حقوق زندانیان محبوس در زندان مرکزی ارومیه حمایت کنند
این زندانیان از روز دوشنبه ۲۴مهر در اعتراض به حمله گارد ویژه
به بند ۱۲سیاسی این زندان و ضرب و شتم زندانیان اعتصاب کردند
گسترش اعتصابغذای زندانیان سیاسی بند ۱۲زندان ارومیه به سایر
بندها
بنا بر اخبار موثق رسیده دیروز چهارشنبه ۲۵مهر ۹۷، ۱۰تن از
زندانیان سیاسی بند ۱۳زندان ارومیه نیز به جمع ۶۰تن از زندانیان سیاسی اعتصاب غذا
کننده در بند ۱۲این زندان پیوستهاند. همچنین دو زندانی سیاسی بهنامهای حمید رحیمی
و کامران درویشی که پس از ضرب و شتم به سلول انفرادی منتقل شده بودند نیز در
اعتصاب غذا بهسر میبرند. به این ترتیب تعداد زندانیان سیاسی اعتصاب کننده در
زندان ارومیه به ۷۲تن رسیده است. زندانیان سیاسی در اعتراض به حمله و ضرب و شتم
وحشیانه مزدوران یگان ویژه زندان ارومیه، از روز سهشنبه دست به اعتصاب غذا زدهاند.
فراخوان سندیکاهای فرانسه
به آزادی فوری زندانی سیاسی محمد حبیبی
سندیکاهای فرانسوی س اف.د.ت، س.ژ.ت، اف.اس.او،
سولیدر، او.ان.اس.آ،طی نامهیی خواهان آزادی زندانی سیاسی محمد حبیبی معلم زندانی
شدند. در این نامه آمده است: این معلم زندانی مورد بدرفتاری قرار گرفته و مقامات
زندان کماکان از ارائه خدمات درمانی و معالجات وی دریغ میکنند
سندیکاهای فرانسه بر آزادی فوری و بیقید و شرط
محمد حبیبی و همه زندانیان سیاسی از جمله اسماعیل عبدی و محمود بهشتی، دیگر معلمان
دربند تأکید شده است
هجوم گارد زندان به بند زندانیان سیاسی اردبیل و مصادره و غارت اموال آنان
هجوم گارد زندان به بند زندانیان سیاسی اردبیل
و مصادره و غارت اموال آنان
صبح روز پنجشنبه ۲۲ شهریور ۹۷؛ مامورین زندان
اردبیل به بند زندانیان سیاسی تبعیدی (بند ۷) این زندان هجوم برده و اقدام به
بازرسی وسایل زندانیان کردند.
در این بازرسی که به دستور ريیس زندان اردبیل یعقوب سربازجدا انجام شده بود؛ مامورین اقدام
به مصادره اموال زندانیان سیاسی از جمله کتابهای آنها که با هزینه های سنگین و چند
برابر قیمت توسط خود زندانیان خریداری شده بود؛ کردند.
مأمورین در پاسخ به اعتراض زندانیان سیاسی که
چرا هر بار به بند ما می ریزید و اموالمان را می برید؟ گفتند: «بالاخره یک چیزی باید
ببریم. نمیتوانیم دست خالی برویم».
پیش از این بارها مامورین زندان در بازرسی های
ناگهانی به دلایل موهوم؛ اموال زندانیان را غارت کرده اند.
بازداشت نسرین ستوده و بیانیه های عفوبین اللمل
نسرین ستوده وکیل زندانیان سیاسی و عقیدتی روز چهارشنبه ۲۳ خرداد ۹۷، در منزلش در تهران بازداشت و
به دادسرای اوین منتقل شد از علت بازداشت نسرین ستوده اطلاعی در دست نیست.
در همین رابطه سازمان عفو بین الملل برای آزادی نسرین ستوده بیانیه
اقدام فوری صادر کرد
عفو بین الملل در بیانیه خود اعلام کرد
«بازداشت نسرین ستوده، یکی از وکلای برجسته مدافع حقوق بشر، یک حمله بیرحمانه به
مدافعان حقوق بشر شجاع و توانمند در ایران است.»
بنا به گفته همسر خانم ستوده، وی برای اجرای
حکم پنج سال زندان بازداشت شده است. آقای رضا خندان به رسانه ها گفت که او و همسرش
از این حکم هیچ اطلاعی نداشتهاند.
فیلیپ لوتر مدیر تحقیقات بخش خاورمیانه و شمال
آفریقا عفو بینالملل گفت: «نسرین ستوده زندگی خود را برای دفاع از حقوق بشر در ایران
اختصاص داده است. او جوایز بینالمللی را به دست آورده است، اما به خاطر شجاعتش هزینههای
زیادی پرداخته است، از جمله سه سال سپری کردن زندان. بازداشت امروز او آخرین نمونه
از تلاشهای مخرب مقامات ایران برای متوقف کردن او از انجام کار مهمش به عنوان یک
وکیل است.»
در بیانیه عفو بینالملل برای آزادی نسرین
ستوده از مقامات ایران خواسته شده است که او را فوراً و بدون قید و شرط آزاد کنند.
هر گونه کوتاهی در این زمینه باید از سوی
جامعه بینالمللی محکوم شود.
عفو بینالملل روز ۲۵خرداد۹۷ بار دیگر به برداشتن فشارهای
ضدانسانی بر زندانی سیاسی زینب جلالیان در زندانهای رژیم ایران فراخوان داد.
عفو بینالملل اعلام کرد:زینب جلالیان، یک زن کرد ایرانی که توسط مقامهای
رژیم ایران مورد شکنجه قرار گرفتهاست، با وجود وضعیت وخیمش در زندان خوی در استان
آذربایجان غربی، بهطور عمدی از دسترسی به مراقبتهای پزشکی تخصصی محروم شده است.
وخامت حال زندانی سیاسی کرد زینب جلالیان
خبرهای رسیده در ۱۶ خرداد ۹۷ حکایت از وخیم شدن
وضعیت جسمی زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد بعد از ۱۱سال زندان را دارد.
زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد که از بیماری
ناخنک چشم، تب برفکی و عفونت شدید رنج می برد، در زندان از دسترسی به پزشک و
معالجات محروم است
علی معزی و پروندهسازی های جدید نظام
علی معزی
زندانی سیاسی و پدر دو مجاهد اشرفی بار دیگر در مقابل فشارهای دستگاه قضاییه آخوندی
قرار میگیرد. هدف از پروندهسازی های جدید رژیم فشار بیشتر به او با تکرار اتهام
فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است.
این
زندانی سیاسی در بهار سال ۱۳۹۰ دستگیر شد و بر اساس محکومیتهای قبلی باید در بهار
سال ۹۴ آزاد میشد. اما تاکنون سه بار و هر بار با یک سال محکومیت جدید روبهرو شد
و همچنان در زندان بهسر میبرد.
علی معزی
که از بیماریهای متعدد نیز رنج میبرد؛ با احتساب اشد حکم در دادگاهی که در
۱۶اسفند ۹۶ برایش ترتیب دادند؛ باید روز ۲۶اردیبهشت ۹۷ آزاد میشد، اما بدون هیچ
توضیح و توجیهی در زندان نگه داشته و مقامات رژیم از اعلام صدور رأی دادگاه خودداری
میکنند. حتی به وکیل این زندانی سیاسی نیز پاسخ روشنی داده نمیشود.
به این
ترتیب روشن میشود که زندانی سیاسی علی معزی تنها با پروندهسازی و اعمال فشار از
جانب وزارت اطلاعات و قضاییه آخوندی روبهرو است و در واقع بهصورت گروگان در
زندان نگاه داشته شده است.
به گزارش رسیده؛روز سهشنبه 4 اردیبهشت 97 دژخیمان زندان تهران بزرگ از پیگیری و اعزام زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی به بیمارستان و دکتر متخصص خودداری کردند.
از شش ماه قبل تاکنون دژخیمان بارها از اعزام وی به بیمارستان و دکتر متخصص به بهانههای گوناگون مانند اینکه باید هزینه درمان را خودت بدهی یا باید با لباس زندانی برای معالجه بروی و امثالهم خودداری کرده و برای اجرای آن سنگاندازی کردهاند.
دژخیمان زندان تهران بزرگ بهرغم درخواست این زندانی سیاسی برای اعزام به بیمارستان تاکنون هیچ پاسخی به وی داده نشده و در بلاتکلیفی قرار دارد.
این زندانی سیاسی با پوشیدن لباس زندان برای رفتن به بیمارستان و درمان پزشکی مخالف است و از اجرای آن امتناع میکند.
عفو بینالملل با راهاندازی کمپینی خواستار
مشارکت برای آزادیاسماعیل عبدی،عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان شد که در زندان
اوین دست به اعتصاب غذا زده است.عفو بینالملل اسماعیل عبدی را زندانی عقیدتی
خواند و خواستار آزادی فوری او شد. عفو بینالملل ضمن اشاره به اعطای جایزه همبستگی
بینالمللی از سوی اتحادیه معلمان انگلستان به اسماعیل عبدی در اوایل سال جاری،
خواستار حمایت مدافعان حقوقبشر از وی شد.
اسماعیل عبدی از چهارم اردیبهشت در اعتراض به
رعایت نشدن حقوق اولیه زندانیان از جمله حق مرخصی، مرخصی استعلاجی و آزادی مشروط
در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده است. وی بهعلت فعالیتهای صنفی برای حقوق
معلمان به شش سال حبس محکوم شده است. گفته میشود وی نیاز به درمان و خدمات پزشکی
خارج از زندان دارد، اما دژخیمان زندان اوین با آن مخالفت میکنند.
چهاردهمین روز اعتصاب غذای اسماعیل عبدی و محرومیت
از رسیدگی پزشکی مناسب
با گذشت سیزده روز از اعتصاب غذای اسماعیل عبدی
و آغاز مشکلات جسمی، مسئولان قضایی نه تنها در راستای مطالبات او قدمی برنداشتهاند
که از اعزام او به بیمارستان و فراهم کردن امکانات درمانی نیز خودداری میکنند.
اسماعیل عبدی، دبیر سابق و از اعضای ارشد کانون
صنفی معلمان از روز چهارم اردیبهشت در اعتراض به به «برخوردهای سلیقهای و غیرقانونی
قوه قضائیه و نقض گسترده حقوق شهروندی معلمان و کارگران ایران» دست به اعتصاب غذا
زده است.
پس از ده روز اعتصاب غذا و نوسان فشار خون، بیماری
تنفسی، تپش قلب و ناراحتی کلیوی ناشی از اعتصاب غذاهای قبلی آقای عبدی تشدید شده و
او درخواست کرده برای درمان به بیمارستانی خارج از زندان اعزام شود اما مسئولان
قضایی پاسخی به نامه او ندادهاند.
«اقای عبدی آسم و تپش قلب دارد، پس از سه
اعتصاب غذای طولانی قبلی اش ناراحتی کلیه هم پیدا کرده و سردرد و سرگیجه هم اذیتش
میکند، همبندیانش گفتند باید به بیمارستانی خارج از زندان برود که اقلا درد نکشد یا
کلیه اش از کار نیفتد، برای همین با نوشتن یک نامه درخواست اعزام به بیمارستان
کرده ولی هیچ کس هیچ جوابی اعم از مثبت و منفی به نامه نداده.»
اعلام اعتصاب غذای معلم زندانی اسماعیل عبدی
اسماعیل عبدی عضو هیات مدیرهی کانون صنفی معلمان محبوس در زندان اوین طی نامه سرگشاده اعلام کرد در اعتراض به نقض گسترده حقوق شهروندی معلمان و کارگران از روز سه شنبه ۲۸ فروردین 97 اعتصاب غذا خواهد کرد.
در این نامه سرگشاده آمده است:
نوروز ۹۷، چهلمین نوروز پس از انقلاب است، انقلابی که با وعده عبور از دیکتاتوری، استقرار دموکراسی، ایجاد شفافیت و جلوگیری از انباشت ثروت در دست طبقهای خاص در سال ۵۷ به وقوع پیوست. انقلابی که به گفته روحانیون و برخی گروههای سیاسی قرار بود در ایران پیامآور صلح و آزادی و پایاندهنده فقر و تبعیض باشد، بهگونهای که مردم علاوه بر آب و برق مجانی! دارای حقوقی چون آزادی اندیشه و بیان، آموزش و پرورش رایگان و برابر، تشکیل انجمن و اتحادیه، اعتراض و اعتصاب، تجمع و راهپیمایی و تساوی در برابر قانون باشند.اما این آرمانها در حد شعار باقی ماند و نعمات و سفره انقلاب به جای فقرا، نصیب اصحابِ زر و زور و تزویر شد و در این مدت گروههایی به میدان آمدند که با تبلیغات رسانهای حکومت، با وعده بهبود وضعیت معیشت و منزلت، اعتقادات و ارزشهای اجتماعی مردم را دستمایه جذب آرا قرار داده و تمام مدت مشغول ثروتاندوزی از بیتالمال بودند و حالا به یُمن رقابتهای جناحی، پرده از اسرار هم برمیدارند.در طول این چهار دهه بیشتر کشورهای دنیا، توسعه آموزش را در اولویت برنامههای خود قرار دادند ولی در ایران بزرگترین وزارتخانه کشور با بیش از یک میلیون معلم و میلیونها دانشآموز، در هر دوره دارای کسری بودجه بوده و توزیع امکانات رفاهی و آموزشی همواره به ضرر فقرا و به نفع ثروتمندان انجام شده است
زندانی سیاسی غلامحسین کلبی در هجدهمین سال حبس
خود بدون مرخصی در زندان شیبان اهواز به سر میبرد. به گزارش کانون حقوق بشری نه
به زندان نه به اعدام؛ بر اساس اخبار منتشره؛آقای کلبی در زمان تحمل دوران محکومیت
خود مادر و خواهر خود را از دست داد ولی هیچگاه به وی مرخصی داده نشد و علیرغم
تحمل بیش از ۱۸ سال حبس، کماکان محکومیت خود را بدون مرخصی سپری میکند.
برادر وی نیز در آبان ماه سال ۱۳۹۵ در راه
زندان فوت کرد. اما مسئولین زندان اجازه حضور در مراسم خاکسپاری به وی ندادند.
غلامحسین کلبی در دیماه ۷۹ به همراه سعید
ماسوری در شهرستان دزفول بازداشت و در سال ۸۱ در دادگاه انقلاب تهران با اتهام
محاربه به اعدام محکوم شد، ولی در نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد.
آقای کلبی پس از دستگیری مدت ۱۴ ماه را در سلول
انفرادی اداره اطلاعات اهواز زیر بازجویی سپری کرد و سپس به بند ۲۰۹ و پس از آن به
بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده بود. این زندانی سیاسی پس از محکومیت به زندان
ماهشهر و سپس زندان کارون اهواز منتقل شد. آقای کلبی پس از تعطیلی این زندان در
بهمنماه سال ۹۴ همراه با دیگر زندانیان به زندان شیبان معروف به مجتمع حرفه آموزی
منتقل شد.
او از عفونت گوش چپ، بیماری های حاد لثه،
مشکلات آرتروز، درد کمر و مشکلات فک و دهان و دندان رنج می برد.
پیام زندانی سیاسی ارژنگ داودی از قرنطینه زندان مرکزی زاهدان در سی و چهارمین روز اعتصاب غذا
پیام و افشاگری زندانی سیاسی ارژنگ داودی از وضعیت فاجعه بار زندان زاهدان و افشای اسامی مهره های سرکوب در زندان در قرنطینه زندان زاهدان
پیام و افشاگری زندانی سیاسی ارژنگ داودی از وضعیت فاجعه بار زندان زاهدان و افشای اسامی مهره های سرکوب در زندان در قرنطینه زندان زاهدان
زندانی سیاسی ارژنگ داودی از زندان مرکزی
زاهدان شرح مختصری از وضعیت خود در این زندان را در پیامی به بیرون از زندان
فرستاده است.
لینک متن نامه و افشاگری
لینک متن نامه و افشاگری
عبدالفتاح سلطانی، حقوق دان و فعال حقوق بشر
زندانی، روز دوشنبه۵ فرودین با انتشار بیانیهای خبر داد که به دنبال درخواست حقوقدانان و
فعالان مدنی و سیاسی «به طور موقت» اعتصاب غذایش را پایان داده است.
آقای سلطانی در بیانیهای که منتشر کرده نوشته
است که از ساعت ۱۴ روز دوشنبه اعتصاب غذای ۵ روزه اش را تا ۳۱ فروردین پایان میدهد.
او
ابراز اميدواری كرده است كه «با جوی بیتنش»، حقوقدانان، نمایندگان مجلس و سایر
فعالان مدنی و سیاسی بتوانند به نوشته او «اجرای عدالت و احقاق حق» را پیگیری
کنند.
عبدالفتاح سلطانی از روز اول فروردین ماه امسال
«به خاطر رفتارهای ناعادلانه و تبعیضآمیز در زندان اوین و همچنین مداخله وزارت
اطلاعات در تصمیمگیریهای مربوط به زندانیان سیاسی عقیدتی» اعتصاب غذا کرده بود.
زندانی سیاسی ۷۴ ساله مبتلا به آلزایمر ۸ سال
بدون مرخصی و درمان مناسب
آقای محسن دانشپورمقدم و پسرش احمد هم اکنون
مدت ۸ سال است بدون مرخصی و درمان مناسب در زندان اوین محبوس هستند
زندانی سیاسی محسن دانشپورمقدم در
زندان یک پایش را از دست داده و مبتلا به بیماری آلزایمر شده است.
آقای محسن دانش پور ۷۴ سال دارد. شهریور ماه
۱۳۹۵ زانوی او جراحی شد و پای مصنوعی برایش گذاشتند. این زندانی سیاسی ۷۴ ساله هم
اکنون دچار آلزایمر پیشرفته شده و وضعیت خوبی ندارد و هیچ کس را نمیشناسد. پزشکی
قانونی نیز آلزایمر او را تایید کرده است. زندانی سیاسی احمد دانشپورمقدم فرزند وی
که به بیماری کولیت اولتروز روده و اعصاب و روان و ناتوانی در خوردن و هضم غذا
مبتلا است و بیش از ۴۰ کیلو وزن کم کرده اما در زندان از پدرش پرستاری میکند.
محسن و احمد دانشپورمقدم، پدر و پسری هستند
که ششم دی ماه ۱۳۸۸ مصادف با عاشورای همین سال به اتفاق مادر خانواده مطهره بهرامی
حقیقی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ و هادی قائمی بازداشت شدند. آنها در تاریخ ۲۸ دی
ماه ۱۳۸۸در دادگاه علنی حوادث پس از عاشورا که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به
اتهام محاربه، به اعدام محکوم شدند.
در دادگاه تجدیدنظر حکم اعدام مطهره بهرامی حقیقی،
همسر محسن دانش پور مقدم به ۱۰ سال حبس با تبعید به زندان رجایی شهر کرج، حکم
اعدام ریحانه حاج ابراهیم دباغ به ۱۵ سال با تبعید به زندان رجایی شهر و حکم اعدام
هادی قائمی به ۱۵ سال زندان در تبعید تغییر کرد.
به کانال سال۹۷ در تلگرام بپیوندید
https://t.me/sall97
زندانی سیاسی چنگیز قدم خیری اهل کامیاران که
به زندان مسجدسلیمان در استان خوزستان تبعید شده است، در وضعیت نامناسب جسمانی بهسر
میبرد. این زندانی سیاسی در زمان بازداشت از ناحیه کلیه زخمی شده بود. هماکنون بعد از گذشت بیش
از پنج سال از زمان بازداشت، کلیهی سمت راست این زندانی کاملاً از کار افتاده است.
زندانی سیاسی قدم خیری بهرغم تأیید پزشکان
زندان مبنی بر ضرورت انجام عمل جراحی و وخامت حال، با دخالت وزارت اطلاعات از رسیدگی
پزشکی محروم مانده است. وی بهرغم وضعیت جسمی نامناسب، در بند یک این زندان که محلی
در زیرزمین ساختمان است، در میان معتادان مواد مخدر و در شرایط نامناسب بهداشتی
نگهداری میشود.
این زندانی سیاسی کرد، پیشتر نیز در اعتراض به
وضعیت نامناسبش، اقدام به اعتصاب غذا کرده است،
چنگیز قدم خیری متولد ۱۳۶۷، که سال ۱۳۹۰
بازداشت و به زندان مرکزی سنندح منتقل شد، پس از دو سال تحمل حبس به زندان مسجد سلیمان
در اهواز تبعید شد. این زندان طی برگزاری چند جلسه محاکمه با اتهام عضویتی شش ماهه
در یکی از احزاب اپوزیسیون کرد از سوی دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی بابایی
به ۴۰ سال حبس تعزیری محکوم شد.
زندانی سیاسی شاهين ذوقي تبار آزاد شد
لینک پیامی که بعد از آزادی فرستاد
لینک پیامی که بعد از آزادی فرستاد
بر اساس گزارشهای رسیده؛ زندانی سیاسی شاهين ذوقي تبار از سالن ۱۰ بند ۴ زندان گوهردشت به بند ۲- الف سپاه در زندان اوین منتقل شد.
شاهین ذوقی تبار در سالن فوق امنیتی ۱۰ بند ۴
محبوس بود. وی به رغم داشتن حکم تاکنون بارها با پرونده سازی و بازجویی روبرو بوده
و از زندان گوهردشت به بند ۲- الف منتقل گردیده
است. این بازجویی ها با ضرب و شتم وی همراه بوده است
زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز همچنان در
سلولهای انفرادی زندان مرکزی کرج محبوس است. بر اساس گزارش از منابع موثق این
زندانی سیاسی از تاریخ ۱۵دی ماه؛ به دستور شهروی قاضی جنایتکار بیدادگاه کرج به
سلول انفرادی منتقل شده و از تماس تلفنی و ملاقات محروم است.
از آن تاریخ تا کنون هیچ اطلاعی از وضعیت این
زندانی سیاسی نیست.
قاضی جنایتکار شهروی هیچ تاریخی برای پایان مدت
قرنطینه و محرومیت فراحی شاندیز نداده است. قاضی جنایتکار مقیسه نیز در پیگیری دیگری
از طرف خانواده به ایشان گفته است که وی را از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل نمیکنند.
علت انتقال مهدی فراحی شاندیز به سلول انفرادی بهدلیل دادن
شعار مرگ بر دیکتاتور و علیه خامنهای است
اعتصاب غذا و داروی آرش صادقی در اعتراض به ضرب
و شتم و انتقال گلرخ ایرایی به زندان قرچک ورامین
آرش صادقی در اعتراض به ضرب و شتم و انتقال غیر
قانونی گلرخ ایرایی به زندان قرچک ورامین از روز جمعه ششم بهمن ماه ۹۶ در اعتصاب
غذا و دارو به سر میبرد.
آرش صادقی به دلیل محرومیت از حق درمان به بیماریهای
حاد جسمی مبتلا است و اعتصاب غذا و دارو میتواند وضعیت وی را بحرانیتر سازد.
گلرخ ایرایی به همراه آتنا دائمی، چهارم بهمنماه،
برای بازجویی به بند دوالف سپاه اوین منتقل و به دلیل خودداری پاسخگویی به بازجویی
همراه با ضرب و شتم به زندان قرچک ورامین تبعید شد.
گفته میشود که در بند دو-الف پنج مرد با اسلحه
آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند.
روز چهارشنبه ۴ بهمن ماه؛ زندانیان سیاسی آتنا
دائمی و گلرخ ایرایی پس از ضرب و شتم شدید به زندان قرچک ورامین منتقل شدند.
آتنا دائمی و گلرخ ایرایی دو زندانی سیاسی بند
زنان زندان اوین در ابتدا به اجرای احکام احضار شدند. سپس جهت بازجویی به بند دو
الف منتقل گردیدند.
پس از مخالفت و اعتراض آتنا دائمی و گلرخ ایرایی
از بازجویی جداگانه روند بازجویی شکل نگرفت. مامورین که شامل پنج مرد و دو زن
بودند برای انتفال آنها وارد اتاق شدند. دو زندانی سیاسی پس از مخالفت و درخواست
برگه یا حکم انتقال از سوی پنج مامور مرد مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند.
ساعت ۲۱:۳۰ چهار مامور لباس شخصی مسلح این دو
زندانی را به زندان قرچک ورامین منتقل کردند.
این انتقال به دستور حاجی مرادی دادیار زندان
اوین شکل گرفته است.
گفتنی است که در هفته گذشته از طرف شعبه ۴
دادسرای اوین برای این زندانیان سیاسی پرونده سازی شد. براساس گزارشهای دریافتی از
منابع موثق در درون زندان؛ این پرونده سازی بر اساس گزارشهای یکی از خبرچین ها و
عوامل زندان علیه این دو زندانی صورت گرفته است.
شایان ذکر است که زندانی سیاسی آرش صادقی آبان
ماه سال گذشته نیز در اعتراض به نقض مکرر قانون در روندپرونده خود و گلرخ ایرایی و
همچنین بازداشت همسرش دست به اعتصاب غذا زد.
آرش صادقی پس از دوران اعتصاب غذا دچار عفونت ریه
و آسم، عفونت کلیه و مجاری ادراری مبتلا شده و مصرف آنتی بیوتیک که در سایه آسیب
شدید به معده توانایی مصرف آب را ندارد و همچنین ویتامین های لازم به بدن وی نمی
رسد که همین امر موجب کوچک شدن کلیه راست وی گردیده است. آرش صادقی تاکنون بیش از
بیست کیلو کاهش وزن داشته است و همچنان با دخالت نهاد های امنیتی و قوه قضاییه از
خدمات درمانی محروم مانده است.
آرش صادقی ۲۶ مهرماه پس از یک سال و چهار ماه
نگهداری در زندان اوین در پی یورش نیروهای امنیتی به ۳۵۰، به زندان رجایی شهر تبعید
شد.
70تن
از زندانیان بوکان سهشنبه شب 3بهمن 96 دچار گازگرفتگی و مسمومیت شدید، شدند. علت
این مسمومیت ایجاد شده فرسودگی و خرابی بخاریهای زندان بوده است. زندانیان به
مراکز درمانی منتقل شدهاند. و پس از معالجه به بندها برگردانده شدهاند.
گزارشی از
اعتصاب غذای دو زندانی سیاسی کرد در زندانهای ارومیه و چوبین در قزوین
طی روزهای اخیر
سامی حسینی و سیامک اشرفی، زندانیان سیاسی در زندان های چوبین در قزوین و ارومیه،
برای دستیابی به حقوق خود اعلام اعتصاب غذا کرده اند.
زندانی سیاسی کرد سیامک اشرفی که از روز 2 آذر
ماه، در اعتراض به عدم انتقال وی به بند زندانیان سیاسی (بند 12)، دست به اعتصاب غذا زده بود، در ششمین روز اعتصاب غذای خود، لبهایش را دوخت و اعلام
اعتصاب غذای خشک کرد.
مسئولین زندان او را تهدید کردند که در صورت
ادامه اعتصاب غذا او را به انفرادی منتقل خواهند کرد.
هم اکنون نیز این زندانی از تماس و ملاقات
خانوادگی محروم است.
سیامک اشرفی،
۲۵ ساله و اهل ارومیه برخلاف آئین نامه سازمان زندان ها در بند ۱۳، بند جوانان
نگهداری میشود و علیرغم درخواست های مکرر ایشان برای انتقال به بند ۱۵، بند
زندانیان سیاسی اما همچنان مسئولین زندان با درخوست های وی مخالفت کردهاند.
این زندانی سیاسی
برای دومین بار است که از ابتدای سال جاری در اعتراض به نگهداریاش در میان زندانیان
جرائم عادی اقدام به اعتصاب غذا کرده است.
سامی حسینی، در
۱۵ خردادماه سال ۱۳۸۷ در نزدیکی «تازهشهر» سلماس در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی
بازداشت و در دادسرای انقلاب شهرستان خوی با اتهام «دستداشتن در بمبگذاری روستای
حاجی جفان سلماس» و «عضویت در احزاب کُردی» به اعدام محکوم شد.
در دادگاه بدوی،
علیرغم عدم وجود ادله کافی از قبیل «وسایل و لوازم طرح ترور» مورد ادعای وزارت
اطلاعات، تنها با تکیه بر «علم قاضی»، اتهام بمبگذاری و محاربه به وی تفهیم و به
اعدام محکوم شد. بعدها در دادگاه تجدید نظر، حکم وی به ۱۰ سال حبس تعزیری و تبعید
کاهش یافت.
این زندانی سیاسی
از پاییز سال ۱۳۹۴ به زندان قزوین تبعید شده است.
أموران جنایتکار
اطلاعات آخوندی با کشیدن ناخنها و وصل کردن برق به او قصد داشتند او را به اعتراف
و مصاحبه تلویزیونی وادار کنند. اما وی تسلیم نشده و قبول نکرده است. بر اساس همین
گزارش قسمتی از سر وی در اثر وصل کردن برق سوخته و همچنین از ناحیه زانو و کمر
دچار آسیب دیدگی شدید شده است. وی در زندان مرکزی سنندج از رسیدگی پزشکی محروم
بوده و از انتقال وی به مراکز پزشکی نیز جلوگیری بهعمل میآورند.
زندانی سیاسی
افشین حسین پناهی در دادگاهی نمایشی چند دقیقهای به هشت سال و نیم زندان محکوم
شده است. اتهام وی تبلیغ علیه نظام و همکاری با یکی از احزاب کردی عنوان شده است.
مجید اسدی و پیام
شکیبا دو فعال دانشجویی که «غیرقانونی» در بازداشت به سر می برند و محمد بنازاده امیرخیزی، مورخ ۳۰ اردیبهشت
ماه از سلولهای چند نفره بند ۲۰۹ زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج به بندهایی به غیر از بند
زندانیان سیاسی این زندان تبعید شده اند.
بنابر گزارشات
دریافتی پس از انتقال این افراد به زندان رجایی شهر کرج، در حال حاضر محمد بنازاده
امیرخیزی در سالن ۱۲، مجید اسدی در اندرزگاه ۱ و پیام شکیبا در اندرزگاه ۲ این
زندان به سر می برند.
دژخیمان در
زندان گوهردشت از رسیدگی به خواستهای زندانیان زندان گوهردشتخودداری میکنند
وضعیت آقایان
محمد بنازاده 71ساله که از بیماریهای قلبی و گوارشی رنج میبرد و مجید اسدی که
دچار بیماری حاد معده، کم خونی است وخیم گزارش شده است.
زندانیان سیاسی محمد امیرخیزی و پیام شکیبا هر کدام به ۱۱ سال زندان بابت سه
اتهام انتسابی محکوم شدند.
محمد امیرخیزی
علاوه بر ۱۱ سال زندان به دو سال اقامت اجباری(تبعید) در نیک شهر در استان سیستان
و بلوچستان محکوم شد.
همچنین فعال
دانشجویی و زندانی سیاسی مجید اسدی به ۶ سال زندان و دو سال اقامت اجباری(تبعید)
در برازجان بوشهر محکوم شد.
بر اساس این
گزارش روند دادگاه بسیار ناعادلانه بوده به طوری که نماینده وزارت اطلاعات در کنار
دست قاضی نشسته و گویی که او حکم را دیکته می کرد.
گفتنی است که
محمد امیرخیزی؛ مجید اسدی و پیام شکیبا در اسفند ماه سال ۹۵ دستگیر شده و تاکنون
به صورت بلاتکلیف در زندان رجایی شهر محبوس بودند.
این در حالی
است که از چندین ماه پیش سالن ۱۲ محل اقامت این زندانیان مورد حمله و هجوم گارد
حفاظت زندان قرار گرفت و تمام وسایل و اموال زندانیان تخریب و یا غارت شد و تمامی
این زندانیان به بند مافوق امنیتی ده منتقل شدند که تمام وقت با دوربین های مدار
بسته متعدد زیر نظر است و رئیس زندان آنان را از همه امکانات ارتباطی محروم کرده
است.
این زندانیان
سیاسی در یک محاصره خبری و تحریم امکانات حداقلی قرار دارند. آنان را از دسترسی به
تلویزیون و روزنامه محروم کرده اند و اموال به غارت رفته شان را تنها در صورتی
حاضرند به آنان پس بدهند که زندانیان تقاضای انتقال به بندی غیر از بند زندانیان سیاسی
بکنند.
یکی از عوامل
اجیرشده رژیم به صابر ملک رئیسی در بند ۸ این زندان (قرنطینه) حمله میکند و از
پشت سر جسم سختی بر سر و صورت او میکوبد و او را مجروح و بیهوش میکند. این زندانی
سیاسی پس از به هوش آمدن اعلام میکند هیچ شکایتی از زندانی عادی ضارب ندارد بلکه
عامل این درگیری و مجروح کردنش مأموران هستند که این زندانی را تحریک کردهاند.
بند قرنطینه
زندان محل زندانیان معتاد به متادون و بعضاً بیماران روانی است. خشونت در این بند
رواج دارد. بر اساس گفته خانوادههای زندانیان و منابع مطلع؛ دژخیمان زندان و بهطور
خاص پرویز صورآذر مسئول جنایتکار حفاظت زندان با تبانی چند نفر از زندانیان عادی
قصد قتل این زندانی سیاسی را در زندان دارند.
لازم به یادآوری
است چند روز پیش این زندانی سیاسی در صحبت با خانواده خود متوجه شده بود که پدر
۸۰سالهاش دیگر قدرت بینایی ندارد و نمیتواند او را ببیند. پدر صابر بهدلیل
فرتوت بودن فقط یکبار حدود ۵سال پیش در زندان وزارت اطلاعات زاهدان توانسته بود با
او ملاقات کند و اکنون پس از ۸سال علاوه بر اینکه قدرت مسافرت برای ملاقات را
ندارد بلکه چشمانش نیز قوتی برای دیدن فرزندش را ندارد.
صابر ملک رئیسی در اعتراض به شکنجه دژخیمان در زندان اردبیل چهارمین روز
بر اساس
گزارشهای رسیده؛ صبح روز چهارشنبه هشتم آذر ماه؛ پرویز صورآذر رئیس جنایتکار زندان
و رئیس حفاظت اطلاعات زندان مرکزی اردبیل با احضار صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی
تبعیدی بلوچ در زندان مرکزی اردبیل با بهانه تراشی با وی شروع به جروبحث کرد. رئیس
جنایتکار حفاظت زندان با گفتن اینکه «خیلی زبان دراز هستی» اقدام به انتقال این
زندانی به قرنطینه زندان مرکزی اردبیل کرد.
بر اساس
گزارشهای موثق بهدنبال انتقال؛ صابر ملک رئیسی را با دستبند و پابند به میله
بسته و سپس همراه با رئیس داخلی بند مزدوری به نام فرهاد نوروزی؛ افسر نگهبان صادقزاده
و چند سرباز اقدام به ضرب و شتم شدید وی با چوب و شلاق کردند.
ضربات وارده
به وی به حدی شدید بود که بدن این زندانی سیاسی تماماً در نقاط سر و صورت؛ کمر و
شکم دچار کبودی و خونمردگی شده است.
پرویز صورآذر
رئیس جنایتکار زندان حین شکنجه صابر ملک رئیسی به او گفت: «زبانت را کوتاه میکنیم
ما گندهتر از تو را تسلیم کردهایم».
زندانی سیاسی
تبعیدی بلوچ صابر ملک رئیسی پس از انتقال و ضرب و شتم از روز چهارشنبه هشتم آذر
ماه؛ در اعتراض به این رفتارهای ضدانسانی اقدام به اعتصابغذا کرده است.
این ضرب و
شتم و انتقال به قرنطینه وضعیتی است که صابر ملک رئیسی با بیماری هموروئید مواجه
بوده و سرمای هوا و نبود آب گرم بیماری وی را تشدید میکند. این امر در اردبیل که
در این فصل بسیار سرد است تشدید میشود.
قرنطینه زندان
مرکزی اردبیل بندی بدون امکانات گرمایشی و بهداشتی است که بالای آن حصاری به شکل
قفس توری مانند کشیده شده است. بهطور معمول زندانیان محکوم به اعدام و زندانیان
تنبیهی را به این محل برده و مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میدهند.
پیش از این نیز
این زندانی سیاسی بارها با بهانه تراشیهای مختلف مسئولان زندان به قرنطینه منتقل و
مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. در یک نمونه وی در روز هشتم دی ماه سال گذشته به
مدت ۱۴ساعت در هوای سرد اردبیل پس از ضرب و شتم با دستبند و پابند در حیاط این
زندان به میله بسته شده بود.
پرویز صورآذر
رئیس حفاظت زندان و فرهاد نوروزی از کسانی هستند که به بهانههای مختلف زندانیان سیاسی
تبعیدی بلوچ را مورد شکنجه قرار میدهند.
صابر ملک رئیسی
زندانی سیاسی تبعیدی بلوچ در سن ۱۷سالگی بهدلیل اینکه ارتباط خانوادگی (برادر)
دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت. او یکی از جوانترین زندانیان سیاسی حاضر در
زندانهای ایران است.
وی که هماکنون
۲۵سال دارد؛ مدت ۸سال است که در زندانهای ایران محبوس و تحت شکنجه قرار دارد.
لینک نامه سرگشاده به خانم عاصمه جهانگیر و ادامه اخبار مربوط به این زندانیگلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین از ۵ هفته پیشاز ملاقات با همسر زندانی خود آرش صادقی محروم است.
محروم کردن این زوج زندانی از دیدار با یکدیگر در حالی است که ملاقات بین خانواده های زندانی حتی در قانون خود رژیم به رسمیت شناخته شده است.آغاز این محرومیت همزمان است با ۲۶ مهرماه ۹۶ که آرش صادقی از بند ۳۵۰ زندان اوین به دستور چهارمحالی، رئیس زندان به صورت تنبیهی به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.دژخیمان همچنین از درمان آرش صادقی، از زندانیان همین بند که بهخاطر بیش از ۷۰روز اعتصابغذا از بیماریهای مختلف رنج میبرد، ممانعت میکنند.
یوسف عمادی، هنرمند محبوس در زندان اوین، در نامهای ضمن
اعلام همدردی با زلزلهزدگان در منطقه غرب کشور اعلام کرد که جهت کمک به آنان
ساز سه تار خود را به حراج خواهد گذاشت.
«کرمانشاه مهد موسیقی فولکلوریک ایران لرزید و کودکان آن دیار
در اوج غنای معنوی،نیازمند یاری ما هستند. سه تار محبوبم، آغازگر نوازندگیام که
در میان سازهایم بیش از همه با آن مأنوس بوده و تداعیکننده تمامی خاطرات کودکی و
نو جوانیام است و همیشه با نواختنش از آوار غم رهایی یافتهام را بهعنوان بارزش
ترین و تنها سرمایه زندگیام به کودکان مرزنشین و زلزلهزده آن سرزمین تقدیم مینمایم.
تمامی منافع
مادی آن را هر چند ناچیز، برای کاستن از آلام این کودکان هموطنم اختصاص میدهم.»
لازم به یاد
آوری است که یوسف عمادی نخستین بار در مهرماه سال ۱۳۹۲ توسط نیروهای اطلاعات سپاه
بازداشت و به بند دو-الف زندان اوین منتقل شد. وی پس از دوران بازجویی با قید وثیقه
دویست میلیون تومانی از زندان آزاد گشت.
این هنرمند در
دادگاه به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «توهین به مقدسات» به سه سال حبس تعزیری و سه
سال حبس تعلیقی محکوم گشته و از دیماه سال جاری در زندان اوین تحمل حبس میکند.
در شهریورماه
۹۵ یوسف عمادی در پرونده جدیدی که از سوی وزارت بدنام اطلاعات سپاه برای وی تشکیل
شد، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس و دو سال تبعید به بوشهر محکوم گشت.
مصداق اتهام
«تبلیغ علیه نظام» برای یوسف عمادی «ارتباط و گفتگو با رسانهها از داخل زندان در
خصوص تهیه یک گزارش کوتاه مستند» عنوان شد
زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی طی پیامی از زندان تهران بزرگ اعلام کرد:
با کمال تأسف زلزله شدید در مناطق مرزی استان کرمانشاه، مصیبتی چند برابر به همه رنجها و گرفتاریهای مردم آن منطقه افزود.
ضمن اعلام همدردی عمیق خویش با خانوادههای داغدار و مجروحان و همه آنهایی که امکانات خود را از دست دادهاند، از بستگان و آشنایان و دوستان خود خواهشمندم کمکهای نقدی و کالایی خود را مستقیماً بهدست هموطنان زلزلهزده برسانند، چرا که به یاد داریم که در حادثه زلزله اردبیل و بم چگونه بسیاری از کمکهای داخلی و خارجی که از کانالهای حکومتی میگذشت، بدون اینکه به دست زلزلهزدگان برسد از محلهای دیگری سر در میآورد. اکنون که فساد و فلج بسیاری از ارگانهای حکومتی بسیار فراتر از آن زمان است، بجاست که مردم کمکهای خود را توسط اهالی و انجمنهای مردمی با سرعت بیشتر و بدون دخالتهای دولتی بهدست زلزلهزدگان برسانند.
از خداوند رحمان جبران مافات و تسکین آلام دردمندان را خواهانم.
زندانی سیاسی آرش صادقی که به تازگی
از زندان اوین به زندان گوهردشت منتقل شده است به علت آنكه به وي امكان دسترسي به
دارو نداده اند، دچار خونریزی معده شده و
در وضعیت جسمی وخیمی بسر میبرد.
مسئولان زندان گوهردشت، از ورود
داروهای این زندانی جلوگیری کرده واز تامین
دارو خودداری می کنند.اين در حالي است كه وضعيت معده آرش صادقي به علت اعتصاب غذاي
طولاني كه پشت سر گذاشته است، به شدت حاد مي باشد.
از طرفی به دلیل کیفیت بسیار پایین
غذای زندان، بر شدت بیماری گوارشی این زندانی، افزوده شده است. زندانی سیاسی آرش صادقی، در پی یورش
ماموران زندان گوهردشت به بند 350، در تاریخ 26 مهر به زندان اوین انتقال یافته است.
اعتصاب غذای طولانی مدت آرش صادقی و سپس محرومیت وی از دسترسی به خدمات درمانی باعث عوارض جبران ناپذیری شده است.
آرش صادقی قادر به خوردن و هضم غذا های جامد نیست و روزانه یک وعده میتواند غذا بخورد که یک پیاله آب حبوبات یا مقداری آب گوشت است
بر اثر اعتصاب غذای طولانی مدت و عدم رسیدگی پزشکی به بیماری آسم (منتهی از اندوتوکسین) و از کار افتادگی درصد بالایی از کلیه سمت راست مبتلا شده است.
از وضعیت قلب و کلیه او بعد از پایان اعتصاب هم هیچ تستی گرفته نشده است.
قلب آرش در زمان اعتصاب دچار آریتمی شده و همچنین کلیه راست وی در زمان اعتصاب ۷۰ درصد و کلیه چپ وی ۲۰ درصد از بین رفته است،مبتلا به عفونت کلیه و مجاری ادراری و مصرف آنتی بیوتیک که در سایه آسیب شدید به معده آرش صادقی نمیتواند آب کافی مصرف کند و همچنین ویتامین های لازم به بدن وی نمیرسد
وزن آرش نیز حدود ۵۰ کیلو گرم است که حداقل ۲۰ کیلوگرم همچنان از وزن اولیه وی کمتر است”.
به وی مرخصی استعلاجی داده نمیشود و از بستری شدن وی در بیمارستان نیز جلوگیری می شود.
بدلیل دخالت قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران روند درمان او با مانع تراشی های متعددی روبروست به طوریکه تمام اعزام های تقویم شده او به بیمارستان برای هفته های پیش رو توسط این نهاد امنیتی لغو شده است.
حمزه درویش زندانی اهل سنت در زندان
گوهردشت کرج چهاردهمین روز اعتصابغذای خود را سپری کرد. وی در اعتراض به خلف وعده
دژخیمان زندان، اعتصابغذای خود را مجدداً از ۲۰شهریورماه از سر گرفت.این زندانی اهل سنت 16شهریورماه پس
از ۲۸روز به اعتصابغذای خود پایان
داده بود.
یکشنبه, 19 شهریور 1396
عفو
بینالملل خواستار آزادی فوری عبدالفتاح سلطانی حقوقدان و وکیل دادگستری شد. عفو بینالملل
بهمناسبت ششمین سالگرد بازداشت سلطانی اعلام کرد حبس طولانیمدت عبدالفتاح سلطانی
بیعدالتی عظیم و گواه بر سرکوب شدید کسانی است که شجاعانه برای حمایت از حقوقبشر
و ارتقای آن فعالیت میکنند.
عبدالفتاح سلطانی از شهریور
سال ۹۰در اوین زندانی است. اتهام وی تبلیغ علیه نظام و تشکیل و اداره گروه با هدف
برهم زدن امنیت رژیم به ۱۳سال زندان و ۲سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.
فشارهای ضدانسانی بر زندانی سیاسی
علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی که در زندان تهران بزرگ محبوس است افزایش یافته است.
بنا به گزارش دریافتی روز یکشنبه 12شهریور 96 بهداری زندان از دادن دارو به این
زندانی سیاسی خودداری کرد. این در حالی است که وی از بیماریهای مختلف رنج میبرد.
خانم
رجوی: فراخوان به اعتراض علیه اعدامهای وحشیانه و محاکمه سران رژیم بهخاطر جنایت
علیه بشریت
ماشین اعدام و شکنجه رژیم
آخوندی بعد از نمایش انتخابات ریاستجمهوری شتاب بیشتری به خود گرفته و تنها در
ماه ژوییه ۲۰۱۷در یک رکورد کم سابقه ۱۰۱زندانی حلقآویز شدهاند. شمار واقعی
اعدامها بسا بیشتر است و این آمار اعدامهای مخفیانه را شامل نمیشود.
گزارش عفو بینالملل در
مورد سرکوب در ایران
عفو بینالملل: اتحادیه
اروپا نقض حقوقبشر در ایران را محکوم کند
عفو بینالملل در گزارش جدیدی
در مورد نقض فاحش حقوقبشر در ایران تصریح کرد: از زمان ریاستجمهوری حسن روحانی
مقامهای رژیم ایران دست به یک سرکوب بیرحمانه و خشونتآمیز علیه مدافعان حقوقبشر
زدهاند.
بنا
به گزارشهای دریافتی دژخیمان زندان تهران بزرگ روز یکشنبه 8مرداد 1396 زندانی سیاسی
علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی را که هماکنون در بین زندانیان عادی محبوس است به
شعبه دادیار شماره 4روحانیت در تهران منتقل کردند و مورد سؤال و بازپرسی قرار
دادند.
بنا
به این گزارش در این شعبه علاوه بر همان اتهامات آخوندساخته قبلی مبنی بر تبلیغ
علیه نظام در فضای مجازی اتهامی نیز بهعنوان مرتبط بودن با پرونده آقای احمد
منتظری به وی زده شد که این زندانی از این موضوع کاملاً اظهار بیاطلاعی کرده و
پاسخ داده است که من از این موضوع هیچ اطلاعی ندارم و اینها جهت پروندهسازی است.
نهایتاً
قراری برای این زندانی صادر نگردید و مجدداً به زندان تهران بزرگ برگشت داده شد.
خاطرنشان میشود بهرغم پایان
دوران محکومیت زندانی سیاسی علی معزی؛ دستگاه قضاییه رژیم ضدبشری آخوندی بهدنبال
توطئه و پروندهسازیهای جدید برای این زندانی سیاسی جهت نگهداشتن مجدد وی در
زندان است.
او در روز ششم مرداد نامه ای به بیرون زندان فرستاد تحت عنوان
همچنین بعد از اعترافات تکاندهنده آخوند جانی فلاحیان یادداشتی به بیرون زندان فرستاد برای مطالعه متون کلیک کنید
زندانی
سیاسی حبیب ساسانیان، محبوس در زندان تبریز، در سی و هفتمین روز از اعتصابغذای
خود، در وضعیت وخیمی بهسر میبرد.
بنا به خبر دیگری روز
پنجشنبه 29تیر ماه 96؛ دژخیمان خامنهای یک زندانی محبوس در زندان بروجرد، را که
در اعتراض به میزان وثیقه از پنج روز قبل با دوختن لبهای خود، اقدام به اعتصابغذا
کرده بود به سلول انفرادی منتقل کرد.
با
توجه به بدرفتاری دستگاه قضایی با نوکیشان مسیحی و مخالفت با در اختیار داشتن
کتابهای مذهبی خود و صدور احکام ناعادلانه و سنگین علیه نوکیشان مسیحی بهگونهیی
که در ماههای اخیر سیستم قضایی ایران دهها نفر از آنها را بازداشت و به حبسهای
طولانیمدت محکوم کرده است لذا از تاریخ 26تیر 96 به مدت 10روز در حمایت از خواستههای
بهحق آن عزیزان اعتصابغذای خود را اعلام میدارم و در نامه مورخه 25تیر 96 به دادستان
تهران در رابطه با این محدودیتها اعلام کرده ام:
بیشتر بخوانید
بیشتر بخوانید
صفیه
قرهباغی، فعال مدنی و حقوق زنان صبح 26تير هنگام خروج از منزل توسط ماموران اداره
اطلاعات زنجان بازداشت شد. به گفته یکی از نزدیکان این فعال مدنی، چند ساعت بعد از
دستگیری، او به همراه سه مامور برای بازرسی به منزلش باز گردانده شد.
طی
این بازرسی لپتاپ، چندین دفتر، کتاب و مدارک شخصی این فعال مدنی ضبط گردید.
صفیه قرهباغی به خانواده
خود گفته است که به تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب متهم شده
است.
گردانندگان
تجمعهای مردمی در خصوص مشکلات موسسه های مالی و اعتباری که اقدام به مستندسازی به
منظور ارائه به شبکه های رسانه ای معاند و خبرسازی کذب می کردند دستگیر شدند.
فرماندهی
انتظامی خراسان رضوی روز سه شنبه گزارش داد: «گروههای اطلاعاتی پلیس امنیت عمومی
خراسان رضوی در مرحله نخست این عملیات ضربتی زن جوانی را که از گردانندگان و
مستندسازان تجمعها بود بازداشت کردند.»
زندانیان
سیاسی بند ۴ سالن ۱۲ زندان گوهردشت با برگزاری یک نشست جمعی تصمیم گرفتند در
اعتراض به بسته بودن محل هواخوری و نامنظم بودن آن طی یکماه گذشته و عدم توجه
زندانبانان، از روز سه شنبه ۲۰ تیرماه از گرفتن غذا خودداری کرده و آمار هم ندهند.
زندانیان سیاسی بند ۴ سالن ۱۲ زندان گوهردشت اعلام کردند تا به خواسته خود
نرسند هرگز غذا نمی گیرند و آمار نمی دهند تا وضعیت به صورت قبل برگردد
گردهمایی بزرگ مقاومت و زندانیان سیاسی
در
هفته اخیر شاهد حرکت بزرگی از جانب زندانیان سیاسی در زندانهای رژیم آخوندی بودیم.
زندانیان سیاسی مقاوم با صدور بیانیههای شجاعانه چه بهصورت فردی و چه بهصورت
جمعی در همبستگی با گردهمایی بزرگ مقاومت، هموطنان را به شرکت هرچه گستردهتر در این
گردهمایی فراخواندند.
یکی از این بیانیهها
مربوط به جمعی از زندانیان سیاسی اوین و گوهردشت است که در همبستگی با گردهمایی
بزرگ مقاومت در پاریس آن را طنین رعد و تشعشع برق در آسمان بیعملی و یاس و سکون
توصیف کردند و نوشتند: «چه نوید و بشارتی بالاتر از این برای ما زندانیان سیاسی و
حتی غیرسیاسی، صنفی و عقیدتی که هستند برادران و خواهرانمان، دوستان و رفقایمان در
اقصی نقاط اروپا، آمریکا و منطقه که نه تنها ما را فراموش نکرده بلکه فریاد رسای
ما و همه مردم ایرانند... سلام و درود ما از زندان نثار مقدم همه ستارگان این
کهکشان که آن چهره واقعاً دموکراتیک، جدی، فعال، منسجم و تسلیم ناپذیر ایران و ایرانی
را بر فراز قرائتهای دروغین موجود به دنیا معرفی میکنند!».
بیشتر بخوانید
زندانی
سیاسی آذربایجانی و فعال مدنی سیامک میرزایی همچنان در اعتصاب غذاست. بر اساس آخرین
گزارشها این زندانی سیاسی پس از ۱۶روز اعتصاب غذا؛ 11کیلو وزن کم کرده و فشار خون
وی شش روی هشت میباشد.
زندانی
سیاسی آذربایجانی سیامک میرزایی با انتشار نامهیی سرگشاده اعلام کرده است که بهدلیل
کارشکنیهای مکرر صورت گرفته در روند رسیدگی به پرونده خود تا زمان تخفیف و تعدیل
قرار وثیقه صادره، همچنین تکمیل نواقص پرونده جهت برگزاری دادگاه تجدید نظر از
شنبه ۲۷خرداد ۹۶دست به اعتصابغذا خواهد زد و از آن تاریخ در اعتصاب غذاست.
وی
به اتهام تشکیل گروه برای برهم زدن امنیت، به ده سال حبس تعزیری و دو سال تبعید در
شهرستان طبس محکوم شده است.
این فعال مدنی آذربایجانی
در تیر ماه ۹۵در پارسآباد مغان بازداشت و به زندان اوین تهران منتقل شده است.
آخرین وضعیت مهدی فراحی
شاندیز در زندان مرکزی کرج
زندانی
سیاسی مهدی فراحی شاندیز هماکنون در زندان مرکزی کرج محبوس است. این زندانی سیاسی
در ۱۸خرداد ۱۳۹۶از زندان گوهردشت کرج به زندان چوبیندر قزوین فرستاده شد. در حالیکه
به او اجازه ندادند که هیچ وسیلهای با خود همراه ببرد و حتی اجازه نداشت که چند
تکه لباس با خود بردارد و بهصورت ناگهانی، با خشونت و همراه با ضرب و شتم منتقل
شد.
در
قزوین بعد از تحویل او به کلانتری ۱۳، وی را پیش قاضی کشیک بردند. در کلانتری پس
از پاره کردن عکس خامنهای و شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه، مورد
خشم مأموران رژیم واقع شد و با تحویل وی به زندان چوبیندر و تکرار همان کارها به
انفرادی فرستاده شد.
بعد
از ده روز مهدی فراحی به کرج منتقل شد و یک شب در کلانتری ۱۱کرج بهسر برد و فردای
آن روز پیش فردی به نام شهروی قاضی شعبه ۷اجرای احکام بیدادگاه انقلاب کرج فرستاده
شد.
هنگامیکه مهدی فراحی شاندیز
در برابر شهروی از حکومت دیکتاتوری انتقاد کرد و آن را حکومت شیطانی نامید؛ شهروی
او را به زندان مرکزی کرج فرستاد.
زندانیان سیاسی عماد الدین
ملازهی و یعقوب جهانی در زندان سراوان تحت فشارهای طاقتفرسای دژخیمان زندان قرار
دارند. عماد الدین ملازهی علاوه بر بازجوییهای مستمر و محرومیتها
از مراجعه به بخش اداری و سایر بندها منع شده است.
اعلام اعتصابغذای نامحدود
زندانی سیاسی خالد حردانی در زندان گوهردشت کرج
وی در این نامه نوشته است:
«در 17سال گذشته ستم های بیشماری بر من و خانوادهام تحمیل شد از قطع ملاقات تا
قطع غیرقانونی تلفن، از عدم صدور اجازه مرخصی استعلاجی درمانی گرفته تا عدم صدور
اجازه حضور بر مزار مادر و یا حتی شرکت در مراسم عروسی دخترم و این ستم و ظلم مظاعف
همچنان با ایجاد محدودیتهای بیشماری متأسفانه ادامه دارد. اینجانب بهعنوان یک
زندانی سیاسی که بیش از 5049روز از تمام حقوق یک زندانی محروم بوده و از طرفی با
پروندهسازیهای بیشمار غیراخلاقی و غیرانسانی مأموران مواجه بودهام از 22خرداد تا
حصول نتیجه ملموس در ارتباط با پرونده در اعتصابغذای نامحدود خواهم بود و خواستار
رسیدگی فوری به موضوع پرونده و موضوعات ذیل هستم.
محمد نظری ٢٤سال مقاومت در زندانهای رژیم ایران
محمد نظری، زندانی سیاسی و بیمار محبوس در زندان گوهردشت
کرج بیست و چهارمین سال حبس خود را در این زندان آغاز کرد. این زندانی سیاسی با
وجود بیماری قلبی و آرتروز گردن بهدلیل پروسه مبهم و پر ابهام اداری تاکنون از
آزادی مشروط، مرخصی و رسیدگی پزشکی محروم مانده است.
وی سهشنبه ۹خرداد ماه ۱۳۹۶، بیست و چهارمین سال حبس خود را
بدون مرخصی و محروم از رسیدگی پزشکی آغاز کرد. محمد نظری ٩خردادماه سال ١٣٧٣ از سوی
مأموران امنیتی سپاه موسوم به ابوذر بوکان بازداشت و از آن زمان در زندانهای ارومیه
و گوهردشت محبوس بوده است.
بیشتر بخوانید
بیشتر بخوانید
شرایط وخیم «ایوب اسدی» زندانی سیاسی کُرد در زندان کاشمر
«ایوب اسدی» زندانی سیاسی کُرد در زندان کاشمر که از بیش از ۶سال پیش از
مرخصی و درمان مناسب محروم است، باز هم برای رسیدگی پزشکی بیپاسخ ماند.
ایوب اسدی زندانی سیاسی بیمار و تبعیدی به زندان کاشمر از
حدود شش سال پیش در انتظار مرخصی درمانی بهسر میبرد. وی که از بیماریهای آسم،
مشکل کلیه و کاهش بینایی چشم چپ رنج میبرد، از رسیدگی پزشکی لازم در زندان نیز
محروم است.
دستگیری عبدالرضا داوری بهخاطر طرح سؤالاتی در خصوص قتلعام
۶۷
سه روز پس از نامه عبدالرضا داوری، از مشاوران احمدینژاد،
به آخوند رئیسی و طرح سؤالاتی در مورد قتلعام سال 67، وی به دستور قضاییه خامنهای
دستگیر شد.
در حالیکه قریب به سه روز از انتقال زندانیان سیاسی مجید اسدی و پیام شکیبا از بند ۲۰۹ زندان اوین به زندان گوهردشت میگذرد؛ هنوز اطلاعی از آنها در دست نیست.
این در حالیست که برخی از زندانیان ورود آنها را به زندان گوهردشت دیدهاند. بنا به گفته برخی منابع؛ این زندانیان از روز سی و یکم اردیبهشت به گوهردشت انتقال داده شدهاند، ولی از آن پس دیگر اطلاعی از آنها در دست نیست و به هیچیک از بندهای گوهردشت وارد نشدهاند.
ادامه
عفو بینالملل خواهان آزادی فوری معلم زندانی اسماعیل عبدی شد
تأکید زندانی سیاسی اسماعیل عبدی بر ادامه اعتصابغذا تا رسیدن به خواستههایش
تحریم نمایش انتخابات قلابی رژیم آخوندی توسط زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
مریم اکبریمنفرد- رای من، نه به انتخابات نمایشی است
تأکید زندانی سیاسی اسماعیل عبدی بر ادامه اعتصابغذا تا رسیدن به خواستههایش
زندانی سیاسی اسماعیل عبدی
بر ادامه اعتصاب غذا تا رسیدن به خواستههایش تأکید کرد.خانواده زندانی سیاسی اسماعیل عبدی با این زندانی سیاسی در زندان اوین در حالی
ملاقات کردند که وی در شانزدهمین روز از اعتصاب غذا بهسر میبرد. اسماعیل عبدی
قریب 10کیلو از وزن خود را از دست داده است.
ادامه
شماري ازفعالين كارگري زن، روز24ارديبهشت ۹۶ در منزل اسماعيل عبدي، دبيركل كانون صنفي معلمان تجمع كردند و با اين زنداني اعتصابي، اعلام همبستگي نمودند.
ادامه
ادامه
شماري ازفعالين كارگري زن، روز24ارديبهشت ۹۶ در منزل اسماعيل عبدي، دبيركل كانون صنفي معلمان تجمع كردند و با اين زنداني اعتصابي، اعلام همبستگي نمودند.
ادامه
تحریم نمایش انتخابات قلابی رژیم آخوندی توسط زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
مریم اکبریمنفرد- رای من، نه به انتخابات نمایشی است
تشکیل مجدد بیدادگاه برای زندانی سیاسی علی معزی، تبعیدی در زندان فشافویه
زندان فشافویه متعلق به زندانیان جنایی و محکومین به قاچاق مواد مخدر و یا زندانیان معتاد به مواد مخدر و در شهر حسن آباد در جنوب تهران قرار دارد. این زندان یکی از کثیفترین زندانهای رژیم و فاقد حداقلهای امکانات بهداشتی و معیشتی است.
جان این زندانی سیاسی که از بیماریهای مختلف رنج میبرد؛ اینک
در خطر بیشتری قرار گرفته است.
مقاومت ایران نسبت به خطر جانی برای زندانی سیاسی آقای علی معزی هشدار می دهد و عموم مراجع بین المللی حقوق بشر به ویژه کمیسر عالی حقوق بشر،
گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران و گزارشگر ویژه حق آزادی دین یا عقیده و
گروه کاری دستگیریهای خودسرانه را به اقدامی فوری و مؤثر برای رسیدگی به وضعیت او
که به زندان فشافویه تبعید شده است، فرا می خواند.
پروندهسازی مجدد علیه زندانی سیاسی
مرتضی مرادپور و محرومیت وی از اعزام به بیمارستان
دژخیمان زندان تبریز از اعزام زندانی سیاسی مرتضی مرادپور
به بیمارستان بیرون که از ناحیه قفسه سینه دچار مشکل شده و بهداری زندان قادر به
تشخیص بیماری وی نشد بود، جلوگیری کردند.
گلرخ ابراهیمی ایرایی، فعال مدني محبوس
در زندان اوين، در يازدهمين سال حبس زينب جلاليان، نامه اي خطاب به او نوشته و بر
حتميت تحقق آزادي، تاكيد كرده است.
زنداني سياسي زهرا زهتابچي از امكان
هرگونه مرخصي از زندان محروم شد. اين
زنداني به اتهام هواداري از مجاهدين خلق به 10سال حبس محكوم شده و از سال 92 در
زندان اوين مي باشد.
نرگس محمدي، مدافع حقوق بشر، محبوس در
اوين، چهل و پنجمينسالروز تولد خود را روز اول اردیبهشت در زندان مخوف اوين گذراند.
او به دنبال اجراي حكم جديد حبس خود در نامه اي که روز ۲۲ فروردین منتشر شد
نوشت:
دستگیری ۳۰ زن و مرد جوان در میهمانی در اهواز
جمعه 13اسفندماه، بیش از ۳۰ دختر و پسر جوان در یک ميهمانی
در منطقه كيانپارس اهواز از سوي پليس امنيت اخلاقي، دستگیر شدند. بازداشت شدگان
هنوز در اختیار پلیس هستند.
فرشته ارغواني،52ساله،
به دليل تماس تلفني با برادرش كه 35سال است در خارج از ايران به سر مي برد، دستگير
و به يك سال حبس محكوم شد. خانم ارغواني داراي فرزند و نوه مي باشد و به شدت بيمار
است.
وي هم اكنون در
زنداني در روستاي تيركلاي ساري محبوس می باشد
۸ زن جوان در ميهماني بازداشت شدند
دو زن مسيحي در تهران و اروميه بازداشت مي شوند
فرزانه جلالی، فعال مدنی و حقوق زنان روز ۱۰ اسفندماه،
متهم به«اقدام علیه امنیت
کشور» شد قضائيه رژیم از پذیرش وکیل معرفیشده وي مصطفی احمدیان، خودداري نمود.
فرزانه جلالی از روز
پنج شنبه ۵ اسفندماه در بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه به سر میبرد.
فاجعة پيدا شدن جسدسوخته يك زن معلم
طاهره ریاحی، روزنامهنگار محبوس در زندان اوین، در آخرین تماس خود با خانواده اش كه در 10روز اخير صورت گرفته، به خانواده گفته است: «دیگر منتظر من نباشید».
گزارش ماهانه کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت - فوریه 2017
ارسال امواج پارازیتبر بندهای زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت و فراخوان مقاومت ایران به عموم
مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشربرای تشکیل یک هیأت حقیقتیاب بینالمللی برای
تحقیق پیرامون وضعیت زندانیان سیاسی در ایران و اقدام فوری برای نجات آنها
ارسال امواج پارازیتبر بندهای زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت و فراخوان مقاومت ایران به عموم
مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشربرای تشکیل یک هیأت حقیقتیاب بینالمللی برای
تحقیق پیرامون وضعیت زندانیان سیاسی در ایران و اقدام فوری برای نجات آنها
پرونده سازی جدید برای زندانی سیاسی علی معزی
زندانی سیاسی علی معزی پدر دو مجاهد اشرفی که روز چهارشنبه ۱۵ دی ماه از زندان گوهردشت کرج پس از ملاقات با خانواده اش ربوده شد و تا هفته ها از او خبری نبود؛ اینک در بند ۲۰۹ اوین محبوس است.
بنا به این گزارش این
زندانی قرار است توسط قاضی جلاد صلواتی مجددا محاکمه شود.
اخیرا بازجویان جنایتکار اطلاعات سپاه برای وی اتهامات آخوند ساخته جدیدی را
سرهم بندی کرده اند که یکی از این اتهامات تبلیغ علیه نظام استادامه
مقاومت ایران عموم
مراجع بینالمللی حقوقبشر بهویژه کمیسر عالی حقوقبشر و گزارشگر ویژه وضعیت حقوقبشر
در ایران و گزارشگر دستگیریهای خودسرانه را به اقدامی فوری و مؤثر برای آزادی
زندانی سیاسی آقای علی معزی فرامیخواند
بنا به گزارشهای دریافتی روز یکشنبه ۸ اسفند ماه ۱۳۹۵ زندانیان عادی بند ۴ سالن ۱۱ زندان گوهردشت کرج پس از روزها شکنجه فیزیکی و روانی در اقدامی اعتراضی دست به خودزنی گروهی زدند. تعدادی از این زندانیان به علت وخامت حالشان به بهداری زندان منتقل شدند. مأموران امنیتی و رئیس جنایتکار زندان گوهردشت در یک اقدام ضدانسانی به خواستهای برحق زندانیان، بهصورت وحشیانه با نیروهای گارد و شکنجهگران خود به سالن ۱۱ یورش برده و زندانیان را با باتون مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
ادامه کلیک کنید
در پی افشای نوار صوتی
آقای منتظری امروز چهارشنبه 4اسفند ماه احمد منتظری بدون هیچ احضاریه رسمی به
باصطلاح دادگاه ویژه روحانیت فراخوانده و سپس دستگیر شد.
برای خواندن متن کامل خبر کلیک کنید
مقاومت ایران دستگیری
آقای احمد منتظری توسط فاشیسم دینی حاکم بر ایران را بهشدت محکوم میکند و از
عموم مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر و آزادی بیان بهویژه کمیسر عالی و شورای
حقوقبشر مللمتحد خواهان اقدام فوری برای آزادی او است
دژخیمان شقاوتپیشه
رژیم آخوندی در زندان اردبیل، در یک جنایت تکاندهنده یک زندانی به نام «عباس علیپور»
را در سرمای زمستان در حالی که پاهایش از زمین فاصله داشت، با زنجیر به دور میله
پرچم در حیاط زندان بستند. این شکنجه سبعانه که در سرمای شدید چند شبانه روز ادامه
یافت سرانجام در روز ۲۷ بهمن (۱۵ فوریه) به مرگ این زندانی منجر شد.
شکایت زنداني سياسي مريم اكبري منفرد به سازمان ملل برای قتل خواهر و برادرانش در قتل عام ۶۷
روز ۲۹ بهمن ماه، مريم اكبري منفرد زنداني سياسي محبوس در بند زنان زندان اوين با شکایت به گروه كاري ناپديدشدگان قهري سازمان ملل از اين نهاد خواست تا رژيم ايران را در مورد پرونده عبدالرضا و رقيه اكبري خواهر و برادر اعدامي اش، مورد بازخواست قرار دهند.
ادامه کلیک کنید
دستگیری مجید اسدی از
هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران
نا به خبرهای دریافتی؛
شنبه شب ۳۰ بهمن ماه مجید اسدی از فعالان دانشجویی و از هواداران سازمان مجاهدین
خلق ایران؛ در یورش وحشیانه مأموران اطلاعات آخوندی در منزل شخصیاش دستگیر شد.
در این یورش وحشیانه
ده نفر از مأموران اطلاعات رژیم به مدت دو ساعت منزل وی را جستجو کرده و وسایل شخصی
این زندانی شامل کامپیوتر؛ کتابها و موبایل وی را با خود بردند.
دستگیری مجدد دو زندانی سیاسی آزاد شده و فراخوان برای آزادی آنها
نیروهای سرکوبگر رژیم
آخوندی شنبه شب ۳۰بهمن و یکشنبه صبح اول اسفند ماه با فاصله چند ساعت آقایان محمد
بنازاده امیرخیزی ۷۱ ساله و اسدالله هادی ۵۷ ساله دو تن از زندانیان سیاسی آزاد
شده را بار دیگر دستگیر و به زندان بدنام اوین منتقل کردند.
شهناز اکملی مادرشهید مصطفی کریم بیگی بعداز۲۴ روزبازداشت غیرقانونی توسط رژیم ضدبشری آخوندی با قرار وثیقه آزادشد.
عصر روز ۳۰ بهمن ماه ۹۵ شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی، شهید راه آزادی درعاشورای سال ۸۸ با قرار وثیقه صد میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
پیش تر پدرشهید قیام سراسری
مصطفی کریم بیگی طی بیانیهیی دستگیری همسرش و تهدید به آتش کشیدن خانه دخترش توسط
مأموران اطلاعات آخوندی را محکوم کرد.
بامداد روز ششم بهمنماه،
شش تن از نیروهای امنیتی وابسته به وزارت از اطلاعات با مراجعه و تفتیش منزل شهناز
اکملی، وی را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل نمودند و تا امروز نیز اطلاع دقیقی
از سرنوشت ایشان بدست نیامده است.
متن دلنوشته :
مادر خانه سالهاست که
مصطفی ندارد و غمخوار از دلتنگیهای مریم شانههای مادر بود که هق هق و گریههای بی
کسیاش استخوان را خاکستر میکند.
خانه سالهاست که مصطفی
ندارد، ولی خانه مصطفی سالهاست که مادر شهنار دارد.
سالهاست که مادر
شهناز در نبود مصطفی غمخوار گریههای مریم است که این روزها شانههایی برای گریستنش
نمانده است.
خانه سالهاست که مصطفی
ندارد ولی مادر شهناز سالهاست صدای بی صدای دربندانی شده است که مادر ندارند تا
برایشات فریاد شوند.
خانه اگرچه مصطفی
نداشت ولی مادر شهنازی بود که مادرم بود و در بی خبری مادر از چهل روز لبدوزی و
اعتصاب غذایم نگران بود، مادر شهنازی بود که هفتاد روز صدای بی مادری برادرم آرش
بود، مادر شهنازی بود که گوهر ستار را همدرد بود.
خانه سالهاست که مصطفی
نداشت و این روزهای مادر شهناز را هم ندارد تا تکیهگاه دلتنگیها و هق هقهای مریمش
باشد.
مریم عزیزم:
میدانم که سخت است بی
تابیهایت را به زبان آوردن ولی صدای هق هق و دلتنگیهایت که آسمان در هم میدرد، را
شنیدم و دلتنگیات استخوانهایم را به آتش کشید.
مریم عزیزم:
میدانم که سالهاست
خانهی بی مصطفییتان با اشک پوری و خون مرتضی شاملو رنگ گرفته و بر جای جای آن
اشک تو و خون مصطفی نقش بسته است.
مریم عزیزم:
سالهاست میدان تیر چیتگر
شانههای استخوانی و گیسوان عاطفه را باد با خود میبرد و چند سالیست گیسوان تو را
نیز خیابانهای تهران به باد سپرده است و از شانههای مادر دیواری برای دلتنگیهایت
ساخته است.
مریم عزیزم: میدانم
که این حرفها جز اشک برایت چیزی ندارد ولی باور کن که تو را خوب میفهمم وقتیکه
مادر همایم را باد با خورد برد و برادرم در گم و گیچ شدنهای شهر پناهگاه شدهاش و
در کوچه پس کوچههای بن بست شده غربت تنهایی تنها گریست و از پرکشیدن مادر همایم
در خود گریستم و فرو ریختم از سکوتم.
باور کن که تو را خوب
میفهمم وقتیکه رفیق و همدردم شاهرخ جاودانه شد و در این ویرانهسرا تنها و بیکس
شدم.
باور کن تو را خوب میفهمم
این روزها که برادر در بندم لقمان سیاهپوش خواهر شد و آخرین ملاقات را از او دریغ
کردند و با او گریستم.
مریم عزیزم:
این روزها که مادر شهنازمان را به جرم صدای بی صدایان بودن به بند کشیدهاند
باور کن که دلتنگیها و اشکهایت بار سنگینیست بر دوش مادر و برای او هم که شده باید
مقاوم باشی و استوار که امیدمان به فرداست که انتقامی که لبخند کودکانمان خواهد
بود
شما ای ایرانیان و
هموطنان...
ما امضاء کنندگان این
نامه، همچون شما مردم، شرمگینِ اوضاعِ اسفبار سرزمینِ خویشیم، و رنج می بریم از اینکه
شب ها و روزهای ما را با نگرانی و هراس و آشفتگی آمیخته اند.
ما نیز چون شما؛ از اینکه
روان جامعه را نا آرام و خراشیده می بینیم، غصه میخوریم. غصه میخوریم از اینکه می
بینیم فرصت های ناب و بی بازگشتِ سرزمین مان بلعیده میشود و به باد می رود. و از اینکه
می بینیم نخبگان سرزمین مان به کوچی ناگزیر تن می سپرند، یا به وسیله مراجع غیرقانونی
و غیر صالح و فقدان دادرسی منصفانه به انزوا و زندان در می افتند؛ میگدازیم. آشوبی
که این روزها به جمال و جان جامعه نشسته، نه آن است که چشم انتظارش بودیم.
در میان کشته های
عاشورای سال 88...
پسر جوانی است بنام
"مصطفی کریم بیگی".
مردم مگر چه میخواستند
که مصطفی هایشان به ضرب تیر مستقیم و به تیزی قمه از پا در آیند؟، و مگر پدران و
مادرانشان چه میگویند که یا باید لب فرو بندند، یا با هجوم ناگهانیِ مأموران به
زندان برده شوند؟!
شهناز اکملی (مادر
مصطفی) را سراسیمه و بدون اخطار قبلی از خانه بیرون میکشند، و راهی سلول انفرادی
اش می کنند! درست به همان شیوه ای که "نرگس محمدی" و "آتنا دائمی"
و دیگر عزیزان ما را روانه ی زندان کردند!
این بانوانِ زندانی
ما، از عفیف ترین و شایسته ترین و انسان ترین و بی گناه ترین هایند، که جز برای ایران
و ایرانیان، درستی و نظم و قانون و بهروزی نخواسته اند، جای این بانوان بر چشم
ماست نه زندان.
ای شما ایرانیان و
هموطنان...
ما امضاء کنندگان این
نامه، همچون شمایان، خسته ایم از بی قانونی های پی درپی، و شرمنده ایم از تماشای ریختِ
ناجور سرزمین مان ایران، و دلگیریم از تماشای برآمدن زشتی ها و به خاک رفتنِ راستی
ها. ما را شاید فرصت چندانی نباشد. به آنانی که سایه ی شوم ترس را بر سرِ خانه های
ما آوار کرده اند، میگوییم: گردونه ی نابخردی را دوامی نیست، و می گوییم: ماندگاری،
تنها با دل های آرامِ مردمِ آگاه است.
مردان و زنان معترض و
منتقد و فعالان حقوق بشریِ ما چرا باید در زندان باشند؟ "شهناز اکملی"
چرا زندانی است؟ این زندانیان، غرور و افتخار مایند. اینان، رنج زندان و محرومیت
های بعدی اش را بجان خریده اند، تا راهی برای رهایی سرزمین شان بکاوند.
ما بر آزادیِ بی قید
و شرط و هرچه زودترِ بانوان و مردانی که اراده ای جز فرا بردنِ بایستگی های حقوق
بشری در کشورمان نداشته اند، اصرار می ورزیم. "شهناز اکملی" و دیگر عزیزانِ
دربند "باید" آزاد شوند. این به نفع همه است. تهدید نمیکنیم. حتمآ آزادیِ
این خوبان، راهی است برای برون رفت از مخمصه های گلوگیر، و راهی است برای همدلی.
امضاء کنندگان:
شیرین عبادی، دکتر
محمد ملکی، دکتر محمد سیف زاده، عبدالفتاح سلطانی، نرگس محمدی، مهناز پراکند، محمد
نوری زاد
کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت عموم مراجع بين المللي حقوق بشر و ارگانهای مدافع حقوق زنان و فعالان حقوق زنان و کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ويژه ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و گزارشگر دستگیریهای خود سرانه را به اقدامی سریع و مؤثر برای آزادی خانم شهناز اکملی، از مادران شهیدان قیام ۸۸، فرا می خواند.
متن نامه امضاشده توسط نرگس محمدی-مریم اکبری منفرد-آتنادائمی-گلرخ ایرائي برای آزادی فوری خانم شهناز اکملی
تحصن تعدادی از زندانیان
سیاسی زندان اوین در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی
تعدادی از زندانیان سیاسی
و عقیدتی بند هفت زندان اوین در اعتراض به قاسم جعفر نژاد رییس بهداری بند هفت
زندان اوین با نگارش و امضای نامه ای خواستار برکناری این شخص شدند. این زندانیان
در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار در این بند دست به تحصن زدند.
این تحصن و اعتراض برای
عدم رسیدگی پزشکی مناسب به زندانیان این بند از مخصوصا مهدی و حسین رجبیان که مهدی
رجبیان از بیماری ام اس و همچنین عفونت شدید کلیه که در هفته هایی اخیر پیشرفت
داشته و همچنین حسین رجبیان که اون نیز به عفونت کلیه مبتلاست رنج میبرند صورت گرفت.
مهدی رجبیان، حسین
رجبیان، اسماعیل عبدی، سهیل عربی، امید علیشناس و یوسف عمادی از جمله زندانیانی
هستند که در اعتراض به اقدامات «قاسم جعفر نژاد» رییس بهداری بند هفت زندان اوین
با نگارش و امضای نامه ای به مسئولین این زندان خواستار برکناری این مسئول شدند.
در پی درخواست های این
دوبرادر برای روند درمان و مرخصی به آن ها گفته شده که ضابطین پرونده و دادیار قوه
قضاییه با روند درمانی و مرخصی برادران رجبیان مخالف اند.
این درحالی است که مهدی رجبیان به دلیل پیشرفت عفونت کلیه اش شب ها از درد
خوابش نمیبرد
قطعه شعری از گلرخ ایرائي
پایان اعتصاب غذای زندانی سیاسی آرش صادقیبدنبال قول کتبی دادستانی برای رسیدگی به پرونده گلرخ ایرائي آرش صداقی به اعتصاب غذای خود پایان داد او در اثر وخامت حال به بیمارستان تجریش منتقل و بعد از یکروز بستری به بند۳۵۰ زندان اوین بازگردانده شد.
یکی از نزدیکان به خانواده آقای صادقی گفت:
آرش درحال حاضر در بند ۳۵۰ که تلفن ندارد به سر می برد و همچنان در اعتصاب غذاست. آرش را شش روز پیش به بهانه بردن به بیمارستان ربودند، پس از سه روز نگهداری در بند ۲الف به بند ۳۵۰ منتقل کردند. دراین جابجایی اشیای آرش شامل حلقه انگشتر ساعت و… بسرقت رفته.”
لازم به یادآوری است در آخرین مراجعات پزشکی صادقی به بیمارستان پزشک متخصص تایید کرد که او خونریزی ۱۲.۵ درصد معده، کمبود هموگلوبین (کمخونی) شدید و عفونت شدید ریه داشته و بایستی دستکم ۴ الی ۵ روز در بیمارستان بستری شود.
با این حال، با فشار دادستانی، حفاظت زندان و سپاه ثارالله، این زندانی با حالت وخیم جسمی و علیرغم مقاومت پزشکان، شامگاه هجدهم بهمن، به زندان اوین عودت داده شد.
این مسئله در حالی است که دستور مرخصی پزشکی آرش صادقی که با بازداشت وثیقه ملکی همراه شده است هم اکنون قابلیت اجرایی دارد با اینحال کماکان این زندانی از امکان اعزام به مرخصی محروم است.
هرانا پیش از این گزارش کرده بود، جواب دقیق آزمایشات انجام شده بر روی کلیه ها و روده آرش صادقی نشان می دهد که کلیه های وی به دلیل کمبود آب، جمع شده و کلیه راست ۷۰ درصد و کلیه چپ ۲۰ درصد دچار آسیب دیدگی شده اند. به گفته پزشک، کلیه سمت راست در آینده مثل سابق کارایی نخواهد داشت.
همچنین نتیجه آزمایش بر روده وی از چسبندگی شدید روده خبر داد که پزشکان گفتند اگر وضع روده به همین شکل ادامه پیدا کند خونریزی را در پی خواهد داشت.
در پی ممانعت دادستانی از آزاد کردن شهناز اکملی خانم معصومه نعمتمی مادر آتنا دائمی طی پیام ویدئوئي خواهان آزادی سریع او شد
کلیپی تقدیم به مادر قیام مادر صدای آزادیخواهی خانم شهناز اکملی
قسمت هائي از مصاحبه های او
درخواست پروین فهیمی برای آزادی مادر شهید کریمبیگی:
بیش از این ظلم رفته بر ما و داغ جوانانمان را
تازه نکنید.
پروین فهیمی، مادر شهید
سهراب اعرابی خواستار آزادی شهناز اکملی، مادر شهید مصطفی کریم بیگی شد.
مادر شهید سهراب
اعرابی با بیان این که با گذشت هفت سال از حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال
۸۸ همچنان داغدار فرزندان شهید خود هستیم، نوشته است: بیش از ظلم رفته بر ما و داغ
جوانان مان را تازه نکنید.
با گذشت هفت سال از
حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ هنوز داغدار فرزندان شهید خود هستیم و
نتیجهای نسبت به ظلمی که به ما روا شده، اعلام نگردیده است.
در این هفت سال در
حالی با صبر و انتظار همچنان ناملایمتیها را به خاطر مردم تحمل نمودهایم، برخورد
و بازداشت خانم شهناز اکملی، یکی از مادران شهید ( شهید مصطفی کریمبیگی) را قابل
قبول ندانسته و آن را ناقض حقوق شهروندی دانسته و خواستار آزادی ایشان هستم.
احترام به جایگاه
مادر جزو وظایف اسلامی و انسانی همگان است. بیش از این خانوادههای آسیب دیده ۸۸
را مورد بی مهری قرار ندهید و ظلم رفته بر ما و داغ جوانان مان را تازه نکنید. درخواست پروین فهیمی
برای آزادی مادر شهید کریمبیگی: بیش از این ظلم رفته بر ما و داغ جوانانمان را
تازه نکنید.
پروین فهیمی، مادر شهید
سهراب اعرابی خواستار آزادی شهناز اکملی، مادر شهید مصطفی کریم بیگی شد.
مادر شهید سهراب
اعرابی با بیان این که با گذشت هفت سال از حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال
۸۸ همچنان داغدار فرزندان شهید خود هستیم، نوشته است: بیش از ظلم رفته بر ما و داغ
جوانان مان را تازه نکنید.
با گذشت هفت سال از
حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ هنوز داغدار فرزندان شهید خود هستیم و
نتیجهای نسبت به ظلمی که به ما روا شده، اعلام نگردیده است.
در این هفت سال در
حالی با صبر و انتظار همچنان ناملایمتیها را به خاطر مردم تحمل نمودهایم، برخورد
و بازداشت خانم شهناز اکملی، یکی از مادران شهید ( شهید مصطفی کریمبیگی) را قابل
قبول ندانسته و آن را ناقض حقوق شهروندی دانسته و خواستار آزادی ایشان هستم.
احترام به جایگاه
مادر جزو وظایف اسلامی و انسانی همگان است. بیش از این خانوادههای آسیب دیده ۸۸
را مورد بی مهری قرار ندهید و ظلم رفته بر ما و داغ جوانان مان را تازه نکنید.
در پی ممانعت دادستانی از آزاد کردن شهناز اکملی شعله پاکروان مادر ریحانه
جباری،در واکنش بهدرخواست وثیقه برای
آزادی شهناز اکملی مادر شهید قیام مصطفی کریم بیگی با عنوان ”آیا
قاتل ستار و قاتل مصطفای شهناز هم وثیقه گذاشتهاند نوشت: «آیا دزدانی که دستهای
پنهانشان در جیب مردم است هم وثیقه میلیونی گذاشتهاند که آزادانه دندان در گوشت
مردم فرو میکنند؟
مادر ایران زمین را
آزاد کنید
او که با شجاعت تمام
گفته بود تمام قد صدای آرش می مانم
او که گفته بود خاموش
نمی نشیند
کور خوانده اید این
صدا صدای خاموش شدنی نیست
این صدا با زنجیر و
زندان پژواک میابد
فریاد میشود
طغیان میشود
عصیان میشود
در وحشت از این صدا از ا ین مادر قهرمان به رغم پرداخت وثیقه روز شنبه دادستانی مانع آزادی وی شد
او اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین دربازداشت ومحروم از ملاقات با وکیل و خانواده می باشد
بهرغم دلنوشته نازنین زاغری
دل نوشته مادر ریحانه جباری در ارتباط با بازداشت خانم شهناز اکملیدر وحشت از این صدا از ا ین مادر قهرمان به رغم پرداخت وثیقه روز شنبه دادستانی مانع آزادی وی شد
او اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین دربازداشت ومحروم از ملاقات با وکیل و خانواده می باشد
بهرغم دلنوشته نازنین زاغری
پروانه حسین پناهی، خواهر بزرگ امجد حسین پناهی فعال حقوق بشر، روز ۱۱ بهمن از سوي نیروهای لباس شخصی اطلاعات دهگلان، در منزلش بازداشت شد
ادامه
مریم النگی همسر زندانی جان باخته محسن دگمه چي محبوس در اوين
زنداني سياسي مريم
النگي از سوم مردادماه ۹۵ در اوين تحمل حبس مي كند.
وي همسر محسن دگمه
چي، زنداني سياسي است كه براثر ابتلا به سرطان و محروميت از درمان ضروري در ۸
فروردین ۱۳۹۰ در زندان جان سپرد. آقای دگمه چی از بازاریان شناخته شده بازار تهران
بود که به دلیل کمک به خانواده های زندانیان سیاسی دستگیر شد.
مریم النگی در شعبه
۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست صلواتی به سه سال حبس محکوم شده است. اتهام وي،
حمايت از مجاهدين خلق، نيروي اپوزيسيون حكومت ايران اعلام شده است.
بازداشت خانم هاله
غلامی شهروند بهایی شهر تهران در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۵ به دلیل بهایی بودن و مشارکت
در تشکیل خیریه به نفع کودکان کار
بنابر گزارش مجموعه
خبری بهایی نیوز به نقل از منابع مطلع ماموران امنیتی پس از بازداشت وی ، محل زندگی
او را تفتیش کرده و موبایل ها ، تبلت ها را با خود ضبط کردند.
نازنین زاغری زندانی ایرانی- بریتانیایی، خطاب به فرزند خردسالش:
گیسوی من، دخترک شیرینم،
مرا ببخش برای همه دوریها و دلتنگیهایی که هر دوی ما و بلکه هر سه ما در این مدت
۱۰ماه متحمل شدیم. مرا ببخش برای تمامی شبهایی که کنارت نبودم تا دستان کوچک و
گرمت را بفشارم تا به خواب روی. مرا ببخش برای همه لحظاتی که آغوش مادرت را کم
داشتی. برای همه شبهایی که از درد دندان تب کردی و من کنارت نبودم، مرا ببخش. طلا
گیسوی من، برای اولین هفته دوریمان که هیچیک از ما نمیدانستیم چه شده و چه چیزی
در انتظارمان است و تو به نشانه اعتراض دوری از آغوش مادر یک هفته در تب سوختی،
مرا ببخش. برای اینکه نهتنها از مادر بلکه از پدرت هم دورت کردند، مرا ببخش.
باور کن نمیدانستم
در کشوری که مادرت در آن به دنیا آمده و بزرگ شده، چنین سرنوشت هولناک و دردناکی
را برایت رقم زده است، که اگر میدانستم، لحظهای در بستن چمدان سفر دو هفتهایمان
به تهران در اسفند ۹۴، تعجیل نمیکردم. لحظه خداحافظی ما، پدرت در فرودگاه لندن، آن
روز سرد آخر زمستان که با شیرینی و شیطنت تمام در آغوشش جای گرفتی و بوسه خداحافظی
را بر گونهاش نهادی، چه میدانستم که در تقدیرمان دوری طولانی رقم خورده باشد؟
روزی که تو را از
آغوش و سینهام که تا چند روز پیش از آن شیر میخوردی، در نهایت بیعدالتی و بیانصافی
جدا کردند و امید صبح آزادی را دادند، نمیدانستم و نمیفهمیدم، در قاموس کدام دین
و اخلاق و انسانیت، چنین ظلمی به مادر و فرزند خردسالش رواست؟ روزی که امید صبح
آزادی، تنها دروغی بیش نبود.
دخترک شیرین زبانم،
صدای خندههای تو ماههاست در گوشم طنین انداخته و اکنون جزئی جداناشدنی از من
است. نوازش گیسوان ابریشمیات و صدای مخملینت که روزها و ماههاست که از من دریغ
شدهاند ذره ذره جمع شده و به ابر سیاه و سنگینی مبدل شده که هر روز و هر شب در غم
دوری تو مانند بارانهای معروف مرداد ماه میبارد، بیوقفه و بیاختیار.
آیا ضجههای شبانه
مادرانه مرا آنانکه برای رسیدن به مقاصد خود مرا پای میز محاکمه کشاندهاند،
مؤاخذه کردند، اتهام بستند، به سلولهای انفرادی افکندند، و بالاخره حکم صادر
کردند، نشنیدند؟ صدایی که گوش هزاران هزار نفر را در دنیا کر کرده، دریغا که اینجا،
در کشوری که در آن زاده شدهام، به گوش نمیرسد. قصهای که آدمها فارغ از مرزهای
دور و برمان، حتی آنان که ما را نمیشناختند، دیدند و شنیدند، برایمان اشک ریختند
و از بیعدالتی که بر ما رفته، اعتراض کردند، اما آنانکه در رأس قدرت کشورم هستند،
تنها سکوت اختیار کردهاند.
دخترک زیبای من، آن
روز گرم آخر خرداد ۹۳ که چشمهایت را برای نخستینبار به این دنیا گشودی، نمیدانستم
که اندکی بعد مقدر است که با همان سن کمت، درس بزرگی را بیاموزی، درس درد و رنج.
که انسان با درد به دنیا میآید و قرار نیست زندگی همیشه همانگونه باشد که ما میخواهیم.
صبر، میراث بزرگی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و هیچگاه پایانی برایش
نیست.
در تمام مدت ده ماه
گذشته، هر روز صبح به امید بازگشت به خانه و به آغوش کشیدنت از خواب برخاستم و هر
شب را با آرزوی آزادی فردا، به صبح میرساندم. در من داغی است که هر شب در آرزوی
بوییدن نفسهای گرمت زبانه میکشد و صبح با امید دیدار تو و در آغوش کشیدنت، فرو مینشیند.
روزی که ترا به دستان پر مهر پدر و مادم سپردم، آنقدر کوچک و ناتوان بودی که یارای
درک واقعیت هجران را نداشتی، هنوز هم نداری. واقعیتی که قرار بود من، تو و پدرت را
ماهها و شاید سالها از هم دور کند.
عزیزکم، با هر دندان
جدیدی که در آوردی، واژه جدیدی که آموختی، هر پلهای که بدون کمک بالا رفتی، روزی
که پیراهنت را به تنهایی به تن کردی، اولینبار که خودت غذا خوردی، هر سانت که قد
کشیدی، اولین شعری که آموختی، اولین نقاشی که کشیدی، وقتی رنگها را به دو زبان یاد
گرفتی، هربار که ناراحت شدی و اشک ریختی، نقطهای از قلب من در این بیعدالتی
سوخت. روزهایی را از دست داده بودم، که قابل بازگشت نبودند و من در مقابل آن کوچکترین
قدرت و اختیاری نداشتم. باید واقعیت را آنگونه که بود میپذیرفتم و به آن تن میدادم.
گیسویم، مرا ببخش که
در دومین سالگرد تولدت نه تنها کنارت نبودم، بلکه اجازه یک تماس تلفنی کوتاه را نیز
نداشتم. اما میدانم اگر آن روز آغوش گرم من از تو دریغ شد، دستکم پدرت جشن تولد
مفصلی در حضور دوستان و عزیزانمان برایت ترتیب داده بود. جشنی که از قضا هیچیک از
ما در آن شرکت نداشتیم و خوشحالم از این که حداقل پدر بزرگ، مادر بزرگ، خالهها و
دایی، تلاش کردند جای خالی من و پدرت را برایت پرکنند.
من باز هم صبر میکنم،
کمی دیگر. یک روز اما باید به تمام حرفهایم گوش بسپاری. یک روز برایت قصه همه این
روزهای دلتنگیام را خواهم گفت. قصه اینهمه رنج و دوری. روزی میآید که تمامی این
خاطرات تلخ و کهنه و آنچه که کهنگیپذیر است، را دور میریزیم و فقط درسهایی را
که از آنها آموختهایم، نگه میداریم. من، تو و پدرت هیچوقت تسلیم این گردباد
کوبنده که اسمش را تقدیر گذاشتهاند، نمیشویم.عشق میان ما که مرز و بوم نمیشناسد،
همه زندگی ماست. روزی میرسد که ما فرصت خواهیم داشت تمام لحظههای زندگیمان را
زندگی کنیم. زندگی به اجزای بیشماری قابل تقسیم است که هر جز به تنهایی زندگی
است. مثل پارک رفتن، نقاشی کشیدن، خمیربازی کردن، قصه خواندن، بستنی خوردن و حتی
قهقهههای کودکانه از بالای سرسره سر دادن و ...
روز میرسد که من
دوباره یاد خواهم گرفت که آیا میوه مورد علاقه تو هنوزم توت فرنگی و بلوبری است و
آیا رنگ مورد علاقهات، هنوز هم نارنجی است؟ شاید هم دیگر نباشد.
دخترکم، ترنج از هجر
و دوری، همانطور که شادی پایدار نیست، غم و دوری نیز همیشگی نخواهد بود. نادر
ابراهیمی در کتاب یک عاشقانه آرام مینویسد: خوب و بد، دو عنصر اخلاقی هستند و نه
تاریخی. ما نیک یا بدمان، ستمگری یا دادخواهیمان، فساد یا طهارتمان، انساندوستی
و یا نفرتمان را از تاریخ نمیگیریم، از منبع باورهای اخلاقیمان میگیریم که نطفههای
آنها پیش از تاریخ مدون بسته شدهاند. دخترکم، هرگز به زمان فکر نکن. تنها شکستخوردگان
به عناصر باطل میاندیشند و به شبیخون ظالمانه زمان. ما زمان را زمین میزنیم و
خنجر ایمان و اعتقاد را به ضرب در قلب سنگیاش فرو میبریم.
گیسوی من، روزی خواهد
آمد که دوباره دور هم جمع شویم و عاشقانه دستانمان را در دستان پر مهر یکدیگر
بفشاریم. اگر زمان این روزهای ما وکودکیهای ترا از من و پدرت گرفته، باکی نیست،
خاطراتمان را نمیتوانند از ما بگیرند و رؤیاهای آیندهمان را.
هیچ ظلمی بیجواب
نخواهد ماند. ما در دشوارترین شرایط هم عاشق هم بودیم و خواهیم ماند.
نازنین زاغری- ۵ بهمن
۹۵- زندان اوین
بازداشت گلرخ ایرائي:
وکیل این زندانی گفت: تا کنون از موکل ایشان اندسکوپی به عمل آمده ولی از گزارشات و عملیات پزشکی بر روی ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
وکیل این زندانی گفت: تا کنون از موکل ایشان اندسکوپی به عمل آمده ولی از گزارشات و عملیات پزشکی بر روی ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
از طرفی بدنبال بازداشت گلرخ ایرائی عفو بینالملل طی بیانیه ای از بازگرداندن او به زندان بشدت انتقاد کرد.
بازداشت او نگرانی ها درمورد سلامتی آرش صادقی را دو چندان میکند.
او بعداز پایان اعتصاب غذای هفتادو دو روزه اش همچنان از وضعیت وخیم جسمی رنج می برد و اغلب از دستگاه اکسیژن بهداری زندان استفاده میکند و باید به بیمارستان منتقل شود که دادستانی تا بحال مانع شده است.
پیش تر آرش صادقی اعلام کرده بود در صورت بازداشت مجدد گلرخ مجددا دست به اعتصاب غذا خواهد زد
متن نامه:
“پس از ۷۲ روز اعتصاب غذا و پافشاری بر دو مطالبه جدی یعنی آزادی همسرم گلرخ ایرایی و همینطور اعاده دادرسی وی درتاریخ ۹۵/۱۰/۱۴ به اعتصاب غذای خود پایان دادم. در طی این مدت بسیاری از دوستان، روزنامه نگاران، فعالین سیاسی، فعالین مدنی و حقوق بشری، دانشجویان، دانش آموزان و هنرمندان، ورزشکاران، زندانیان سیاسی سابق و فعلی، معلمان و فعالین کارگری و اعضای محترم خانوده زندانیان و قربانیان ۸۸ و دهه شصت (مادران داغدار) با پیام های پر مهر خود و حمایت های صادقانه شان از من و همسرم، ما را در پیگیری خواسته مشروع مان یاری کردند و به ما قوت قلب دادند. امتنان از یکایک آن ها را وظیفه خود میدانم. بسیاری از این دوستان بودند که کتبا یا به طور شفاهی علاوه بر اعلام حمایت و همبستگی خود با نگرانی از من میخواستند برای حفظ سلامتی خود از اعتصاب غذا صرف نظر کنم و به شیوه های دیگر مطالبات خود را پیگیری کنم.البته به دلیل شرایط جسمانی دوره اعتصاب موفق نشدم به نامه های پرمهر تمامی دوستان درد اشنا پاسخ بدهم که بدینوسیله از این بزرگواران پوزش میطلبم.در رابطه با چرایی اعتصاب غذا و خواسته هایم لازم دیدم نکاتی چند را با دوستان درمیان بگذارم:
۱- پیش از هرچیز باید تاکیید کنم دلیل و انگیزه اصلی من از اعتصاب غذا بیش از انکه صرفا مطالبه ازادی یک فرد بیگناه باشد مطالبه یک حق انسانی و اعتراض به رویکرد ظالمانه و تمامیت خواهانه دستگاه امنیتی و سلب و نقض حقوق انسانی و شهروندی بوده و هست، مهم ترین اعتراض و نقطه تمرکز من، اعتراض به برگزاری دادگاهی غیابی و عدم اختصاص فرصت دفاع به همسرم و به طبع آن صدور حکم سنگین و فاقد ادله قضایی و عرفی و حتی شرعی علیه وی بوده است. که فراتر از همسرم گلرخ تمامی اصول اخلاقی و انسانی را مورد تعرض قرار داد.ما با مجموعه ای در دستگاه امنیتی مواجهیم که حتی به قانون خود ساخته خود نیز پایبند نیستند نمونه ی آن موارد متعدد نقض قانون در پرونده همسرم از بازداشت و انتقال به خانه امن سپاه تا محاکمه غیابی در حالی که زیر تیغ جراحی بود و توان حضور در دادگاه را نداشت و پرونده پزشکی ایشان نیز به دادگاه ارائه شده بود تا بازداشت وحشیانه توسط همان ارگان و انتقال به زندان برای اجرای حکم غیر قانونی. از سوی دیگر همین آفات ناشی از ظلم و بی عدالتی تکلیف سنگینی را بر دوش این فرزند کوچک ملت ایران قرار داد تا با استفاده از همه توان خود و با توسل به تمامی راه های مسالمت امیز به این ظلم اعتراض کنم. چه اینکه رواج تداوم این رویکرد میتواند به معنای قربانی شدن بسیاری از زنان و مردان دیگر این مرز و بوم باشد که هیچ وجدان بیداری نمیتواند ان را تحمل کند.
۲- افزون بر اجحافی که در جریان بررسی پرونده علیه همسرم شکل گرفت بهانه قرار دادن و استناد به داستانی منتشر نشده در نقد سنگسار و ان هم لحاظ سنگسار به عنوان مقدسات که بنیان حکم ناعادلانه دادگاه غیابی قرار گرفت من را متقاعد ساخت که برای بازنمایی این خطای فاحش و باز اندیش درباره نسبت میان مسئله ای که هیچ گونه مبنای قانونی (مطابق همان قوانین خود ساخته جمهوری اسلامی) و شرعی نداشته باید گامی برداشت تا این رویه کثیف پرونده سازی متوقف و پایان پذیرد.
۳- نهایتا حمله خشونت بار تا به دندان مسلح مامورین اطلاعات سپاه و کوفتن در با میله سنگین به قصد شکستن درب منزل ما و انگیزه بازداشت و انتقال همراه با خشونت همسرم به زندان که از جهات بسیاری خود رفتاری غیر انسانی بود و البته در طی این سال ها به دفعات و در مورد بسیاری از دوستان و عزیزانمان شاهد این رفتارها و صدمات ناشی از ان بوده ایم مرا ناگزیر ساخت با در دست گرفتن جان خود بلندترین اعتراض ممکن را به این ظلم بیان کنم و دادخواهی همسرم را نزد هیئت منصفه ای به بزرگی ملت ایران و همه ی انسان های عدالت خواه دنیا ببرم.به هر سه دلیل مورد اشاره گلرخ ایرایی همسرم پیش از آنکه به عنوان یک فرد و همسر من مطرح باشد، نمادی از همه دختران و زنان و حتی مردان این مرز و بوم است که حداقل حقوق بدیهی آنها نقض میشود و در عین بیگناهی قربانی میشوند مانند: زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دائمی، فهیمه اسماعیلی، مریم اکبری، فاطمه مثنی، آزیتا رفیع زاده، ریحانه طباطبایی، فریبا کمال آبادی، حاجر پیری، افسانه بایزیدی، ریحانه حاج دباغ، الهام فراهانی، مهوش شهریاری، علی شریعتی، سعید شیرزاد، کوروش زعیم، احمد عسگری، کیوان کریمی، سعید ملک پور، نوید کامران، بهنام موسیوند و بسیاری دیگر در گذشته و حال. افسوس که گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند که حتی شمارش موارد و مصادیق ستم علیه آن ها از توان من و این قلم خارج است.میدانستم و میدانم که وظیفه دارم صدای همه آن ها باشم و از این پس هم به قدر توان و بضاعت خود در این مسیر میکوشم. در مورد همسرم نیز امیدوارم این بار با بررسی پرونده در دیوان زمینه تبرئه وی محیا شود که اگر به هر انگیزه ای و به رغم اذعان مسئولین قضایی مبنی بر بیگناهی وی نیروهای امنیتی بخواهند متعرض او شده و بار دیگر گلرخ را به زندان منتقل کنند وظیفه و مسئولیت خود در حمایت از گلرخ را در قالب اعتصاب غذای مجدد ادامه خواهم داد و به این بد عهدی پاسخ خواهم داد.
۴- نهایتا پیرامون سخنان اخیر دادستان تهران آنچنان که از طریق مطبوعات مطلع شدم گفته اند: در تاریخ ۹/۱۰/۹۵ مدیر کل زندان های استان تهران در رابطه با این محکوم درست همان روزی که فضا سازی ها برای این فرد افزایش یافته به دادستان نامه نوشت و با اعلام شکسته شدن اعتصاب غذا خواستار مرخصی وی شد همچنین در اخرین ملاقات ارش صادقی با نماینده دادستان تهران درخواست مرخصی وی اخذ شد و با توجه به فک اعتصاب در مسیر اقدام قرار گیرد.
اولا با توجه به دست نوشته اینجانب سه شنبه ۱۴/۱۰/۹۵ مبنی بر پایان اعتصاب پس از آزادی همسرم، در این تاریخ از طریق نماینده دادستان در اختیار ایشان قرار گرفته است. احتمال میدهم دادستان محترم فراموش کرده باشند تقویم رومیزی خود را از نهم دی ورق بزنند و به همین دلیل در محاسبه تاریخ پایان اعتصاب غذا دچار خطا شده اند.
ثانیا دادستان محترم تهران به خوبی اگاه هستند که من نه در طول ۷۲ روز دوره اعتصاب غذا و نه در پایان این دوره و آخرین ملاقات با نماینده دادستان حاضر به نگارش درخواست مرخصی اعم از استعلاجی و غیره نشده ام و اساسا در شرایط حاضر هیچگونه درخواستی درباره وضعیت خود نداشته ام.
برای تمامی مردم سرزمینم در اقصی نقاط دنیا بهترین ها را آرزو میکنم که شایسته ی بهترین ها هستند.
آرش صادقی بند هشت زندان اوین”
آرش صادقی با انتشار نامه ای نسبت به لجن پراکنی های صدا و سیما ی میلی رژیم خوانخوار ایران در قبال خود و همسر گرامیش واکنش نشان داد
متن نامه:
از آنجا که در تاریخ ۹۵/۱۰/۱۲، تلویزیون به اصطلاح ملی جمهوری اسلامی در شبکههای دوم برنامههای بیست و سی و شبکه اول اخبار ساعت ۹ شب با ساخت برنامههای تبلیغاتی به دستور کارشناسانِ امنیتی پرونده اینجانب و همسرم، به تولید اخبار دروغ و متناقض پرداخته بودند که همین اخبار نیز توسط بعضی از افراد در جلسات رسمی و در بعضی سایتهای خبری چون فارسنیوز و رجانیوز تکرار شده بود، خود را ملزم میدانم که به این «عوامفریبی»، «ظاهر سازی» و «پرونده سازی» پاسخ دهم؛ چرا که تلویزیون و رادیو را نه برای قدرتمندان و سیاستمداران، که برای مردم میدانم. که این حق نیز همانند همه حقوق دیگر از ما گرفته شده است.
۱- اینجانب آرش صادقی در بازداشت آخرم که در شهریور ۹۳ اتفاق افتاد، نزدیک به هفت ماه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم که بخشهایی از این زمان را در خانههای امن سپاه نگهداری میشدم؛ خانههای امنی که در سرتاسر تهران پراکندهاند و کاربردهای متفاوتی همچون زندان، کافی شاپ، استودیو صداوسیما و غیره از آن انتظار میرود. در همین مکان بارها صدای گریه زنان را شنیدهام که به اقسام مختلف خودم نیز تحت شکنجه بودهام. آنچه تحت عنوان بازسازی صحنه به اصطلاح حضور در کافی شاپ دیدهاید، همان خانه امن قیطریه سپاه میباشد در نامه بعدی شرح کاملی از شکنجهها، آزار و اذیت خودم و همسرم در بند دو الف و این خانه امن خواهم نوشت.
۲- از آنجایی که همسرم گلرخ ایرایی همزمان با من در خانه شخصیمان بازداشت شد و بازجوهای سپاه با اطلاع از حساسیت و علاقه فی مابین ما دو نفر از هیچگونه ازار و اذیتی فروگذار نبودند به نحوی که برای گرفتن اعتراف تا پای اعدام همسرم به خاطر داستان چاپ نشده و منتشر نشدهای که در خانهمان پیدا کرده بودند پیش رفتند. هر انسان عادلی از حال و روز ما در آن روزها میتواند تصوری داشته باشد که چگونه مورد هجمه بدترین شکنجههای روحی و فیزیکی قرار گرفته بودیم.
۳- بحث همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین و پژاک: چگونه میتوان تصور کرد دستگاه امنیتی و صداوسیما برای تخریب دو نفر پا را فراتر از دادنامهی آنها بگذارد و اتهاماتی را وارد کنند که هرگز در پرونده وجود نداشته است؟! بحث درباره همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین یا پژاک را آنقدر کودکانه و ساده لوحانه میدانم که حتی شرمم میآید به آنها پاسخ دهم. وقتی مستندات دستگاه عریض و طویل قوه قضاییه و اطلاعات سپاه صفحه فیسبوک و کاور آن میباشد، چگونه میتوان سر پایین نینداخت و شرمگین نبود؟ آیا لازم است بگویم دفاع از حق زندگی انسانها، لزوما دفاع از عقاید آنها نیست؟
آیا لازم است بگویم چگونه میتوان چشم بر اعدام بست و همزمان خود را بشر نامید؟ بنده و خانم گلرخ ایرایی به عنوان دو فعال حقوق بشر ورای عقاید و آرمانهای افراد، وظیفه خود میدانیم به نسبت ظلمی که به هموطنانمان و ورای آن هر انسانی روا داشته میشود واکنش نشان دهیم. حال چه فرزاد كمانگر و شهرام احمدی یا زینب جلالیان باشد، چه غلامرضا خسروی و امثال آنان.
۴- خندهدارترین و مهلکترین اشتباه برنامهسازان آنجا روشن میشود که بنده را در حال ملاقات با بهروز جاوید تهرانی نشان میدهند. در سال ۹۳ در حالی که این شخص در فروردین ۹۱ بعد از تحمل ۱۱ سال زندان، از ایران مهاجرت کرده است. پس چگونه میتوان او را دید در حالی که در ایران نبوده است؟ در زمان آزادیشان بنده در بازداشت اطلاعات بودم و عملا نمیتوانستم ملاقاتی با ایشان داشته باشم.
۵- نهایتا داستان مصاحبه پدرم با مسیح علینژاد موضوع دیگریست که بارها به آن، هم خودم هم پدرم واکنش نشان دادهایم. نمونه آن مصاحبه اخیر پدر با مجموعه فعالان حقوق بشر هرانا میباشد. فکر میکنم اگر مصاحبهها و تکذیبیههای ما مبنی بر اینکه پدرم آن مصاحبه را انجام داده، کفایت نکرده است با سادهترین تکنولوژیهای روز دنیا که توسط کودکان نیز مورد استفاده است، چه برسد به سیستم امنیتی به اصطلاح مقتدر کشور ما! میتوان با تجزیه و آنالیز صداها، به راحتی این کشف بزرگ را به رخ همگان کشید!!
البته کیست که نداند بعضی پدرها و پسرها صدا و چهرهشان به همدیگر شبیه است و این کوچکترین دانایی در علم پزشکی است.
برخوردهای سیاه و فاجعه بار ماموران سپاه در بازداشت و بازجویی بر کسی پوشیده نیست. اما آنچه مایهی تاسف است، مظلوم نمایی آنان است که در برنامهها اخبار و جلسات متعدد زندانیان سیاسی و عقیدتی را با سناریوهای تکراری و پرونده سازیهایی معلوم الحال و همچنین به طرز فاجعه باری پیوند دادن بی ربطترین چیزها با قانون اساسی و قضایی سعی دارند از خود چهرهای وفادار و از دیگران دشمن قسم خورده و گمراه بسازند. در این میان مردم نیز که سرگردان بین رسانههای داخلی و استفاده از فضای مجازی و ماهواره هستند نمیدانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس آنان را.
در این آشفته بازاری که به وجود میآورند تنها این خود زندانیان هستند که بی خبر از جهان اطراف و در حبس متضرر میشوند چرا که هیچ دسترسی به فضای آزاد ندارند و تنها پکیجهای خبری و بولتنها و روزنامههای حکومتی برایشان تجویز میشود تا بخوانند و بدانند. صد البته این فضای تک بعدی توسط هزاران فرد حامی حقوق بشر و فعالین این عرصه شکسته شده و نوید روزهای بهتری را نیز میدهد.
به هرحال آنچه نوشته شد تنها بخشی از دوران سختی است که بر ما رفته و قصد نیز نه ذکر مصیبت بود و نه قهرمان سازی بلکه شفافسازی آنچه گذشته است بر ما.
حال در این روزها که بیم بازداشت مجدد همسرم میرود که این خود بدعهدی آشکاری از جانب گردانندگان سیستم قضایی میباشد، میخواهم اعلام کنم و عهد ببندم که اینبار نیز تا پای جان مصمم به ادامهی اعتصاب غذا و از سرگیری مبارزه خود هستم. مطالبهام آزادی خانم گلرخ ایرایی است نه به خاطر نسبت بین ما، که به خاطر این ظلمی است که بر او رفته و میرود. ایمان دارم هر قاضی عادلی نگاهی گذرا به این پرونده بیاندازد، به ساختگی بودن اتهامات آن پی خواهد برد.
با عنایت به سابقهی فیزیکی و مشکلات متعدد کلیوی و ریوی آریتمی و ضایع شدن ماهیچههای قلب و استفراغ خون مکرر و مشکلات ثبت شدهی دیگر در پزشکی قانونی در هفتاد و دو روز اعتصاب گذشته و روزهای پس از اعتصاب، بنده اینبار نیز با علم به خطرات و هر دم احتمال مرگ پیش میروم و اعتصاب غذای خود را بلافاصله با ورود گلرخ ایرایی به زندان شروع میکنم.
فروزانی مشعل آزادی و خرد و دفاع از کرامت و حرمت انسانی بهایی دارد به امید آن روزی که دیگر شاهد تعرض به ساحت انسانیت نباشیم.
آرش صادقی-بند هشت زندان اوین
قلج کردن یک زندانی عادی بند ۱۲(مالی)زندان تبریز
زندانی نگونبخت محمد حسین امیریان که برای دریافت دارو و درمان به درمانگاه زندان برده شده بود بدلیل ضربه بنام پیامی از مسئولین بهداری زندان و پرت شدن از فرغون از هر دو پا فلج شد
او که دچار یک بیماری حاد شده بود توسط هم بندیانش بدلیل نبودن امکانات با فرغون به بهداری منتقل شده بود
یکی از مسئولین بهداری بنام پیامی که مردی ۳۲ ساله است پس از توهین و درگیری لفظی با زندانیانی که بیمار را به بهداری برده بودند٫بیمار بدحال را با ضربه پا از فرغون به پایین پرتاب کرد.این عمل باعث قطع نخاع زندانی گردید.
اعتراض زندانیان بندده زندان گوهردشت کرج، نسبت به نبودن امکانات گرمایشی.
سهیل بابادی از زندان
رجایی شهر کرج آزاد و به شهرستان بندرعباس تبعید شد
سهیل بابادی زندانی
عقیدتی زندان رجایی شهر کرج پس از اتمام ۵ سال حبس، جهت اجرای حکم دو سال تبعید به
شهرستان بندرعباس اعزام شد.
سهیل بابادی زندانی
محبوس در سالن دوازده بند ۱۰ زندان رجایی شهر کرج، پس از درخواست اعمال ماده ۱۳۴ و
کاهش حبس به ۵ سال، امروز ششم بهمن ماه با اتمام ایام حبس، جهت تحمل محکومیت ۲ سال
تبعید، به شهرستان بندرعباس اعزام شد.
لازم به یادآوری است بابادی در تاریخ اول خرداد ماه ۱۳۹۱ و به دلیل نوشتن
قطعاتی طنز در صفحه فیس بوک “کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان” بازداشت شد. وی که
در دادگاه کیفری استان به اتهام توهین به مقدسات به ۵ سال حبس محکوم شدربودن زندانی سیاسی علی مغزی و بی اطلاعی از وضعیت او
زندانی سیاسی علی معزی کجاست؟
چند روز از ربوده شدن او میگذرد و هیچ خبری از او نیست
حکایت او روایت زندانیان سیاسی قتل عام سال۶۷ است
حکایتی که بخوبی دست دولت به اصطلاح مدره روحانی را در قتل وجنایت و شکنجه زندانیان سیاسی برملا میکند
نظام پوسیده را چه مرگی است که هنوز چند ماه به #انتخابات مانده اینطور کمر به نابودی زندانیان سیاسی بسته است؟
دختر زندانی سیاسی خواستار نجات جان پدرش می شود
فراخوان شورای ملی مقاومت ایران برای نجات جان زندانی سیاسی آقای علی معزی
نامه جمعی از زندانیان سیاسی ایران به عاصمه جهانگیر در مورد ناپدیدشدن زندانیان سیاسی
بهدنبال انتقال زندانی سیاسی علی معزی به نقطه نامعلومی توسط دژخیمان خامنهای، کمیتههای پارلمانی در کشورهای مختلف جهان نسبت به جان این زندانی سیاسی هشدار دادند.
دژخیمان خامنهای در زندان سراوان فشارهای ضدانسانی را بر زندانیان سیاسی عماد ملازهی و یعقوب جهانی افزایش دادهاند.
این دو زندانی پس از دو ماه
تحمل شکنجههای قرونوسطایی توسط اطلاعات سپاه در زندان زاهدان، به این زندان
منتقل شدهاند.
با خبر شدیم زندانی بلوچ محمد صابر ملک رئيسی بعد از بیست و یک روز به اعتصاب غذایش پایان داد از وضعیت زندانی بلوچ دیگر فرشید ملک زاده اطلاعی در دست نیست.
فرشید ملک زاده زندانی
سیاسی بلوچ دیگری است که در اعتراض به اتهامات برنامه ریزی و پرونده سازی توسط مسئولین اعتصاب غذا کرده است.
به گزارش کمیپین فعالین بلوچ فرشید ملک زاده که در تاریخ ۱۵ آذر به اتهام ترور یک قاضی سراوانی به نام ابراهیم
کریمی بازداشت شده است از ۸ آذر دست به اعتصاب غذا زد
فرشید در تماس با
خانواده خود گفته است:” من کاری نکرده ام اما اینها برای ما برنامه درست کرده اند
برای این من دست به اعتصاب غذا زده ام”.
لازم به ذکر هست :
فرشید ملک زاده به همراه احسان دلشادی و عبدالباسط ریگی در تاریخ ۱۵ آذر بازداشت
شده است.
وزارت اطلاعات با
احضار بستگان درجه یک شیخ علی دهواری از آنها خواسته نسبت به این سه نفر که از سوی
وزارت اطلاعات به عنوان “قاتلان شیخ علی دهواری و قاضی کریمی” معرفی شده اند شکایت
کنند، بستگان شیخ علی اما در پاسخ به درخواست ماموران گفتند: “ما این افراد را قاتل
نمی دانیم و شکایتی از آنها نداریم”
پیش تر صابر ملک رئیسی زندانی
سابق بلوچ در نامه ای به گزارشگر ویژه شورای حقوقبشر شکنجه های وحشیانه در زندان را که بر وی اعمال شد را افشاکرد
رنجنامه برادر زندانی سیاسی محمد صابر ملک رئیسی
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز که قلم در دست گرفته و میخواهم در شرح حال برادرم چند
خطی بنویسم حس غریبی سرتاسر وجودم را فرا گرفته است حسی که بارها و بارها در گوشم زمزمه
میکند ومیگوید برای چه و که مینویسی؟ تو که در این دنیا هیچ کس را نداری نتنها تو،
حتی آن برادر کوچکت که اکنون در پشت میله های بی روح و خشن، در احاطه نگاه بانانی که
از نگاهشان فقط کینه و خون میبارد نیز هیچ کس را ندارد. اما ناگهان ندایی در قلبم به
من میگوید که من او را دارم و او من را و هردومان خدا را داریم.
اما در کنار این میخواهم فریاد بیصدایم را بر صفحه صادقانه کاغذ
بنویسم تا این کاغذ بی ریا مظلومیت برادرم را فریاد بزند.
در این نوشته ام بر خلاف نامه برادرم هیچ دستگاه حکومتی را مخاطب
قرار نمیدهم چرا که میدانم کسانی که بجرم ناکرده من حکم به حبس برادرم در پشت میله
های زندان دادند هیچ کاری برای او نخواهند کرد.
مخاطب من در این نوشته همه صاحبان وجدان هستند کسانی که فارغ
از هر دین، مذهب و قومیتی به انسانیت، اصل مشترک میان تمام فرزندان آدم باور و یقین
دارند.
این جانب عبیدالرحمن ملک رئیسی برادر زندانی سیاسی محمد صابر
ملک رئیسی هستم کسی که در سن پانزده سالگی در تاریخ ۲ مهرماه سال ۱۳۸۸ در بیمارستان
چابهار هنگامی که بالاسری برادر کوچکتر خود بود بازداشت یا بهتر است بگویم گروگان شد.
در همان روزها دو برادر دیگر من که هرکدام در آن زمان ۳۰ ساله و ۲۲ ساله بودند نیز
دستگیر شدند و پس از حدود چند ماه هرکدام با قرار وثیقه های جداگانه آزاد شدند. اما
صابر اکنون پس از گذشت هفت سال و ۳ ماه هنوز در پشت دیوارهای بلند زندان مرکزی ارومیه
روزگار جوانیش را میگزراند.
قطعا تمام آن رنج هایی را که برادرم در این مدت در شکنجه گاه
وزارت اطلاعات و زندان مرکزی زاهدان و اردبیل تحمل کرده است ورای درک من است و نمتوانم
به عمق دردها و تنهایی هایش بیندیشم اما نامه منتشر شده برادرم که وجدان هر انسانی
را به درد می آورد من را بر آن داشت که چند خطی برای فعالین حقوق بشر و گزارشگر ویژه
حقوق بشر در امور ایران خانم عاصمه جهانگیر به رشته تحریر در بیاورم.
صابر ملک رئیسی اخیرا در تاریخ ۱۰ دیماه نامه ای همزمان با شروع
اعتصاب غذای خودش منتشر کرده است که میخواهم دلیل انجام این اعتصاب غذایش را مورد توجه
قرار بدهید تا به وضعیت اسفناک او و صدها زندانی عقیدتی و سیاسی محبوس در بازداشتگاه
ها و زندان های ایران پی ببرید.
برادرم در نامه خود که خطاب به رئیس دولت ایران نوشته است علت
نامه نگاری خود را نه به دلیل درخواست آزادی میداند و نه بدلیل درخواست مرخصی حتی او
برای درخواست معالجه و یا حتی حق ادامه تحصیل در زندان که از آز آن بازمانده است نیز
آب و غذا را بر خود حرام نکرده است. بلکه او در ارایه دلیل این اعتصاب غذایش میگوید
“دست به قلم شده ام تا به شما عرض نمایم ما زندانی هایی که به اتهام معاند نظام جمهوری
اسلامی ایران دستگیر می شویم، از طریق زندان بان ها یا همان مسئولین مورد ضرب وجرح
قرار می گیریم مسئولینی که خود را پیرو جمهوری اسلامی و ما را خائن به مملکت می دانند
وهرنوع برخورد با ما را مبارزه با دشمنان جمهوری اسلامی می دانند.”
در کمال ناباوری برادرم هیچ خواسته مورد انتظاری را مطرح نکرده
است و تنها خواسته اش برخورد قانونی بدون ضرب و شتم بی مورد است. همچنین او در نامه
خود خبر داده است بارها میخواسته برای شکایت درباره این وضعیت به سازمان زندانها نامه
بنویسد اما هر بار نامه های او “درنهایت از بازرسی خروجی توقیف شده اند”. و او از این
جهت مورد بازخواست ها و “گرفتار عواقب تهاجمی مسئولین” برای نوشتن این نامه ها شده
است. که یکی از اینگونه عواقب تهاجمی روز چهارشنبه ۹۵/۱۰/۸ برای او اتفاق افتاده است
در این روز برادرم را از ساعت ۸ صبح “با پا بند ودست بند” به میله ای که به این منظور
به دیوار بیرون از آسایشگاه و حیاط زندان وصل است، بسته شده است. برادرم میگوید “در
این هوای سرد زمستانی اردبیل و زمین پوشیده از برف تا ۱۰ شب هنگام خاموشی زندان به
قرنطینه منتقل شده ام.” مامورین زندان اردبیل برای آنکه عذاب جان برادرم بیشتر شود.
بر روی زمین پوشیده از برف زندان، دمپایی های او را از پاهایش کشیده اند. شرایطی از
درد و رنج بر برادرم عارض شده است که او میگوید “در حالی بودم که از سوز سرما بارها
از پروردگارم تقاضای مرگ کرده ام.”
از شما خوانندگان این نوشته میخواهم اندکی به دلیلی که برادرم
برای گرفتار شدنش به این وضعیت مطرح کرده است بیندیشید تا به عمق ظلمهایی که به او
و صدها فرد همچون او روا داشته میشود آگاه شوید.
برادرم چندین بار بدلیل ضرب و شتم بی مورد مسولین زندان برای
سازمان زندانها نامه نگاری کرده است که هیچکدام از این نامه هایش از خروجی زندان خارج
نشده است در آخرین مورد مامورین برای آنکه به او درس عبرتی بدهند که دیگر سخنی از اعتراض
در مقابل ضرب و شتم بی موردش به میان نیاورد او را در هوای سرد اردبیل با دستان و پاهایی
به زنجیر کشیده بصورت پا لخت بر روی زمینی پوشیده از برف به زنجیر میکشند و نیمه های
شب زمان خاموشی زندان او را از آن حالت رها میکنند. شرایطی که به دلیل سختی آن بارها
از خدای خود مرگ را آرزو میکند.
اندکی بیاید با خود بیندیشیم چرا زندانی که در حال گزاران دوران
حبس خود است بی هیچ دلیلی پیوسته مورد ضرب وشتم قرار میگیرد؟ و زمانی که به این وضعیت
اعتراض میکند در هوای سرد اردبیل در میان برفهای خفته بر زمین بی هیچ پوششی به زنجیر
کشیده میشود؟
آیا میتوان دلیلی بجز از تنفر مذهبی برای علت این برخوردها پیدا
کرد؟ آیا میتوان استدلالی ارایه کرد که با آن بتوان خود را قانع کرد که در زندان های
ایران قانون های نوشته شده خود نظام حکم فرماست؟ قطعا پاسخ تمام این پرسشها یک نه بسیار
بزرگ است!!
به دلیل همین نه بزرگ که من را وادرا به سایدن سر قلم بر صفحه
سفید کاغذ کرده است از خانم عاصمه جهانگیری و دیگر کسانی که در ضمینه حقوق بشر فعالیت
میکنند بخواهم به وضعیت محمد صابر ملک رئیسی و دیگر زندانیان عقیدتی سیاسی اهلسنت که
بصورت همزمان از دو جنبه اقلیت مذهبی و قومیتی مورد نفرت شدید حاکمیت قرار دارند توجه
ویژه داشته باشند.
با تشکر
عبیدالرحمن ملک رئیسی، برادر کوچکترین زندانی سیاسی ایران محمد
صابر ملک رئیسی زندانی عقدیتی سیاسی محبوس در زندان مرکزی اردبیل
نوشته شده در ۱۶ دیماه ۱۳۹۵
وضعیت وخیم شهلا محمدیانی زندانی سیاسی کورد در زندان تبریز
شهلا محمدیانی در تاریخ شانزدهم مهر ماه سال گذشته در شهر مهاباد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعات همان شهر منتقل شد. وی مدت ۶۷روز در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات مهاباد تحت بازجویی و شکنجه بوده است در اعتراض به بازداشت غیرقانونی برادرش «هیمن محمدیانی» پانزدهمین زوز اعتصاب غذایش را پشت سر گذاشت
بیستمین روز اعتصاب غذای سهیلا مینایی زندانی سیاسی کورد
او در اعتراض به ضرب و شتم مامورین وزارت اطلاعات در زندان کرمان
این زندانی به اتهام همکاری با یکی از احزاب کورد مخالف رژیم به سه سال و یک روز حبس محکوم شده است و اکنون در زندان کرمان محبوس است.
شهلا محمدیانی در تاریخ شانزدهم مهر ماه سال گذشته در شهر مهاباد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعات همان شهر منتقل شد. وی مدت ۶۷روز در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات مهاباد تحت بازجویی و شکنجه بوده است در اعتراض به بازداشت غیرقانونی برادرش «هیمن محمدیانی» پانزدهمین زوز اعتصاب غذایش را پشت سر گذاشت
بیستمین روز اعتصاب غذای سهیلا مینایی زندانی سیاسی کورد
اعتصاب غذای هاجر پیری زندانی سیاسی کرد در زندان تبریز
خانم هاجر پیری زندانی سیاسی کرد در زندان تبریز از روز سه شنبه ۱۴دی تا هم اکنون در اعتصاب غذا بسر می برد و خواسته ایشان انتقالش به یک بند سالم است..
این زندانی سیاسی در زندان کرمان به همراه دو زندانی دیگر تروریسم و حمله تروریستی به ساختمان حزب دمکرات در کردستان عراق را محکوم کردند و بعد از انتشار نامه این زندانیان، وی به زندان تبریز منتقل شد واز ان پس در زندان تبریز نگهداری می شود.
هاجر پیری، زندانی سیاسی محکوم به ۱۷ سال حبس ، مدتهاست ازعفونت دستگاه تنفسی رنج می برد و علیرغم وضعیت نامساعد جسمانی، بدون رعایت اصل تفکیک جرائم و محروم از رسیدگی درمانی، در بند زندانیان با جرائم خطرناک زندان تبریز به سر میبرد.
امروز ۲۸ دی ماه،
چهل و یکمین روز اعتصاب غذای نزار زکا
بیست و هشتمین روز اعتصاب غذای مهدی کوخیان فعال مدنی در زندان تبریز و بی خبری ا ز آخرین وضعیت او
بیست و چهارمین روز اعتصاب عذای محمد رضا نکونام روحانی منتقد
بیست و سومین روز اعتصاب عذای احمد رضا جلالی پزشک ایرانی ساکن
سوئد
بیست و یکمین روزاعتصاب غذای فوادیوسفی زندانی اهل سنت در همین رابطه نامه جمعی ازفعالان اهل سنت از فواد یوسفی برای پایان دادن به اعتصاب غذا
سومین روز اعتصاب غذای عیسی سحرخیز
در دیدار خانواده ها و فعالین با گلرخ ایرائي بعد از مرخصی کوتاهش از زندان ،مادر ریحانه جباری شال گردنی را که همسر جعفرعظیم
زاده برایش بافته و به وی هدیه داده است را به نشان همبستگی به گردن گلرخ می اندازد
و به وی هدیه می دهد.
یادداشتی ازخانم شعله پاکروان پس از دیدار با آرش صادقی در بیمارستان
امروز آرش صادقی را روی تخت بیمارستان دیدم . پاره استخوانی
که اگر چشمهایش را بسته بود نمیتوانستم بشناسمش . کلاه ابی رنگ پلاستیکی روی سرش بود
. لبخند همیشگی هم گوشه لبش . از او پرسیدم در چند روز گدشته چیزی خورده یا نه ؟ با
صدای کم توانی گفت در چند روز گدشته دوبار اب سوپ خورده و بالا آورده . در دلم گفتم
مگر سوپ زندان چه مواد مغذی و تازه ای دارد که آبش درمان بدن گرسنه مانده این جوان
بیمار باشد ؟ رنگ و رویش زرد و دندانهایش هم نشان از سلامتی نداشت . سوزن و چسب روی
یکی از دستهای استخوانی و باریکش نشان میداد که سرم درمانی همچنان ادامه دارد . رگهایی
برجسته و مشخص روی دستها و حتی پیشانی ش دیدم که توی ذوق میزد . ماموران همراه که تعدادشان
هم کم نبود برخورد نسبتا مودبانه ای داشتند . اما نگذاشتند بیشتر از چند جمله با هم
صحبت کنیم .
در بازگشت به خانه به جوانانی چون سعید شیرزاد و شریعتی و دیگرانی
که لب بر غذا بسته اند فکر کردم . ارام ارام تعداد روزهای گرسنگی شان بالا و بالاتر
میرود . یعنی بی سرو صدا ، کلیه ها و مثانه ها ، رگها و ماهیچه ها ، روده ها و معده
های آنان در حال خشکیدن و زخم شدن و خونریزی ست . برای خواسته هایی که اگر با سعه صدر
و دلسوزی مسئولین روبرو میشد بدون هیچ دلهره و گرفت و گیری رفع میشد . واقعا کدام حکومت
یا مردم پیشرفته و متمدنی با جوانانش چنین میکند؟ بعد از اعتصاب های طولانی مدت و یا
در شرایط بیماری چه برخوردی با زندانی میشود ؟ مورد ضرب و شتم قرار میگیرد . به انفرادی
فرستاده میشود . حتی اگر ناتوان و بیجان هم باشند با دستبند و پابند به تخت بسته میشوند
. به این بهانه که ممکن است فرار کنند . چه میشد اگر آرش یا دیگر بیماران زندانی در
بیمارستان بستری میشدند و علاقمندان به دیدارشان میرفتند ؟ کدام گوشه زمین به اسمان
دوخته میشد اگر گلرخ مجاز بود برای همسر جوان و بیمارش غذای خوشمزه و مقوی میپخت و
از او پرستاری میکرد ؟ بی دلهره و اضطراب . چه میشد اگر مسئولین به گلرخ میگفتند تا
زمانی که آرش بهبود پیدا میکند آزاد هستی و حتی دلهره برگزاری دادگاه نداشته باش .
چه میشد اگر در سیستم ما هم ، زندانی دارای کرامت انسانی بود ؟ چه میشد اگر یکبار هم
شده نمایندگان یا مسئولان یا مقامات حکومتی برای دفاع از حقوق زندانیان با هر اتهامی
، میایستادند و با تمام توانشان بر ایفای حقوق از دست رفته زندانیان پافشاری میکردند
؟
به خانه رسیدم و رشته افکارم پاره شد . یاد زمانهایی افتادم
که ریحان به پزشک نیاز داشت و نبود . به دست شکسته در اوین . به پای شکسته در شهرری
. به التماسهایی که میکردم تا عصا و صندلی مخصوص توالت را به دست دختر بیمارم برسانند
. به داروهایی که با مصیبت به دستش میرسید . به ماههای متمادی خونریزی و درد . به دردهای
ناگهانی که نفسش را میبرید و صدایش در پشت تلفن بند میامد . به دردهای بی درمانی که
از همبندیانش برایم میگفت . به استیصالم بعنوان یک مادر که میداند فرزندش در رنج است
و او ناتوان از مراقبت . به لحظه لحظه های مادری که فرزند زندانی دارد . آه چه دوران
سیاهی . چه روزهای تلخی . چه لحظات دردناکی
در دیدار خانواده ها و فعالین با گلرخ ایرائي بعد از مرخصی کوتاهش از زندان ،مادر ریحانه جباری شال گردنی را که همسر جعفرعظیم
زاده برایش بافته و به وی هدیه داده است را به نشان همبستگی به گردن گلرخ می اندازد
و به وی هدیه می دهد.
یادداشتی ازخانم شعله پاکروان پس از دیدار با آرش صادقی در بیمارستان
امروز آرش صادقی را روی تخت بیمارستان دیدم . پاره استخوانی
که اگر چشمهایش را بسته بود نمیتوانستم بشناسمش . کلاه ابی رنگ پلاستیکی روی سرش بود
. لبخند همیشگی هم گوشه لبش . از او پرسیدم در چند روز گدشته چیزی خورده یا نه ؟ با
صدای کم توانی گفت در چند روز گدشته دوبار اب سوپ خورده و بالا آورده . در دلم گفتم
مگر سوپ زندان چه مواد مغذی و تازه ای دارد که آبش درمان بدن گرسنه مانده این جوان
بیمار باشد ؟ رنگ و رویش زرد و دندانهایش هم نشان از سلامتی نداشت . سوزن و چسب روی
یکی از دستهای استخوانی و باریکش نشان میداد که سرم درمانی همچنان ادامه دارد . رگهایی
برجسته و مشخص روی دستها و حتی پیشانی ش دیدم که توی ذوق میزد . ماموران همراه که تعدادشان
هم کم نبود برخورد نسبتا مودبانه ای داشتند . اما نگذاشتند بیشتر از چند جمله با هم
صحبت کنیم .
در بازگشت به خانه به جوانانی چون سعید شیرزاد و شریعتی و دیگرانی
که لب بر غذا بسته اند فکر کردم . ارام ارام تعداد روزهای گرسنگی شان بالا و بالاتر
میرود . یعنی بی سرو صدا ، کلیه ها و مثانه ها ، رگها و ماهیچه ها ، روده ها و معده
های آنان در حال خشکیدن و زخم شدن و خونریزی ست . برای خواسته هایی که اگر با سعه صدر
و دلسوزی مسئولین روبرو میشد بدون هیچ دلهره و گرفت و گیری رفع میشد . واقعا کدام حکومت
یا مردم پیشرفته و متمدنی با جوانانش چنین میکند؟ بعد از اعتصاب های طولانی مدت و یا
در شرایط بیماری چه برخوردی با زندانی میشود ؟ مورد ضرب و شتم قرار میگیرد . به انفرادی
فرستاده میشود . حتی اگر ناتوان و بیجان هم باشند با دستبند و پابند به تخت بسته میشوند
. به این بهانه که ممکن است فرار کنند . چه میشد اگر آرش یا دیگر بیماران زندانی در
بیمارستان بستری میشدند و علاقمندان به دیدارشان میرفتند ؟ کدام گوشه زمین به اسمان
دوخته میشد اگر گلرخ مجاز بود برای همسر جوان و بیمارش غذای خوشمزه و مقوی میپخت و
از او پرستاری میکرد ؟ بی دلهره و اضطراب . چه میشد اگر مسئولین به گلرخ میگفتند تا
زمانی که آرش بهبود پیدا میکند آزاد هستی و حتی دلهره برگزاری دادگاه نداشته باش .
چه میشد اگر در سیستم ما هم ، زندانی دارای کرامت انسانی بود ؟ چه میشد اگر یکبار هم
شده نمایندگان یا مسئولان یا مقامات حکومتی برای دفاع از حقوق زندانیان با هر اتهامی
، میایستادند و با تمام توانشان بر ایفای حقوق از دست رفته زندانیان پافشاری میکردند
؟
به خانه رسیدم و رشته افکارم پاره شد . یاد زمانهایی افتادم
که ریحان به پزشک نیاز داشت و نبود . به دست شکسته در اوین . به پای شکسته در شهرری
. به التماسهایی که میکردم تا عصا و صندلی مخصوص توالت را به دست دختر بیمارم برسانند
. به داروهایی که با مصیبت به دستش میرسید . به ماههای متمادی خونریزی و درد . به دردهای
ناگهانی که نفسش را میبرید و صدایش در پشت تلفن بند میامد . به دردهای بی درمانی که
از همبندیانش برایم میگفت . به استیصالم بعنوان یک مادر که میداند فرزندش در رنج است
و او ناتوان از مراقبت . به لحظه لحظه های مادری که فرزند زندانی دارد . آه چه دوران
سیاهی . چه روزهای تلخی . چه لحظات دردناکی
عکسی شکه کننده از آرش صادقی در بیمارستان قلب هر انسانی را بدرد میاورد از یک طرف آب شدن او در این اعتصاب غذا از طرفی زنجیری که به پا در تخت بیمارستان دارد
شب پرستان پوسیده نظام از اینهمه در وحشت اند؟
اینهم از بستری شدن در بیمارستان از نوع آخوندی!
ای که دستت می رسد کاری بکن !
عکسی شکه کننده از آرش صادقی در بیمارستان قلب هر انسانی را بدرد میاورد از یک طرف آب شدن او در این اعتصاب غذا از طرفی زنجیری که به پا در تخت بیمارستان دارد
شب پرستان پوسیده نظام از اینهمه در وحشت اند؟
پدر آرش صادقی؛ اعترافات منتسب به آرش کذب است
پدر آرش صادقی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری هرانا۱۶ دی، در مورد ویدئوی منتشره در رسانه های دولتی ایران و متهم کردن این زندانی سیاسی به انتشار اطلاعات غیرواقعی، اظهار داشت: “این ویدئوی قدیمی در دوره ای ضبط شده که اولین بار توسط سپاه بازداشت شد و بعد از چهار ماه از بازداشتش در زندان ضبط شده.”
پدر این زندانی سیاسی در رابطه با ادعای طرح شده در این ویدیو که آرش صادقی به نام پدر خود با رسانه ها مصاحبه کرده ضمن تکذیب موضوع تاکید کرد خودش با خانم علینژاد مصاحبه کرده و صدای پخش شده صدای خودش است و نه آنطور که در ویدیو اشاره می شود آرش، وی تصریح کرد: آرش توسط بازجوها به آزار و اذیت تهدید شده بود. اگر در ویدئو هم نگاه کنید مشخص است که حال خودش نیست. به همسرش تهمت قران سوزی زده بودند و اینکه مجازات قران سوزی اعدام است.
زنداني سياسي مریم اکبری منفرد به دلیل دادخواهی از درمان محروم می شود
زنداني سياسي ، به دلیل
ممانعت از درمان بیماری روماتوئیدش، دچار درد شدید در ناحیه مفاصل زانو و پا شده اما
مسئولان زندان از اعزام وي به مراكز درماني خودداري مي كنند.
تحصن زندانی سیاسی آتنا دائمی در اعتراض به پرونده سازی جدید علیه او
گزارشی از همبستگی با زندانی سیاسی آرش صادقی
گزارشی از همبستگی با زندانی سیاسی آرش صادقی
بیل برد انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فنی دانشگاه آزاد واحد مشهد روز ۱۴دی صدای زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا شد
در پی فراخوان جمعی از مادران و خانوادههای زندانیان سیاسی
به تجمع اعتراضی در مقابل زندان اوین در حمایت از زندانی سیاسی آرش صادقی امروز
دوشنبه۱۳دی جمع کثیری از فعالین و خانواده های زندانیان سیاسی در حمایت از خواسته
آرش صادقی و سایر زندانیان در اعتصاب غذا در مقابل زندان اوین تجمع کردند
اکثر شرکت کنندگان با ابتکار جالبی بر روی کف دست هایشان نوشته بودند همه ما آرش و گلزخ هستیم
در هفتادو یکمین روز اعتصاب غذای آرش صادقی که حال او بشدت رو به وخامت رفت خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری اعلام کرد که تا زمان آزادی آرش صادقی دست به اعتصاب غذا میزند
متن نامه مادر ریحانه جباری
همچنین پدر زندانی سیاسی آرش صادقی اعتصاب غذای خود را در حمایت از فرزند قهرمانش شروع کرد
بدنبال فراخوان مقاومت ایران به عموم ارگانها و مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر برای اقدام فوری برای نجات جان آرش صادقی
یک مقام ارشد وزارت امور خارجه آمریکا روز شنبه 10دی95 خواستارآزادی زندانی سیاسی آرش صادقی و همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی شد.
دکترمحمد ملکی هم دریک مصاحبه گفت: ایستادگی ومقاومت آرش دنیا را به لرزه آورده،
دکتر محمد ملکی در مصاحبه
هفتگی خود با شبکه جهانی «دُرّتی وی» گفت، ۳۸ سال است به دروغ میگویند که در این مملکت
آزادی هست، آن وقت این وضعیتی است که مشاهده میکنید، هزاران جوان بی گناه را بدون تشکیل
هیچ دادگاهی در دهه ۶۰ اعدام کردند و افتخار هم می کنند و میگویند که اگر لازم شود
دوباره هم همان اعدامها را تکرار میکنند.
دکتر محمد ملکی با پرداختن
به وضعیت «گلرخ ایرایی» گفت ایشان را بدون ارتکاب هیچ گونه جرمی بازداشت کرده اند،
خانم ایرایی مقاله ای در ارتباط با سنگسار نوشته که منتشر هم نشده بود و این جرم خانم
ایرایی است، ولی نکته قابل توجه مقاومت «آرش صادقی» در ایمان به راهش است، امروز
۶۹مین روز اعتصاب غذا را پشب سر نهاده و با استقامت خود در دهان مسئولان دروغگو زده
است واین باعث افتخار است.
درود بر تو که ارش صادقی هستی .ارشی پایدار ، ارشی جان شیرین در کمان مثل یک صد و بیست هزار ارش صادق دیگر که جان بر کف در مقابل این نوکران استعمار ایستادند و جان شیرین نثار ازادی ملت خویش کردند .
پاسخحذفدرود بر تو که ارش صادقی هستی .ارشی پایدار ، ارشی جان شیرین در کمان مثل یک صد و بیست هزار ارش صادق دیگر که جان بر کف در مقابل این نوکران استعمار ایستادند و جان شیرین نثار ازادی ملت خویش کردند .
پاسخحذف