با
سرخی صد لاله گلگون بنوشتهست
این
دفتر پر قصه ز بس سرو و سپیدار
بوی
شرفی گر که ازین خاک میآید
باشد
ز گل زخم بسی شیر فداکار
تا
تو نفسی با شرف از سینه برآری
مجاهد
شهید اردشیر شریفیان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند بعد از دیپلم
وارد نیروی دریایی شد و برای طی یک دوره تخصصی به ایتالیا و دانشکده نیروی دریایی
ایتالیا اعزام گردید. اما مشاهده ستم و نابرابریهای اجتماعی، موجب شد تا از ارتش
دیکتاتوری سلطنتی جدا شود و به ایران برگردد. به فاصله کوتاهی دوباره به ایتالیا
بازگشت اما این بار برای تحصیل در رشته داروسازی. در ایتالیا با سازمان مجاهدین
خلق ایران آشنا شد و بهتدریج به آرمان مجاهدین که آزادی و رهایی مردم ایران است
دل باخت و در مسیر مجاهدت سر از پا نشناخت.
صفا
و خلوص اردشیر، در نقد صادقانه خود، راهش را در بنبست شکنی و غلبه بر مشکلات میگشود.
و او به قول خودش «سبکبال و راحت» به مرتبت یک مجاهد خلق رسید.
«از آن زمان که توانستم
سازمان مجاهدین خلق ایران و آرمانهای توحیدی و ضداستثماری آن را بشناسم و در راه
آن قدم بردارم همواره به این پدیده اندیشیدهام که قبل از رسیدن به این چشمه حیات
چه عمر تلف شده و بیهودهای داشتهام. ولی اکنون بهویژه بعد از انقلاب ایدئولوژیک
که توانستم درک عمیقی از ایدئولوژی ناب توحید پیدا کنم… ، اکنون ارزش لحظه به لحظه
این زندگی و مبارزه در راه خلق و آزادی و اسلام را کاملاً میفهمم و همینطور چقدر
راحت و سبکبال آمادهام که دار و ندار یعنی زندگی و حیات خودم را در این راه بدهم».
هر
چه شرایط مبارزه بغرنج تر میشد، اردشیر استوارتر از پیش به سوی مدارهای بالاتری
از مسئولیتپذیری خیز بر میداشت.
او
در نقشه مسیر خود در مرداد 91 نوشت:
«خونهایی در امتداد همان
خونهای عاشورا در پایداری 6و7مرداد و 19فروردین بر زمین ریخته شد و پرچم هیهات را
همچنان سرخ بر قله شرف و افتخار مجاهدین و اشرف الگوی مقاومت، برافراشته نگاه
داشته است که به اذعان همه، الگوی انقلابهای نوین آزادیبخش و پایداری خلقها شده
است و دور نیست که در منطقه و ایران خمینی زده به ثمر بنشیند…».
دشمنان
هنوز مجاهد خلق انتخاب کرده و پا در زمین کوبیده در مقابل دشمن خدا و خلق را
نشناختهاند، چون هنوز رهبری مجاهدین و انقلاب ایدئولوژیک و توحید و آزادی را فهم
نکردهاند…».
اردشیر
قهرمان، حرف آخر را در شب قدر رمضان 1392 میزند. او در راز و نیازی عاشقانه و با
درکی عمیق از مرحله مبارزه، با خدا و مولایش علی اینگونه نجوا میکند:
«... در این قدر شهادت
حضرت علی خصم آشتیناپذیر مرتجعان و خمینی صفتان این احساس نیاز را دارم که با
مروری به اعتقادات و ایمان و آرمان و راهی که با شور بالا و پایبندی تا کنون طی
کردهام در این شبها قدر خود را رقم بزنم و تعهد بدهم و پاها را در زمین بکوبم...
تا بتوانم لایق و شایسته و شکر گزار شرکت در این جنگ تاریخی با ضدبشریترین دیکتاتوری
(باشم) که با قتل و چپاول خلق قهرمان ایران و دستاندازی به سایر نقاط سعی دارد
جرثومه پلید خودش را با بهکار گرفتن تمام داراییهای مردم و با وطنفروشی و بند و
بست با مماشاتگران بزرگ و کوچک... چند صباحی سرپا نگهدارد».
کمتر از یک ماه بعد از این
نوشته، مجاهد شهید قهرمان اردشیر شریفیان در صبحگاه 10شهریور 1392 در اشرف، با 51تن
دیگر از مسئولان و کادرهای برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران، تابلو حماسی و
ماندگاری از درس درخشان را با خون خود آفریدند، حماسهیی که مشعلی فرا راه هر انقلابی
صدیق خواهد بود که تنها با اتکا به خود و خلقش راه ناهموار مبارزه در راه آزادی
خلق را هموار میکند.