سخن از سیروس فتحی، قهرمانی
از سرزمین ستارخان است. مجاهد دلاوری که از سلماس به راه افتاد، و درس و تحصیل خود
در خارج از کشور را واگذاشت و سالها در ارتش آزادی، از دل و جان نبرد و مجاهدت کرد.
«قبل از انقلاب ضدسلطنتی در
جریان تظاهرات در دبیرستان خودمان فعال بودم. بعد از سرنگونی رژیم شاه بیشتر با
سازمان آشنا شدم».
این آشنایی باعث شد که سیروس
هنگامی که دانشجوی سال دوم دانشگاه استانبول بود درس و تحصیل را رها کند. او در
سال 59 به انجمن دانشجویان مسلمان هوادار مجاهدین پیوست.
«با شنیدن اسم سازمان و ایدئولوژی
آن و مطالعه کتابها، نشریات، و غیره، فیالواقع چیزی که آرزویش را داشتم پیدا کرده
بودم… و علت اصلی آن نیز انگیزههای ایدئولوژیکی و استراتژی سازمان و موضع آن در
مقابل رژیم خمینی بود. … در دی ماه 61 به شمال کردستان اعزام شدم».
با این انگیزهها سیروس در
یکانهای رزمی مجاهد خلق، به مبارزه علیه رژیم جنگطلب و سرکوبگر خمینی پرداخت.
او در سالهای بعد در عملیات
و نبردهای ارتش آزادی از جمله آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان دلاورانه علیه رژیم
آخوندی جنگید.
در ادامه این مسیر تلاشهای
سیروس و همرزمانش در مدیریت ترابری ارتش آزادی تضادهای بسیاری را از پیش پای ارتش
آزادی برمی داشت و ابتکارات و سختکوشیهای آنان مشکلات حل ناشدنی را رفع میکرد؛
پیش برد امور ترابری و
کمبود قطعات و لوازم مورد نیاز خودروها، در دوران محاصره ظالمانهای که مزدوران
عراقی به اشرف تحمیل کرده بودند، کار شاقی بود. بهخصوص که خودروهای بسیاری در
حمله و هجومها و توسط مزدوران حکومت دستنشانده عراق تخریب و منهدم میشد.
سیروس در این دوران با سختکوشی،
در حل مشکلات مجاهدان اشرف میکوشید او از آغاز راه، سوگند خورده بود که در مسیر
آزادی همه سختیها را به جان بخرد. از جمله در وصیتنامه خود نوشته در سال 62 بود:
«با تمام وجودم خوشحالم که
در اینجا (این مسیر) هستم و هر لحظه آماده ام… . در اینجا همچنین خطاب به
خانواده گرامیام این نکته را ذکر میکنم که برای من گریه نکنند و در صورت شهید
شدنم، افتخار بکنند و سرشان را بالا بگیرند و برای انقلاب و آزادی بکوشند و از پدر
بزرگوار و زحمت کشم، و مادر گرامیم با همه زحماتی که برایم کشیدند ممنوع هستم. پر
رهرو باد راه سرخ قهرمانان مجاهد خلق».
سیروس قهرمان در همه صحنههای
پایداری اشرف، از جمله در حمله ششم و هفتم مرداد 88، در هجوم وحشیانه نوزده فروردین
90 با دلیری ایستادگی کرد.
آخرین مأموریت او نگاهداری
اموال مجاهدان در اشرف بود
«من مجاهد خلقم، مجاهد میمانم
و مجاهد میمیرم.
بر عهد و پیمان با خدا و
خلق و شهیدان و سوگندهایم، پایدار و استوارم، …» سیروس فتحی. آبان 1390.
«احساس میکنم که با اهرم
انقلاب در هر زمینهای از پس هر تضادی برمیآیم. بهعنوان عضوی از لشگر فدایی اشرف
با شکرگذاری و منت داری از این پرداخت بزرگی که به من شده است متعهد میشوم که هر
شکافی را در امر انقلاب و جنگ ایدئولوژیکی با دشمن را ببندم».
قتلعام مجاهدین در اشرف
دنیا را تکان داد، مردم ایران رشادت و مظلومیت سیروس و سیروسها را دیدند و به این
فرزندان صدیق و قهرمان ایران افتخار کردند.
بی شک، پیام خون مجاهد
قهرمان سیروس فتحی مغانجوقی به همه جای ایران از جمله به مردم زادگاه خودش، یعنی
آذربایجان قهرمان میرسد و خون این فرزند سرزمین ستارخان پیام برخاستن و تاختن به
دشمن تا پیروزی را به همگان میدهد.