‏نمایش پست‌ها با برچسب سازمان مجاهدین خلق ایران.عراق.کمپ لیبرتی. ایران. قتل عام اشرف.اشرف.جنایت. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سازمان مجاهدین خلق ایران.عراق.کمپ لیبرتی. ایران. قتل عام اشرف.اشرف.جنایت. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

ایران-يادواره مجاهد قهرمان محمدرضا وشاق




از فرماندهان ارتش آزاديبخش ملي ايران 
از مسئولان حفاظت رهبري و فرماندهان گارد قرارگاهها
از اعضاء شوراي ملي مقاومت ايران كميسيون امنيت و ضدتروريسم

محمد رضا وشاق متولد 1334 تهران بود. او در سال 50 از طريق برادرش مجاهد شهيد علي وشاق با سازمان آشنا شد تا سال 54 در فعاليتهاي هواداري از جمله كوهنوردي و شركت درجلسات مذهبي شركت داشت وي درسال54 وبعد ازضربه اپورتونيستي وارد فعاليتهاي جديتر در هواداري از مجاهدين شد و در ارتباط با كادرهايي از سازمان كه بعد ازضربه اپورتونيستي بصورت مخفيانه فعاليت ميكردند قرار گرفت 
محمدرضا كه به طور فعال در تظاهراتها و قيام ضد سلطنتي شركت داشت و بلافاصله بعد از سقوط نظام شاه، بصورت حرفه اي وارد مناسبات سازمان شد 
محمد رضا كه در سازمان و بين همرزمانش با نام احمد شناخته ميشد، از همان ابتدا دربخشهاي مختلف ازجمله حفاظت؛ آنچنان كه در فيلمها و تصاويري كه از آن زمان بر جا مانده ديده ميشود، با شايستگي تمام انجام وظيفه كرد 
بعد از 30خرداد، محمد رضا كه به شدت مورد كينة عوامل رژيم و تحت تعقيب بود در زمستان 60 به منقطه كردستان اعزام شد و تا ورودش به ارتش آزاديبخش در مسئوليتهاي مختلف در منطقه مرزي، در آلمان و فرانسه فعال بود. تجارب او در اين دوره، از او كادري با تجربه و ارزنده ساخت 
در ارتش ازاديبخش وي به عنوان فرمانده اي لايق در يكانهاي زرهي و توپخانه فعال شد و ازخود صلاحيت بالايي نشان داد 
اما تحول اساسي در حيات انقلابي محمدرضا، با انقلاب دروني مجاهدين محقق شد و از وي انقلابي و استوار ساخت

مجاهد قهرمان محمدرضا وشاق
قسمتهايي از نامه مجاهد قهرمان محمد رضا وشاق به خواهر مريم
خواهر مريم با سلام و هزاران درود 
در روز 21 فروردين سال 82 ساعت حوالي 1500 وقتي هنگام بازگشت از منطقه دفاعي به قرارگاه اشرف با مزدوران اعزامي خميني در گير شديم و مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و احساس كردم كه آخرين لحظات حيات را پشت سر مي گذارم ،با گفتن شهادتين سرم را روي زمين گذاشتم و آنچنان آرامش و قوت قلبي را در خودم احساس كردم كه هيچگاه طعم آنرا در زندگي ام نچشيده بودم . اما سعادت ياري نكرد و بوسيله خواهران و برادراني كه رسيده بودند جان به در برديم . في الواقع براي خودم چنين آرامشي آنهم در بجبوحه درگيري و كشت و كشتار خيلي تعجب آوربود . آنجا بود كه وصل بودن را با همه وجودم احساس كردم و طعم شيرين آنرا چشيدم

آرزوي او اين بود كه اين نعمت به همه مردم ايران برسد

بار خدايا مسعود و مريم را هر كجا هستند در كنف حمايت و حفاظت خودت قرار بده و چشم مردم ستم زده ايران را هر چه سريعتر به ديدار آنها روشن ساز. همچنين گامهاي ما را در مسير آنها كه بارزترين مصاديق صراط مستقيم هستند هر چه استوارتر گردان . آمين يا رب العالمين-3/3/89 محمد رضا وشاق

محمد رضا دربين همرزمانش به نشاط و شور و سرزندگي معروف بود . خود وي آبشخور اين شور ونشاط در عين آرامش و يقين را طي نامه اي به خواهر مريم در 17 مرداد 76 به بهترين نحو بيان كرده است
اين روزها در جاي جاي اشرف شاهد فضاي جديدي از عشق و صميميت هستيم و شاهد اين هستيم كه چگونه آن بذر نخستين كه شما كاشتيد اينك در ظرف اشرف مي رويد كه به درختي تناور و يا به تاويل خودتان به گرزي محكم در دستان شما تبديل شود
و آنگاه بالاترين آرزويش را در نقشه مسيري كه در دهم مرداد 92 نوشت مشخص كرد و جان پاكش را در همين مسير فداكرد
نهايت آرزويم كه بالاترين ثواب و سعادت ورستگاري دنيوي و اخروي است مجاهد ماندن ومجاهدجنگيدن و مجاهد مردن است آنهم در اشرف پايداريا هرجاي ديگر
او بر اين استواري سوگند ياد كرد و برسوگندش وفادارماند
من مجاهد خلقم ، مجاهد مي مانم و مجاهد مي ميرم و بر سوگندم با خدا و خلق و رهبري عقيدتي ام مسعود و مريم تا آخرين قطره خون و تا آخرين نفس وفادار و استوار هستم سوگند ياد ميكنم كه تا پاي جان از آرمان و اهداف خودم در اشرف دفاع كنم ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم».
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید
لینک کلیپ زندگی نامه مجاهد قهرمان مجمدرضا وشاق 

۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

ایران- مجاهد قهرمان ستاره اي از كهكشان اشرف قباد سعيد پور


مجاهد شهید  قباد سعيد پور

همچنانكه از روز نخست ورودم به مبارزه، راه و مسير پر افتخار مجاهدين را با كهكشاني از شهيدان و اسيرانش انتخاب كردم، با افتخار و سر بلندي تكرار و باز تكرار ميكنم كه آري من مجاهدخلقم ،ميخواهم مجاهد بمانم و مجاهد بميرم.
به عنوان يك مجاهد اشرفي متعهد مي شوم كه به عهد و پيمانم با خدا و خلق و شهيدان مجاهد از احمد تا آخرين شهيد يعني صبا پايدار و استوار بمانم.قباد سعيد پور 3 آبان 1390
اين، كلمات مجاهد شهيد قباد سعيدپور (فرمانده سعيد) از فرماندهان رشيد ارتش آزادي ايران است كه سلاحش بارها بر جلادان و پاسداران شب اختناق ميهن ما، آتش ريخت. او ميگويد از 20سالگي مبارزه و مجاهدت را آغاز كرد او در سال 57 براي تحصيل راهي هندوستان شداز بدو ورود اقدام به تاسيس جمع هواداران سازمان كرد تا سال64 كه به منطقه اعزام شود در آنجا مشغول فعاليت شد
مجاهد قهرمان قباد سعيد پور از سال 65 در يكانهاي رزمي از فرمانده گروه تا فرمانده يكان مهندسي، مسئوليتهاي خود را با سخت كوشي و صلابت و جنگندگي ، به انجام رساند. سعيد در اغلب عملياتهاي مجاهدين قبل از تشكيل ارتش آزادي شركت داشت
فرمانده سعيد، در دوران پايداري پرشكوه 10ساله در اشرف، صفحات زرين زندگي انقلابياش را نوشت. او در در هر كجا كه نياز بود حضور داشت، از جان مايه ميگذاشت چرا كه قلبي مالامال از عشق به آزادي و بر پائي جامعه اي عاري از ستم داشت.

مجاهد شهید  قباد سعيد پور

فرمانده سعيد در وصيتنامة خودنوشت
خود را در راه بهروزي خلق قهرمان ايران فدا ميكنم . باشد كه اين ذره از فدا، گامي هر چند كوچك در جهت رها شدن خلق از چنگالهاي خميني ضد بشر و در راستاي جامعه بي طبقه توحيدي باشد. من در حالي كه افقهاي درخشان آزادي را در مقابلم مي بينم، از خانواده، دوست و هموطن و ميخواهم كه رهرواني مستحكم در راهي كه به پيشتازي مسعود و مريم و تا نفي هرگونه تبعيض طبقاتي، فرهنگي و جنسي و قومي باشند
او خود در يكي از نامه هايش دربارة پايداريش در اشرف بويژه درآخرين مرحلةآن كه به شهادت قهرمانهاش انجاميد اينگونه نوشت
به بودنم در اشرف پايدار به عنوان كوچكترين عضو اين جمع افتخار ميكنم
پرچم هيهات در دست بر هرگونه ضعف و سستي و ذلت غلبه ميكنم بار ديگر در خاطره 1304 شهيد فروغ جاويدان با پيشواي تاريخي و عقيدتي مجاهدين و با سازمان و رهبري تجديد عهد ميكنم
او كه خود نماد استحكام بود درسپيده دمان دهم شهريور به خون غلطيدند وخون و خاطره اش استحكام بخش 
يكانهاي قيام در نبرد سرنگوني است . يادش گرامي و راهش پر رهرو باد
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید