۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه

ایران-نامه ای ازعلیرضا خالو کاکائي، لبیرتی، به دکتر ملکی هم قلبی و هم‌صدایی با استادِ فرزانه


نامه ای از لبیرتی به دکتر ملکی
ز گهواره تاگور «آزادی» بجوی، هم قلبی و هم‌صدایی با استادِ فرزانه – عليرضا خالو‌كاكايي
------------------------------------------------------------------------------------
جوانمردا! خونین جگرا!
کلمات با درد سرشته و از سویدای جان برآمده‌ات را بر تربت پاک مادر مجاهد جنت پور (مادر داعی) شنیدم. برای چندمین بار سیمای آشنایت را، از سیمای آزادی نگریستم و سر بر شانه شوق، غرق غرور و افتخار شدم. آفرین و دست‌مریزاد! استاد گرامی! از فرزندان آریا نژاد ایرانی همین شایسته است. از نوادگان بابک ِبی‌باک، جز این انتظار نیست؛ سرداری که در پاییز عمر نیز زردرویی را در برابر دشمن شایا ندانست.
میدانم، نیک می‌دانم که بهای کلمات آمیخته با خون‌جگر را باید باجان پرداخت، این را همه «سبزهای گریزان از بذل هزینه» نیز می‌دانند اما چه باک! آنان که عشق به این کهن مرزوبوم، جانشان را به آتش کشیده، و از حس انسان بودن لبریزند، البته ازآنچه نمی‌اندیشند جان است. آویزان شدن از قناره‌ها و چهارمیخ شدن بر صلیب، بسا شیرین‌تر و قابل‌تحمل‌تر است تا دست در دست ِخفت، چکمه خون‌آلود دژخیم را لیسیدن، و برای سر سایر قربانیان نطع گستراندن و کنده و ساطور و قمه بر دوش کشیدن.
آوخ! «روزگار غریبی ست». هم‌صف با قصابان ایستاده بر گذرگاه، خیلِ خاموشِ تماشا؛ با چشمان ِمات ِ گوسپند مرده سکوت کرده‌اند. ای‌کاش! فقط دیوارِ ساکت چشم بودند، ای‌کاش! تطهیر دشنه جلاد را به قربانی، دشنام نمی‌بستند و نمی‌گفتند تقصیر خودش بود، خود این را خواسته بوده است.
صاحب وجدانا! اهل دردا!
چه زیبا، چه افراشته قامت و ستبر سینه! پرده سربی سانسور را می‌دریدی و فریادهای در گلو خفته ملتی بزرگ و نجیب را بر گوش‌های بسته و وجدان‌های فروخفته می‌کوبیدی. رساتر باد و رساناتر! این فریاد عاصی نترس. منتشر باد و منتشرتر این صدای شجاعت و اعتراض.
به یاد دارم، پس از حمله جنایت‌کارانه به اشرف و قتل‌عام 52 مجاهد خلق، مکنونات قلبی من و ما را چه خوب در مقاله‌یی نغز با عنوان «محکومیت کشتار انسان‌های بی‌دفاع»؛ همراه با شعری ماندگار از مارتین نیمولر به اوج رسانده بودی؛ شعری که پاتریک کندی نیز آن را در یک سخنرانی خویش یادآور شد:

«سراغ کمونیست‌ها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ یهودی‌ها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
بعد سراغ فعالان کارگری آمدند،
سکوت کردم زیرا فعال کارگری نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگرکسی نبود تا به اعتراض برآید».

بله، «این شتر پای خانه هرکسی خواهد خوابید». دیروز در غوطه دمشق با بمب شیمیایی و کشتار 1400 انسان بی‌گناه که 400 نفر آنان کودکان سوری بودند، و در اشرف با تیر خلاص زدن به اسیران بسته دست، و امروز در لیبرتی با 80 موشک، فردا شاید درجایی دیگر و کسی دگر.
درود! بر روان پاکیزه مادر داعی که مراسم ختمش نیز به فریادی برای آزادی تبدیل شد. به‌یقین او اینک همراه با مادر قوامی، مادر دشتی، و دیگر مادران مجاهد خلق، این خانواده‌های حقیقی مجاهدین صحنه زیبای مراسم ختمش را نگریسته و بسا به خود بالیده است. خدا این «زینب‌های زمانه» و هزاران دیگر را، در پیشگاه خلق قهرمان ایران قرین شرافت و روسپیدی تاریخی نماید.
عزیزا!
تو و آن مادران قهرمان شهدا که همیشه فریادهایشان را در پشت دیوارهای اوین می‌شنویم بعد از پرواز اسف‌انگیز مادر داعی یتیم نشدید بل، میلیون‌ها همدرد و هم نبض پیدا کردید. خون ریحانه و ستار اینک پا درآورده، قلب‌ها و وجدان‌ها را درمی‌نوردد و کرورکرور برمی‌انگیزاند.
...
چه بجا فرمودی «آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست. در دانشگاهی که به‌اصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود دارد اما کوچک‌ترین توجهی به وضع فلاکت‌بار و غم‌انگیز جامعه ندارد و دزدی‌ها و چپاولگری‌ها را می‌بینند و سکوت می‌کنند. بله در این جامعه بازهم باید گفت: «ز گهواره تاگور آزادی بجوی».
اجازه بده، اینک که روزهای آذر هستیم و خون قندچی، شریعت رضوی و بزرگ‌نیاها هنوز بر درگاه دانشگاه نخشکیده، فریادم را با فریادت گره زنم و هم‌صدا به تمام آن‌هایی که سکوت در زیر سرنیزه‌های خون‌چکان را برمی‌تابند بگوییم:
بین انسان با دیو و دد، خدا و شیطان به‌اندازه تار مویی فاصله است. آنکه سلاخی انسان را در خیابان می‌نگرد و «خون ریخته بر سنگفرش» تکانش نمی‌دهد و آهسته و خاموش پنجره را فرومی‌بندد، در حقیقت جز خویش را نکشته است؛ جز انسان را در خویش نکشته است. آنکه در فرادست یا فرودست، رعشه دردناک انسانی را بر جراثقال تماشا می‌برد و سر خویش می‌گیرد و راه خویش در پیش، با جلادان نقاب‌دار همدست است.
جایی است که نمی‌توان گفت من کمونیست هستم یا یهودی، نمی‌توان گفت من باخدا هستم یا لائیک، ایرانی یا ایرانی. یا اصلاً به سیاست کاری دارم یا نه، و بعد خود را آسوده‌خاطر ساخت که «سیاست پدر و مادر ندارد»، و بین ظالم و مظلوم راهی میانه جست. امروزه به یمن دانش پیچیده ارتباطات، هر خبری در شش‌گوشه دهکده جهانی، به‌فوریت می‌پیچد، و نمی‌توان ادعا کرد که من خبر نداشتم.
بله به تأکید، آنچه در ایران و لیبرتی می‌گذرد، حادثه‌ای نیست که منحصر به یک گروه و دسته باشد. همه باید فریاد خود را علیه این رژیم اهریمنی و اهریمن پرور بلند کنند. این رسالتی است بر دوش همگان؛ فارغ از هر تنوع مذهبی، قومی، زبانی، فرهنگی و گروهی. اگر نجنبیم فردا نوبت ماست. «اینجا دیگر مسأله باخدا و بی‌خدا مطرح نیست، مسأله کشتار انسان‌های بی‌دفاع است. یک وظیفه همگانی، اعتراض به جنایات انجام‌شده است». ما همگی صورت کسری هستیم با یک مخرج مشترک بنام انسانیت و انسان بودن. اینجا دیگر خط سرخ همه ماست. حدفاصل بین دیو است و انسان. اگر به کشتار انسان‌های بی‌دفاع اعتراض نکنیم - بی‌آنکه خود بخواهیم- در قبیله دیو ثبت‌نام کرده‌ایم و رو به قبلة شیطان داریم.
در این میان رسالت روشنفکران و اصحاب قلم بسا سنگین‌تر است. اگر امروز که روزِ برآشفتن و فریاد زدن است، در برابر ایل غار تاتاران عمامه به سر، سکوت کنند، فردای روشن آزادی بر آنان نخواهد بخشود. نقاد ِنکته‌سنج تاریخ از وادادگان ِمتظاهر نخواهد گذشت. حاشا! حاشا! از آنانی باشیم که به ما «برگ رخصتی دهند تا از معاشقه قمری و سرو، سرودها بسراییم ژرف‌تر از خواب» اما «خون ریخته بر سنگفرش» را کتمان کنیم.
در زمانه‌یی که «قصابان بر گذرگاه‌اند با کنده و ساطور»‌، شایسته است که کلمات ممنوع را با انگشتان بریده خویش بنویسیم و بردار قلم برآییم تا لعنت تاریخ نشویم. آنجا که خدا به قلم سوگند می‌خورد زنهار! زنهار! اگر قلم را در خدمت دشمنان قلم و انسان درآوریم و به سودای مرده ریگی حقیر از زخارف دنیای دنی، انسانیت خویش را به حراج گذاریم. نوشتن و سرودن از «انسان» در حاکمیت قصابان، خود حماسه است و زیباتر از آن نیست که خود نخستین شهید قلم خویش باشیم. این سفارش و توصیه ناچیز از کسی است که خود بر دماغه خون و خطر می‌زید و بارها عبورِ هرمِ گلوله را از کنار شقیقه خویش احساس کرده است، به او اعتماد کنید.
پیش از آنکه «ابلیس پیروزْ مست»‌، «سور عزای ما را بر سفره» نشیند و ما را در زمره خویش به بندگی درآورد، برخیزیم و صدای خود را در همدردی و اعتراض به صدای استاد ِفرزانه پیوندزنیم.
و اما سخن آخر بازهم خطاب به استاد دل شجاع و سر نترس:
بله، بله، ابلیس پیروز مست، بر تن شرحه شرحه و بی سپر مجاهد خلق، بسا تیر و تبر زد ولی این شجره حنیف،50 سال است که همچنان افراشته قامت و کاکل سبز، می‌بالد. طنین انفجار آن 80 موشک اینک در تکرار ممنوع‌ترین نام در جامعه ایران شنیده می‌شود. خودتو، و آن دیگرانی که نامشان را نمی‌دانم، از بینه‌های زیبای آن هستید. ما به خودت و آن دیگران بسیار؛ یاران دردآشنا تعهد می‌دهیم لیبرتی، این قلب تپنده نبرد، کانون انگیزش و الهام را تا یکی دو ماه دیگر «از اولش هم زیباتر، بهتر و قشنگ‌تر بسازیم». هدیه زیر را - در پاسخ به مصرعی که از شاهنامه برگزیده بودی و اینک مطلع یک ترانه زیباست- از من و یارانم بپذیر!

با صنوبری که روی قله ایستاده بود
گونه روی گونه سپیده‌دم نهاده بود
موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
از نشیب یخ گرفت دره گفتم
این نه ساخت شکفتگی ست
در کجای فصل ایستاده‌یی؟
مگر ندیده‌یی؟
سبزه‌ها کبود و بیشه سوگوار
فصل فصل خامش نهفتگی ست
آن صنوبر بلند
با اشاره‌یی به‌سوی دوردست ، گفت
قد کوته تو راه را به دیدة تو بست
گامی از درون سرد خود برآی
پای بر گریوه یی گذار و درنگر
رود آفتاب و آب در شتاب
کاروان درد و سرد
در گزیر و ناگزیر
آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر
در کجای فصل ایستاده‌ام؟!
در کرانه‌یی
که پیش چشم من
بهار شعله‌های سبز و
سیره و سرود
در نگاه تو کبود و دود
[در کجای فصل؟/ از بودن و سرودن/ محمدرضا شفیعی کدکنی، م. سرشک]

عليرضا خالو‌كاكايي
«ليبرتي»
آذر 94

۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبه

ایران-گزارش تلویزیون التغییر از تجمع اعتراضی مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی 14آذر94

ایران-گزارش تلویزیون التغییر از تجمع  اعتراضی مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی 14آذر94

اعتراض ساكنان كمپ ليبرتي در محكوميت ادامه محاصره كمپ توسط نيروهاي عراقي

تلويزيون التغيير 14آذر 1394 ـ 5دسامبر 2015 
ساكنان كمپ ليبرتي در عراق كه اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران هستند در محكوميت ادامه محاصره كمپ توسط نيروهاي عراقي تجمع اعتراضي برگزار كردند. آنها از سازمان ملل و دولت آمريكا خواستار فشار بر دولت عراق شدند تا اينكه زيان-هاي وارد شده بعد از حمله موشكي را درست كند.يكي از ساكنان: من يكي از ساكنان كمپ ليبرتي در عراق هستم، بعد ازحمله موشكي به ليبرتي و تخريب تعداد زيادي از بنگالها، دولت عراق محاصره ما را تشديد كرد ومانع ورود مواد تاسيساتي به كمپ براي بازسازي آن مي شود. ما از سازمان ملل و دولت آمريكا مي خواهيم كه به دولت عراق فشار بياورند تا اين كه مسائل و امنيت كمپ را اصلاح كنند و به توافقات ام او يو ملتزم باشد
يكي ازساكنان كمپ: من حمله موشكي اخيربه كمپ ليبرتي را محكوم مي كنم. بعد ازگذشت يكماه كامل از موشك باران كمپ وعليرغم اين¬كه سازمان ملل و دولت عراق در حفاظت از كمپ ليبرتي مسئول هستند ولي اين محاصره ظالمانه را عليه ما ادامه دارد واجازه نمي دهندكه مواد ونيازهاي اوليه بازسازي بنگالها و زير ساختها واردشود. ازسازمان ملل و يونامي ودولت آمريكا مي¬خواهيم¬كه فوراً براي برطرف كردن اين محدوديت¬هاي غيرانساني دخالت كنند.
يكي ديگر از ساكنان: حدود يك ماه از حمله موشكي به كمپ ليبرتي مي گذرد كه همه چيز در كمپ را ويران كرد، حوالي 400بنگال در كمپ منهدم شده است، زير ساختها منهدم شده است ولي دولت عراق نمي گذارد كه الزامات بازسازي وارد شود. حمله موشكي به كمپ ليبرتي به‌خصوص در فرودگاه بين المللي بغداد امكان پذير نبود الا اين كه با ارگانهاي دولتي عراق هماهنگ كرده باشيد

۱۳۹۴ آذر ۶, جمعه

ایران-ویدئوتظاهرات ساکنان کمپ لیبرتی اخبارتوطیه های کثیف وزارت اطلاعات ونیروی قدس برای حمله مرگبار بعدی نصب دوربین وتوطئه تحت پوش خانواده


مریم رجوی در موردنصب دوربین در کمپ لیبرتی

تظاهرات ساکنان کمپ لیبرتی در اعتراض به ادامه محاصره ضد انسانی کمپ و ممانعت از ورود سوخت و قطعات یدکی برای تعمیر ژنراتورها و نیازهای پایه ای ساکنان 

این کلیپ به زبان انگلیسی است
تظاهرات ساکنان کمپ لیبرتی هشدارادامه توطئه علیه مجاهدان لیبرتی

هنوز پیکرهای بخون خفته شهیدان قهرمان موشک باران لیبرتی در خاک به آرامش نرسیدند که رژیم طلسم شکسته زهر خورده ولایت فقیه آماده سازیهائي برای حمله مرگبار بعدی انجام میدهد یا در پوش به اصطلاح خانواده و یا  نصب دوربینهای جدیدی در اطراف محل استقرار مجاهدین لیبرتی

قسمتی از اطلاعیه شورای بیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 6 آذر:

در روز پنجشنبه ۵ آذر (۲۶ نوامبر۲۰۱۵) مأموران کمیته سرکوب مجاهدین اشرف به ریاست فالح فیاض، مشاور امنیتی دولت عراق، دوربینهای جدیدی را در اطراف محل استقرار مجاهدین لیبرتی نصب کردند. هدف از دوربینها که خروجی آنها در اختیار سفارت رژیم آخوندی و نیروی تروریستی قدس قرار می گیرد، شناسایی دقیقتر داخل کمپ و تحرکات ساکنان به منظور گرفتن تلفات بیشتر در حملات بعدی موشکی است. رژیم ضدبشری آخوندی بعد از حمله مرگبار موشکی در صدد جمع آوری اطلاعات از جمله نقاط اصابت موشک و اسامی مجروحان و اماکن تخریب شده است.

نصب دوربینهای جدید در حالیست که یک ماه بعد از حمله مرگبار موشکی نیروهای عراقی از ورود ماشین آلات لازم برای جمع آوری بنگالها و وسایل منهدم شده و تمیز کردن کمپ یا وسایل اولیه برای تعمیر بنگالها و تأسیسات آسیب دیده و همچنین از ورود حداقل الزامهای امنیتی مانند تی والها جلوگیری می کنند. علاوه بر انهدام و از دور خارج شدن بخش زیادی از بنگالها، بسیاری دیگر از بنگالها و تأسیسات نیز آسیبهای جدی دیده و نیازمند تعمیرات هستند وگرنه در فصل سرما و بارندگی قابل استفاده نخواهند بود.


ادامه

قسمتی از اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 5 آذر:

فراخوان برای بازدید هیأتی از وکلا و پارلمانترها از اروپا، آمریکا و کشورهای عربی از لیبرتی

روز سه شنبه سوم آذر 1394 سفارت رژیم ایران در بغداد و کمیته سرکوب مجاهدان اشرف به ریاست فالح فیاض، مشاور امنیتی دولت عراق، و در همدستی با مزدور شناخته شده نیروی قدس عباس البیاتی از باند مالکی، در یک شوی مضحک، یک گروه از مزدوران وزارت اطلاعات و نیروی قدس را در پوش خانواده ساکنان لیبرتی به پارلمان عراق بردند تا با سوء استفاده آشکار از ملاقات با شماری از نمایندگان از جمله آقایان همام حمودی و ارشد صالحی و تکرار اکاذیب آخوندها علیه ساکنان لیبرتی به زمینه سازی برای قتل عامهای بعدی بپردازند.

حلقه دوم این شو تشکیل جلسه یی در روز 4 آذر در مقر کمیسیون حقوق بشر پارلمان با کمیته سرکوب با اسم «کمیته عالی کمپ حریه در نخست وزیری» بود. بنا به سایت پارلمان عراق در این جلسه «خواستهای بستگان» ساکنان و «تمایل آنها به دیدار با فرزندانشان» در لیبرتی «به منظور اتخاذ اقدامات لازمه از جانب دولت برای فراهم نمودن این دیدارعرضه» و «با ارائه پرونده کمپ حریه در جریان جلسات آینده مجلس نمایندگان توافق شد».

۱۳۹۴ آبان ۲۷, چهارشنبه

ایران-نامه زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند در محکومیت حملات تروریستی در فرانسه و حمله موشکی به لیبرتی

 
ایران-نامه زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند در محکومیت حملات تروریستی در فرانسه و حمله موشکی به لیبرتی

حمله تروریستی و جنایتکارانه به شهروندان فرانسوی که طی آن تعدادی از شهروندان فرانسوی کشته و مجروح شدند را قویاً محکوم می‌کنم، همانطور که حمله جنایتکارانه و تروریستی به زندان شبه کمپ لیبرتی که طی آن تهاجم جنایتکارانه تعدادی از خواهران و برادرانم در حالیکه تحت حفاظت سازمانهای بین‌المللی بودند به‌شهادت رسیده و مجروح گردیدند و مواردی دیگر از این دست که به‌طور واضح می‌توان از نمونه‌های کشتار جنایتکارانه اشرفیان و ساکنان لیبرتی طی سالهای 2003 تا کنون اتفاق افتاده نام برد.

در اینجا روی سخنم با مقامات بین‌المللی از قبیل دبیرکل سازمان ملل، رئیس جمهور آمریکا و وزیر خارجه آمریکا و تمامی کشورهای ائتلاف غربی و آقای اولاند می‌باشد. راستی آقای اولاند اگر این عمل جنایتکارانه در فرانسه اتفاق نیفتاده بود، هم‌اکنون فرش قرمز برای کسی پهن کرده بودید که رکورد‌دار اعدام در دنیا و در سرزمینم ایران بعد از اعدامها و قتل‌عامهای دهه خونبار 60 است و شام را با کسی صرف می‌کردید که در حالیکه پز اعتدال و امید و میانه‌روی می‌دهد، همزمان دندانهای دراکولا نشان آغشته به خونش را به‌عنوان امنیتی‌ترین رئیس دولت رژیم بنیادگرای آخوندی تزیین می‌کند و به رخ مردم می‌کشد.

 همان فردی که حدود سه هفته قبل به‌عنوان رئیس شورای امنیت آخوندها دستور موشک باران لیبرتی را صادر کرد و هفته قبل گله گله پاسداران و گشتاپوی رژیم را از تهران روانه تبریز و ارومیه و زنجان و دیگر شهرهای غرب کشور کرد تا اعتراض هموطنان ترک زبانم را بر علیه توهین و ظلم و ستمی که بر آنان وارد می‌شود را مورد کشتار و ضرب و شتم و دستگیری قراردهند، و اما همه مقامات فوق را یادآوری می‌کنم، شماها که جنایات تروریستی را محکوم می‌کنید، کمی هم در رفتار خود تأمل نمایید تا به کی می‌خواهید شریک دزد و رفیق قافله باشید، از یک سو محکوم کردن اعمال تروریستی و از سوی دیگر مماشات با پدرخوانده تروریسم و بنیادگرایی، از یک سو بازگذاشتن دست آخوندها در انجام جنایات تروریستی در لیبرتی و کل منطقه و از سوی دیگر ایجاد انواع محدودیتها و نقض عهدها در برابر تنها آلترناتیو سازمان‌یافته بر علیه آخوندهای حاکم بر ایران، به‌عنوان بانکدار و سمبل تروریسم دولتی در جهان.

 رژیمی که به اعتراف مقامات خودش از روز اول به قدرت رسیدن (که تشت رسوایی آن هم سالهاست به زمین افتاده و مشخص گشته که با یاری و حمایت شماها یعنی اصحاب و پرچمداران استعمار، انقلاب مردم میهنم و رهبری آن را دزدیده و به انحراف کشانده) با ایجاد بحران مشکلات روزمره خود را سپری می‌کند و اعتراضات حق‌طلبانه مردم را سرکوب نموده است و شما با گردن فرازی تمام و استعانت از سیاست کثیف مماشات یاری گر آنها بودید.

 دولت مردان محترم!

نزدیک سه هفته از حمله جنایتکارانه به برادران و خواهرانم در لیبرتی می‌گذرد و دسته جمعی آن جنایت را قویاً محکوم کرده‌اید ولی آیا اقدامی در جهت رساندن حداقل ملزومات به آنها به‌عمل آورده‌اید؟ آیا تغییری در مسئؤلین حفاظت آنها نموده‌اید؟ یا کماکان مزدوران عراقی رژیم ایران یعنی جلادان حقوق بگیر فالح فیاض، محمد صادق و دیگران به اسم حفاظت مشغول برنامه‌ریزی برای جنایتهای بعدی هستند، آیا به جای انتقال فوری آنها به مکان امن و حفاظت‌شده دیگری، کماکان به محکوم کردن خشک و خالی مشغولید و یکی پس از دیگری چراغ های سبز برای کشتار و جنایات دیگر به رژیم آخوندی نشان می‌دهید.

 خلاصه این‌که در عمل ثابت شده وقتیکه جامعه غرب به علت منافع مادی خود با توسل و تمسک به طناب پوسیده مماشات در مقابل حکومت داعش آخوندی عقب‌نشینی نماید نتیجتا خلیفه ارتجاع بیشتر حالت تهاجمی به خود می‌گیرد.

اینک که این رژیم یکی از پایه‌های زیر پایی خود را با خوردن زهر اتمی از دست داده و پایه دیگر آن که همانا زهر منطقه‌یی است را مزه مزه می‌کند و همچنین اینک که شاهد حمایت روزافزون هم میهنانم از فرزندان مجاهد و قهرمانش در لیبرتی و افزودن به اعتراضات مردمی و ظلم ستیزانه آنها به تاسی از ایستادگی و پایداری قهرمانان لیبرتی می‌باشد بیشتر از قبل به تروریسم در خارج از مرزها و اعدام و سرکوب در داخل روی خواهد آورد.

 پس اگر قصد ریشه کن نمودن تروریسم را دارید تنهاترین و کوتاه‌ترین و مؤثرترین راه‌ها با کندن دندان پوسیده مماشات با رژیم آخوندی و تأمین حفاظت واقعی از ساکنان لیبرتی در هرکجا و به هر صورت به‌عنوان تنها آنتی‌تز و آلترناتیو بنیادگرایی و حمایت عملی از نیروهای ملی و مردم عراق و ارتش آزاد در سوریه برای خلع ید از رژیم بنیادگرا و پدر خوانده تروریسم در کل منطقه می‌باشد.

زندان رجایی شهر


ابوالقاسم فولادوند

۱۳۹۴ آبان ۲۶, سه‌شنبه

ایران- ابراز همدردی مجاهدان در کمپ لیبرتی با مردم فرانسه شعارها عکس و کلیپ ها

مجاهدان لیبرتی، طی مراسمی همدردی و همبستگی خود را با مردم و قربانیان فاجعه تروریستی روز جمعه پاریس ابراز کردنده 

قطعه اي با تنبورنوازي انوشيروان در ليبرتي كه در شروعش بخشي از سرود ملي زيباي فرانسه «مارسيز» نواخته ميشود

شعارهاى رزمندگان آزادى در ليبرتى

از زندان لیبرتی به ملت فرانسه، با شما همدردیم
با قربانیان فاجعه تروریستی پاریس همدردیم
تسلیت به دولت و ملت فرانسه
تنها با نابودی فاشیسم مذهبی در ایران، ریشه تروریسم در جهان خشکانده می‌شود
ملت فرانسه، قلب ما امروز با شماست
مردم ایران، بزرگترین قربانی پدرخوانده داعش، تلخی این جنایتها را عمیقاً حس می‌کنند
بنیادگرایی تحت نام اسلام در هر لباسی محکوم است و هیچ ربطی به اسلام ندارد.
پدیده شوم بنیادگرایی در هر کجا که باشد، دشمن صلح و بشریت است.
رژیم اسد و حامی اصلی آن، رژیم حاکم بر ایران، منبع اصلی تغذیه تروریسم هستند.
همبستگی عمیق خود را با مردم فرانسه اعلام می‌کنیم.

اسلام دین رحمت است نه شقاوت بنیادگرایان 


گرامیداشت قربانیان حملات تروریستی در پاریس توسط مجاهدین خلق ایران در زندان لیبرتی در عراق
گرامیداشت قربانیان حملات تروریستی در پاریس توسط مجاهدین خلق ایران در زندان لیبرتی در عراق

۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

ایران- اشعارونامه هائی برای مجاهدان اشرفی بعدازحمله جنایتکارانه به کمپ لیبرتی آبان94


 در وصف مجاهدان اشرفی در کمپ لیبرتی شعرقارّه‌ی ششم
پیچش الفبا‌های خبری در گـره بـاد است:
ـ قارّه‌یی می‌آید...
افقهای قاره‌ی ششم
رو به اشراق‌اند
و فکرها
در گهواره‌ها
زبان باز می‌کنند...
پنجره‌های مشعوف
آبستن کوکب‌هایند...
در سکوتهای قاره‌ی ششم
همیشه غنچه‌ی فکری لب می‌زند
واژه‌یی می‌شکفد...
در باغ‌های قاره‌ی معنا
انسان از شاخه‌های قرائتهای مقدّس
خود را می‌چیند
و در میلادی بی‌جنس و بی‌نـام
رواق‌ها‌ی قارّه‌ی ششم
تصنیف آزادی می‌نویسند...
ع. نسیم22آبان 94
شعری زیبا از جمشيد پيمان



جمشيد پيمان

خواهيد اگر به سينه ى ظلمت شرر كنيد
بايدسياوشانه از آتش گذر كنيد
با عاشقان مهرِ فروزان يكى شويد
شب را به عشق ديدن خورشيد سركنيد
تا بشكنيد هيبت شب، شعله بر كشيد
وآن شعله را به آتش جان مستمر كنيد
با همرهان يكدله، پويان به ره شويد
از خيل خواب ديده ى حيران حذر كنيد
موجيد و نيست در دلتان خواهش سکوت
خيزيد و عاشقانه به توفان سفر كنيد
با پتک عزم، گرده ي تقدير بشكنيد
با رزم خويش حادثه را بى اثر كنيد
با عشق اگر که وعده ى ديدار كرده ايد
بايد که جامه ى همت به بر كنيد !
ضحاک از اين ديار ،به خود، دل نمى كند
بر آن چه کرد کاوه، به عبرت نظر كنيد

قطعه زير، با عنوان «در اندوه ليبرتى» سروده اى است از شاعر و ترانه سراى گرانقدر و تواناى  ميهنمان، آقاى جنتى عطايى. ايشان اين شعر را چند روز پس از موشك باران جنايتكارانه كمپ ليبرتي توسط رژيم آخوندى سرودند.

جنتى عطايىچرا؟چرا سکوت مي كنم،چرا؟
رو به کشتار جوان جوان گريخته، جان به دست گرفته، سکوت مى کنم، پشت مى کنم به اينكم، که ديروز يا فردايشان همرنگ رخداد هاى من نيست؟
چرا؟چرا سکوت مى کنم، چرا؟
هم جبهه باشادمانگى کشندگان آينده ى خود سکوت مى کنم چرا که از نهالى ميوه مى سوزانند که سايه اش را بر نمى تابم؟
چرا؟ چرا سکوت مى کنم، چرا؟
در راستايى چنين خونبار و مثله مثله کن، با سينه يى برهنه و دستانى بسته ،در برابر جوخه يى آتشبار در چنگال و تا بن دندان زره پوش، که زادگاهم را مرگ آفرين کرده است، پس پشت نوبت خود پنهان مى شوم تا براى همزادگانى ويران شده که روياهايش با پسند من بيگانه بوده است ، فریادی سر ندهم؟ اشكى نرزيم؟ آهى نکشم؟
چرا؟ چرا سکوت مى کنم؟ چرا؟چرا؟ چرا؟
چرا سکوت مى کنم، چرا؟
ايرج جنتى عطايى
۲/۱۱/۲۰۱۵
مادر مجاهد فاطمه عباسی



«قسم خورم همه چیزم «مجاهدین» باشد» - «به مادر مجاهد فاطمه عباسی»

دهان آذری‌اش فارسی سخن می‌گفت
و گوش میکروفون از شوق او تعجب کرد
تمام قلب من آن لحظه در توقف بود

که: مادریست، ببین! غیرتش تماشایی ست
جوان که نیست و هفتاد سال پشت سرش
گذشته در تحمل داغ شهادت فرزند

و او دوباره نشانده به لب چنین لبخند
سه سال هم که به زندان و بند و در سلول
و روی تخت شکنجه، و بازجو می‌زد

ولی دوباره همیشه قوی‌تر از قبلش
ز مرز رد شد و خود را رساند تا گوید
قسم خورم همه چیزم مجاهدین باشد

و غیرت مجاهدی‌ای دوست این‌چنین باشد
من جوان ز تماشا به حیرت افتادم
اراده‌ام چو چنین پیر، آهنین باشد

دهان آذری‌اش فارسی سخن می‌گفت
«گسم» خورم همه چیزم مجاهدین باشد

از «م. شوق».


سلام ای پیام آوران راه آزادی ،
ای شایستگان آفرینش ،
سلام ای ذات حقانیت ای فروتنان ،
سلام ای فرزندان نور و روشنائی و دشمنان ظلمت ،


شما وارسته گان ، وارث این زمین اید ، ای ذات متبلور خداوند ،سلام بر شما ای گلستان عشق و معرفت در شوره زار زمین ،
از وجود پر مهر شما جهان معنا گرفت ،
سلام ای معلمان پایداری و استقامت ، ای آموزگاران لطف و صفا ،،، سلام ،
شما گنجینهَ آزادی ، رها بخش ملتی در بند ، منتخب خداوند برای ملتی دردمند ،
و شما هدیه روزگار به ملت ستم دیده ایران .
ای حاملان پیام آزادی به ملتی داغ دیده بر زیر آوارهای ظلم و ستم ،
ای شیر زنان ، کوه مردان دیری نخواهد گذشت که جهان را به بهشتی مبدل خواهید کرد ، قهر را به آشتی ، غم را بشادی ، نور را به تاریکی ،
کویر را گلستان ، نفرت را به عشق و هزاران تبدیل ، صلح و دوستی و جهان در برابرتان سر تعظیم فرود خواهد آورد ، و دیری نمیگذزد که
ملتی را از چنگال اهریمن برای همیشه آزاد خواهید کرد ،
سلام ای ناجیان آزادی ،
ای درختان پر بار که سایه افکندید بر سر دردمندان و بی بیکناهان و ستم کشان،
میوه های درخت عشق تان را بر عاشقان همچنان ارزانی داشته اید بدون چشم داشتی ،
نامتان تا ابد بر زبانها جاری خواهد ماند ،
حقا که نمونه انسان حقیقی شمائید ،
ای صالحان ای بزرگان صدق و فدا گناه مرا ببخشید که درکنارتان نیستم ، ایکاش هزاران چو من فنا بود و زخمی بر شما نمی بود ،
قلب من است که مینویسد ، می کوید و می خروشد ،
شما که جهان را به صلح و دوستی برابری و برادری به عشق و صلح دعوت کردید اما این اهریمنان و ضحاکان دوران با آتش از شما
استقبال کردند ،
ای سایه های حق میدانید که آنچنان نماند اینچنین نیز هم نخواهد ماند ،
خوشا بسعادتتان که از جنس نور هستید از جنس بلور از جنس صبح روشن شما او هستید و خداوند خواند شما را که رها بخشید جهان را ،
ازکاسه استارگان وز خون گردون غافلم – یکبار زائید آدمی من بارها زائیده ام
سلام بر شما ای بنده گان بیدار ، ای نماینده گان صدق فدا ،
این شمایئد که جهان را از شر اهریمن آزاد خواهید ساخت ، سلام بر شما ای ستارگان آسمان ای خورشید شرف و آبروی زمین ای گرمی
بخش امید به زندگی ،
شما اعتبار و امنیت جهان اید ،
سلام و هزاران سلام .
امیر آرام


شعری زیبا از شاعر مجاهد اشرفی در کمپ لیبرتی ع. طارق

می‌توانی ظریف‌ترین هم بافتی استخوانهایمان را
با گردبادی از شرارت ترکش‌ها
شخم زنی، غربال کنی، در هم بتوفانی
می‌توانی شادی سکه‌های باران را
با نفس‌های غافلگیرانه تموزت
به تاریکی‌های مرگ پیوند زنی
می‌توانی داس‌های شریر شبانگاهی‌ات را
بر شریان زندگی
به گردش درآوری
می‌توانی کارد بر گلوی ترانه‌ها بنهی
و اعتماد آدمی را
در مسلخ ناباوری
بر نطع خون سرشت بنشانی
می‌توانی آری... الماس برتاج نشانان مرصع شمشیر،
آسیاب به خون چرخانان منخرین پرباد
مناره سازان چیره دست
با خشت -کله‌های آدمی،
پیش از تو بسا توانسته‌اند.
دانش جنگ بزدلانه خفاش،
با جوانه نور در گریوه شب
تدارک پیانویی مخوف از موشکهای مجهز به کلاهک مرگ
برای نواختن سمفونی رعب
در جغرافیای کوچک یک کمپ بی‌دفاع
بارش پتک‌های هیز انفجار
بر ظرافت نظمی از قوطی کبریت
نوعی توانستن است؛ توانستن کفتار در پوزچرخانی در آخال

مرگت باد!
ای آن که ننگ از تراکم خبث تو
در شرم پنهان می‌شود.
می‌توانی... آری
اما نمی‌توانی
طنین گل سرخ را
در عروج تا اریکه آبی‌های بلند
با هیچ خبث مسلح
مانع شوی.
می‌توانی... اما... . نمی‌توانی.









مجاهد شهید حسین ابریشمچی
چون که امثال تو را می‌دیده این ایران من،
در تمام سالهای چرکی آخوندناک
حس خواری هیچ لحظه در تن‌اش جا خوش نکرد
از کسانی چون تو بود
حس این عطر شرف
از کسانی چون تو ای افتاده مرد
از کسانی چون تو، ای!
شیر میدان نبرد
من در این فکرم که نامت را چه کس این نام کرد؟
چون که از حس ت و و یاران مانند تو،
می‌شد،
قدری از راه حسین و بوی او بویید و رفت
ـ من از اعماق صداقت خیز قلبم می‌زنم این حرف را ـ
وقتی امثال تو را من دیدم و یک نسل دید،
سالها
تردیدهای خویش را یک سو نهاد و
در پی آزادی مردم دوید
ای برادر!
قهرمانی خفته در خونی کنون
اما خدا گفته ست در ما زنده ای!

آن‌چنان صاف و صمیمی می‌گذشتی هر کجا
که نمی‌فهمید آدم،
این‌که این‌گونه فروتن خنده زد بر روی من،
این‌که اینسان خاکی آمد،
با نگاهی مهربان و گرم چیزی گفت و رفت!،
قهرمانی بوده در میدان رزم.

میهن ما
با تماشای تو و امثال تو
قد راست کرده در همه این سالها
پیش این دجالها
حس این عطر شرف که از تو و امثال تو
منتشر گردیده در ایران ما
بهترین چیز ضروری بهر هر هم میهنی‌ست
اخترانی چون تو دارد آسمان این وطن!
هم ازین روی است که تعبیر من،
و حس ما، از چهره‌ی ایران فردا، «روشنی» ست.

از: م. شوق
11/3/2015