۱۳۹۴ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

ایران-اسطوره اشرف-یاد بودقهرمان شهید مجاهد خلق حسن جباری

به ياد اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري كه با خونش پلي به فرداي آزاد زد...

«من باشم چه نباشم . قطعا و قطعا به يمن همين خونهاي شهدا به يمن همين پاكبازيهاي مجاهدين رژيم سرنگونه اون روز رو به خدا به عينه دارم ميبينم مجاهدين سوگند به خدا خوردند كه بت ارتجاع رو در هم بشكنند ميشكنند.»

اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري

مرا غایب مبین از صحنه رزم
منم توفنده روح و عزم من جزم
درون رگ رگ هر راهی راه
من آن خشمم من آن ایمان من آن عزم.
«… به فرموده مولایم علی (ع) از جایم تکان نخواهم خورد و از آرمانم که همانا آرمان آزادی یک خلق در زنجیر و اسیر است کوتاه نخواهم آمد و هرگز به دشمن پشت نخواهم کرد، سینه به سینه و سپر به سپر با همین تن بی‌سپر هم‌چون شهدای 6 و7مرداد و 19فروردین در خاک پاک اشرف و شهدای مظلوم زندان لیبرتی در 22بهمن و 25خرداد می‌جنگم… و همین برایم افتخار و سعادت است».
اسطوره ي كهكشان اشرف حسن جباري

از مصاحبه صميمي با مجاهد شهيد قهرمان حسن جباري 

پاسخ به سئوالي كه چه چيزي از همه برايت سختر بود كه ازش گذشتي بخاطر مبارزه؟

حتماً خودتان پاسخ را از زبان او بشنويد گويا به او الهام شده بود ديگر دختر نازنينش را نخواهد ديد به يادگار برايش قطعه شعر زيبائي به ارث گذاشت با جملاتي عميق و ماندني

خيلي از آتناها در ايران طعم تلخ جدائي ها را چشيدند بالاخره يكي بايد بلند شود تا ظلمي برقرار نباشد
يك شعري باخودم زمزمه ميكردم و ميگفتم اگر بودم تونستم بهش بگم بهش ميگم
اگر تنهائي رهايت كردم بايد ببخشي جرم بابا را گرفتار بلا بودم به عشقي مبتلا بودم
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
تصاوير و سخناني ماندگار ازاين شهيد ازحسن قهرمان دختری به جا مانده که هنگامی که عزم پیوستن به ارتش آزادیبخش کرد و خانه و کاشانه را ترک گفت، شیرخواره ای 10ماهه بود و اکنون باید حدود 12سال داشته باشد. یکی از همرزمان حسن در نوشته ای خطاب به دختر او، بازگشت حسن از سفر سرخش را در قالب شعری چنین بشارت داده است:
”روزی که بازوان بلورین صبحدم، 
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت.
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد،
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت.
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
ایران-اسطوره اشرف-یاد بودقهرمان شهید مجاهد خلق حسن جباری

«خواهر مریم!… اگر بخواهم در یک جمله بگویم، می ایستیم و می جنگیم و چشمم به زمین است نه در هوا، به اشرف و انقلاب و مریم، همین مرا بس با آنها باشم، شرف دارم، بی آن هیچ چیز نیستم و پشیزی نمی ارزم. خواهر مریم متعهد می شوم که هم چون شهیدان 19بهمن 60 تا 19فروردین 90، برایت مجاهدی باشم که انقلاب شما را اثبات کنم و با لباس مجاهدی در خاک پای شما و در رکاب برار یا مجاهد شهید شوم و یا مجاهد بمیرم و یا هم چون سردار موسی و خواهر اشرف در خاوران آرام بگیرم».
ای یادت آرامش جان، در هر زمان و هر مکان
نمی دانم در کدامین فراسوی تاریخ بار دیگر ترا در میان این همه آشوب خواهم دید و باز خواهم یافت. ولی می دانم در تکاپوی این جهان امیدی هست و ایمانی که من را هر دم به تو، ای کعبه دلها، نزدیک و امیدوار می کند و من فقط به این امید زنده ام که ترا باز یابم، هر چند که ندیدمت، ای نایافته، در وجود این دیار نامردیها و نامردمیها، فقط صدای توست که من را زنده نگه می دارد…».
از حسن جباری قهرمان، فرزند دختری به جا مانده که هنگامی که عزم پیوستن به ارتش آزادیبخش کرد و خانه و کاشانه را ترک گفت، شیرخواره ای 10ماهه بود و اکنون باید حدود 12سال داشته باشد. یکی از همرزمان حسن در نوشته ای خطاب به دختر او، بازگشت حسن از سفر سرخش را در قالب شعری چنین بشارت داده است:
”روزی که بازوان بلورین صبحدم،
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت.
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد،
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت.
من نیز باز خواهم گردید آن زمان“
آری، حسن در روز پیروزی محتوم خلق باز خواهد گشت
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-اسطوره اشرف-یادبود قهرمان مجاهد امیر نظری


قهرمان آن است كه فدا را به خاطر ديگران بر مي گزيند...
امير چه زيبا نام مجاهد خلق را به اوج بردي...


«بالاترين آرزو و سرخ ترين مرزسرخم عضويت در سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران است و مي خواهم همواره لايق نام مجاهد شايسته اشرفي كه جهاني در برابرش سر تعظيم فرود آورده است باشم.»

مجاهد شهید  امير نظري
صحبتهاي امير نظري در مورد شهيد زهير ذاكري
دفتر حيات وزندگي مبارزاتيش سراسراز برگهاي زرين مجاهدت و افتخار بود او اين راه روبراي فداي تمام عيار انتخاب كرده بود درجواب بهم گفت اگر توهم همه صحنه ها را در جنگ با دشمن ببيني شك نكن از منهم بهتر ميشي
داستان نسلي آغشته به خون كه بايستي دائم فدا كنه و پيوسته بايد از عزيزانش دل بكنه و اين خونها بدون شك عزم و اراده ما رو براي ادامه اين راه پر افتخار وسرنگوني تام وتمام اين رژيم پليد صد چندان ميكند وقتي پيشتاز خلق قيمت بدهد خلق هم راه خودش رو پيدا ميكنه و اين خونها ذره ايش به هدر نميرود
باز آمدم تا قفل زندان بشكنم وين شيخ مردم خوار را چنگال و دندان بشكنم
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
 چه افتخاری از این بالاتر که ما هم لیاقت این مشی و این آرمان که پایه گذارش سرور شهیدان  را داشته باشیم 
و مگر او نگفته بود که هر زنده ای ناگزیر رونده راه من خواهد بود؟ … هیچ کس شک ندارد که به قول سعید محسن، خون ما برنده ترین سلاح ماست». فرازی از نامه امیر نظری به رهبر مقاومت 2 اردیبهشت 1390.
مجاهد شهید امیر نظری و مسعود رجوی

در نامه یی به رهبر مقاومت چنین نوشته است:
«رهایی و یگانگی دست یافتنی است، به خدا دست یافتنی است. توان و ظرفیت مجاهد خلق حد و مرز نمی شناسد، به خدا نمی شناسد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت».
«.. اعلام می کنم که ماندنم در اشرف را بالاترین پرداخت و منت از طرف سازمان می دانم... تعهد می دهم… به همه سختیها و توطئه های دشمن بیابیا گفته و برای سنگین ترین مسؤلیتهای مرحله سرنگونی حاضر باشم.
امیر که سرشار از عشقی عمیق نسبت به همرزمانش بود، بعد از موشک باران «لیبرتی» در21بهمن 91، طی نامه یی برای یکی از یارانش نوشت:
«با سلامهایی آتشین به گرمی مبارزه ای که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون ادامه خواهیم داد.
دیروز صبح شتابزده بیدار شدیم و خبر تهاجم موشکی به لیبرتی و اینکه شهید و مجروح هم داریم را شنیدیم. نمی دانید که چه احساس جانگدازی داشتم. مستمر چهره همه بچه ها از جلوی چشمانم می گذشت و نمی دانستم که این بار نوبت وداع با کدامین عزیز است. … خبر شهادت یلان قهرمان، مهدی عابدی، هادی شفیعی و سایرین را شنیدم… کاش با آنها می بودم و رستگار می شدم ٍ … می توانم حدس بزنم که تاثیر این خونها… تا کجا عزم اراده مجاهد خلق را صیقل می زند»
برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ترانه خواني شهيد قهرمان امير نظري
با تصاويري بيادماندني
علي پروانه شمع وفا شد
شاه خوبان جهان آمد علي
نورچشم عاشقان آمد علي
حقيقت را درخشان گوهر آمد
طريقت را كمال و جوهر آمد
برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید

ایران-اسطوره اشرف-یادبودقهرمان مجاهد یاسر حاجیان


 یاسر حاجیان

هيجده سالم است. و به مدت پنج ماه است كه به ارتش آزاديبخش ملي پيوستم. تحصيلات متوسطه
 را در يكي از كشورهاي اروپايي گذراندم و سالهاي آخر دبيرستان بودم. مي خواستم بعداز گرفتن ديپلم به دانشگاه برم و يك رشتة علمي را شروع كنم.مي دانستم كه خيلي ظلم در ايران وجود دارد. آخوندهاي ضدبشر در ايران ملت را سركوب ميكنند. حقوق ملت را پايمال ميكنند. و بخاطر همين گفتم بعنوان يك ايراني به ارتش بپيوندم و در سرنگوني رژيم خميني كمك بكنم و آزادي را به ايران باز گردانم.

« من خودم اصلا ايران را نديدم ولي اينجا مي جنگم كه ايران آزاد فردا را بتوانم ببينم. ايران آباد و آزاد فردا.»
اين اراده و عزم درخشان جوان مبتكر، خلاق، و پرتواني است كه براي زندگي اي سرشار از موفقيت و كاميابي و مرفه، هيچ چيز كم نداشت. نامش ياسر حاجيان بود فرزند مجاهد شهيد مسعود حاجيان كه در خرداد سال 1360 توسط رژيم خميني تيرباران شد.
ياسر از كودكي در گيرودار نبرد مجاهدين با رژيم خميني بزرگ شد. همراه خانواده و خويشانش به اشرف آمد، در بهمن سال 1369 به خارج از كشور فرستاده شد. در آلمان تحصيل كرد. اما عزم مبارزه براي آزادي وطن و مردم، او را و در سال 1376 به سازمان مجاهدين و به رزمندگي در ارتش آزاديبخش كشاند. به رزمنده اي پرتوان در يكانهاي رزمي تبديل شد. همچنين در برنامه نويسي كامپيوتر استعداد شگرفي داشت. 
ادامة مبارزة او پايداري دهساله در اشرف بود. و در حماسه هاي پايداري قهرمانانه ايستادگي كرد. همچنين انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين از ياسر وجودي سراپا انگيزه ساخته بود. او در نامه اي به خواهر مريم در تاريخ هشتم شهريور سال 90 نوشته بود: 
«بعد از فروغ اشرف (حماسة مجاهدين در پايداري روزهاي 6 و 7 مرداد) بمدت چند روز بخاطر بعضي از شهدا خيلي سوختم. بخصوص وقتي چهره غمگين ولي بسيار پر صلابت شما را در اولين مراسم شهدا ديدم, آتشي تمام وجودم را فرا گرفت. بخاطر شهيد آسيه و صبا هم خيلي سوختم چون هم رزم ما بودند و از سنين كودكي آنها را ميشناختم. ولي به هر حال آن ابتلاء هم گذشت. اين روزها احساس ميكنم هويت جديدي دارم. با برادر هم رابطه خيلي عميق تري دارم. قدر و ارزش رهبري عقيدتي كه شما 22 سال پيش از آن صحبت مي كرديد را بهتر فهميدم.الان ديگر زنان و مردان شريف از سراسر دنيا به رموز انقلاب ما پيبرده اند. بنظرم آنها هم پرتوي از وجود شما را گرفته اند.»
ياسر جزو مجاهداني بود كه براي نگاهباني از اموال مجاهدين در اشرف ماند. او در مورد تعهد خود و ارادة خود براي پايداري و انجام مسئوليتهاي خود دراين دوره نوشته بود:
«هدف از همان اول مبارزه با دشمن آزادي مردم ايران و سرنگوني آن بوده ، لذا به هيچ كدام از لذت ها و مزاياي دنيا چشم ندوخته ام. اگر روزي 24 بار و هر بار و هر ساعت 60 بار مورد سؤال قرار بگيرم بدون ترديد پاسخ خواهم داد ” هيهات مناالذله ” من با سازمان و همه ارزش ها و مظاهر آن هيچ و هيچ چيز كم ندارم ، پس يا در جنگ رو در رو در اشرف با دشمن يا مزدوران آن در خون خواهم غلطيد ويا براي ورود به جنگ و مرحله بالاتر و پيمودن مسير تا تهران خواهم رفت . ياسر حاجيان 28 آبان 91»
و آخرين كلمات عهد و پيمان و سوگندهاي ياسر نيز عزم درخشان او و مسئوليت پذيري تمام او را نشان مي دهد: او در هشتم مرداد 92 نوشت: 
«...اجازه نخواهم داد و نخواهيم داد كه دشمن طرح خود را پيش ببرد و ضعف و سستي و ذلت را به درون ما بريزد . اين سه مرز سرخ اساسي در هر زمان و در هر مكان خواهد بود و از آن دفاع خواهم كرد. در اين راه روي سوگند خود با خدا و خلق پاي مي فشارم …
در اجراي ماموريت تاريخي خود استوار تر از هميشه در يكان72 ثبت نام ميكنم ... اكنون بايد براي جنگ صد برابر و تهاجم حد اكثر آماده شدو براي غلبه بر دشمن و هم دستان آن حاضر گفت و فرياد زد :بيا بيا»
به يقين، عزم و ارادة شهيدان قهرماني چون ياسر حاجيان، عزم هر ايراني را براي انقلاب و سرنگوني حكومت ضدبشري ولايت فقيه، صيقل خواهد زد
 یاسر حاجیان

برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید

ایران-یادبودرحمان منانی شرح عاشقي اش رو ميشه توي عكس آخرش ديد

شرح عاشقي اش رو ميشه توي عكس آخرش ديد...

مجاهد شهید رحمان منانی

پر كشيد با دست بسته يه ستاره رها شد چه سبك بال غزل خون رفت و مهمون خدا شد 
كوه مرد عاشق و دلاوري كه حريفش نشدن زلزله ها
چه شهيدي چه شهيدي آه چه سرو رشيدي
دستخوش خداي رحمان چه گلي رو برگزيدي

 برای دیدن کلیپ ترانه ستاره کلیک کنید

يادي از مجاهد شهید رحمان منّانی
براي او كه بهترين زندگي و آسايش در خارج از كشور را رها كرد و به صفوف رزمندگان در ارتش آزاديبخش پيوست 
آگاهی او نسبت به ظلم و ستم ارتجاع حاکم در ایران، مانع از آن شد که بتواند در کشورهای اروپایی زندگی آرام و بی دغدغه اش را ادامه دهد. منصور قدرخواه یکی از اعضای شورای ملی مقاومت ایران در خاطره ای از رحمان نوشته است:
«فقط یک دیدار با رحمان کافی بود تا عاشقش بشوی. همیشه می گفت: ”برایم از ایران بگو من ایران را ندیده ام“. به او می گفتم بعد از سرنگونی می برمت تهران همه جا را نشانت می دهم.
می گفت: اگر شهید شدم به بچه محلهایتان بگو یک رحمانی بود که برای آزادی ایرانی که ندیده بود شهید شد».
او خود در نامه یی به تاریخ 27آبان 86 به خواهر مریم نوشت:
بدانید این جا فرزندانی دارید که تا به آخر سر به راهتان گذاشته اند یعنی خیلی به قدرتی که پیدا کرده بودم می نازیدم و سر افراز بودم…
رحمان قهرمان خود بارها از جمله در یکی از دست نوشته هایش در آبان 91 تأکید کرده است:
«هیهات مناالذله… بالاترین منت بر من گذاشته شده که نگهبان اشرف و مزار شهیدان باشم
دشمن زبون هر چقدر که بخواهد توطئه و مکر و نیرنگ کند، چنان درس طلایی به او بدهیم که از کرده خود پشیمان شود. در این شرایط با تمسک به انقلاب مریم و رهنمودهای برآمده از آن تلاشم را خواهم کرد که سربازی لایق و آجری محکم زیر پای مسؤلان و شورای رهبری باشم. زندگی مطلوب من همانا در زیر سایه رهبری مجاهدت کردن و در نهایت وفای به عهد می باشد
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
«دشمن زبون گمان می کند که اگر عرصه را هزاران برابر بر ما تنگ کند و فشارهای زندان را افزایش دهد… می تواند خللی در عزم ما ایجاد کند».
آخرین کلمات مجاهد قهرمان رحمان منانی نیز هم چنان گویای همین پیام است. او در مرداد 92 و اندکی قبل از شهادت قهرمانانه اش نوشت:
«ای علی، مرا جزو لشگریان کوی ات بپذیر. همانها که برای رسیدن به تو برای جامه عمل پوشاندن به آرمانهای تو هر آنچه که از جانب پروردگارشان به آنها رسید جز بر ایمانشان افزوده نشد و در این راه نه سستی و نه ضعف نشان ندادند و با شعار هیهات منا الذله به همه ابتلائات لبیک گفتند. رحمان منانی 13مرداد 92».
«برای میهنی که ندیده بود…»
به جوانان وطن نام تو را خواهم گفت
به یقین آتشی از عشق تو را می گیرند
همچو تو با دل دریایی و با عشق بزرگ
چون که تازند به کفتار زمان چون شیرند
برای دیدن کلیپ صحبتهای رحمان کلیک کنید

عجب سازماني داريم عجب قدرتي داريم اولين لحظه اي كه بعداز شهادت جگر گوشه ام رحمان داشتم اين بود كه او به آروزويش رسيد
وقتي عكسش را ديدم كه با دست بسته شهيدش كردند يك لحظه داشتم كه عجب دليري هستيد كه دشمن حتي نتونست دست بسته شما را تحمل كند شهيدتون كرد

مجاهد شهید رحمان منّانی

گفتگو پدر با فرزندش 

مطلب زير خلاصه اي است از نوشته فرهاد منامي پدر قهرمان شهيد رحمان مناني است 
رحمان يک گرافيست کامپيوتر و طراح بود. او همچنين در طراحيهای سه بعدی در کامپيوتر و انيميشنهای کامپيوتری سررشته داشت و در فن فيلمبرداری تجربه و سابقه زيادی کسب کرده بود. ولی قبل از هر چيز يک انسان آزاديخواه بود که آزادی را نه فقط برای خودش بلکه برای همه مردم ايران می خواست و برای رسيدن به آن از دادن هيچ بهايی فروگذار نمی کرد. اوخيلی شوخ طبع بود.. 
وقتی خبر شهادت تنها فرزندم را در ميان خبر شهادت ديگر همرزمانم در اشرف شنيدم ناخودآگاه به اين فکر افتادم که رحمان هرگز ايران را نديده بود. وقتی چهار ساله بود از مرز ترکيه ايران را به اتفاق او ترک کردم. يک سال قبل يکی از عموهايش در سن 20سالگی در اصفهان زير شکنجه پاسداران به شهادت رسيده بود. يک سال پس از خروج ما از ايران مادر بزرگ رحمان در سن 45سالگی در زير شکنجه به شهادت رسيد. تنها عموی باقی مانده اش در سال 1987 در سن 23سالگی دستگير و به دليل ارتباطی که با ما داشت اعدام شد.
وقتی به اشرف آمد جوان رشيدی شده بود و 18سال داشت...از او پرسيدم: «چرا به اين جا آمده يی؟ مگر چيزی کم داشتی؟» او به من پاسخ داد: «برای آزادی. برای يک ايران دمکراتيک». به او گفتم: «مگر در آلمان آزادی نبود؟!». گفت: «برای مردم ايران نبود». به او گفتم: «راه ما سخت و طولانی است». گفت: «می دانم. آزادی دادنی نيست، گرفتنی است».

 به عنوان يك مجاهد خلق ميخواستم به دشمن زبون بگم كه با تمام توش و توانت هر چي تو چنته ات داري دريغ نكن، اگر تو قتل عام 30 هزار زنداني تونستي مجاهدين رو نابود كني، اينجا هم ميتوني نابود كني، ولي بدون كه بالا بري پايين بياي سرنگونت ميكنيم




رحمان! نامت هميشه براي بچه هاي ايران زنده و جاويد و آشناست. تويي كه گفته بودي به خاطر وطني كه هرگز نديدي شهيد مي شوي...

برای مطالعه کامل زندگی نامه اینجا کلیک کنید 

ایران-کلیپ ترانه زیبای اسطوره – بااجرای جمعی هنرمندان اشرفی

 ایران-کلیپ ترانه زیبای اسطوره – بااجرای جمعی هنرمندان اشرفی

ایران-سیمای آزادی-جنایت علیه بشریت مستند حمله به اشرف- گروگانگیری- اعدام جمعی

ایران-پیامهای وکلا مهدی عطیات رئیس هیات عربی دفاع از اشرفیان و محمد عبد عبود کرخی

پیام وکیل مهدی عطیات رئیس هیات عربی دفاع از اشرفیان در دومین سالگرد حمله ۱۰ شهریور ۹۲به اشرف

 ایران-پیام وکیل مهدی عطیات رئیس هیات عربی دفاع از اشرفیان



پیام وکیل محمد عبد عبود کرخی – مرتکبان جنایت ۱۰ شهریور باید محاکمه شوند