‏نمایش پست‌ها با برچسب قیام. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب قیام. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۵ بهمن ۲۹, جمعه

ایران-فیلم وگزارشات اعتراضات خوزستان




تجمع اعتراضی کارگران شرکت نفت و گاز گچساران

جمعی از کارگران قرارداد حجمی شرکت نفت و گاز گچساران امروز 22اسفند 95 با تجمع در مقابل ساختمان اداره مرکزی این شرکت در اعتراض به وضعیت مبهم و نامشخص قراردادهایشان دست به تجمع اعتراضی زدند.
کارگران شرکت‌کننده در این تجمع دلیل تجمع اعتراضی خود را عدم دریافت هر گونه پاداش، مشکلات و وضعیت مبهم قرارداد کاری، پرداخت با تأخیر حقوق و تبعیض با دیگر نیروهای شرکت نفت و گاز، و پیگیری مطالبات خود که از سالیان گذشته تاکنون بدون نتیجه باقی مانده بود اعلام کردند.

تجمع اعتراضی کارگران فاز ۱۳ عسلویه

صبح امروز یکشنبه 22اسفند 95، 400تن از کارگران شرکت پیمانکاری فاز 13 عسلویه در اعتراض به پرداخت نشدن 3ماه حقوق عقب‌افتاده تجمع اعتراضی خود را از سر گرفتند.


تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته نی‌بر شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه

بیش از 200تن از کارگران بازنشسته نی‌بر شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات خود از صبح دوشنبه تجمع کردندبیشتر معترضان، کارگران نی‌بر مهاجر از استان لرستان بودند

تجمع اعتراضی ۴۰۰تن از کارگران فاز ۱۳عسلویه و کارگرانفازها ۱۵ و ۱۶ عسلویه

تجمع اعتراضی پرورش‌دهندگان ماهی در خرمشهر

روز پنجشنبه ۱۲ اسفند، پرورش دهندگان ماهی در خرمشهر در اعتراض به تأمین  نشدن حقآبه مزارع پرورشی مقابل فرمانداری رژیم در این شهر تجمع کردند.

کارگران فولاد اهواز روز چهارشنبه برای نوزدهمین روز متوالی در مقابل استانداری شهر در اهواز تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار حقوق و مطالبات عقب افتاده خود شدند.
در روز ۱۰ اسفند (۲۸ فوریه) اعتراض صدها کارگر گروه ملی صنعتی فولاد ایران در اهواز برای هیجدمین روز در برابر ساختمان استانداری خوزستان ادامه یافت.
ادامه 
همچنین روز۱۱ اسفند کارگران شهرداری منطقه ۴ اهواز در اعتراض به پرداخت نشدن چند ماه حقوق عقب افتاده خود دست از کار کشیده و تجمع کرده‌اند.


همبستگی با مردم بپاخاسته خوزستان – کپنهاگ

صبح امروز یکشنبه 8 اسفند 95 گروهی از کارگران نی‌بُر‌ مجتمع کشت ‌و صنعت هفت‌تپه خوزستان در اعتراض به واریز نشدن حق بیمه در محوطه کمپ نی برها تجمع کردند.
یکی از کارگران معترض گفت: «دلیل اعتراض امروز پرداخت نشدن حق بیمه دوران بیکاری کارگران نی‌بُر است که در فاصله سالهای 68 تا 92 مشغول کار بوده‌اند».

مردم اهواز امروز پنجشنبه 5 اسفند 95 همزمان با حضور آخوند روحانی در خوزستان در دو تجمع، اعتراض و خشم خود را نسبت به انتقال آب اهواز، سد سازی، خشکاندن تالابها و قطع آب و برق نشان دادند.


دجالبازی نفرت انگیز آخوند روحانی در اهواز در توجیه فاجعه آب و هوا و مشکلات مردم
 آخوند شیاد حسن روحانی رئیس جمهور ولایت فقیه در سفرش به اهواز، طی یک سخنرانی تلاش کرد مسئولیت آشکارحکومت آخوندی را که با صرف سرمایه های ملی ایران در سرکوب وجنگ افروزی و تروریسم، باعث فجایع ملی زیست محیطی و بحران آلودگی هوا در خوزستان زرخیر و سایر نقاط میهنمان شده است، انکار و این فجایع تلخ را با دجالبازی یک موضوع عادی که در همه جای دنیا هست، و یا عذاب الهی در اثر منکرات، قلمداد کند.

اعتراض به وضعیت آلودگی هوا در خوزستان در جلسه معصومه ابتکار در ملایر

جوانان اهواز  مقر بسیج ضد مردمی را آتش زدند

اهواز در خشم و اعتراض  

دیروز کارون  امروز هوا فردا مرگ گزارش تصویری از اعتراضات مردم خوزستان 

اهواز یکپارچه شور وفریاد است تجمع اعتراضی مردم اهواز برای ششمین روز متوالی با شعار «هیهاتمناالذله» و «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم ادامه یافت
نیروی انتظامی برای جلوگیری از شنیدن شدن شعارهای مردم اقدام به پخش آهنگ از بلندگوی استانداری می‌کرد

علیرغم سرکوب و فضای امنیتی مردم و جوانان اهواز چندین مورد مزدوران بسیجی را گوشمالی داده‌اند بر روی دیوارها علیه خامنه‌ای شعارنویسی کرده‌اند. از جمله ”رهبر بی‌کفایت، عدالت، عدالت.

درحمایت از مردم خوزستان تهران هم فریاد شد روز جمعه ۲۹بهمن در میدان ونک دست به تجمع زدند

تظاهرات از عصر روز دوشنبه 25بهمن، شروع شد جمعی از مردم اهواز در مقابل استانداری رژیم در خوزستان تجمع کردند و نسبت به وضعیت بحرانی آب و برق استان خوزستان و بی‌توجهی کارگزاران دزد غارتگر رژیم اعتراض کردند.
بدنبال آن مردم و جوانان خوزستان طی بیانیه‌یی بر مبارزه با رژیم ضدبشری آخوندی و گسترش اعتراضات و اعتصابات تأکید کردند


هزاران نفر از مردم اهواز در سومین روز اعتراض خود، دست به تظاهرات زدند و در مقابل استانداری تجمع کردند و به آلودگی هوا و قطع آب و برق اعتراض کردند

در ادامه و گسترش تظاهرات مأموران سرکوبگر نیروی انتظامی در اهواز در وحشت از گسترش این حرکت اعتراضی و پیوستن مردم به تجمع‌کنندگان در مقابل استانداری رژیم کلیه راههای عبور و مرور به سمت استانداری را بستند. 

آش آنقدر شور شد که عضو مجلس ارتجاع از رامهرمز و رامشیر مجبور به اعتراف شد و گفت: همه چیز در خوزستان زیر خاک مدفون شده ست 


خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، با تأكید بر وضعیت بحرانی زیست محیطی و مشكلات فزاینده مردم اهواز و خوزستان، هموطنان را به كمك و همیاری برای كاستن از فشار مشكلات بر دوش اقشار محروم به ویژه بیماران و افراد آسیب پذیر فراخواند..
برای مطالعه متن  پیامخانم مریم رجوی کلیک کنید

زندانی سیاسی خالد حردانی طی بیانیه ای که اعلام کرد ما در کنار اعتراصات، خواسته‌ها و مطالبات به حق مردم به جان آمده اهواز و سایر شهرهای خوزستان هستیم







۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

ایران-به مناسبت 16 آذر روز دانشجو پیام دکتر ملکی وزندانیان سیاسی

بیانیه حمایت زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند از فراخوان ۱۶آذر روز دانشجو:
ضمن اعلام حمایت از فراخوان ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل کشور از شما جوانان آگاه و مسئول درخواست می‌کنم در راستای جنبش دادخواهی و در هفته خیزش و قیام با الهام گرفتن از اشرفیان قهرمان و شورای ملی مقاومت به‌عنوان تنها نیروی متشکل و سازمان‌یافته علیه رژیم فاسد و جنایتکار آخوندی به‌پاخاسته و به‌عنوان مانوری جهت قیام تمام‌عیار تا سرنگونی رژیم جهل و جنایت استفاده کرده و نقش خود را در اتحاد همه اقشار تحت ستم رژیم ملاها و پیوند تمامی اعتراضات با جنبش دادخواهی ایفا نمایند.

دکتر محمد ملکی ( 14 آذر 1395

فرزندان مجاهد و مبارزم...
پدر پیرتان که حدود 70 سال در رثاء آزادی...
خستگی ناپذیر نالیده و زجرها کشیده و زندانها دیده و شکنجه های فراوان و مشکلات بسیار را خود و خانواده اش تحمل کرده است، اینک به این اعتقاد رسیده که کشور ما آبستن حوادث دگرگون سازی است، و این روزها باید همه با هم متحد و دست در دست... بسوی جنبش دگرگون ساز که ریشه در تجربیات گذشته دارد...، و با آگاهی و درس آموزی از حکومتهای استبدادی، بویژه "نظام ولایی" همراه است، گامهای استوار برداریم، تا بار دیگر فریب دغلکاران، اعم از آخوندهای افشاشده و دیگران که در این سالها شعار آزادیخواهی زیاد سر دادند ولی در عمل هیچ بودند را نخوریم.
باید جنبشی برپا کرد...،
جنبشی که بیش از صد سال در کشور ما به وقوع پیوسته، از جنبش مشروطه و قیام سردار جنگل و نهضت ملی به رهبری "دکترمصدق"، و انقلاب استبداد ستیز سال57... که همگی در اثر خیانت و دزدیده شدن به وسیله عوامل داخلی و خارجی با شکست مواجه شد، و آن بر سر ملت ما آمد، که امروز همگی شاهد و ناظر آن هستیم.
عزیزان من...
اگر تنها نظری به وقایع چند ماه اخیر بیفکنیم،
این حقیقت بر ما بیش از پیش روشن میگردد...،
که "نظام ولایی" چنان در فساد همه جانبه فرورفته،.......
ادامه 


۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

ایران-یادواره گرد هفت چشمه حجت زمانی در دوازدهمین سالگرد پرکشیدنش


حجت زمانی

نه آسمان و نه ابر حتی ماه با آن هاله سرد و مات همیشگی شاهد نبود
تنها شاهدان مردانی بودند که آسمان و ماه را در خود داشتند و بارهای نباریده بسیار 

دوازده سال پیش در سکوت خبری مطلق زمانی که اینترنت و فضای مجازی به این صورت وچود نداشت و مقاومت در اوج فشار و محاصره بود گرد دلیر هفت چشمه در زیر شکنجه به قتل رسید و جهان خبر ندار نشد و هیچ صدائي از طرف جوامع بین اللملی و حقوق بشری بر نخاست
امروز خون پاک فرزندانی همچون او حجتی است در این زمانه رشادتهای فرزندان مان در زندان ها
خون او بود که راه کسانی همچون ستار بهشتی را باز کرد 
از خون او وصدو بیست هزار پیشتازان و بیشماران در دهه شصت که در زندان ها در سکوت مطلق پر پر شدند 
اینچنین راه آزادی و سرنگونی هموار شده است
اگر آن روز حجت هائی نبودند که بی چشمداشت بی نام و نشان یک تنه در مقابل دیو اختناق و ارتجاع قد علم کنند امروز اینچنین خون جوشانی نبود که راه به سرنگونی رژیم ضد بشری ولایت فقیه ببرد
در این روزها که جوانان ما زیر شکنجه بازهم به قتل میرسند بیش از همیشه یاد و خاطره و دلاوری او زنده و جاودانه است

روحش شاد این روزها به نظاره نشسته است و چشم انتطار روز پیروزی است.


درنگی در ژرفا و جایگاه خون حجت زمانی‌ ، زنجیرشکاف دلاوری از فرزندان «هفت‌چشمه» ی ایلام

«اگر می‌گویی‌ ، بگو
آن دلاور در قتلگاه
آخرین تیر عدالت را
آیا چگونه؟
با نفسهای آخر خود
بر آخرین ماشه‌های فردا گذاشت‌ ، غران
آنگاه که
مذبوحانه
بر قامت عزیز او
خیمه گذارد
آنگاه که مرگ در هیأتی ناگزیر
بیم هول‌آور جلاد را پایان داد
اگر می‌گویی
آن نام دلاور را...
آن دستهای قادر عشق را...»

پس از تحمل چهار سال و اندی‌ حبس همراه با طاقت‌شکن‌ترین شکنجه‌ها و موهن‌ترین رذالتها‌ ، حتی همبند شدن با زندانیان عادی خطرناک‌ ، سرانجام‌ ، مجاهد خلق‌ ، حجت زمانی‌ ، «دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت». چه شهادت مبارکی! درست در روزهای به نیزه بر شدن سر آموزگار جادوان آزادی‌ ، امام حسین.
جرم او چیزی نبود‌ ، به جز پایبندی به شعاری عزتمندی که در متن پرچم گلگونه هماره در اهتزاز پیکار نوشته شده است: «هیهات مناالذله!».
در نوشته موجز و پر معنی او در پای حکم اعدام خود‌ ، بسا حرفهای ناگفته‌ ، نهفته است:
«به حکم صادره هیچ‌گونه اعتراضی ندارم».
این همه اعتراض است. این جمله چقدر مشابة جمله‌یی است که خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه بر زبان راند:

«من برای جانم چانه نمی‌زنم».
چهار بار حکم اعدام برای یک مجاهد در بند. آن روی سکة مقاومت جانانه‌یی است که دیوارهای قطور بتونی گوهردشت ، تلاش کردند‌ ، خفه‌اش کنند. اما آن صدا دیوارها را شکافت. این آخوندها و جلادان نقابدار بیمزده از انتقام خلق نبودند که طناب را بر گردن یک مجاهد مقاوم انداختند ، این قهرمان ما بود که با مقاومت خیره کننده‌اش‌ ، عرصه را بر دژخیمان تنگ کرد. او خود- بارها با اعتصاب‌غذای شجاعانه‌اش- فرمان مرگ شرافتمندانه خود را صادر کرد؛ تا هم‌چنان این قانون طلایی را حفظ کند که زندانی سیاسی در اسارت جلادان یک حرف بیش ندارد: «نه!».
تصویر شکوفان حجت‌ ، در پیراهن سپید‌ ، با آن چهره پر صلابت جوان - که یادآور سیمای برادرش‌ ، پهلوان خزعل زمانی است- بیانگر شادابی مقاومتی است که پیوسته مرگ را به سخره می‌گیرد و زندگی را فریاد می‌زند. چشمان سوزان و پر اشتیاق او‌ ، گویی باز با کوههای ایستاده ایلام و نسیم دشتهای «هفت چشمه» زمزمه می‌کند:
«فریادها این بار شلیک خواهد گشت
دهکده‌های بی‌نام
نامهای عاصی ما را
پاس خواهند داد
مگو بمانیم
این دستهامان را بنگر
ما همانیم
همان رسولان عریان رنج.
ما فتح می‌کنیم
باغهای بزرگ بشارت را
با آیین گوشت و گلوله و مرگ
با خون و خنجر خفته در خونمان»
این شهادت‌ ، از هر حیث که به آن بنگریم‌ ، حاوی بسا نکته‌هاست. حجت از زندانیان مقاومی بود که با ترسیم خط سرخ مقاومت در زندان‌ ، هویت زندانی سیاسی را در برابر جلاد‌ ، مهر کرد. همچنین او از پیشتازان اعتصاب‌غذا و رساندن صدای زندانیان به خارج زندان و مراجع بین‌المللی به‌شمار می‌رود؛ امری که در زندانها یک خرق عادت محسوب می‌گردد. در جریان فتنه شبهه برانگیز خاتمی و تلاش شیادانه او برای برای مخدوش کردن بسیاری مرزها‌ ، حجت‌ ، هم‌چنان بر مواضع اصولی و افشاگرانه خود پای فشرد و مزدوران را - در صحنه‌های مختلف- بور کرد.

در جایی آمده است که پس از تشکیل انجمن وزارت اطلاعات ساخته رژیم موسوم به «نجات»، رژیم اغلب خانواده‌ها‌ ، از جمله خانواده حجت را برای درهم شکستن زندانیان به زندان می‌برد؛ این اقدام‌ ، همسنگ اقداماتی بود که رژیم با گسیل داشتن اجباری خانواده‌ها به اشرف مرتکب شد. فریبکاریها و تمهیدات نیز همان بود. یعنی سوء‌استفاده از عواطف خانواده‌ها و فشار روی آنان برای براندن و به انفعال کشاندن فرزندان مقاوم خود. حجت قهرمان با دیدن این دامچالة آخوند‌ساخته و طعمه پرداخته‌ ، سخت برمی‌آشوبد‌ ، بر سر مزدوران داد می‌کشد و می‌گوید:
«اگر همین امروز مرا آزاد کنید‌ ، پیش مجاهدین می‌روم. مرا به زندان برگردانید‌ ، فکر نکنید که از اعدام می‌ترسم».

او سپس به خانواده خود دلداری می‌دهد و می‌گوید که نگران من نباشید‌ ، من تصمیمم را گرفته‌ام. همین شجاعت دشمن‌شکن باعث می‌شود که شکنجه‌گران کینه او را به دل بگیرند و در یک بیدادگان فرمایشی به چهار بار اعدام محکومش کنند. در جای دیگر به زندانبانان می‌گوید:
«فکر نکنید که با اعدام من‌ ، مقاومت تمام می‌شود. من حداقل 200نفر از جوانان ایلام را می‌شناسم که مطمئنم راهم را ادامه خواهند داد

پشت سر گذاشتن دوران پرابتلای دیگری که مجاهدین به آن «پایداری پرشکوه برای پیروزی» می‌گویند‌ ، چشمه‌یی دیگر از شاهکارهای این قهرمان هفت چشمه‌یی است. در این دوران دشمن با تمام ظرفیتهای اهریمنی‌اش می‌کوشید خط بریدگی از مبارزه را ترویج کند. مجاهدین را خلع‌سلاح شده‌ ، منزوی گشته‌ ، بی‌سازمان و سامان‌ ، تمام کرده و فاقد آینده وانمود کند. حال چقدر موفق شد‌ ، عاقلان دانند. اما در این شرایط‌ ، باز حجت - مانند مجاهدان اشرف- سرفراز است. این در حالی است که در شرایط زندان‌ ، پیشانی زندانی‌ ، در تماس مستقیم با تیغه عریان سرکوب قرار دارد و دیوارها‌ ، مانع رسیدن اطلاعات مکفی و درست به وی می‌شوند.

این میزان از پایمردی‌ ، وفاداری و سینه سپر کردن در برابر دژخیم‌ ، براستی درجه بالایی از مجاهدت و یگانگی و نیز بذل همه چیز در راه خدا و خلق را می‌طلبد. این خون پربرکت مانند سایر خونهای ریخته شده از تن مجاهدین، بال درآورد. تکثیر شد و قلبهای بیشتری را به آرمان مجاهدین پیوند زد.

امروز با گذشت ۱۲سال از آن شهادت حماسی می‌توان به‌خوبی دریافت که خون حجت، نقشی پیشتاز و بن‌بست شکن داشت. تعادل موجود در زندانهای رژیم را به هم زد. ایستادگی در برابر منویات جلادان را به یک رسم ماندگار و به یک سنت پایدار تبدیل کرد؛ سنتی که با مقاومت قهرمانانی مانند ولی‌الله فیض، عبدالرضا رجبی، علی صارمی، جعفر کاظمی، محمدعلی آقایی، محسن دگمه‌چی و غلامرضا خسروی دوام و قوام پیدا کرد و سیاه‌چالها را فتح نمود تا آنجا که زندانی سیاسی را دوباره تعریف کرد و امروز ما شاهدیم که چگونه نسل جدید زندانیان سیاسی، بی‌خوف از دار و دشنه و انتقام، بی‌هراس از وحشت سربی اختناق، مرگ خود را بر سر دست گرفته و به دفاع از آرمان آزادی می‌پردازند و با نامه‌هایشان در فضای خون‌گرفته میهن، جرأت ایستادگی می‌پراکنند.

آری، سنت اعتراض و ایستادگی به قیمت پرداخت تمام قامت از نقد جان، پا درآورده است و زودا که تمام پهنه فلات منتظر ایران را در نوردد.

یادواره حجت زمانی که در شب عاشورا و عاشورای مجاهدین سربدار شد 



 حجت زمانی

روز 18بهمن سال ۱۳۸۴ در آستانه عاشورای حسینی و در شب عاشورای مجاهدین رژیم آخوندی در یک اقدام وحشیانه، مجاهد خلق حجت زمانی را که از سال ۱۳۸۰ نزدیک به 5سال در زندان رژیم، تحت شکنجه‌های جسمی و روانی قرار داشت اعدام کرد.
بیقرار،
فواره‌وار،
چشمه شهامت بود.
او که نه در هفت‌چشمه،
اینک در هفتادمیلیون چشمه
تکثیر گشته است.
بنگرش بربال سپید رشادت!
چگونه اعماق کینه غول مرداب را،
دگرباره عریان کرده است؟!
بنگرش تقدیر خویش را خود،
با خطی خوانا نوشته است!
بی‌هیچ اعتراضی
-از آن‌گونه اعتراض! -
اگرچه عمر را در اعتراض زیسته است.
واژه‌یی می‌خواهم
تا او را بنامم
باشد که چشمه‌سار سرشار شرف!
گوهری که او را برانگیخته است.
مجاهد شهید حجت زمانی   در هفت چشمه‌ی ایلام به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان برد و با پایان دوره دانشسرای تربیت معلم، مدتی به شغل معلمی در مدارس ایلام پرداخت. حجت، همزمان با وقوع عملیات فروغ جاویدان در حالی که ۱۴ساله بود با نام سازمان مجاهدین آشنا شد. در همان سال، دو عامل باعث نزدیک‌تر شدن حجت نوجوان به مجاهدین شد. عامل اول، پیوستن برادر بزرگترش پهلوان خزعل زمانی بود که در همین سال به مجاهدین پیوست و عامل دیگر، اعدام یکی از خویشاوندانش توسط پاسداران رژیم، که او را بیشتر به جنایتهای رژیم و حقانیت مبارزات مجاهدین آگاه نمود.
 تلاشهای حجت از سنین نوجوانی و مشخصاً از ۱۵سالگی آغاز شد، خلال این سالها او مطالعه کتابهای مجاهدین را آغاز کرد و همراه با گوش دادن به صدای مجاهد از مواضع سازمان در زمینه‌های مختلف آگاه گردید. مجاهد شهید حجت زمانی در سنین نوجوانی عزم خود را بر ادامه راه مجاهدین جزم کرد و از ۱۷سالگی در تکاپوی پیوستن به مجاهدین بود. تا سرانجام در سال۱۳۷۶، دوران جدید زندگیش را با وصل به سازمان مجاهدین و زندگی مبارزاتی آغاز کرد. عمل انقلابی را توأم با دانش مبارزاتی در راه پیشبرد اهداف مجاهدین علیه رژیم ضدبشری به کار گرفت و به‌زودی به عنصری کارآمد تبدیل شد.
 در همان زمان طی نامه‌یی نوشته بود:
 احساس کردم اولین جوانه‌ها از عشقی وافر به رهبری در درونم سر برمی‌آورد، این عشق، راهگشا و حلال بسیاری از مسائلی بود که فکر می‌کردم هرگز قادر به حل آن نخواهم بود. با درک جدیدی که به دست آورده‌ام، می‌فهمم که خیلی از آن‌چه که بن‌بست می‌پنداشتم، ساخته‌های ذهنی‌ام بود.
اما حرفها و نوشته‌های حجت قهرمان تنها برخاسته از شور و شعار نبود، به‌زودی، او با ابتلائات و آزمونهای صعب و سنگینی مواجه گردید. در دی ماه۷۸ برادرش پهلوان خزعل قهرمان، در هفت چشمه در مقابل تهاجم پاسداران، پس از مقاومتی جانانه به‌شهادت می‌رسد. از دست دادن یک برادر مجاهد، عزم او را صیقل می‌زند. در سال بعد او در ابتلائات بیشتری به آزمایش کشیده می‌شود. دومین مجاهد از خانواده زمانی، برادر دیگرش فلاح نیز در مصاف با دژخیمان آخوندی شهید می‌شود. و سرانجام آزمون اصلی به حجت روی می‌نماید. در تیرماه، حجت به هنگام تردد در میدان ونک تهران مورد شناسایی قرار گرفت و به اسارت پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی درآمد. بلافاصله دوران بازجویی و شکنجه‌های فوق طاقت علیه او در اوین آغاز شد. حجت با مقاومتی در خور یک مجاهد، دژخیمان آخوندها را به عجز واداشت. به‌طوری که مدت بازجویی او به‌طور غیرعادی، چهارسال به درازا کشید. طی این مدت، دژخیمان در زندانهای مختلف، هر رذالتی را به کار گرفتند تا زیر انواع شکنجه‌های جسمی و روحی، در عزم مجاهدوار او خللی وارد آورند.
 سرانجام، سلسله‌یی از تهدیدها علیه حجت آغاز شد و در تیر۱۳۸۳ حجت قهرمان را در یک محاکمه فرمایشی به چهار بار اعدام محکوم کردند. او را از بند زندانیان سیاسی به بند مجرمان عادی منتقل ساختند تا در میان معتادان، قاتلان و زندانیان دارای بیماری مسری، مقاومتش را درهم بشکنند. اما حجت با اعلام اعتصاب غذا در زندان، امواج سیاسی کوبنده‌یی در سطح داخلی و بین‌المللی علیه رژیم به‌پا کرد. ماههای پاییز و زمستان سال۸۳، دوران طولانی اعتصاب‌غذای قهرمانانه مجاهد قهرمان، حجت زمانی بود که با گذشت هرماه، تعداد بیشتری از زندانیان سیاسی به آن می‌پیوستند. آخوندها حجت را مسبب شکل‌گیری مقاومت زندانیان تشخیص داده و آخوند محسنی اژه‌ای، وزیر جنایتکار اطلاعات به همراه شخص دیگری به نام نبی راجی تحت عنوان شعبه دیوان کشور، حکم اعدام او را تأیید کرد. حکمی که نقطه کمال زندگی مبارزاتی حجت بود. او با سرفرازی مجاهدیش در حالی که دادگاه و کل حاکمیت پوسیده و فاسد آخوندی را به زیر سؤال می‌برد حکم اعدام را به سخره گرفت و با شهامت در زیر حکم نوشت: اعتراضی ندارم!
بار دیگر هم‌چون ۳۰هزارزندانی مجاهد و مبارز قتل‌عام شده تأکید کرد که که هیچ بیم و باکی از سرنوشتی که در راه رهایی مردمش پذیرفته است ندارد.
 ماههای بعد، جلادان زندان که گمان می‌بردند با حکم نهایی اعدام می‌توان مجاهد را از پای درآورد یا در ایمان او خللی وارد کرد، بر فشارهای خود افزودند و به ضرب‌وشتم او در زندان روی آوردند. حجت بار دیگر مقاومت خود را با دست زدن به اعتصاب غذا از روز ۱۷شهریور آغاز کرد. این اعتصاب‌غذای قهرمانانه، روحیه مقاومت را در سایر زندانیان سیاسی بالا برد و آنان نیز به اعتصاب غذا پیوستند. موج اعتراضهای داخلی و حمایتهای بین‌المللی، این بار نیز به رژیمی که افسارگسیخته به تاخت و تاز در عرصه داخلی و بین‌المللی روی آورده بود نشان داد که فشار و تهدید و شکنجه بر مقاومت عنصر مجاهد خواهد افزود.
 سرانجام، دژخیمان، حجت قهرمان را برای فشار بیشتر به بند زندانیان خطرناک و از آن‌جا به سلول انفرادی منتقل کردند تا تماس او با سایر زندانیان قطع شود. در دهه اول ماه محرم سال ۸۴، رژیم باوحشت بسیار از بازتابهای داخلی و بین‌المللی، در صبحگاه روز ۱۸بهمن، جنایت خود مبنی بر اعدام مجاهد خلق حجت زمانی را به اجرا درآورد. آخوندها نه تنها از زندگی، بلکه از شهادت این مجاهد قهرمان آن‌چنان در هراس بودند که تا ده روز از اعلام رسمی خبر واهمه داشتند.
بر پایداری این قهرمان درود